نگاهي به ۲۵ مورد از اسرارآميزترين اكتشافات باستانشناسي تاريخ
ظاهرا باستانشناسي همواره با تصاوير غريب گره خورده است. با ديدن تصاوير و فيلمهايي از دنياي باستان به مصر يا چين و شايد يونان سفر كنيم. با تصاويري از اماكن و بناهاي باستاني تا دفينهها و گنجينههايي از ابزار و دستساختههاي اجدادمان به ذهن خطور ميكند. همهي آنچه گفتيم، به خودي خود شگفتانگيز هستند، اما چنان مجذوبكنندهاند كه بر واقعيتي مهم صحه ميگذارند؛ اينكه همهي مكانها گذشتهاي داشتهاند و هر گذشتهاي اهميتي وصفناپذير داشته است. باستانشناسي ميتواند يك سرگرمي يا شغلي جذاب و حتي پرماجرا باشد؛ اما اهميت و جايگاهي بسيار مهمتر از آنچه بسياري ميپندارند دارد. اكتشافات باستاني نهتنها براي روشن كردن نادانستهها و سوالات ما از مردمان گذشته مهم هستند، بلكه اهميتي جامعهشناختي و فرهنگي نيز دارند. باستانشناسي اين پتانسيل را دارد كه اطلاعات جديدي را دربارهي گذشته بشريت به دست دهد، ما را با ميراث اجتماعي و ملي كهن خود پيوند بزند و حتي بعدا به وسيلهاي براي مقاصد اقتصادي بدل شود.
۲۵ اكتشاف باستانشناسي كه در اين مطلب با هم مرور ميكنيم، از آن دست يافتههاي باستاني هستند كه سالها و حتي قرنهاست ذهن مردم و دانشمندان را به خود مشغول داشتهاند؛ همگي اين خصوصيات را دارند و راه را براي خيالپردازي كاملا باز گذاشتهاند.
گويهاي سنگي كاستاريكا
گويهاي سنگي مرموزي در كاستاريكا وجود دارند كه هنوز هم كسي در مورد هدف ساخت آنها اطلاع درستي ندارد. اين گويهاي عظيم كه به دوران پيشاكُلُمبي بازميگردند، هماكنون در فهرست ميراث جهاني يونسكو قرار گرفتهاند. قدمت برخي از اين گويهاي سنگي غولآسا به سدهي ششم ق.م بازميگردد. اين دستساختههاي عجيب كه با دقتي بينظير به شكل كُروي تراشيده شدند، به زبان محلي «لاس بولاس (Las Ballas)» بهمعناي «توپ» ناميده ميشوند و بيشتر از گابرو، نوعي سنگ آذرين ساخته شدند. بهگفتهي باستانشناساني كه اين گويهاي مرموز را مطالعه كردند، كساني كه اين سنگها را به شكل كاملا كروي تراشيدند، احتمالا براي اين كار از سنگهاي كوچك ديگر استفاده كردند.
بسياري از پژوهشگران نيز گمان ميبرند، اين گويهاي سنگي زماني براي مقاصد نجومي مورد استفاده قرار ميگرفتند، در حالي كه برخي ديگر از متخصص كارشناسان عقيده دارند كه هدف از تراشيدن چنين سنگهاي عظيمي تنها راهي براي پديدآوردن مكاني منحصربهفرد براي ساكنان و محلش بوده است. اما حقيقت ماجرا بر كسي آشكار نيست. جان هوپس، انسانشناسي از دانشگاه كانزاس در اين مورد اظهار داشت، مردمان چيبچان كه زماني در كاستاريكا و ساير نواحي آمريكاي لاتين سكونت داشتند، پس از اينكه پاي فاتحان اسپانيايي به اينجا رسيد، از ميان رفتند و اسرار گويهاي سنگي نيز براي هميشه با آنها دفن شد.
دستگاه آنتيكيترا
كشف «دستگاه آنتيكيترا» يا «سازوكار آنتيكيترا»، هنوز هم باستانشناسان را انگشت به دهان گذاشته است. اين اثر باستاني در سال ۱۹۰۲ توسط گروهي از كاوشگران در درياي آنتيكيترا، يونان و در يك كشتي غرقشده كشف شد. اين دستگاه برنزي به شكل مُدور ساخته شده است و در آن دواير و اشكال اسرارآميزي به چشم ميخورد. پژوهشگران قدمت ماشين آنتيكيترا را حداقل ۲ هزار سال ميدانند. باستانشناسان در ابتدا تصور ميكردند، اين دستگاه مرموز نوعي «اِستارهياب» بوده باشد؛ اما با ادامهي مطالعهها متوجه شدند كه احتمالا با نوع بسيار پيچيدهاي از يك تقويم نجومي مواجه شدند. اين دستگاه هنوز هم پيچيدهترين وسيلهاي است كه تاكنون از دوران خود كشف شده و دستگاه مشابه ديگر، حداقل متعلق به هزار سال بعد است.
