Motion Smoothing درحال كشتن سينما است
شايد براي شما هم پيش آمده باشد كه ناگهان خود را محو تماشاي ديواري پر از تلويزيونهاي غولآسا در يك فروشگاه يافته باشيد. تلويزيونهايي كه هركدام اغواگرانه هنرنمايي ميكنند و همگي بيوقفه درحال پخش دموهاي خاص و با كيفيتي هستند كه براي طلسمكردن طراحي شدهاند؛ تصاوير پرزرق و برقي از كَرهي درحال ذوب شدن گرفته تا گلهاي درحال انفجار و مارهاي خوش خط و خال. اگر تابهحال تماشاي دموي فوتبال را در چنين فروشگاههايي تجربه كرده باشيد، حتما متوجه شدهايد كه براي دقايقي حضور در محيط بستهي فروشگاه بهكلي از ياد ميرود و گويي در كنار بازيكنان در زمين در حال دويدن هستيد. همه چيز فوقالعاده به انديشه متخصصين ميرسد و يادآور اين نكته است كه چطور فناوري ديجيتال HD، سطح انتظاراتمان را از تصاوير فراحقيقي به نقطهاي رسانده كه گاه حقيقيتر از خود حقيقت به انديشه متخصصين ميرسند.
اما اگر در همين بين تريلر فيلمهايي همچون جنگ ستارگان و مد مكس در همين تلويزيونها بخش شوند، درمقايسه با آنچه گفته شد بهطرز مشكوكي بيروح و بيكيفيت به انديشه متخصصين خواهد رسيد. اگر تمام آن كليپهاي زيبا، گلهاي درحال انفجار و استيكهاي جليز و وليز كنان و فوتباليستها را تماشا كنيد و دست آخر هم برسيد به اين تريلرها، شايد به اين نتيجه برسيد كه فيلمهاي امروز روي هم رفته آشغال شدهاند.
تهوع روانانديشه متخصصين رايان جانسون، نيروي سادهدان، درباره روانسازي حركت
داستان از اين قرار است كه تلويزيونهاي فعلي تصاوير را خيلي سريعتر از سرعت فيلمها نشان ميدهند و براي رفع اين اشكال، سازندگان تلويزيون سعي كردهاند سرعت فيلم را به روش ديجيتالي نادرستي بالا ببرند كه به آن «روانسازي حركت» يا Motion Smoothing ميگويند. چه تابهحال متوجه آن شده باشيد يا نه، احتمالا فيلم روانشده ديدهايد. درواقع اصلا ممكن نيست نديده باشيد؛ زيرا جزو تنظيمات كارخانهاي اكثر تلويزيونهايي است كه فروخته ميشوند و متاسفانه باوجود قصد و نيت خوبي كه سازندگان دارند، بيشتر مردم از آن متنفرند.
روانسازي حركت ميتواند فيلمي جذاب يا نمايش تلويزيوني را به چيز غيرعادي و مصنوعي تبديل كند و بافت اصلي چيزي كه درحال تماشاي آن هستيد را تغيير دهد. درام روي صحنه گويي ساختگي ميشود، همه طوري حركت ميكنند كه انگار در يك سريال بيكيفيت بازي ميكنند، نه فيلم سينمايي فاخر. براي همين هم به آن «اثر سريال آبكي» يا Soap Opera Effect ميگويند. به بيان ديگر، روانسازي حركت از اساس تجربهي فيلم ديدنمان را نابود ميكند.
«نمايش صابوني» يا Soap Opera اصطلاحي است براي نمايشهاي سريالي سرگرم كننده با موضوعات روزمره كه از راديو و تلويزيون پخش ميشوند. اين نمايشها معمولاً حاوي تبليغات مستقيم و غيرمستقيم براي اسپانسرهاي آن هستند و چون در ابتدا (دهه ۳۰ و ۴۰ ميلادي) معمولاً خانمهاي خانهدار دنبالكنندگان اين سريالها بودند، اسپانسرها نيز بيشتر از ميان شركتهاي صابونسازي و شوينده بودند. براي همين به نمايشهاي صابوني مشهور شدند
اولينبار كه بسياري از مردم آمريكا واژهي روانسازي حركت را شنيدند، ماه دسامبر بود كه «تام كروز» سرِ صحنهي فيلمبرداري مجموعهي Top Gun با لباس خلباني دركنار كريستوفر مككوايري، نيروي سادهدان فيلمِ «مأموريت غير ممكن - فالاوت» ايستاد و از بينندگان درخواست كرد تنظيمات روانسازيحركت تلويزيونشان را هنگام تماشاي فيلم خاموش كنند. اين همان تام كروز معمولا خجالتي بود كه اينبار در يك ويدئو ظاهر شده بود تا نه براي تبليغ فيلم، كه بگويد يكي از تنطيمات تلويزيونمان را غيرفعال بكنيم!
