اسكيزوفرني يا شيزوفرني ؛ علل، علائم و درمان
اسكيزوفرني (شيزوفرني، جنون جواني يا روانگسيختگي) يك بيماري رواني پيچيده است كه روي نحوهي تفكر، احساسات، رفتار و ارتباط با ديگران تأثير ميگذارد. اين بيماري هم در مردان و هم زنان رخ ميدهد اما ميزان شيوع آن در مردان اندكي بيشتر است. نخستين اپيزود معمولا اواخر نوجواني تا اوايل دههي سوم زندگي اتفاق ميافتد. معمولا شروع اين بيماري در مردان زودتر از زنان است. البته افراد ممكن است در مراحل بعدي زندگي نيز دچار اين بيماري شوند. فراواني اسكيزوفرني در جامعه حدود يك درصد است.
اسكيزوفرني ازانديشه متخصصين زندگي با آن و ازانديشه متخصصين درك آن، بيماري چالشبرانگيزي است. علائمي مانند توهم و هذيان ممكن است موجب شوند افراد تماس با واقعيت را از دست بدهند. اين تجربه ميتواند براي فرد مبتلا به اسكيزوفرني گيجكننده و پريشانكننده باشد و نيز براي اعضاي خانواده، دوستان و ديگراني كه اغلب نميدانند چه چيزي درحال اتفاق افتادن است يا نميدانند چگونه با فرد بيمار ارتباط برقرار كنند. همچنين ممكن است افراد مبتلا به اسكيزوفرني تغييراتي را در طرز تفكر تجربه كنند و در ابراز خود و مديريت وظايف اساسي روزانه دچار اشكال شوند. آنها همچنين ممكن است گوشهگير و منزوي شوند.
بهبودي از اسكيزوفرني فرايندي تدريجي بوده كه براي هر فرد منحصربهفرد است. علائم معمولا با گذشت زمان بهبود يافته و مديريت آنها آسانتر ميشود؛ اگرچه هميشه ناپديد نميشوند. در يك رويكرد درماني براي درمان اسكيزوفرني بهنام رويكرد بازيابيمحور ارزش اميد، توانمندسازي و خوشبيني ترويج ميشود. اين بيماري معمولا با تركيبي از داروها و حمايتهاي روانياجتماعي مانند رواندرماني، يادگيري و حمايت همتا بهطور موثري تحت مديريت درميآيد. افراد مبتلا به اسكيزوفرني ميتوانند بهبودي حاصل كنند و زندگي معنادار و رضايتبخشي را در پيش گيرند.
اسكيزوفرني چگونه شروع ميشود و دورهي آن به چه شكل است؟
اسكيزوفرني اغلب چنان بهآهستگي آغاز ميشود كه فرد بيمار و خانوادهي او ممكن است براي مدت زمان طولاني از بيمارياش آگاه نباشند. اگرچه در برخي موارد، اين علائم بهسرعت ظاهر ميشود و تشخيص آن بسيار سادهتر است. اسكيزوفرني سه مرحله دارد: پيشدرآمد (يا مرحلهي مقدماتي)، مرحلهي فعال و مرحلهي باقيمانده. اين مراحل به ترتيب اتفاق ميافتند و در چرخههايي در طول بيماري تكرار ميشوند. طول هر كدام از مراحل از فردي به فرد ديگر متفاوت است.
