حقيقت آزمايش اسرارآميز فيلادلفيا چه بود؟

پنج‌شنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۰
مطالعه 11 دقيقه
مرجع متخصصين ايران
آزمايش فيلادلفيا يكي از عجيب‌‌ترين، مرموزترين و باورنكردني‌‌ترين انديشه متخصصينيه‌‌هاي توطئه‌ به‌‌جامانده از دوران جنگ جهاني دوم است كه همچنان بر قوت خود باقي مانده.
تبليغات

طرفداران آزمايش فيلادلفيا كه گاهي از آن به‌عنوان «پروژه رنگين‌كمان» نيز ياد مي‌شود، عقيده دارند كه آلبرت انيشتين در طول جنگ جهاني دوم براي نيروي دريايي آمريكا كار مي‌كرد و پس از اينكه نيروي دريايي آمريكا در مواجه با زيردريايي‌هاي قدرتمند يوبوت نازي‌ها، تلفات سنگيني به بار آورد، به فكر چاره‌اي افتاد. نيروي دريايي از «انديشه متخصصينيه‌ي ميدان واحد» آلبرت انيشتين براي خمش نور و نامرئي كردن كشتي استفاده كرد.

وقتي كشتي غيب مي‌شود

روز ۲۸ اكتبر سال ۱۹۴۳، در بحبوحه‌ي جنگ جهاني دوم، در پايگاه نيروي دريايي فيلادلفيا اتفاقي افتاد كه تا همين امروز در مورد آن صحبت مي‌شود. قرار بود كل اين آزمايش فوق محرمانه براي هميشه از ديد عموم مخفي بماند؛ ولي بازرگاني كه تصادفا در كشتي مجاور ناوشكن نيروي دريايي حضور داشت، تمام ماجرا را از نزديك ديد و بعدها دست به افشاگري‌ گسترده‌اي زد. اين مرد كه نمي‌توانست آنچه مي‌بيند باور كند، با ديدگاني بهت‌زده ملاحظه‌ كرد كه تلألوئي سبزرنگ كشتي را احاطه كرده است. اين مرد مي‌گفت مي‌توانسته آن انرژي عظيم را از نزديك لمس كند و اندكي بعد اتفاقي افتاد كه اگر با چشمان خود نمي‌ديد، هرگز باور نمي‌كرد؛ بله، كشتي با تمام سرنشينانش در مقابل او ناپديد شد. اين ناوشكن بعدا سر از بندري در ويرجينيا درآورد و دوباره در كمال ناباوري، سر جاي اولش يعني پايگاه نيروي دريايي در فيلادلفيا بازگشت.

قرار بود كل آزمايش فوق محرمانه فلادلفيا براي هميشه از ديد عموم مخفي بماند

اين آزمايش عجيب عواقب ناگواري نيز داشت. بدن بسياري از ملوانان كاملا آب شده و به كشتي جوش خورده بود. در حين غيب و ظاهر شدن كشتي، بسياري از ملوانان ديوانه و دچار حواس‌پرتي و سردرگمي شده، برخي سوخته بودند و اتفاقات ناگوار و تكان‌دهنده ديگري براي سرنشينان كشتي افتاده بود. پس از اين سانحه‌، اولين چيزي كه پيدا شد، دو ملوان بودند كه در سطح مولكولي ذوب شده و در عرشه‌ي فولادي كشتي فرو رفته بودند و آخرين نفس‌هايشان را مي‌كشيدند. تنها دو نفر از سرنشينان هنوز سرپا بودند. ساير ملوانان بخار يا كاملا ناپديد شده بودند و اثري از آثارشان باقي نمانده بود. نيروي دريايي كه اوضاع را پس ديد، سريعا هرچه مدرك بود نابود كرد و تمام كساني كه در اين آزمايش مهيب دخيل بودند، وادار كرد كه اسناد عدم افشاي اسرار را امضا كنند و هيچ‌گاه در مورد اين آزمايش فوق محرمانه صحبتي به ميان نياورند. نيروي دريايي در مواردي مجبور به شستشوي مغزي سرنشينان كشتي شد.

