معرفي جزوه رايگان «بده و بستان؛ رويكردي انقلابي به موفقيت»
ارتباطات همچون چسبي است كه اعضاي گروه را دركنار يكديگر نگه ميدارد و هرچه اين ارتباط محكمتر باشد، گروه يكپارچهتر است. ارتباطات ميتواند كاري كند تا تمام كارهايتان بهتر انجام شوند. موفقيت در تمام فعاليتهاي شخصي، نهايتا بهنوعي به كار گروهي وابسته است. مهم نيست رهبر باشيد يا پيرو، مربي يا بازيكن، معلم يا دانشآموز، ولي يا فرزند، مديرعامل يا متخصص خيريه، بههرحال شما در اجتماع و جزئي از آن هستيد و بايد با آن در ارتباط باشيد.
بسياري از ما انسانها مدتها است كه روي محركهاي فردي موفقيت مانند عشق و علاقه، سختكوشي، استعداد و بختواقبال تمركز كردهايم. بااينحال در دنياي تغييرشكليافتهي امروز، موفقيت روزبهروز بيشتر به نحوهي تعامل ما با ديگران وابسته ميشود. آدام گرانت، محقق و استاد دانشگاه وارتون، در جزوه رايگان «بده و بستان؛ رويكردي انقلابي به موفقيت» نيروهاي غافلگيركنندهاي را مطالعه ميكند كه توضيح ميدهند چرا برخي افراد به صدر نردبان موفقيت ميرسند؛ درحاليكه ديگران به قعر آن سقوط ميكنند. جزوه رايگان «بده و بستان؛ رويكردي انقلابي به موفقيت» كه جامعهشناسان و انديشه متخصصينيهپردازان كسبوكار و رهبران شركتهاي بزرگ آن را تحسين كردهاند، رويكرد جديدي بهروي كار و تعاملات و بهرهوري باز ميكند كه چيزي از انقلابيبودن كم ندارد. «بده و بستان؛ رويكردي انقلابي به موفقيت» جزوه رايگاني موفق است كه نشان ميدهد چرا تعاملات ما با ديگران نقش مهمي در موفقيت ما ايفا ميكند.
در اين جزوه رايگان، آدام گرانت باورهاي عامه و متداولي را كنار ميزند كه بخشندهها را مترادف آدمهاي ضعيف و گيرندهها را برابر با آدمهاي قوي تصور ميكند. گرانت اهميت تغذيه و تشويق رفتارهاي طرفدار جامعه را به ما نشان ميدهد. با اين كار، او تصورات شما دربارهي نحوهي كاركرد دنيا را زيرورو ميكند و تا هفتهها پس از مطالعهي جزوه رايگان، مغزتان را شعلهور نگه ميدارد.
معرفي جزوه رايگان «بده و بستان؛ رويكردي انقلابي به موفقيت»
بدون ارتباطات مؤثر، افراد حتي نخواهند توانست ظرفيتهاي واقعي خود را فعال كنند. رابطه معمولا بهعنوان اتصال يا اتحاد يا مشاركت تعريف ميشود؛ اما نكتهي مهمتر دربارهي ارتباطات اين است كه بايد بتوانيم بر روابط خود نظارت كنيم؛ زيرا مهارنكردن روابط باعث برهمخوردن تعادل در زندگيمان ميشود. همانطوركه ميدانيد، بيشتر وقت خود را در زندگي به حرفزدن و ارتباطداشتن با ديگران (مثل اعضاي خانواده، دوستان، معلمان، همكلاسيها، همكاران و حتي دشمنان) سپري ميكنيم. عجيب است كه بااينحال زمان كمي براي آموختن چگونه صحبتكردن يا گوشدادن يا بخشيدن و گرفتن صرف ميكنيم. ازآنجاكه توانايي ارتباط برقراركردن با ديگران با تمامي سطوح زندگي ما رابطه دارد، بسيار مهم است كه اين مهارت را كسب كنيم.
يكي از ويژگيهاي انسان سالم و موفق مهارت و توانايي برقراري ارتباط مؤثر و سازنده با ديگران است
يكي از ويژگيهاي انسان سالم و موفق مهارت و توانايي برقراري ارتباط مؤثر و سازنده با ديگران است. اين مهارت به فرد كمك ميكند تا كلامي و غيركلامي و مناسب با فرهنگ و جامعه و شرايط، خود را بيان كند؛ بدينصورت كه فرد بتواند انديشه متخصصينها، عقيدهها، خواستهها، نيازها و هيجانهاي خود را ابراز و هنگام نياز بتواند از ديگران درخواست كمك و راهنمايي كند.