۱. مرحله پيش درآمد
وقتي علائم بهتدريج بروز ميكند، ممكن است افراد بيمار علاقهي خود را به فعاليتهاي معمولشان از دست بدهند و از دوستان و اعضاي خانواده كنارهگيري كنند. آنها ممكن است دچار سردرگمي شوند و در تمركز دچار اشكال شده و احساس بيميلي و بيحوصلگي كرده و ترجيح دهند كه بيشتر روزهاي خود را در تنهايي سپري كنند. آنها همچنين ممكن است بهشدت مجذوب موضوعات يا ايدههاي خاصي شوند (مثلا شكنجه، دين، چهرههاي عمومي). خانواده و دوستان ممكن است از اين رفتار ناراحت شوند و متوجه نباشند كه علت اين رفتار بيماري است. گاهي اوقات، اين نشانهها به حالت همواري ميرسند و بيش از آن توسعه پيدا نميكنند اما در بيشتر موارد، پس از آن، مرحلهي فعال بيماري رخ ميدهد. دورهي مقدماتي ممكن است چندين هفته، ماه يا حتي چندين سال طول بكشد.
۲. مرحله فعال
در جريان مرحلهي فعال يا حاد بيماري، افراد معمولا علائمي از روانپريشي مانند هذيان، توهم، افكار نابسامان و اختلالاتي را در رفتار و احساسات خود تجربه ميكنند. اگرچه اين علائم ممكن است دراثر بيماريهاي جسمي و رواني ديگر (مانند اختلال دوقطبي، روانپريشي ناشياز مصرف مواد، جراحت سر) نيز ايجاد شوند. بنابراين در تشخيص اسكيزوفرني عوامل ديگري نيز مورد توجه قرار ميگيرد. مرحلهي فعال اسكيزوفرني اغلب پس از دورهي مقدماتي ظاهر ميشود اما گاهي نيز ممكن است علائم بهطور ناگهاني بروز كنند.
۳. مرحله باقيمانده
پس از مرحلهي فعال، زمانيكه علائم فروكش كرد، افراد بيمار ممكن است بيحوصله و گوشهگير شده و ازانديشه متخصصين تمركز دچار اشكال شوند. علائم اين مرحله شبيه علائمي هستند كه در مرحلهي مقدماتي بروز ميكند.
افراد مبتلا به اسكيزوفرني ممكن است فقط يك يا دو بار در طول زندگي وارد مرحلهي فعال بيماري شوند يا اينكه اپيزودهاي زيادي را تجربه كنند. متاسفانه پس از هر مرحلهي فعال، علائم باقيمانده ممكن است افزايش پيدا كند و قدرت عملكرد طبيعي فرد تضعيف شود. اين موضوع يكي از دلايلي است كه چرا با شركت در برنامهي درمان و بازيابي بايد تلاش كرد تا مانع عود بيماري (بازگشت علائم فعال) شد.
علائم اسكيزوفرني چيست؟
افراد مبتلا به اسكيزوفرني هذيان، توهم، افكار، گفتار يا رفتار نابسامان يا ديگر نشانههايي را تجربه ميكنند كه توانايي عملكرد آنها را در انجام فعاليتهاي روزانه تحتتأثير قرار ميدهد. البته به ياد داشته باشيد كه اين علائم مختص اسكيزوفرني نبوده و ميتواند نشانهاي از ديگر بيماريهاي جسمي و رواني نيز باشند. علائم اصلي اسكيزوفرني به علائم مثبت و منفي و شناختي تقسيم ميشوند. افراد مبتلا به اسكيزوفرني اغلب علائم ديگري را نيز تجربه ميكنند.
علائم مثبت
اصطلاح مثبت براي توصيف علائمي به كار ميرود كه به وسيلهي بيماري اضافه شده است. علائم مثبت شامل هذيان، توهم و افكار، گفتار و رفتار نابسامان است.
