شواهد ژنتيكي جديد نشان ميدهد گرگهاي وحشت واقعا گرگ نبودند
گرگهاي وحشت جانوران نماديني هستند. هزاران نمونه از اين گوشتخواران منقرضشده عصر پليستوسن از گودالهاي تار (قطران) لابريا در لسآنجلس كشف شده است. اما مطالعهي جديدي درمورد ژنتيك گرگهاي وحشت ديرينهشناسان را حيرتزده كرده است. به گزارش ساينتيفيك آمريكن، مطالعهي جديد نشان ميدهد جانوران مذكور اصلا گرگ نبودند، بلكه آخرين اعضاي تباري از سگها بودند كه در آمريكاي شمالي تكامل پيدا كردند.
گرگهاي وحشت براي اولينبار در دههي ۱۸۵۰ توصيف شدند. بقاياي آنها در بيشتر مناطق قاره آمريكا از آيداهو تا بوليوي پيدا شده است. تراوشهاي تار در لابريا بازگوكنندهي داستان شكارچيهاي بزرگي است كه در پي طعمههاي گيرافتاده در تار به كام مرگ فرو ميرفتند. بقاياي حفظشده گرگهاي وحشت در اين ماده نشاندهندهي شكارچي بزرگي است كه طول آن به ۶ فوت (۱/۸ متر) ميرسيده است و بهمنظور از پاي درآوردن جانوران عظيمالجثه در بخش جمجمه و آرواره سازگاريهايي پيدا كرده است. اگرچه اين سگسانان بهوضوح براي غلبه بر جانوران بزرگي مانند ماستودون، اسب، بايسون و ديگر علفخواران بزرگي كه در آن زمان در قاره آمريكا پرسه ميزدند، تكامل پيدا كرده بودند، تشابه اسكلتي ميان گرگهاي وحشت و گرگهاي خاكستري كوچكتر امروزه موجب اين تصور شده بود كه اين دو جانور رابطهي نزديكي با هم دارند.
در اواخر دوره پليستوسن در جنوب غربي آمريكاي شمالي، دستهاي از گرگهاي وحشت (Canis dirus) درحال تغذيه از بايسون شكارشده هستند، درحاليكه يك جفت گرگ خاكستري (Canis lupus) به اميد لاشخوري نزديك ميشود. گرگهاي وحشت نسبتبه گرگهاي خاكستري بزرگتر بودند و رنگ قهوهاي مايل به قرمز داشتند.
مدتها تصور ميشد گرگهاي وحشت قبل از اينكه گرگهاي خاكستري از اوراسيا بهدنبال آنها ازطريق پل برينگ لند به آمريكاي شمالي برسند، در اين منطقه سكونت پيدا كرده بودند. اكنون، DNA كه بهخوبي حفظ شده است، بهانديشه متخصصين ميرسد اين داستان را اساسا تغيير دهد. مطالعهي جديد كه در مجلهي Nature منتشر شده است، بهعنوان تلاشي براي درك اصول بيولوژيكي گرگهاي وحشت آغاز شد. آنجلا پري، باستانشناس دانشگاه دورام و يكي از نويسندگان مطالعه ميگويد:
براي من، اين كار با تصميم سفر جادهاي در اطراف كشور آمريكا براي جمعآوري نمونههاي گرگ وحشت آغاز شد. ما ميخواستيم ببينم كه چه چيزي ميتوانيم به دست بياوريم، زيرا تا آن زمان كسي موفق نشده بود از نمونههاي گرگهاي وحشت DNA به دست آورد.
در همان زمان، كيرن ميچل، نويسندهي ديگر مقاله و ژنتيكدان دانشگاه آدلايد در استراليا نيز درحال تلاش براي استخراج و مطالعهي DNA باستاني حاصل از بقاياي گرگهاي وحشت بود. يكي از سوالات پژوهشگران اين بود كه گرگهاي وحشت با گرگهاي ديگر چه ارتباطي دارند.
براي دههها، ديرينشناسان ميزان شباهت استخوانهاي گرگها وحشت و گرگهاي خاكستري را مورد توجه قرار ميدادند. بهعلت شباهت زياد اين دو جانور، گاهياوقات تشخيص آنها از هم دشوار است. ميچل ميگويد: «حدس من اين بود كه گرگهاي وحشت احتمالا تبار يا زيرگونهي خاصي از گرگهاي خاكستري بودند.»
اما شواهد جديد داستان ديگري را بازگو ميكرد. تجزيهوتحليلهاي ژنتيكي اوليه نشان داد گرگهاي وحشت و گرگهاي خاكستري ارتباط نزديكي با هم نداشتند. پژوهشگران پس از تعيين توالي پنج ژنوم از فسيلهاي گرگهاي وحشت كه قدمتي بين ۵۰ هزار تا ۱۳ هزار سال داشتند، متوجه شدند اين جانوران به تبار بسيار قديميتري از سگها تعلق دارند.
اكنون چنين بهانديشه متخصصين ميرسد كه گرگهاي وحشت در قاره آمريكا تكامل يافته بودند و با گرگهاي خاكستري اوراسيا خويشاوندي نزديكي نداشتند. آخرين باري كه گرگهاي خاكستري و گرگهاي وحشت جد مشتركي داشتند، حدود ۵/۷ ميليون سال پيش بود.