ناوشكن الدريچ در دهه‌ي ۱۹۴۰

بسيار خوب، حداقل اين چيزي است كه طرفداران آزمايش فيلادلفيا و انديشه متخصصينيه‌‌پردازان توطئه ادعا مي‌كنند. ولي واقعيت چه بود؟‌ آيا واقعا نيروي دريايي آمريكا موفق شده بود يك ناوشكن عظيم‌الجثه را نامرئي كند؟‌ آيا بالاخره انديشه متخصصينيه‌ي مشهور انيشتين در دنياي واقعي در بوته‌ي آزمايش قرار داده شده بود؟ و مهم‌تر اينكه چطور با وجود انجام چنين پروژه جاه‌طلبانه‌ علمي، اسناد علمي آن هيچ‌وقت به دست دانشمندان و دنياي آزاد نرسيده است؟

بيايد دوباره برگرديم به تابستان سال ۱۹۴۳، آن موقع دو سال از درگير شدن آمريكا در جنگ جهاني دوم گذشته و نبرد خونين دريايي بين ناوشكن‌هاي آمريكايي و زيردريايي‌هاي يوبوت نازي‌ها در جريان بود. در محوطه كشتي‌سازي نيروي دريايي در فيلادلفيا، يك ناوشكن جديد به‌نام «يواس‌اس الدريج (دي‌اي-۱۷۳)» سفارش داده شد. اين ناوشكن كه به چندين ژنراتور بسيار قوي مجهز بود، قرار بود بخشي از يك مأموريت كاملا محرمانه در ارتباط با «نبرد آتلانتيك» باشد.

بر مبناي شايعات اينطور تصور مي‌شد كه اين ژنراتورها براي تأمين نيروي ميدان مغناطيسي به كار مي‌رفتند تا بتوانند الدريچ را اساسا از رادار دشمن نامرئي كنند. همان‌طور كه در ابتداي مقاله شرح داده شد،‌ وقتي اين ناوشكن به آب انداخته شد، يك آزمايش محرمانه در روز روشن و با تمام سرنشينان روي آن انجام گرفت.

آزمايشي كه حالا، يعني با گذشت ۷۷ سال از آن و با وجود دردسترس نبودن هيچ‌گونه شواهد فيزيكي يا مداركي كه واقعيت داشتن آن را ثابت كند، همچنان ذهن بسياري را به خود مشغول داشته است. براي درك واقعيت‌هاي آزمايش فيلادلفيا بايد ابتدا در مورد كساني كه (به ظن خود) اسرار آن را فاش كرده‌اند، واكنش‌هاي دولت و نيروي دريايي آمريكا و همين‌طور سرنشينان و بازماندگان ناوشكن الدريچ كندوكاو كنيم.

كارلوس خطابم كنيد:‌ تولد يك (انديشه متخصصينيه) توطئه

تقريبا هر آنچه در مورد آزمايش فيلادلفيا و ادعاي دور بوردي ناوشكن الدريج مي‌دانيم، از ذهن و خامه‌ي مردي بسيار جالب به‌نام «كارل ام. آلن» با نام مستعار «كارلوس ميگوئل آلنده»، همان بازرگاني كه گفتيم شاهد ماجرا بوده، تراويده است. آلنده در سال ۱۹۵۶ اولين نامه از ۵۰ نامه خود براي نويسنده و منجم آماتوري به‌نام موريس كي. جيساپ را فرستاد. آقاي جيساپ يك سال قبل جزوه رايگاني به‌نام «پرونده‌اي براي بشقاب پرنده» منتشر كرده بود. آلنده در نامه‌هاي خود به ساده‌انگاري‌هاي جيساپ راجع به انديشه متخصصينيه‌ي ميدان واحد به‌شدت تاخته بود. به گفته جيساپ، نامه‌‌ي آلنده با چند مداد نوشته شده و پر از خط‌خوردگي بود. علاوه بر اين، در وسط جملات كلمات با حروف بزرگ نوشته شده بودند و اشتباهات زيادي در استفاده از علائم نگارشي (به‌صورت تصادفي) در آن وجود داشت و زير برخي از جملات نيز با رنگ‌هاي مختلف خط كشيده شده بود.