۱. هذيان
هذيان باورهاي كاملا اشتباه و محكمي هستند كه در واقعيت يا فرهنگ فرد هيچ پايه و اساسي ندارند. فرد چنان درمورد اين باورها محكم است كه تلاش ديگران را براي استدلال و رد آن باورها نميپذيرد. هذيانها گاهي اوقات بهعنوان تحريفات شديد يا تفسيرهاي غلط از ادراك يا تجارب شخص تعريف ميشوند. هذيانهاي معمول در ميان افراد مبتلا به اسكيزوفرني شامل باورهايي ميشود كه:
- افراد ديگر درحال دنبال كردن آنها هستند يا آنها را تحت نظارت قرار داده يا ميخواهند به آنها صدمه بزنند (به اين وضعيت، پارانويا نيز گفته ميشود)
- افكار يا بدن آنها بهوسيلهي نيروهاي خارجي كنترل ميشود
- رويدادهاي معمولي مفهوم خاصي براي آنها دارد (مثلا اين باور كه داستان روزنامه، اشعار يك شعر يا شخصيت تلويزيوني درحال انتقال پيام خاصي به آنها است)
- آنها بهطور خاص مهم بوده يا داراي قدرتي غيرعادي هستند
- ديگران ميتوانند افكار آنها را بخوانند
۲. توهم
توهمات آشفتگي در ادراك هستند. اگر فرد چيزهايي را ببيند، بشنود، مزه كند، ببويد يا احساس كند كه درواقع وجود نداشته باشند، او دچار توهم است. شايعترين توهمات درميان افراد مبتلا به اسكيزوفرني، توهمات شنوايي است؛ شنيدن صداهايي كه اغلب با آنها يا دربارهي آنها سخن ميگويند. اين صداها ممكن است بهصورت بيضرر تجربه شوند. برخي صداها درمورد اشياء يا افراد اطراف شخص سخن ميگويند. براي برخي افراد، صداها حتي ممكن است آرامبخش باشد. اگرچه در اغلب موارد، صداها ترساننده يا تحقيرآميز هستند و موجب آشفتگي فرد ميشوند. صداها همچنين ممكن است به شكل دستور تجربه شوند يعني به فرد دستور دهند كه كاري را انجام دهد. اينكه صداها تا چه حد ميتواند پريشانكننده باشد، به آنچه صداها ميگويند و به برداشت فرد از آنچه ميشنود، بستگي دارد.
۳. نابساماني در افكار و گفتار
اسكيزوفرني ميتواند توانايي ايجاد ارتباط شفاف و منطقي را با افكار و با ديگران تحتتأثير قرار دهد. افكار بيمار ممكن است آشفته يا مسدود شود. اين موضوع ازطريق گفتار او نشان داده ميشود. براي مثال، اين بيماران هنگام صحبت ممكن است:
- از يك موضوع به موضوع ديگر بپرند
- كلماتي بسازند كه مفهومي ندارد
- درمورد ايدههاي نامربوط حرف بزنند
- سؤالهايي بپرسند كه ارتباطي به موضوع ندارد
- كلمات همقافيهاي را به هم ببافند كه مفهومي ندارد
۴. نابساماني در رفتار
اسكيزوفرني ميتواند روي توانايي فرد براي انجام كارهاي روزمره مانند رفتن به حمام، مسافرت محلي، وظايف مدرسه و محل كار و كارهاي معمولي مانند خريد و آماده كردن غذا تأثير بگذارد. افراد مبتلا به اسكيزوفرني ممكن است نتوانند روزهاي خود را برنامهريزي كرده و كارهاي عادي خود را دنبال كنند. آنها همچنين ممكن است بهگونهاي رفتار كنند كه بهانديشه متخصصين ديگران غيرعادي باشد. براي مثال، ممكن است بيدليل پريشان شوند يا در موقعيتهاي اجتماعي، رفتار مهارنشدهاي داشته باشند. اگرچه شيوع كمتري دارد، ولي فرد مبتلا ممكن است داراي علائم كاتاتونيك باشد. اين علائم ميتواند شامل وضعيت خشك بدن، بيتحركي، حركات تكراري بيشازحد يا عدم واكنش به محيط اطراف باشد.