همراه با زيرنويس فارسي
ديگر فيلمسازان نيز چندسالي است در برابر آن موضع گرفتهاند. سال ۲۰۱۴ خانم ريدمورانو، نيروي سادهدان و فيلمبردار، فراخوان الكترونيكي به راه انداخت كه از توليدكنندگان تلويزيون ميخواست اين قابليت را از حالت پيشفرض تلويزيونها خارج كنند و مارتين اسكورسيزي نيز از آن حمايت كرد. نيروي سادهدانان ديگري همچون ادگار رايت، پيتون ريد، جيمز گان و برادران دافر هم در شبكههاي اجتماعي و مصاحبههايشان اين فناوري را به باد انتقاد گرفتهاند و البته رايان جانسون هم آن را به «تهوع روان» تشبيه كرد.
كلوديو سياچي، مطالعهكنندهي ارشد تلويزيون از «كانسيومرز ريپورت» كه هميشه قبل از مطالعه تلويزيونها مطمئن ميشود روانسازي حركت را غيرفعال كرده باشد، ميگويد:
خيلي چيزها در تلويزيون هست كه بعد از درآوردن از كارتن بايد خاموش بشوند.
جملهي بالا انگار يك اشتباه لپي خندهدار است؛ اما دركمال تعجب اينطور نيست. وي در ادامه ميگويد:
اينها چيزهايي هستند كه براي فروشگاه طراحي شدهاند تا نگاهها را به سمت تلويزيونها خيره كنند كه «هي، عجب تصويري!» اما اگر سرانجام تلويزيون را بخريد، اصلاً براي خانه مناسب نيستند.
وي معتقد است بيشتر مردم تنظيمات تلويزيون را خيلي دستكاري نميكنند و چون روانسازي حركت را نميشود به راحتي داخل منوي تنظيمات پيدا كرد (بهويژه كه هر شركتي از نام اختصاصي خودش براي اينكار استفاده ميكند) درنتيجه اشكال اصلي پديدار ميشود: هرچقدر كه مردم بهجاي سالنهاي سينما، بيشتر و بيشتر در خانههايشان فيلم تماشا كنند، به اين معنا است كه افراد كمتري فيلم را بدون اين دستكاريهاي ديجيتالي يا بهينهسازي خواهند ديد؛ حالتي كه درواقع از ابتدا قرار بوده فيلم آنگونه ديده شود. خانم مورانو در اين خصوص ميگويد:
وقتي مردم به چيزي عادت كنند، به همان هم راضي شده و ديگر برايشان مبدل به حالت طبيعي آن چيز ميشود. پس آنچه كه فيلم قرار بود شبيه آن باشد، ديگر از دست خواهد رفت.
روانسازيحركت/فرِيمگذاري، فرايندي است كه تلويزيون اقدام به تخمين، خلق و اضافهكردن فرِيم جديد مابين فرِيمهاي ديگر ميكند
درست است كه روانسازي حركت يا فرِيمگذاري (Frame Interpolation) بيشتر در يك دههي گذشته عموميت پيدا كرده است؛ اما اولينبار در اواسط دهه ۹۰ بود كه بهصورت تجاري معرفي شد تا راهكاري براي رفع يك اشكال باشد: بسياري از فيلمها و نمايشهاي تلويزيوني با نرخ ۲۴ فريم در ثانيه (۲۴fps) ضبط ميشوند كه نرخ متداول براي ضبط تصاوير متحرك از زمان ورود صدا به فيلم در اواخر دهه ۱۹۲۰ بوده است. با اين حال، تلويزيونها هميشه ريفرشرِيت (نرخ تازهسازي تصوير) بيشتري در هر ثانيه داشتند كه با واحد هرتز اندازهگيري ميشود (امروزه ميانگين نرخ تازهسازي نمايشگر تلويزيونهاي HDTV فروخته شده در آمريكا ۶۰ يا ۱۲۰ هرتز است كه برخي به ۲۴۰ هرتز هم ميرسد). حال بهدليل عدم تطابق سرعت فيلم و تلويزيون، ممكن است هنگام تماشاي فيلم متوجه نوعي عدم هماهنگي تصاوير بشويد كه به آن پرش (judder) گفته ميشود. خصوصاً در صحنههايي با حركت سريع كه نمود بيشتري دارد. البته اين مسئله براي غالب مردم قابل تشخيص نيست؛ اما هركس حركت را متفاوت از ديگري ميبيند. و براي مهندسين و سازندگان تلويزيون اين مسئله آنقدر مهم بود كه حكم باگي براي برطرفشدن را پيدا كند. لذا روانسازي حركت وارد شد؛ فرايندي كه در آن تلويزيون اقدام به تخمين، خلق و اضافه كردن فريمهايي جديد مابين فريمهاي موجود فيلم ميكند تا پرش را كاهش بدهد.