همهي ما در زندگي روزمره به شيوههاي مختلف با ديگران ارتباط برقرار ميكنيم و افكار و احساسات و تمايلات خود را تبادل ميكنيم. ارتباط در اشكال مختلف كلامي و غيركلامي محور اصلي زندگي ما را تشكيل ميدهد و از اهميت بسياري برخوردار است. در اين زمينه، هريك از ما بدون دانش خاصي ميتوانيم اشخاصي را شناسايي كنيم كه بهلحاظ ارتباطي موفقترند. اين افراد آنهايي هستند كه ديگران معمولا تمايل خود را براي ارتباط با آنها ابراز ميكنند. چنين اشخاصي بهراحتي با ديگران رابطه برقرار و بهطور اثربخشي صحبت ميكنند. آنها اخبار و پيامهاي خود را بهوضوح در طول صحبت منتقل ميكنند و تماس خود با ديگران را با برجاگذاشتن احساس مثبت پايان ميبخشند. در بسياري از مواقع، آنها در حال بخشيدن هستند. بخشيدن موضوعي است شايد آنچنان كه بايد و شايد، بهچشم نيايد.
عقل سليم ميگويد افراد بسيار موفق سه ويژگي مشترك دارند: ۱. انگيزه؛ ۲. توانايي؛ ۳. فرصت. اگر ميخواهيم موفق شويم، بايد تركيبي از سختكوشي و استعداد و خوشاقبالي داشته باشيم. داستانهاي متعددي در جزوه رايگان «بده و بستان؛ رويكردي انقلابي به موفقيت»، مؤلفهي چهارم را نيز به ما نشان ميدهد؛ مؤلفهاي بسيار مهم كه اغلب ناديده گرفته ميشود. اين مؤلفه «موفقيت» نام دارد و بهطرز شگفتآوري به نحوهي تعامل ما با ديگران بستگي دارد.
هر بار كه با فرد ديگري در رابطه با فعاليت و كار خود تعامل ميكنيم، بايد به انتخاب دست بزنيم. آيا در اين تعامل سعي ميكنيم تاحدتوان ارزشها و سودها را ازآنِ خودمان كنيم؟ يا بدون نگراني از آنچه از طرف مقابل دريافت ميكنيم، در ارزشآفريني مشاركت ميكنيم؟ در سه دههي گذشته، در مجموعهاي از مطالعات پيشگامانه دانشمندان علوم اجتماعي دريافتند كه افراد ازانديشه متخصصين اولويتهايشان در رابطهي متقابل (تركيب مطلوبشان از بده و بستان) بسيار باهم فرق دارند. براي روشنتركردن اين اولويتها، با دو دسته از افرادي آشنا ميشويم كه در دو سوي طيف رابطهي متقابل در محل كارقرار ميگيرند. اسم آنها را گيرندهها و بخشندهها ميگذاريم.
گيرندهها نشاني متمايز دارند: آنها دوست دارند بيشتر بگيرند تا ببخشند و تعادل رابطهي متقابل را بهنفع خود برهم ميزنند و منافع خود را بر نيازهاي ديگران مقدم ميدانند. گيرندهها معتقدند دنيا جاي رقابت است؛ جايي كه اگر نخوري، خورده ميشوي. آنها فكر ميكنند براي موفقيت بايد بهتر از ديگران باشند. براي اثبات صلاحيت خود، خودستايي ميكنند و مطمئن ميشوند اعتبار زيادي بابت تلاشهايشان بهدست ميآورند.
در محل كار، بخشندهها معمولا كمياب هستند. آنها كفهي ترازوي رابطهي متقابل را بهسمت طرف مقابل خم ميكنند و ترجيح ميدهند بيشتر از گرفتن ببخشند. بخشندهها به خواستههاي ديگران بسيار اهميت ميدهند و بيشتر روي اين موضوع تمركز ميكنند كه ديگران چه نيازي به آنها دارند. اين اولويتها به پول ربطي ندارند. گيرندهها و بخشندهها براساس اين ويژگي از همديگر متمايز نميشوند كه چقدر به سازمانهاي خيريه كمك ميكنند يا چه مبلغي از سود كارفرماها را براي خود برميدارند؛ بلكه براساس ويژگيها و اعمالشان در قبال ديگران از هم متمايز ميشوند.
در دنياي مهندسي، كمبهرهترين و غيرمؤثرترين مهندسان بخشندهها هستند. در مطالعهاي، وقتي بيش از ۱۶۰ مهندس حرفهاي در كاليفرنيا يكديگر را براساس كمكهاي دادهشده و گرفتهشده رتبهبندي كردند، ناموفقترين مهندسان افرادي بودند كه بيشتر گرفتن، بخشيده بودند. اين بخشندهها كمترين امتيازات را در شركتهاي خود ازانديشه متخصصين تعداد مأموريتها و گزارشهاي متخصص و نقشههاي تكميلشده داشتند. گفتني است بيشترين تعداد اشتباهات و تأخير در ضربالاجلها و پولهاي هدررفته نيز ازآنِ اين افراد بودند؛ زيرا كمك به ديگران مانع از اين شده بود كه كار خود را بهدرستي انجام دهند.