بهگفتهي پژوهشگران، شباهت زياد ميان دو جانور مذكور، نمونهاي از تكامل همگرا است كه در آنگونههاي مختلف بهعلت روش زندگي مشابه، سازگاريها يا حتي ظاهر مشابهي پيدا ميكنند. گاهي اوقات چنين همگرايي چيزي بسيار كلي است مانند اينكه پرندگان و خفاشها با وجود آناتومي متفاوت، طي تكامل بال به دست آوردند. درمورد گرگهاي وحشت و گرگهاي خاكستري، زندگي در تعقيب گياهخواران بزرگ، در دو تبار متفاوت از سگسانان بهطور مستقل فرمهاي گرگمانندي را توليد كرده است. گرانت زازولا، ديرينهشناس يوكان كه در مطالعهي جديد مشاركتي نداشت، ميگويد: «نتايج مطالعهي جديد، اين ايده را كه گرگهاي وحشت بستگان بزرگتر گرگهاي خاكستري بودهاند، متزلزل ميكند.»
درواقع، تشابه ميان گرگهاي وحشت و گرگهاي خاكستري موجب شده است كه گرگهاي خاكستري بهعنوان نمايندههايي از جنبههاي مختلف رفتار و بيولوژي گرگهاي وحشت درانديشه متخصصين گرفته شوند. هويت جديد گرگهاي وحشت به اين معنا است كه بسياري از فرضيات قبلي نياز به بازنگري دارند. زازولا ميگويد: «مطالعه پروتئينها و DNA باستاني استخوانهاي فسيلشده بهسرعت درحال بازنويسي تاريخ عصر يخبندان و تاريخ جديدتر پستانداران آمريكاي شمالي است.»
ازانديشه متخصصين متخصص، يافتههاي جديد به اين معنا است كه ممكن است گرگهاي وحشت به اسم جنس جديدي نياز داشته باشد تا نشان دهد كه آنها ديگر عضوي از جنس سگها (Canis) كه گرگهاي خاكستري به آن تعلق دارند، نيستند. پري، ميچل و همكارانشان نام Aenocyon را پيشنهاد ميكنند كه بهمعناي گرگ وحشتناك است. اما پژوهشگران انتظار ندارند يافتههاي آنها بهكلي سنت قديمي را از ميان بردارد و احتمالا Aenocyon dirus همچنان براي ناميدن گرگهاي وحشت به كار خواهد رفت.
از سوالات پژوهشگران درمورد گرگ هاي وحشت اين است كه چرا اين جانوران درنهايت با پايان آخرين عصر يخبندان ناپديد شدند. اين شكارچيان طي ميليونها سال در آمريكاي شمالي درزمينهي شكار شتر، اسب، بايسون و ديگر گياهخواران تخصص پيدا كرده بودند. با ناپديد شدن منابع شكار، گرگهاي وحشت نيز از ميان رفتند. پري ميگويد: «درمقايسهبا گرگهاي خاكستري كه مدلي براي سازگاري هستند، بهانديشه متخصصين ميرسد گرگهاي وحشت ازانديشه متخصصين برخورد با تغييرات محيطي و شكار انعطافپذيري كمتري داشتند.»
گرگهاي وحشت بيش از DNA پوسيده در استخوانهاي باستاني، ميراث ژنتيكي ديگري از خود برجاي نگذاشتند. گرچه سگسانان ديگري مانند گرگها و كايوتها اغلب هيبريدهاي ايجاد ميكنند، ظاهرا گرگهاي وحشت با هيچيك از سگساناني كه تا به امروز زنده ماندهاند، هيبريد تشكيل ندادند. پژوهشگران هيچ شاهد ژنتيكي از تلاقي ميان گرگهاي وحشت و گرگهاي خاكستري يا كايوتها پيدا نكردند.
ميچل خاطرنشان ميكند كه گرگهاي وحشت ازانديشه متخصصين ژنتيكي با ديگر سگسانان فاصله داشتند، بنابراين، احتمالا هيبريد شدن ممكن نبود زيرا اين جانوران احتمالا نميتوانستند با تلاقي با گرگهايي كه اخيرا از اوراسيا وارد منطقه شده بودند، فرزنداني توليد كنند كه قدرت زندهماني داشته باشند. حدود ۱۳ هزار سال پيش، گرگهاي وحشت با انقراض مواجه شدند. ممكن است تكامل در محيطهاي متغير و سخت اوراسيا به گرگهاي خاكستري برتري داده باشد، درحاليكه گرگهاي وحشت كه در پايان عصر يخبندان در جنوب كاليفرنيا زندگي ميكردند، آمادگي مقابله با شرايط دشوار را نداشتند.
اما آنچه ممكن است مانند پايان داستان گرگ وحشت بهانديشه متخصصين رسد، درواقع آغاز آن است. ژنهاي حفظ شده نشان دادهاند كه گرگهاي وحشت و اجداد آنها براي بيش از ۵ ميليون سال سگهاي برتر قاره آمريكا بودند و فصول اول داستان آنها تازه بايد بازنويسي شود.
هم انديشي ها