آرامگاه كلئوپاترا
كلئوپاتراي هفتم فيلوپاتور، ملقب به كلئوپاترا، از آخرين فرمانرويان دودمان سلطنتي بطلميوسي بود كه بين سالهاي ۳۰۵ تا ۳۰ ق.م بر مصر حكمراني ميكردند. در مورد هوش، زيبايي و زندگي عشقي كلئوپاترا بسيار دانسته ميشود (او فرزنداني از ژوليوس سزار و همينطور مارك آنتوني داشته)، اما يك واقعيت در مورد كلئوپاترا هنوز در هالهاي از ابهام قرار دارد و آن، محل دفن اوست. كلئوپاترا و مارك آنتوني هر دو پس از اينكه اوكتاويان، متحد سابق آنها در نبرد آكتيوم در سال ۳۱ ق.م شكستشان داد، دست به خودكشي زدند و هر دو در مكاني دفن شدند كه پلوتارك، مورخ شهير يوناني آن را «بناي باشكوه و زيبايي» وصف كرده كه در نزديكي معبد ايزدبانوي مصر باستان، ايزيس قرار داشته است. اما اينكه اين آرامگاه باشكوه كجاست و چه بر سرش آمده، يكي از ابهامات باستانشناسي است كه تصور نميشود به اين زوديها پاسخي براي آن پيدا شود. حتي بهگفتهي باستانشناس، در صورتي كه كسي روزي آرامگاه اين دلدادگان را كشف كند، از آنجايي كه غارت تابوتها و آرامگاهها در دوران باستان امر غيرمعمولي نبوده، بازهم به احتمال بسيار آرامگاه خالي باشد.
آرامگاه چين شي هوانگ
بيش از چهار دهه قبل بود كه كشاورزان محلي در استان شانكسي چين، تصادفا يكي از بزرگترين آثار باستانشناسي قرن بيستم را كشف كردند. اين كشاورزان تصادفا ارتش سفالين «امپراتور چين شي هوانگ» (۲۵۹ تا ۲۱۰ ق.م) را پيدا كرده بودند كه تماما در اندازه واقعي و با صورتها و لباسهاي منحصربهفردي تراشيده شده بودند. تراشيدن مجسمهي لشكريان مورد عجيبي نبود، مورخان قبلا ميدانستند كه امپراتور چنين دستور ساخت چنين ارتشي را داده تا از او در زندگاني پس از مرگ محافظت كنند. اما معما محل دفن خود امپراتور است و اينكه در آرامگاه او چه گنجينهها و مصنوعات باستاني باقي گذاشته شده است.
در فاصلهي حدود ۱٫۵ كيلومتري شمال شرق محوطهي باستاني ارتش سفالين، آرامگاه هرمي شكلي كشف شد كه بعدا مشخص شد، متعلق به چين شي هوانگ نيست. مطابق اسنادي كه از آن دوران برجاي ماندهاند، استراحتگاه نهايي امپراتور چين، باشكوهترين آرامگاهي بوده كه تاكنون در چين ساخته شده است. اين آرامگاه، كاخي زيرزميني با تمام ملاخبار تخصصيات و لشكريان پادشاه است كه در آن شبكهاي از دالانها و حتي سامانه زهكشي بسيار پيشرفتهاي نيز داشته است. اينكه آيا باستانشناسان روزي به نوعي فناوري دست پيدا خواهند كرد تا بدون خطر اين آرامگاه زيرزميني (در اين محوطهي باستاني سطح جيوه بسيار بالاست) را پيدا كنند و بتوانند به آنچه در اين محوطهي باستاني نهفته دست پيدا كنند، مباحثه ديگري است. اما تا آن زمان راز آرامگاه نخستين پادشاه دودمان چين، همچنان بهصورت رازي سر به مهر باقي خواهد ماند.
تمدن گمشده آتلانتيس
در صورت صحت ادعاهاي منتشرشده دربارهي «شهر گمشده آتلانتيس» اين شهر افسانهاي بارها در باهاما، جزاير يونان، كوبا و حتي ژاپن كشف شده است. افلاطون، فيلسوف شهير يوناني در سال ۳۶۰ ق.م، اولين كسي بود كه در نوشتههاي خود اشاراتي به اين شهر داشت. در شرحيات افلاطون، اين جزيره افسانهاي قبل از اينكه بيش از ۱۰ هزار سال قبل در رويدادي فاجعهآميز (شايد فوران يك اَبرآتشفشان) غرق شود، از قويترين نيروهاي درياي عصر خود برخوردار بود. باستانشناسان عقيده دارند، در صورت واقعيت داشتن افسانهي اين جزيره و همچنين مكاني كه مورخان از آن نام بردهاند، كه احتمالا درياي اِژه در ميان شبهجزيره يونان و آناتولي است، ويرانههاي اين شهر احتمالا تاكنون در ميان بسياري از اكتشافات باستاني كه از اين منطقه انجام گرفتهاند بودند. اما حتي بدون اثبات قطعي از وجود آتلانتيس، اين شهر افسانهاي نيز مانند چند معماي باستانشناسي ديگري كه در اين مطلب ذكر ميكنيم، همچنان بهصورت يكي از محبوبترين افسانههاي باستانشناسي باقي خواهد ماند.