همين الگو در دانشكدهي پزشكي نيز مشاهده ميشود. در مطالعه و مطالعه بيش از ششصد دانشجوي پزشكي در بلژيك، دانشجوياني كه كمترين نمرات را داشتند، بهطرز غيرطبيعي امتيازات بيشتري به جملاتي مانند «عاشق كمككردن به ديگران هستم» و «نيازهاي ديگران را پيشبيني ميكنم» ميدادند. بخشندهها بهشدت تلاش ميكردند تا به همكلاسيهاي خود كمك كنند و معلوماتشان را با ديگران بهاشتراك بگذارند. اين امر باعت ميشد همكلاسيهايشان در زمان آزمون يك قدم از آنها پيش بيفتند. در دنياي مهندسي و پزشكي و بسياري از حوزههاي ديگر، كمبهرهترين و غيرمؤثرترين افراد بخشندهها هستند. بدينترتيب، اگر احتمال حضور بخشندهها در قعر نردبان موفقيت بسيار زياد باشد، چه كساني در صدر اين نردبان قرار دارند؟ گيرندهها يا برابريطلبها؟ پاسخ اين مهم را در جزوه رايگان «بده و بستان؛ رويكردي انقلابي به موفقيت» خواهيم يافت.
بخشهايي از جزوه رايگان
در محل كار، بده و بستان پيچيدهتر ميشود. ازانديشه متخصصين حرفهاي، تعداد كمي از ما كاملا مثل بخشندهها يا گيرندهها رفتار ميكنيم و معمولا سراغ شيوهي سوم ميرويم. ما به فردي برابريطلب تبديل ميشويم و سعي ميكنيم تعادلي بين دادن (بخشيدن) و ستاندن (گرفتن) ايجاد كنيم. برابريطلبها براساس اصل انصاف رفتار ميكنند. آنان وقتي به ديگران كمك ميكنند، انتظار دارند ديگران نيز به آنان كمك كنند و بدينترتيب، از خودشان محافظت ميكنند. اگر برابريطلب باشيد، به اصل «اين به آن در» اعتقاد داريد و قانون حاكم بر روابطتان تبادل متقابل لطف است. بهلحاظ حرفهاي، هر سه سبك رابطهي متقابل، يعني گيرندهها و بخشندهها و برابريطلبها، مزايا و معايب خاص خود را دارند.
بخشيدن و گرفتن و برابريطلببودن سه سبك اساسي تعامل اجتماعي هستند؛ اما مرزهاي بين آنها مشخص و ديدني نيست. ممكن است با داشتن مناصب شغلي و روابط مختلف حس كنيد كه از سبكي وارد سبك ديگري ميشويد. اصلا عجيب نيست كه هنگام مذاكره دربارهي حقوقتان مثل گيرندهها رفتار كنيد و هنگام مشاورهدادن به فردي كمتجربهتر از خودتان، مثل بخشندهها باشيد. همچنين، زمانيكه تخصصتان را با يكي همكاران در ميان ميگذاريد، مثل برابريطلبها رفتار كنيد. بااينحال، شواهد نشان ميدهد در محيط كار بيشتر مردم يك سبك رابطهي متقابل اصلي دارند كه نشاندهندهي چگونگي تعامل آنها در بيشتر اوقات با بيشتر انسانها است. اين سبك اصلي ميتواند بهاندازهي سختكوشي و استعداد و خوشاقبالي نقش مهمي در موفقيت ما ايفا كند.
بهعنوان روانشناس سازماني و استاد دانشگاه وارتون، بيش از دَه سال از زندگي حرفهايم را صرف مطالعهي انتخابها در سازمانهاي مختلف، از گوگل گرفته تا نيروي هوايي آمريكا كردم. در همين حين، برايم محرز شد كه انتخابها اثرهاي شگرفي بر موفقيت ميگذارند. در سه دههي گذشته، در مجموعهاي از مطالعات پيشگامانه دانشمندان علوم اجتماعي دريافتند كه افراد ازانديشه متخصصين اولويتهايشان در رابطهي متقابل (تركيب مطلوبشان از بده وبستان) بسيار باهم فرق دارند. همانطوركه گفته شد، افراد به دو دستهي بخشندهها و گيرندهها تقسيم ميشوند. گيرندهها به ترجيح منافع خود به ترجيح منافع ديگران ميل دارند و برعكس، بخشندهها سخاومند هستند و وقت و انرژي و مهارت و ايدههاي خودشان را به ديگراني ميبخشند كه ميتوانند از آنها بهرهمند شوند.