روانسازي حركت
از انديشه متخصصين مهندسينِ پديد آورندهي آن، و توليدكنندگانِ هميشه مصمم به فروش آخرين فناوريهاي پيچيده، روانسازي حركت ويژگي جذابي است كه ميتواند تصاوير روي صفحه را طبيعيتر كند. البته در صحنههاي ورزشي عملكرد خوبي هم دارد و كمك ميكند تا ورزشكاران و توپهاي درحال حركت را بهتر دنبال كنيد؛ اما صحنههاي ورزشي يا رويدادهاي پخش زنده را با نرخ فريم بالايي ضبط ميكنند و بههمين دليل نياز خاصي به روانسازي حركت ندارند. ميماند فيلم و نمايشهاي داستاني كه ماجرا ديگر تعقيب توپ روي صحنه نيست و خلق فريمهاي جديد بهمعناي تخريب تجربه، با پُركنندههاي ديجيتالي است. درواقع فريمهاي جديد اغلب ناخواسته دستساختههاي خودشان را همچون سايههاي ناخواسته، هالهها، نورها و امثالهم به فيلم اضافه ميكنند كه ميتواند تصوير را بجاي بهتر كردن، بيشتر به هم بريزد.
نرخ فريم بالا، اثر نادري بر نحوهي پردازش تصوير در مغزمان دارد
حتي اگر روانسازي حركت به درستي عمل ميكرد باز هم اشكال ديگري داشت؛ نرخ فريم بالا، اثر نادري بر نحوهي پردازش تصوير (مغز) ما دارد. در فستيوال فيلم نيويورك ۲۰۱۶، فيلم پُر سر و صدايي از آنگلي به نام Billy Lynn’s Halftime Walk بهنمايش درآمد كه بهصورت انقلابي و با نرخ فريم ۱۲۰fps فيلمبرداري شده بود. فيلم دربارهي سرباز جواني است كه ضربهي روحي حضورش در جنگ عراق بههنگام پخش يك نيمه از مسابقات حذفي فوتبال آمريكايي برايش زنده شده و كارهاي خارقالعادهي همرزمانش به تصوير كشيده ميشود. حركات بسيار روان بود و تصاوير ۱۲۰fps همانطور كه تبليغ شده بود، فراحقيقي بودند. انگار كه در همان ليموزين همراهبا شخصيتهاي فيلم نشستهايد و كنارمتان جوك ميگويند، يا در صحنههاي نبرد انگار گلولهها هنگام رد شدن از آنها زوزه ميكشيدند. اما خود فيلم به هيچ وجه گيرا نبود. درواقع دقيقا برعكس بود. بازيها خشك و داستان ساختگي بود و كاملا آماتور.
چندماه بعد و نزديك به اكران عمومي فيلم، امكان تماشاي فيلم با نرخ ۲۴fps معمول فراهم شد. فيلم از هرنگاه عالي محسوب نميشود، اما اينبار در كمال بهت و تعجب متوجه خواهيد شد بازيها سرگرم كننده هستند؛ درامي كه ساكن و سنگين بود حالا گاهي به حركت ميافتد. هيچ صحنهاي به فيلم اضافه يا از آن كم نشده؛ تنها اينبار فيلم را با فريمرِيتي تماشا ميكنيد كه از ابتدا قرار بوده فيلمها را با آن تماشا كنيم. و ناگهان همه چيز درست ميشود.