موريس كي. جيساپ نويسنده جزوه رايگان «پرونده‌اي براي بشقاب پرنده»

 آلنده ادعا مي‌كرد كه اين انديشه متخصصينيه را خودش شخصا از انيشتين آموخته است. انديشه متخصصينيه‌ي ميدان واحد كه هيچ‌وقت نه توسط انيشتين و نه هيچ فيزيكدان ديگري به اثبات نرسيده، انديشه متخصصينيه‌اي بود كه سعي مي‌كرد نيروهاي گرانش و الكترومغناطيس را در يك ميدان واحد ادغام كند. آلنده براي ثابت كردن انديشه متخصصينيه‌ي ميدان واحد، گزارشي از آنچه به‌عنوان شاهد عيني از ناپديد شدن ناوشكن الدريچ شاهد آن بود براي جيساپ فرستاد. بنا بر آنچه حالا مي‌دانيم، اين اولين باري بود كه در جايي به آزمايش فيلادلفيا اشاره مي‌شد. ولي طي ۱۳ سال پس از اين آزمايش، ‌هيچ شاهد ديگري - چه از سرنشينان الدريچ و چه سرنشينان ساير كشتي‌ها - اظهار انديشه متخصصيني نكردند.

جيساپ قصد داشت تحقيقات جدي در مورد ادعاهاي آلنده انجام دهد؛ ولي از اينكه نويسنده اين نامه‌ي مرموز نتوانست شواهد فيزيكي كافي دراختيار او قرار دهد كاملا دلسرد شد. او تصميم داشت جريان تحقيقاتش را كاملا كنار بگذارد كه دو افسر از اداره تحقيقات نيروي دريايي آمريكا با او تماس گرفتند. طبق اسناد موجود از بايگاني‌هاي اداره تحقيقات نيروي دريايي، اين دو افسر در پاسخ به بسته عجيبي كه اين اداره دريافت كرده بود، به جيساپ مراجعه كرده بودند. در اين بسته نسخه‌اي از جزوه رايگان پرونده بشقاب پرنده با حاشيه‌نويسي‌هاي عجيب وجود داشت كه در آن در مورد ارتباط انديشه متخصصينيه‌ي ميدان واحد و موجودات فضايي صحبت به ميان آمده بود.

پشت پرده‌ي ماجرا كسي جز كارلوس آلنده نبود

قرار بود اين يادداشت‌ها و حاشيه‌نويسي‌هاي بسيار ناخوانا و آشفته طوري به ‌انديشه متخصصين برسد كه ۳ نويسنده (دست كم يكي از آن‌ها موجود فضايي) آن را نوشته‌اند. ولي جيساپ فورا صاحب دست‌خط را شناخت و به مأمورين تحقيق گفت پشت پرده‌ي اين ماجرا كسي جز كارلوس آلنده نيست. به دليلي كه دانسته نمي‌شود، افسران اداره تحقيقات نيروي دريايي، با همكاري يكي از پيمانكاران ارتش در تگزاس به‌نام «وارو منيوفكچرينگ»  ۱۲۷ نسخه از آن جزوه رايگان را چاپ كردند. اين نسخه‌هاي حاشيه‌نويسي‌شده بعدا به «نسخه‌ي وارو» مشهور شد و سر از كلكسيون‌هاي انديشه متخصصينيه‌پردازان توطئه درآورد.

متأسفانه سرنوشت غم‌انگيزي در انتظار جيساپ بود. او در سال ۱۹۵۹ دچار يك سانحه‌ي رانندگي شديد شد. در اين سانحه، جيساپ به‌شدت مجروح و همسرش كشته شد. جيساپ بعدا از شدت غم و اندوه دست به خودكشي زد. ولي كارلوس آلنده تا سال ۱۹۹۴ زنده بود و گاه‌گداري نامه‌هايي براي هر كسي كه به داستان خارق‌العاده‌ي او گوش مي‌داد مي‌فرستاد.