استونهنج
بناي اسرارآميز و ماقبل تاريخي استونهنج در انگلستان، يكي از مشهورترين جاذبههاي گردشگري جهان به شمار ميرود. اين سنگاَفراشتهاي ۴ هزار ساله كه بهصورت مُدور استوار شدهاند، در عصر خود شاهكاري بيمانند بودند اما باستانشناسان به يقين هيچ اطلاع درستي از نحوهي ساخت و متخصصد استونهنج ندارند. هيچ يك از انديشه متخصصينيههاي مربوط به استونهنج از متخصصد آن از رصدخانه نجومي تا معبدي براي شفابخشي، بهطور صددرصد به اثبات نرسيدند و مباحثه بر سر اين بناي تاريخي مرعوبكننده همچنان ادامه دارد و احتمالا براي مدت طولاني ادامه خواهد داشت.
تلههاي باستاني
ديوارهاي كمارتفاع سنگي كه در بيابانهاي رژيم اشغالگر قدس، مصر و اردن كشف شدند، باستانشناسان را از زمان كشفشان توسط خلبانان در اوايل قرن بيستم مبهوت كردهاند. اين ديوارها زنجيرهاي به طول ۶۴ كيلومتر را تشكيل دادهاند كه دانشمندان به دليل شكل و شمايل آنها در تصاوير هوايي به آن لقب «بادبادكها» را دادهاند و قدمتشان به سال ۳۰۰ ق.م بازميگردد، اما مدتها است كه همينگونه به حال خود رها شدهاند. اكنون به لطف پژوهشي تازه، مشخص شده كه شايد هدف از ساخت بادبادكها بهدامانداختن حيوانات بوده است. در واقع، آنطور به انديشه متخصصين ميرسد كه ساكنان اين ناحيه از ديوارها براي كشاندن شكارهاي خود به سوي گودالي كوچك استفاده ميكردند. اين روش كارآمد نشان ميدهد، شكارچيان محلي بيشتر از آنچه قبلا تصور ميشد از رفتار جانوران آگاه بودند.
خطوط نازكا
خطوط نازكا در كشور پرو از روي زمين هيچ مانديشه متخصصينهي تماشايي ندارند؛ اما وقتي از هوا ديده شوند كه در دهههاي ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ توسط هواپيماهاي تجاري ديده شدند، همه را مبهوت كردند. باستانشناسان عقيده دارند، اين خطوط مرموز كه اشكال مختلفي از خطوط هندسي تا شمايل حيوانات، گياهان و چهرههاي خيالي را شامل ميشوند، بيش از ۲ هزار سال قبل توسط مردمان ساكن منطقه نازكا و در دوران پيش از ظهور اينكاها ساخته شدند. اين مردمان باستاني براي ساخت خطوط نازكا، سنگريزههاي سرخ منطقه را جابهجا كردند تا خاك روشنتر زير آن را بهصورت برجستهاي كه از فاصله دور نمايان باشد نشان دهند. اما اينكه چرا چنين شمايلي را ساختهاند كه خودشان نيز نميتوانستند ببينند، از غرايب دنياي باستانشناسي است.
همين موضوع باعث شده تا برخي انديشه متخصصينيهپردازان تئوريهاي توطئهي فرض ارتباط مردمان نازكا با موجودات فضايي و فضانوردان باستاني را مطرح كنند! اما باستانشناسان عقيدهي كاملا متفاوتي دارند و بر اين باورند كه اين خطوط، روش آئينيمذهبي براي ارتباط با خدايان نازكا بوده است.
اهرام ثلاثه مصر
اطلاعاتي كه باستانشناسان همين حالا در مورد اهرام ثلاثه مصر دارند، بسيار چشمگير است؛ اما آنچه از اين بناهاي اسرارآميز ميدانيم، در مقابل آنچه هنوز كشف نشده، ذرهاي بيش نيست! اهرام ثلاثه كه بزرگترين آن را هرم بزرگ جيزه تشكيل ميدهد، تقريبا ۵ هزار سال قبل براي تكريم فراعنه مصر و اهميت زندگاني پس از مرگ در قاهره ساخته شدند. باستانشناسان هنوز در حال كشف دالانها و مدخلهاي جديدي در اهرام ثلاثه هستند و هنوز بهدنبال سرنخهايي از نحوهي ساخت، دليل و هويت سازندگان اين بناهاي تاريخي مرموز هستند و حتي امروز هم ساخت چنين بناهاي بزرگي بهسادگي امكانپذير نيست.