آن تصاوير را ميبينم و... ذهن و قلب و روحم خاموش ميشوندتوئيت خانم كارين كاسوما، نيروي سادهدان، درباره روانسازي حركت
در پاسخ توضيحي علمي وجود دارد: ممكن است تماشاي فيلمها با شكل و فرمتي خاص، ذهن ما را در درازمدت شكل داده باشند. پروفسور پاسكال واليچ، روانشناس و عصبشناس از دانشگاه نيويورك كه در رابطه با شناخت و ادراك فعاليت ميكند، «سرگرمي» را پديدهاي ميداند كه محركهاي خاصي را حقيقي جلوه ميدهد. مثل تعداد ضربآهنگهاي موسيقي در هر دقيقه، يا تصاوير فيلم كه خيلي ظريف و نامحسوس چشمك ميزنند و درواقع سيستم عصبي ما را هدف قرار ميدهند. فركانس اين محركها، نورونهاي عصبي را به خود جذب ميكند و باعث ميشود بتوانيد وارد حالتي از خلسه شويد. براي همين هم از فيلمها بهعنوان جادو ياد ميكنند. جادوئي كه پديدهها را ميخكوبكننده ميسازد و درحقيقت هم تاحدودي همينطور است.
تاكنون تمام زبان سينما را براساس فركانس ۲۴fps توسعه دادهاند. با اين فركانس است كه بازيگران بازي ميكنند، صحنهها را فيلمبرداري و برش ميدهند يا دوربينها را به حركت درميآورند.(براي همين، مراسم اهداي جوايز يا پخش اخبار كه با سرعت بيشتري ضبط ميشوند كاملا متفاوت از فيلم احساس ميشوند). ديويد نايلز، مهندس و تهيه كننده، كه در رواج استفاده از HDTV ها همكاري كرده است، آزمايشي روي تماشاگران ترتيب داد و صحنههايي با فرِيمرِيت متفاوت برايشان پخش كرد تا عكسالعملشان را بسنجد. وي ميگويد:
ما يك صحنه را از دو بازيگر با سرعت ۶۰fps يا حتي ۳۰fps و نهايتا با سرعت ۲۴fps تصويربرداري كرديم و آنرا در برابر ديگان تماشاگران قرار داديم تا واكنشها را بسنجيم. در سرعت ۲۴fps مردم از بازيگران بيشتر خوششان ميآمد و احساس ميكردند كه بازيگران بهتر بازي ميكنند اما درواقع همان صحنه بود.
وي ميگويد كه فركانس ۲۴fps يك «فاصلهي فكري» بين تصاوير و تماشاگران ايجاد ميكند كه به فيلم اجازه ميدهد تسخيرتان كند. وي ادامه ميدهد:
با اين فركانس، تصاوير مثل رويا به انديشه متخصصين ميرسند و بيننده ميتواند بيشتر خيالپردازي بكند و البته اين معادله ميتواند برعكس هم عمل كند. مثل زمانيكه كانال MTV مراسم «موزيك آواردز» اوايل دهه ۲۰۰۰ را با ۲۴fps ضبط و بلوايي بين طرفداران به پا كرد. زيرا بجاي موزيك ويدئو، شبيه يك فيلم شده بود. تماشاگران خشمگين بودند چون از اصول و قواعدي كه به آن عادت كرده بودند متفاوت بود.
به بيان دگر، اگر ميخواهيد قصه خود را با فريمريت بالاتري تعريف كنيد، بايد از روش متفاوتي هم استفاده كنيد. روشهايي كه شايد نيازمند اشكال نويني از خلاقيت باشند. مثل تفاوت «قانون» و «پليس» كه شايد داستان يكي باشد اما به روش متفاوتي تعريف خواهد شد.