علائم منفي
علائم منفي اسكيزوفرني موجب ميشود كه فرد نتواند كارهاي معمول خود را انجام داده و از زندگي لذت ببرد. اين علائم شامل كاهش انگيزه، گوشهگيري اجتماعي، كاهش بيان عاطفي، از دست دادن علاقه و لذت و كاهش ارتباط كلامي است. علائم منفي، نسبتبه علائم مثبت ماندگارتر هستند و اغلب در توانايي فرد براي كار كردن، رفتن به مدرسه، مراقبت از ديگران و انجام وظايف روزمره اختلال ايجاد ميكنند.
۱. كاهش انگيزه
فرد مبتلا به اسكيزوفرني ممكن است ازانديشه متخصصين به پايان رساندن كارها و برنامهريزي و اجراي برنامهها دچار اشكال شود. آنها همچنين ممكن است هم قبل و هم پس از مرحلهي فعال بيماري انگيزهي كمتري داشته باشند. برخي افراد اين رفتار را به اشتباه بهعنوان تنبلي يا عدم تمايل در تلاش كردن، تفسير ميكنند. آنها ممكن است تصور كنند كه اين رفتار عمدي است و از فرد نااميد شوند، اما اين رفتار مرتبط با بيماري و نه شخصيت فرد است.
۲. گوشهگيري اجتماعي
يكي از نخستين علائمي كه بسياري از افراد مبتلا به اسكيزوفرني آن را تجربه ميكنند، تغيير در حساسيت نسبتبه ديگران است. ممكن است فرد نسبتبه ديگران حساستر و مراقبتر شود يا اينكه كنارهگيري كند و به ديگران توجهي نداشته باشد. فرد ممكن است در اين مورد بدگمان و نگران شود كه ديگران از او اجتناب ميكنند، درمورد او صحبت كرده يا نسبتبه او احساس منفي دارند. فرد ممكن است در تنهايي احساس امنيت و آرامش كند و چنان مجذوب افكار و احساسات خود شود كه علاقهي خود را به احساسات و زندگي ديگران از دست بدهد.
۳. كاهش ابزار احساسات
تمايل به ابراز احساسات در بسياري از افراد مبتلا به اسكيزوفرني كاهش پيدا ميكند. اين وضعيت ممكن است به شكل فقدان حالات مختلف چهره براي بيان احساسات، صداي يكنواخت، خيره شدن ثابت يا طولانيمدت و نيز استفادهي كمتر از زبان بدن باشد (نسبت به قبل).
۴. از دست دادن علاقه و لذت
در افراد مبتلا به اسكيزوفرني علاقه به موضوعاتي كه زماني موجب رضايت، لذت و شادي آنها ميشد، اغلب كاهش پيدا كرده يا از بين ميرود. اين موارد ممكن است شامل فعاليتهايي مانند بازي، ورزش و تفريحاتي باشد كه قبلا فرد به آنها علاقه داشته است. البته وقتي احساس اين افراد بهتر ميشود، اين علايق بازميگردند.
۵. كاهش ارتباط كلامي
اشكالات مربوط به افكار ممكن است موجب شود كه فرد مبتلا به اسكيزوفرني بسيار كم صحبت كند؛ حتي در موقعيتهايي كه انتظار ميرود در آن صحبت كنند. پاسخ به سوالات ممكن است بهصورت عبارتهاي كوتاه با محتواي محدود باشد.
۶. تغيير در عادات و توانايي عملكرد
فرد مبتلا به اسكيزوفرني ممكن است ديگر به ظاهر خود توجهي نكند (مثلا ازانديشه متخصصين لباس پوشيدن، بهداشت و حمام كردن). براي آنها ممكن است انجام كارهاي روزانه مانند خريد يا رفتن سر كار دشوار شود.