كفن تورين
شايد هيچ كشف باستانشناسي مباحثهبرانگيزتر از كفن تورين نباشد كه بسياري معتقدند، كفن شخص عيسي مسيح است. اين تكه پارچه كتان كه در آن آثاري از زخم و همينطور چهرهي مبهم يك مرد ديده ميشود، يكي از عجيبترين اكتشافات باستاني تمامي دورانهاست. كليساي كاتوليك وجود اين كفن مرموز را در سال ۱۳۵۳ بهطور رسمي تأييد كرد؛ اما افسانه كفن به سال ۳۰ يا ۳۳ م بازميگردد. براساس گفتهها و برخي اسناد، اين كفن از يهوديه (جنوب فلسطين كنوني) به رُها در تركيه و بعدا به قسطنطنيه (استانبول كنوني) منتقل شد. هنگامي كه صليبيون قسطنطنيه را در سال ۱۲۰۴ محاصره كردند، اين پارچه به آتن، يونان برده شد و تا سال ۱۲۲۵ در همانجا باقي ماند.
در دههي ۱۹۸۰ بود كه دانشمندان به فكر مطالعه قدمت واقعي اين كفن مرموز افتادند؛ اما آنچه دانشمندان كشف كردند، با افسانههاي پيرامون كفن تورين از زمين تا آسمان فرق داشت. دانشمندان با استفاده از روش تاريخگذاري راديو كربن مشخص كردند، قدمت اين پارچه كه ادعا شده براي خاكسپاري مسيح مورد استفاده قرار گرفته، به سالهاي ۱۲۶۰ تا ۱۳۹۰ م بازميگردند. آنچه دانشمندان ميگفتند، اين بود كه پارچه يا كفن مسيح، يكي از جعليات قرون وسطايي بوده است. اما در مقابل، منتقدان ادعا كردند، دانشمندان احتمالا قسمتهايي از كفن كه قرنها پس از مرگ مسيح دوخته شده را مطالعه كردند و به همين دليل قدمت كفن (در تاريخگذاريها) از آنچه بايد جديدتر نشان داده شده است.
گوبكليتپه
فرض بر اين است كه انسانها ابتدا يكجانشيني را با كشاورزي شروع كردند، سپس ۸ هزار سال قبل به ساخت معابد مشغول شدند؛ اما اگر عكس اين قضيه به اثبات برسد چه؟ كشف گوبكليتپه، روستايي در تركيه در سال ۱۹۴۴، همان كشف شگفتانگيزي است كه بر اين فرضيه خط بطلاني كشيد و سوالات تازهاي را در مورد تكامل تمدن مطرح كرد. اين بناي تاريخي داراي چندين ستون سنگي عظيم است كه روي آنها شمايلي از حيوانات و اشكال ديگر به چشم ميخورد و قدمت آن به هزارهي دهم ق.م بازميگردد. به اين جهت، باستانشناسان، گوبكليتپه را «قديميترين عبادتگاه جهان» ميدانند.
اما نكتهي مهم اين است كه شواهد نشان ميدهد، كساني كه اين بناي باشكوه را ساختند، شكارچياني نيمه عشاير بودند و اطلاعي از كشاوري نداشتند كه حدود ۵۰۰ سال بعد ظهور پيدا كرد. حال اين سؤال مطرح است كه آيا ابتدا يكجانشيني آغاز شده يا كشاورزي؟ آيا اين امكان وجود دارد كه ساختن چنين بناهايي به يكجانشيني منتهي شده باشد يا عكس اين فرض درست است و ابتدا كشاورزي و بعد يكجانشيني به وجود آمده است؟
طومار مسي
طومار مسي، يكي از آن اسرار دنياي باستانشناسي است كه هر كسي آرزوي كشف آن را دارد. اين طومار مسي كه در سال ۱۹۵۲ در وادي قمران كشف شد، ممكن است يك نقشهي گنج باشد كه محل اختفاي گنجينهاي عظيم از طلا و نقره را شرح داده است؛ اما باستانشناسان اطلاعي از محل اين گنج و حتي صحت اين ادعا ندارند. اين طومار مسي در كنار طومارهاي درياي مرده در كرانهي باختري سرزمينهاي فلسطين اشغالي پيدا شد و قدمت آن نزديك به ۲ هزار سال تخمين زده ميشود، يعني دورهاي كه وادي قمران زير سلطهي امپراتوري روم بود؛ به همين جهت، برخي پژوهشگران معتقدند كه اين طومار ممكن است محل دفن گنجينهاي را شرح داده باشد كه محليها از روميان پنهان نگه داشته بودند.