حرف آن آشغال را با من نزنيدپاسخ ست مكفارلين درباره روانسازي حركت
پايان دادن به مجادلهي روانسازي حركت نبايد كار سختي باشد. آقاي مارك هنينگر، نويسندهي تالارهاي گفتگوي تكنولوژي الكترونيك AVS ميگويد:
خيلي راحت ميتوانم به توليدكنندگان تلويزيون بگويم؛ ممكن است لطفاً چندتايي دكمه روي كنترل تلويزيونهايتان بگذاريد كه حالات فيلم، ورزشي يا هرچيز ديگر را مستقيم و بدون نياز به فرو رفتن در داخل منوها، مثل عوضكردن كانالها در دسترس قرار بدهد؟ اما عدم تمايل صنعت ساخت تلويزيون بيشتر به عدم اطمينان برميگردد نه چيز ديگري. درواقع آنها نميدانند به چه كسي بايد گوش بدهند، تماشاگران؟ آزمايشگاههاي كنترل كيفي خودشان؟ يا شكايات مصرفكنندگان؟
اين اواخر پيشرفتهايي هم به وجود آمده است. سال گذشته، كريستوفر نولان و پلتوماس اندرسون به همراه اتحاديه صنفي نيروي سادهدانان آمريكا گفتگوهايي در «اتحاديه UHD» داشتند. UHD گروهي است براي نزديكي و هماهنگي صنعت سرگرمي، الكترونيك و شركتهاي ارايه كنندهي فناوري كه تلاش ميكند راهكارهايي پيشنهاد كند كه مورد رضايت فيلمسازان و هم تلويزيونسازان باشد. آقاي مايكل زينك، از اعضاي هيئت مديرهي UHD و معاونت فناوري شركت فيلمسازي برادران وارنر ميگويد كه مذاكراتشان پيرامون روانسازي حركت نتيجهبخش بوده است. هرچند كه اضافه ميكند:
الزاما اينطور هم نيست كه خيال كنيد راهكار خاصي وجود دارد كه با استفاده از آن ناگهان همه اشكالات در تلويزيونها حل شده و دنيا مبدل بهجاي قشنگتري ميشود. بخشي از اين چالش مثل هميشه به اين واقعيت برميگردد كه مردم با تلويزيون انواع چيزها و نه فقط فيلم تماشا ميكنند.
در اين حين، سوني و نتفليكس از تنظيمات خاصي به نام «نتفليكس كاليبره مُد» در تلويزيونهاي جديد سوني پردهبرداري كردند كه ميتواند قابليت روانسازي را غيرفعال كند تا تجربهاي سينمائيتر به وجود بيايد. ظاهراً، اين موضع هم براي كسبوكار نتفليكس (كه براي توليد محتوا به ارتباطاتش با فيلمسازان متكي است) حركت خوبي بهشمار ميرود و هم براي سوني كه نهتنها استوديوي فيلمسازي دارد، بلكه دوربينهاي فيلمبرداري هم توليد ميكند. نتفليكس اميدوار بوده تا تمام توليدكنندگان را به ايجاد يك چنين تنظيماتي علاقهمند بسازد. ريچارد اسميت، مدير ارشد محصولات اين شركت ميگويد:
ما چندين سال است كه در اين درباره با سازندگان تلويزيون درحال صحبت هستيم. اما براي آنها مسئلهي حساسي است، زيرا نگران هستند مبادا ديگر رقبا بيشتر از ديگران مطرح شده و بتوانند روانسازي حركت را طوري تبليغ كنند كه به انديشه متخصصين بهتر بيايد و احتمالاً بخشي از فروششان را از دست بدهند.
توليدكنندگاني همچون Vizio ديگر از اينكه روانسازي حركت بهصورت پيشفرض در تنظيمات فعال باشد خودداري ميكنند و آقاي جان هاونگ، معاون مديريت توليد شركت ميگويد:
ما صددرصد با فيلمسازان موافق هستيم و دقيقا احساسمان اين است كه بايد تا آنجائيكه در توانمان است از مقاصد خالق اثر محافظت كنيم.
همچنين امروزه فناوريهايي در دست توسعه است كه اجازه ميدهد تا تنظيمات تلويزيون را توسط بخشي از اطلاعات انتقالي به تلويزيون تغيير داد. يعني يك فيلم يا نمايش خودش بهصورت خودكار تنظيمات تصوير را مطابق با قصد و نيت توليدكنندهي محتوا تغيير خواهد داد. لذا هنگام تماشاي مسابقات بسكتبال، روانسازي حركت فعال و در هنگام تماشاي فيلم The Last Jedi هم خاموش خواهد شد.