شايد وسوسه شويم عنوان بخشنده را فقط لايق اَبَرقهرماناني مانند مادر ترزا يا ماهاتما گاندي بدانيم؛ اما بخشندهبودن به فداكاريهاي فوقالعاده نياز ندارد. بخشندهبودن فقط مستلزم تمركز روي كاركردن در جهت منافع ديگران است؛ يعني انجام كارهايي مانند كمككردن، مشاورهدادن، اعتباربخشيدن يا برقراري رابطه با ديگران بيرون از محل كار. طبق پژوهش مارگارت كلارك، روانشناس دانشگاه ييل، بيشتر انسانها در روابط صميمانهي خود مانند بخشندهها رفتار ميكنند. بسياري از ما نيز در روابط زناشويي و دوستيها، هر وقت كاري از دستمان برآيد، بدون هيچ چشمداشتي براي فرد دلخواهمان انجام ميدهيم.
اگر برابريطلب باشيد، به اصل «اين به آن در» اعتقاد داريد و قانون حاكم بر روابطتان تبادل متقابل لطف است
بااينحال، اگر هميشه در زمان آشنايي با همكار جديد گارد ميگيريد، احتمالا بديندليل است كه فكر ميكنيد آن فرد با انگيزههاي خودخواهانه به شما نزديك شده است. وقتي ميبينيم گيرندهاي به ما نزديك ميشود، با بستن درهاي شبكههايمان و دريغكردن اعتماد و كمك، از خودمان محافظت ميكنيم. بسياري از گيرندهها براي اينكه لو نروند، به متقلبان خوبي تبديل ميشوند و سخاوتمندانه با ما رفتار ميكنند تا بتوانند در شبكههاي ما در لباس بخشندهها يا برابريطلبها آزادانه بچرخند. درحدود دو دهه، اين نوع رفتار درقبال كن لي جواب داد. او فردي خير بود و فعاليتهاي خيرخواهانه و نوعدوستانهاش به ديگران اجازه ميداد كه با ديد مثبت به او نگاه كنند و درهاي روابط و منابع جديد ياري را بهروي او بگشايند.
بااينهمه، گيرندهها نميتوانند در تمام تعاملاتشان اين نماي زيبا و دروغين را حفظ كنند. كن لي هنگام برخورد با افراد قدرتمند در واشنگتن بسيار جذاب و دوستداشتني ميشد؛ اما بسياري از همتايان و زيردستانش روي ديگر او را ميديدند. يكي از كاركنان سابق او با يادآوري خاطرات گذشته ميگويد: «اگر ميخواستي حضورا لي رو ببيني، بايد حتما با خودت فردي بسيار مهم را ميبردي.» در زبان هلندي، ضربالمثلي وجود دارد كه اين دوگانگي را به زيبايي توصيف ميكند: «چاپلوسي بالادست و زورگويي به زيردست.»
«بده و بستان؛ رويكردي انقلابي به موفقيت» ميتواند مهمترين جزوه رايگان اين قرن باشد. اين جزوه رايگان حاوي مضامين عميقي است دربارهي اينكه چطور ميتوانيم مشاغلمان را اداره كنيم، چطور ميتوانيم با دوستان و اقوام خود تعامل كنيم، فرزندانمان را بزرگ كنيم و مؤسسات و نهادهايمان را طراحي كنيم. خواندن اين جزوه رايگان تجربهي نابي است و روي اين افسانه خط بطلان ميكشد كه حرص و طمع راه رسيدن به موفقيت است.
دربارهي نويسنده و ناشر جزوه رايگان
آدام گرانت روانشناس و استاد ارشد دانشكدهي مديريت وارتون دانشكده پنسيلوانيا و نويسندهي جزوه رايگانهاي پرفروش Originals و Give and Take و گزينهي ب است. او يكي از متخصصان برجسته در زمينهي يافتن انگيزه و معنابخشي به زندگي و سخاوتمندانهتر و خلاقتر زندگيكردن است. او جوايزي از انجمن روانشناسي آمريكا و بنياد ملي علوم دريافت كرده و يكي از نويسندگان كمكي نيويوركتايمز است. آدام گرانت همراه با همسر و سه فرزندش در فيلادلفيا زندگي ميكند. جزوه رايگان «بده و بستان؛ رويكردي انقلابي به موفقيت» از اين نويسنده با نام كامل «Give and Take: A Revolutionary Approach to Success» در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. ناگفته نماند در سال ۱۳۹۹، انتشارات نوين اين جزوه رايگان را با ترجمهي مريم حيدري در ۳۲۰ صفحه و در دستهبندي مديريت كسبوكار و موفقيت و خودياري منتشر كرده است.
هم انديشي ها