ولي جريان واقعي آزمايش فيلادلفيا...

براي ده‌ها سال كارلوس آلنده (همان كارل آلن) تنها شاهد عيني اتفاقات ماورالطبيعه‌ي آزمايش فيلادلفيا بود. كارلوس ادعا مي‌كرد كه در زمان انجام آزمايش غيب شدن ناوشكن الدريج، روي عرشه كشتي اس‌اس اندرو فيوروثِت حضور داشته كه در پايگاه نيروي دريايي فيلادلفيا لنگر انداخته بود و به صحنه اشراف كامل داشته است.  

مدت‌ها بعد، پس از اكران فيلم سينمايي علمي تخيلي «آزمايش فيلادلفيا» در سال ۱۹۸۴، شخصي به‌نام آل بيلِك ادعا كرد كه خودش شخصا در اين آزمايش فوق محرمانه‌ نقش داشته است؛ ولي چون بعد از آن آزمايش، شستشوي مغزي شده چيزي به خاطرش نمانده است؛ ولي حالا پس از تماشاي فيلم سينمايي دوباره خاطرات خود را باز به ياد آورده است. با وجود پافشاري‌ها و ادعاهاي كارلوس و بيلِك، اظهارات نفر سوم است كه آزمايش فيلادلفيا در تابستان ۱۹۴۳ را روشن مي‌كند.

ژاك اف. والي، اخترفيزيكدان و يوفوشناسي است كه در سال ۱۹۹۴، مقاله‌اي با عنوان «آناتومي يك (ادعاي) جعلي: آزمايش فيلادلفيا پنجاه سال بعد» منتشر كرد. والي قبلا از خوانندگان درخواست كرده بود در صورت داشتن اطلاعات بيشتر در مورد اتفاقات آزمايش فيلادلفيا با او تماس بگيرند. اينجا بود كه نامه‌اي از شخصي به‌نام ادوارد داژِن به او رسيد. داژن بين سال‌هاي ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۳ در نيروي دريايي آمريكا خدمت كرده بود. او در ناو يواس‌اس انگسترام خدمت مي‌كرد كه در تابستان ۱۹۴۳ در پايگاه نيروي فيلادلفيا يعني محل انجام آزمايش مرموز در لنگرگاه بود. داژن يك برقكار بود و از تجهيزاتي كه در انگسترام و الدريج نصب شده بودند اطلاع كامل داشت.

نامه كارلوس آلنده به موريس كي. جيساپ

داژن به والي گفت كه دستگاه‌هايي كه در اين ناوها نصب شده بودند،‌ موتورهاي دور نوردي نبودند كه انيشتين يا موجودات فضايي طراحي كرده باشند؛ بلكه دستگاه‌هايي بودند كه به كشتي‌ها اين امكان را مي‌دادند با استفاده از تكنيكي به‌نام «مغناطيس‌زدايي» ردپاي مغناطيسي خود را در هم بريزند. كابل‌هاي قطوري به دور ناوشكن پيچيده شده بود كه به ولتاژ فشار قوي متصل بودند. اين كشتي مغناطيس‌زدايي‌شده، از ديد رادارها نامرئي نمي‌شد؛ بلكه براي اژدرهاي مغناطيسي زيردريايي‌هاي يوبوت نازي‌ها قابل‌شناسايي نبود. نازي‌ها در نبرد آتلانتيك و ساير نبردهاي دريايي از مين‌ مغناطيسي استفاده مي‌كردند كه مي‌توانست خود را به بدنه‌ي فلزي كشتي‌ها متصل كند. ولي حلقه‌ي كابل برق كه كشتي‌ را احاطه مي‌كرد، مي‌توانست كشتي را براي مين‌هاي مغناطيسي غير قابل‌ شناسايي كند. درواقع،‌ در همان زمان كشتي‌هاي نيروي دريايي انگلستان در حال به كار گرفتن چنين تكنيكي بودند.