مرگ توتعنخآمون
معدود اكتشافات باستانشناسي به پاي هيجاني كه كشف آرامگاه توتعنخآمون به پا كرد ميرسند. آرامگاه توتعنخآمون، موميايي اسرارآميز فرعوني جوان بود كه در سال ۱۹۲۲ توسط هاوارد كارتر، مصرشناس بريتانيايي كشف شد و داستانهاي «نفرين فراعنه» نيز از همان زمان شروع شد. اما راز مقبره توتعنخآمون از هر نفرين يا طلسم باستاني جالبتر است. باستانشناسان بر اين باورند كه فرعون جوان بر اثر عفونت يا جراحاتي كه در يك تصادف ارابه ديده، بهصورت غيرمنتظرهاي درگذشته است. مرگ نابههنگام توتعنخآمون ممكن است، وضعيت بغرنج موميايي او را نيز توجيه كند.
در حقيقت، به انديشه متخصصين ميرسد، جسد توتعنخآمون پس از موميايي و مهروموم شدن تابوتش آتش گرفته باشد. متخصص كارشناساني كه اين موميايي را مطالعه كردند، معتقدند كه پارچه كتاني توتعنخآمون كه آغشته به روغنهاي قابل اشتعال بوده، ممكن است در واكنش با هوا، دماي درون تابوت را به بالاي ۲۰۰ درجهي سانتيگراد رسانده و موجب كبابشدن جسد پادشاه جوان شده باشند. احتمالا يك مراسم تشييعجنازهي شتابزده و متعاقبا مومياييكردن عجولانه باعث اين آتشسوزي شده باشد. اما تدفين شتابزده اين فرعون خودش سؤال ديگري را مطرح كرده؛ اين احتمال وجود دارد كه آرامگاه توتعنخآمون در اصل براي شخص ديگري ساخته شده باشد و شايد هم مومياييهاي كشفنشدهي ديگري در همين آرامگاه دفن شدهاند.
صندوق عهد
براساس آنچه در «سفر خُروج»، دومين جزوه رايگان از تورات يهوديان و عهد عتيق مسيحيان شرح داده شده، صندوق عهد، صندوقچهي چوبي با روكش طلا بوده كه در آن لوحههاي سنگي ۱۰ فرمان مشهور حضرت موسي نگهداري ميشده است. اين صندوقچهي مقدس در اصل در معبد اول، مكان عبادت يهوديان در اورشليم نگهداري ميشد. اما معبد اول در سال ۵۸۷ م توسط لشكريان بابليان با پادشاهي نبوكدنصر دوم نابود شد و از آن زمان به بعد، هيچ اطلاع درستي از سرنوشت صندوق عهد در دست نيست. با وجود تلاش بسيار در پيداكردن اين صندوق مقدس، هنوز كسي موفق به كشف آن نشده است.
برخي اسناد باستاني ادعا ميكنند، صندوق عهد پس از نابودي شهر به دست لشكريان نبوكدنصر به بابل برده شده است. برخي نيز عقيده دارند كه صندوق عهد جايي در اورشليم دفن شده يا اينكه همراهبا معبد نابود شده است؛ حتي برخي گزارشها از نگهداري اين صندوق در صومعهاي در اتيوپي خبر ميدهند. اما ممكن است يك سند باستاني به زبان عبري كهن كه بهتازگي ترجمه شده، پرده از راز اين صندوق مقدس برداشته باشد. در جايي از اين متن باستاني نوشته شده: «تا روزي كه مسيح فرزند داوود نبي ظهور كند»، صندوق عهد پيدا نخواهد شد.
دستنوشتههاي ووينيچ
يكي از پرخوانندهترين جزوه رايگانهاي قرن بيستم، متني باستاني بود كه كسي نميتوانست آن را بخواند. اين جزوه رايگان عجيب را كه به زباني ناشناخته نوشته شده بود، يك عتيقهفروش جزوه رايگان در سال ۱۹۱۲ كشف كرد. نسخهي خطي دستنوشتههاي ووينيچ مشتمل بر ۲۵۰ صفحه با الفبايي نامفهوم بود كه نقاشيهاي متنوعي از برهنگي تا گياهان دارويي و نشانههاي زودياك در آن ترسيم شده بود. دستنوشتههاي ووينيچ كه هماكنون در «جزوه رايگانخانهي دستنوشتهها و جزوه رايگانهاي ناياب بينيك» در دانشگاه ييل نگهداري ميشود، حدود ۶۰۰ سال قدمت دارد و بهگفتهي پژوهشگران، احتمالا در اروپاي مركزي به رشته تحرير در آمده است. در حالي كه برخي پژوهشگران عقيده دارند كه اين جزوه رايگان يكي از آثار جعلي عصر رنسانس است، عدهاي ديگر بر اين باورند كه اين متن به زباني ناشناخته نوشته شده و بايد رمزگشايي و ترجمه شود. استيون باكس، استاد زبانشناسي از دانشگاه بدفورد شاير در انگلستان، در سال ۲۰۱۴ ادعا كرد كه توانسته ۱۴خط از جزوه رايگان دستنوشتههاي ووينيچ را رمزگشايي كند.