اما شايد سالها با رواج چنين فناوري فاصله داشته باشيم. ولي اصولا قرار هم نيست روانسازي حركت به اين زوديها كنار گذاشته شود. البته نه به اين دليل كه مردم ورزش تماشا ميكنند؛ بلكه درآيندهاي نه چندان دور مجبور به استفاده از آن خواهيم بود زيرا همزمان با افزايش ابعاد، روشنايي و قدرت پردازشي تلويزيونها، مقدار پرش تصوير هم ببشتر از گذشته احساس خواهد شد. كورتيس كلارك، فيلمبردار و رئيس جامعهي فيلمبرداران و انجمن فناوري تصويربرداري آمريكا كه دههها با اشكالات وضوح تصوير سروكار داشته ميگويد:
تصاوير روشنتر HDR مقدار ناهماهنگي و پرش را بالاتر ميبرد، بهحدي كه كاملا مزاحمت ايجاد خواهد كرد كه البته نميتوان چنين اجازهاي داد.
موافقين ميگويند علاقهمندي به يك فرِيمرِيت خارج از رده، علاقهاي خارج از رده است
علاوه بر اين، مدافعين روانسازي حركت ميگويند كه اشكالات زيبائي شناختي كه بسياري از ما با يك فريمريت خارج از رده داريم، خودشان هم اشكالاتي خارج از رده هستند. جرسون اِستسن، مهندس آلماني كه در همكاري با آزمايشگاههاي فيليپس برخي از نسخههاي اوليه تكرار فريم را براي «روانسازي-حركت» توسعه داده است (فيليپس آن را «حركت طبيعي» مينامد) مدعي است كه اين فناوري اشكالي براي نوجواناني كه بازيهاي ويدئويي ميكنند يا كساني كه «نمايشهاي صابوني» را نديدهاند ايجاد نميكند. لذا پيشداوري كمي هم درخصوص ريشهي تصاويري كه ميبينند دارند. آقاي استسن مثالِ ديگر پيشرفتهاي فناوري را ميزند كه با مقاومت نسلهاي قبل مواجه شدند و اينگونه استدلال ميكند كه مگر روانسازي حركت چه تفاوتي دارد؟ خواه ديسكهاي فشرده باشد كه نوار را از رده خارج كرد يا اضافه شدن رنگ و صدا به تصاوير. جان واتكينسون، مهندس كاركشته و مشاور فناوري كه دههها ست دربارهي صدا و فيلم جزوه رايگان مينويسد ميگويد:
۲۴fps به دلايل «روانديداري» يا چيزي مثل آن استفاده نشد كه حالا بخواهد به ملاكي براي «درستي» بدل شود.
تاكنون تلاش فيلمسازان براي ساخت فيلمهايي با فريمريت بالا هيچكداممان را مشتاق بيشتر شدن چنين فيلمهايي نكرده است؛ اما شايد اين هم تغيير كند. آنگلي قرار است با فيلم بعدي خود به نام Gemini Man و جيمز كامرون، كه قبلا هم ثابت كرده ميتواند تماشاگران را به فناوريهاي جديد علاقهمند بسازد، درحال ساخت دنبالههاي فيلم آواتار با فريمريتهاي بالاست. موافقان و مخالفان روانسازي حركت در يك چيز توافق دارند: اگر مردم مدتي طولاني و كافي روانسازي حركت ببينند، شايد ديگر نخواهند به عقب برگردند. همان چيزي كه استسن ميگويد:
ما كه روزانه درحال تماشاي روانسازي حركت هستيم، ديگر نميتوانيم به سينماي ۲۴fps برگرديم زيرا برايمان غيرقابل تحمل شده است.
شايد اين كشمكش را نمونهاي ديگر از مقاومت فيلمسازان در برابر گسست فناوريمحور بدانيد، مثل انتقال به سمت توليدات ديجيتالي و رشد تماشاي فيلم در موبايلها. به انديشه متخصصين ميرسد بجاي افسوس، همگان با اين واقعيت كنار آمدهاند كه هستند كساني كه فيلمهايشان را در نمايشگرهاي كوچك تلفن، مابين شستهشدن ظرفها در ماشين ظرفشويي يا تمرين ورزشي در باشگاه نگاه ميكنند. هرچند براي بسياري ديگر از فيلمسازان، روانسازي حركت سنگري است كه ميتوان برايش جان داد. شايد ميترسند اگر اين سنگر خاص را حفظ نكنند، فرم هنريشان رو به زوال بگذارد.
هم انديشي ها