داژن كه با شايعات عجيب و غريب در مورد ناپديد شدن كشتي و ذوب و له‌ شدن سرنشينان كشتي آشنا بود،‌ اين شايعات را به اظهارانديشه متخصصينهاي ملوانان در مورد نامرئي شدن از اژدرها و همينطور خود عجيب بودن روال مغناطيس‌زدايي مرتبط دانست. ولي آن تلألو سبز احتمالا به دليل طوفان الكتريكي يا پديده‌ي جوي «آتش سنت‌المو» به وجود آمده است. در اين پديده‌ي جوي كه با تخليه‌ي بارهاي الكتريكي همراه است، تلألوئي همچون رعد و برق رؤيت مي‌شود. در مورد رؤيت ناوشكن الدريج در بندر نورفولك و بازگشت ناگهاني به فيلادلفيا، داژن توضيح داد كه نيروي دريايي از آبراه‌هايي (كه كشتي‌هاي تجاري حق تردد در آن ندارند) استفاده كرد تا اين سفر دوروزه را ظرف ۶ ساعت انجام دهد.  

ولي آخرين ميخ بر تابوت ادعاهاي آلنده؛ روزنامه فيلادلفيا اينكوايرر در سال ۱۹۹۹ گزارشي از گردهمايي ملوانان ناوشكن الدريچ در آتلانتيك‌سيتي منتشر كرد. ملوانان اظهار داشتند كه كشتي هيچ‌وقت در فيلادلفيا لنگر نيانداخته و درواقع، در تاريخي كه تصور مي‌شود ناپديده شده، در بروكلين بوده است. گزارش‌هاي روزانه خود كشتي نيز اين موضوع را تأييد مي‌كند. علاوه بر اين، ناخداي كشتي نيز گفته كه هيچ آزمايشي در كشتي انجام نگرفته است. و با وجود گزارش‌هاي ضد و نقيض، هم داژن و هم خدمه الدريچ تأييد كرده‌اند كه هيچ اتفاق غيرعادي در كشتي روي نداده است. بااين‌حال، هنوز هستند بسياري كه خلاف آن را باور دارند.

در مورد سرنوشت كشتي الدريچ هم بگوييم كه نيروي دريايي آمريكا اين ناوشكن را در سال ۱۹۵۱ به يونان اعزام كرد و در آنجا به اچ‌اس لئون تغيير نام داد و در مانورهاي مشترك اين دو كشور در خلال جنگ سرد مورد استفاده قرار گرفت. سرانجام الدريچ در دهه‌ي ۱۹۹۰ از رده خارج و به‌عنوان آهن قراضه فروخته شد.

اين داستان‌ همچنان ادامه دارد...

توافق‌ عموم بر اين است كه آزمايش فيلادلفيا يك ماجراي جعلي بوده؛، ولي همچنان از اعتبار زيادي در بين علاقه‌مندانش برخوردار است. فيلمي كه در سال ۱۹۸۴ بر اساس ادعاها و گزارش‌هاي كارلوس آلنده ساخته شد، فيلمي نبود كه بتواند در حدواندازه‌هاي اسكار باشد؛ ولي جلوه‌هاي ويژه‌ي آن بسيار خوب بودند و تصاوير به‌يادماندني پيش ‌روي مخاطبان گذاشته بودند. خصوصا يكي از صحنه‌هاي پاياني فيلم كه سرنشينان كشتي را در حالي نشان مي‌دهد كه در عرشه فرو رفته‌اند، تأثير زيادي روي مخاطبان گذاشت. والي در مقاله خود در مورد آزمايش فيلادلفيا، نوشت همين تصويرسازي قوي رمز موفقيت و دوام طولاني‌مدت اين ماجراي جعلي بودند. درواقع همچون عكس قلابي موسوم به «عكس جراح»‌ از هيولاي لخ‌نس يا عكس‌هاي «پري‌هاي كوتينگلي»، تصويرسازي‌هاي بسيار خوبي كه از نحوه‌ي ناپديد شدن كشتي و ذوب و سوختن سرنشينان كشتي شد، در جلب انديشه متخصصين عموم نيز مؤثر بودند.