هابيتها
برخي اكتشافات علمي واقعا عجيبتر از داستانها هستند. مورد هابيتها يا انسانهاي كوچكجثه ساكن جنوب شرق آسيا يكي از همين كشفيات است. اولين انسان هابيت در سال ۲۰۰۳ در جزيرهي دورافتادهاي از اندونزي بهنام فلورس كشف شد. البته دانشمندان نسخهي واقعي شاير (از شخصيتهاي سري ارباب حلقهها) را پيدا نكرده بودند، بلكه آنها استخوانهاي انساني كوچكجثه به نام «انسان فلورسي» يا «هومو فلورسينسيس» را كشف كرده بودند كه به همين جهت به آن لقب «هابيت» را دادند. اولين عضو گونهي انسان فلورسي متعلق به زني حدودا ۳۰ ساله بود كه ۱٫۰۶ متر بلنداي قامت داشت.
انسانشناسان در ابتدا تصور كردند آنچه يافتهاند، بقاياي استخواني يك انسان مبتلا به بيماري ميكروسفالي است؛ عارضهاي كه موجب كوچكي سر و كوتاهي قد ميشود. اما بعدها اكتشافات ديگري در همين جزيره انجام گرفت كه نشان داد، هابيت يك انسان كوچك نبوده، بلكه گونهاي مجزا از ديگر گونههاي انسان بوده است. اما معماي اصلي اينجا است كه هنوز هيچ انسانشناسي نميتواند جايگاه درست انسان فلورسي را در درخت تكاملي انسان تعريف كند.
ناپديدشدن تمدن سن شين دويي
همهي كشفيات مهم دنياي باستانشناسي به دست باستانشناسان حرفهاي انجام نميگيرد. آنچه يك مرد چيني در سال ۱۹۲۹ كشف كرد، در اين دسته جاي ميگيرد. اين مرد كه در حال تعمير فاضلاب منزلش در استان سيچوان چين بود، گنجينهاي از آثار باستاني يشم و سنگ را كشف كرد. اين گنج بعدها به دست مجموعهداران خصوصي افتاد؛ اما خوشبختانه، در سال ۱۹۸۶ بود كه باستانشناسان در اين همين منطقه دو گودال ديگر مملو از گنجينههاي عصر برنز از جمله يشم، عاج فيل و مجسمههاي برنزي را كشف كردند.
حال اين سؤال مطرح ميشود كه چه كسي اين مصنوعات شگفتانگيز را ساخته است؟ پژوهشگران اكنون بر اين باورند كه ساخت اين آثار باستاني كار مردمان تمدن سن شين دويي است؛ فرهنگي كه ۳ هزار تا ۲ هزار و هشتصد سال قبل ناپديد شدند. مردمان سن شين دويي روزگاري در نزديكي سواحل رودخانه مين در شهري با قلعهها و ديوارهاي مستحكم زندگي ميكردند؛ اما به يكباره ناپديد شدند و قبل از اينكه به هر دليلي غيب شوند، آثار باستاني گرانبهاي خود را دفن كردند. همين مرموز بودن كوچ دستهجمعي مردمان سن شين دويي تا همين حالا موجب سردرگمي دانشمندان بوده است. يكي از پذيرفتهترين فرضيات در مورد علت محو تمدن سن شين دويي را دانشمندان در سال ۲۰۱۴ در خلال اتحاديه ژئوفيزيك آمريكا در سانفرانسيسكو مطرح كردند و اعلام كردند، زمينلرزهاي كه ۳ هزار سال قبل در اين ناحيه رخ داده، احتمالا موجب جلاي وطن ساكنان اين شهر و تمدن باستاني شده است.
كشتي نوح
بعضي آثار باستاني آنقدر خوب هستند كه بسياري ميخواهند دوباره و دوباره كشفشان كنند؛ «كشتي حضرت نوح» يكي از آن كشفيات باستانشناسي است كه بارها گزارش كشف آن منتشر شده است. قرنهاست كه باستانشناسان آماتور از اقصا نقاط جهان ادعا ميكنند، آنچه در جزوه رايگان مقدس از آن بهعنوان «كشتي نوح» ياد شده را كشف كردهاند. قبلا ادعا شده بود كه شواهدي از اين كشتي در كوه آرارات، تركيه و اطراف آن پيدا شده است؛ يعني درست جايي كه در جزوه رايگان مقدس شرح داده شده كه نوح و يارانش در آنجا به خشكي رسيدهاند. اما برخي پژوهشگران شك دارند كه اثري از آثار كشتي غولپيكر نوح واقعا تاكنون باقي مانده باشد. كشتي نوح، مانند آتلانتيس، يكي از آن معماهاي باستانشناسي است كه سواي صحتداشتن يا نداشتن آن، بارها و بارها حل ميشود!