گويي آزمايش فيلادلفيا خيال ندارد گيرايي خود را از دست بدهد

مورد ديگري كه باعث شد ماجراي آزمايش فيلادلفيا باورپذيرتر شود، بي‌اعتمادي گسترده‌اي بود كه مردم به ارتش و دولت آمريكا داشتند. تا آن زمان دولت به انجام آزمايش‌هاي غير اخلاقي روي سربازان و شهروندان اعتراف كرده بود كه همين موجب شد پايه‌هاي اين ماجرا مستحكم‌تر شود. همچنين پيوند زدن اين دروغ تاريخي با دانشمندان برجسته‌اي همچون آلبرت انيشتين و مرتبط دانستن آن با انديشه متخصصينيات و فناوري‌هايي كه هنوز كارآزمايي نشده بودند بيش‌ازپيش به قوت گرفتن آن ياري رساند.

كارل ام. آلن مشهور به كارلوس آلنده

اداره تحقيقات نيروي دريايي اعلام كرد كه هيچ‌وقت آزمايشي در مورد نامرئي كردن كشتي انجام نداده است و اصولا چنين آزمايش‌هايي تنها در دنياي داستان‌هاي علمي-تخيلي انجام مي‌گيرد؛ ولي طرفداران اين انديشه متخصصينيه (توطئه) اين موضوع را دليل ديگري دال بر مخفي‌كاري دولت مي‌دانند. حتي درحالي‌كه شواهد مختلفي در مورد هويت واقعي كارلوس آلنده، يعني آدم دربه‌درِ كاريزماتيكي با اشكالات روحي رواني عديده به دست آمد، بازهم گويي آزمايش فيلادلفيا خيال ندارد گيرايي خود را از دست بدهد. همين ماجرا، سنگ ‌بناي آزمايش مرموز ديگري به‌نام «پروژه مونتاوك» است. بر اساس ادعاهاي مختلف، در اين پروژه نيز دولت پس از موفقيت آزمايش فلادلفيا، در پايگاه هوايي در دهه‌ي ۱۹۸۰ دست به انجام تحقيقات محرمانه‌اي در مورد مسائل جنگ رواني و همينطور سفر در زمان زده است.

ولي واضح است كه نمي‌توان يك جعل را براي هميشه مخفي نگه داشت. بالاخره همه‌چيز افشا مي‌شود. ماجراي آزمايش فيلادلفيا كه همچنان تا روزگار ما، هواخواهان و باورمندان دوآتشه زيادي دارد، از تمام مشخصه‌هاي بارز يك ماجراي جعلي برخوردار است: تنها يك شاهد عيني دارد، پاي يك نقشه‌ي محرمانه دولت در ميان است، افشاگري‌هاي شبه‌علمي دارد كه احتمالا منبع آن موجودات فضايي هستند و ...  . حتي جاي تعجب است كه چطور چنين دروغي اصلا توانسته در وهله‌ي اول توجه عموم را به خود جلب نكند؛ حال بماند كه آنچنان قوي و گيرا باشد تا بتواند تا چندين دهه دوام داشته باشد.

مشخصا اينترنت هم نقش مهمي در اين راستا ايفا كرده است. اكنون هر كسي (حداقل به ظن خود) به اطلاعات دسترسي دارد و ده‌ها وب‌سايت عجيب و غريب هستند كه هر روز خبر از افشاي اطلاعات عجيب و غريب و ادعاهاي ضد و نقيض مي‌دهند. معمولا در چنين وب‌سايت‌هايي ادعاهايي از اين دست را مي‌خوانيم كه دولت‌ نمي‌خواهد شما راجع به آزمايش فيلادلفيا و پروژه‌ي مونتاك چيزي بدانيد!

اگر به موضوعاتي از اين دست علاقه داريد، مي‌توانيد اين مقاله‌ي اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران درباره‌ي عجايب جنگ جهاني دوم را نيز مطالعه كنيد.

تبليغات
جديد‌ترين مطالب روز

هم انديشي ها

تبليغات

با چشم باز خريد كنيد
اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران شما را براي انتخاب بهتر و خريد ارزان‌تر راهنمايي مي‌كند
ورود به بخش محصولات