تمدن گمشده مايا
چگونه تمدني پويا كه براي ۶ قرن بر منطقهاي پهناور حكمراني ميكرد، به يكباره ناپديد شده است؟ اين يكي از آن دست معماهايي است كه باستانشناسان در مكزيك و آمريكاي مركزي، سالها است تلاش ميكنند تا حلش كنند. «تمدن ماياها» به دلايل نامعلومي در حدود سال ۹۰۰ م در اوج شكوفايي به يكباره سقوط كرد. برخي پژوهشهاي علمي حاكي از اين است كه خشكسالي و قحطي موجب سقوط اين تمدن پيشرفته شده است. در پژوهشي كه سال ۲۰۱۲ انجام گرفت، پژوهشگران اين فرض را مطرح كردند كه ماياها با جنگلزدايي بيش از حد كه براي ساخت شهرها و مزارع انجام گرفته، به خشكساليها كمك كردند و ناخواسته به قحطي دچار شدند كه موجب نابودي تمدنشان شده است. برخي ديگر از پژوهشگران هم گمان ميكنند، پسرفت خاك و كاستهشدن از جمعيت شكارها (مشخصا گوزنهاي دمسفيد) نيز در پايان بخشيدن به تمدن درخشان ماياها نقش داشته است. ديگر متخصص كارشناسان هم اعلام كردند، تغيير مسيرهاي تجاري و همينطور، درگيريهاي سياسي داخلي باعث نابودي اين امپراتوري بزرگ شده است.
خات شبيب
ممكن است فكر كنيد براي ساخت يك ديوار سنگي به طول ۱۵۰ كيلومتر حتما دليل خاصي وجود داشته است، اما به انديشه متخصصين ميرسد خات شبيب از اين قاعده مستثنا باشد. گزارشهايي از كشف اين ديوار مرموز در اردن براي اولينبار در سال ۱۹۴۸ منتشر شد. باستانشناسان تا همين حالا بهدرستي نميدانند اين ديوار چه زماني، چرا و توسط چه كساني ساخته شده است. ديوار خات شبيب از شمال شرقي تا جنوب غربي كشور اردن ادامه دارد و شامل بخشهايي است كه دو ديوار در مجاورت هم قرار ميگيرند و همينطور بخشهايي كه ديوارها از هم جدا ميشوند. اگرچه اين ديوار باستاني هماكنون در حال ويراني است، اما در زمان خود احتمالا حدود ۱ متر ارتفاع و نيم متر پهنا داشته است. بعيد نيست كه ديوار خات شبيب براي جلوگيري از يورش دشمنان ساخته شده باشد. شايد هم براي حفاظت از مزارع در برابر حيوانات گرسنهاي مانند بزهاي كوهي ساخته شده باشد. در همين حال، باستانشناسان با توجه به كشف آثاري از كشاورزان باستان در غرب ديوار، عنوان كردهاند كه اين ديوار احتمالا زماني براي تعيين سرحدات بين مزارع كشاورزان باستاني و مراتع عشاير احداث شده باشد.
حلقههاي بزرگ
خات شبيب تنها بناي باستاني در اردن نيست كه باستانشناسان را به تعجب وا داشته است. حلقههاي سنگي بزرگي كه در اين كشور كشف شدند، حدود ۲ هزار سال قدمت دارند و دانشمندان هنوز علت ساخت حلقههاي باستاني را نميدانند. تاكنون ۱۱ حلقه از اين دست حلقهها كه به حلقههاي بزرگ شهرت دارند مشاهده شدند. هر كدام از اين حلقهها حدود ۴۰۰ متر قطر دارند و فقط چند ۱۰ سانتيمتر بلندي دارند. بهگفتهي باستانشناسان، هيچكدام از اين حلقههاي كوتاه وروديهايي براي رفتوآمد انسان يا حيوانات ندارند؛ به همين جهت، بعيد است كه از اين حلقهها بهعنوان آغل دامها استفاده شده باشد. اما هدف سازندگان اين بناهاي باستاني عجيب دقيقا چه بوده است؟ چرا چنين حلقههايي را ساختهاند؟ پژوهشگران هنوز پاسخ اين سوالات را نميدانند، اما در حال مقايسهي اين حلقهها با ساير سازههاي سنگي در خاورميانه هستند تا هدف از ساخت اين بناهاي مرموز را كشف كنند.
سنگ كاكنو
بازهم يك سنگ مرموز ديگر! سال ۲۰۱۶ بود كه باستانشناسان در گلاسكو، اسكاتلند تختهسنگي ۵ هزار ساله با تاريخچهاي اسرارآميز را در حفاريهاي خود كشف كردند. اين تختهسنگ كه به «سنگ كاكنو» شهرت دارد، داراي ابعاد ۱۳ در ۸ متر است و اشكال مُدوري موسوم به علائم جام و انگشتر در آن به چشم ميخورد كه در ساير نقاط باستاني جهان نيز نمونههايي از آن مشاهده شده است. بهگفتهي كني بروفي، باستانشناسي از دانشگاه گلاسگو، اين تختهسنگ احتمالا نمونهاي از يك اثر هنري ماقبل تاريخي است. در همين حال، پژوهشگراني كه در دههي ۱۹۳۰ اين تختهسنگ را مطالعه كردند، عقيده داشتند حكاكيهاي روي اين سنگ با پديدههاي نجومي مانند خورشيدگرفتگي ارتباط داشته است؛ اما بروفي چنين عقيدهاي ندارد. او و همكارانش، هماكنون در حال مطالعه اين تختهسنگ باستاني هستند تا هدف از ساخت آن را مشخص كنند.
اَبر هنج
بعد از استونهنج، نوبت ميرسد به يك بناي سنگي مرموز ديگر كه به دليل شباهتش به بناي مذكور به «اَبر هنج» مشهور است. اين بناي سنگي حدود ۳٫۲ كيلومتر با استونهنج فاصله دارد. اين يادواره باستاني كه از مجموعهاي از سنگاَفراشتها تشكيل شده، در سال ۲۰۱۵ كشف شد. باستانشناسان سنگاَفراشتهاي اَبر هنج را در زير ديوارههاي دورينگتون (خاكريزي پوشيده از چمن) پيدا كردند. بهگفتهي پژوهشگران، اَبر هنج احتمالا بخشي از يك بناي بزرگ دوران پارينهسنگي بوده است. باستانشناسان هنوز اطلاع درستي در مورد هدف از ساخت اين بنا ندارند؛ اما عقيده دارند كه اين سنگاَفراشتهاي ۴ و نيم متري قبل از اينكه حدود ۴۵۰۰ سال قبل به اين صورت بيافتند، كاملا افراشته بودند. اين بناي سنگي عظيم در نزديكي فرورفتگي طبيعي در مجاورت رودخانه ايوان قرار دارد و اين احتمال وجود دارد كه سنگاَفراشتها روزگاري ميداني مدور به شكل C را تشكيل داده باشند كه در آن چشمهها و درهاي به سوي رودخانه روان بوده است.
سنگچين زيرآبي
دانشمندان در سال ۲۰۰۳، سازهي سنگي عجيبي را در آبهاي درياچه طبريه در فلسطين اشغالي كشف كردند. اين بناي سنگي غولآسا حدود ۶۰ هزار تن وزن (سنگينتر از بيشتر كشتيهاي جنگي) و ۱۰ متر ارتفاع دارد. پژوهشگران هنوز نميتوانند دليل ساخت اين سنگچين عجيب را آن هم در اعماق درياچه مشخص كنند؛ اما عقيده بر اين است كه سنگچينها همچون ديگر نواحي جهان بهعنوان سنگبناي مردگان ساخته ميشدند. در همين حال، سنگچينهاي ديگري نيز در نزديكي همين محل واقع شدهاند كه هيچكدام زير آب نيستند؛ به همين جهت، اين احتمال وجود دارد كه بالاآمدن سطح آب باعث شده سنگچيني كه روزگاري روي خشكي بوده، به زير آب برود. يتژاك پاز، باستانشناسي از دانشگاه بن گوريون، عقيده دارد اين بناي زيرآبي حدود ۴ هزار سال قدمت دارد و ممكن است بقاياي يك برج باستاني باشد.
كوزه منفذدار
باستانشناسان ظروف منفذدار زيادي را كشف كردهاند، اما كشف يك «كوزه منفذدار»، قبلا سابقه نداشت. اين كوزه در دوران پس از جنگ جهاني دوم و از يك گودال انفجاري در لندن كشف شد. قدمت اين كوزهي منفذدار به دوران بريتانياي روم باز ميگردد؛ بخشي از بريتانيا كه از حدود سال ۴۳ تا ۴۱۰ م زير سلطه روميان بود. پژوهشگران گمان ميكنند كه اين كوزه عجيب بهعنوان چراغ مورد استفاده قرار ميگرفته است. برخي ديگر نيز آن را نوعي قفس دانستهاند كه در آن حيواناتي مانند مار يا موش نگهداري ميشد. اين كوزهي منفذدار هماكنون در موزه باستانشناسي انتاريو در كانادا نگهداري ميشود و پژوهشگران منتظرند بالاخره كسي پيدا شود و علت ساخت چنين اثر باستاني عجيبي را توضيح دهد!
هم انديشي ها