علائم شناختي و علائم ديگر
۱. تغيير در عملكرد شناختي
اسكيزوفرني روي نحوهي عملكرد بخش تفكر مغز يعني عملكرد شناختي تأثير ميگذارد. اين تغييرات ميتواند نامحسوس يا آشكار باشد و روي تواناييهاي زير تأثير بگذارد:
- توجه، تمركز و بهيادآوري
- تفسير محيط پيرامون
- استدلال و قضاوت
- درك و پردازش اطلاعات
- بيان خويشتن ازطريق زبان
- خواندن سيگنالهاي اجتماعي و درك تعاملهاي اجتماعي
- برنامهريزي و سازماندهي وظايف
تأثير اسكيزوفرني روي تفكر ميتواند بر توانايي فرد درزمينهي كار كردن يا يادگيري، پيگيري فعاليتهاي روزمره و تعامل در موقعيتهاي اجتماعي تأثير بگذارد. علائم شناختي ميتواند چالشبرانگيز باشد زيرا معمولا ماندگار بوده و ممكن است داروها روي آنها اثري نداشته باشد.
۲. اختلال در احساسات يا خلقوخو
بسياري از علائم اسكيزوفرني موجب ميشود كه شناسايي و بيان احساسات فرد دشوار شود. در مواردي، آنها ممكن است دچار احساسات شديدي شوند كه مشخص نيست از كجا آمدهاند، درحاليكه گاهي اوقات ممكن است حس خالي بودن از عواطف را داشته باشند. افراد مبتلا به اسكيزوفرني همچنين ممكن است افسردگي را تجربه كنند كه گاهي با افكار خودكشي همراه است. اضطراب نيز ممكن است رخ دهد؛ بهخصوص اگر فرد بهخاطر علائم خود احساس پريشاني كند. برخي نيز ممكن است احساس خشم كنند.
۳. دوسوگرايي
دوسوگرايي بهمعناي داشتن ايدهها، تمايلات و احساسات متناقض نسبتبه يك شخص، موضوع يا موقعيت است. فرد مبتلا به اسكيزوفرني ممكن است احساس عدم اطمينان و ترديد كند. ممكن است براي او دشوار باشد كه ذهن خود را درمورد هرچيزي سازماندهي كند؛ حتي درمورد تصميمهاي متداولي نظير اينكه صبح چه لباسي بپوشد. اغلب، حتي وقتي ميتوانند تصميمي بگيرند، پايبندي به آن برايشان دشوار است.
۴. فقدان بينش
افراد مبتلا به اسكيزوفرني ممكن است آنچه را كه تجربه ميكنند، يك بيماري درانديشه متخصصين نگيرند. اين فقدان بينش يا آگاهي كه ممكن است در سرتاسر بيماري وجود داشته باشد، موجب ميشود فرد برنامهي درماني توصيهشده را نپذيرد.
اسكيزوفرني چگونه تشخيص داده ميشود؟
هيچ آزمايش آزمايشگاهي يا معاينهي جسمي براي تشخيص بيماري اسكيزوفرني وجود ندارد. اگرچه اين نوع از مطالعهها ممكن است براي رد كردن احتمال وجود بيماريهاي ديگر كه داراي علائم مشابهي هستند، انجام شود. هر پزشكي ميتواند بيماري را تشخيص دهد اگرچه، بهترين حالت آن است كه روانپزشك يا روانشناس بيماري را تشخيص دهد، زيرا اين متخصصان سلامت روان يادگيريهاي ويژهاي ديدهاند و در زمينهي ارزيابي، تشخيص و درمان اسكيزوفرني تجربه دارند. روانشناسان ميتوانند بيماريهاي مرتبط با سلامت روان را ارزيابي، تشخيص داده و رواندرماني ارائه كنند اما دارو فقط بهوسيلهي روانپزشكان و ديگر پزشكان تجويز ميشود. براي رسيدن به تشخيص، پزشك يا روانشناس سؤالهاي ساختاريافتهاي درمورد نحوهي تفكر و رفتار فرد مطرح ميكند. اين گردآوري اطلاعات كه ارزيابي ناميده ميشود، ميتواند طي يك جلسه يا چندين جلسه تكميل شود. پزشك همچنين ممكن است اطلاعاتي را از اعضاي خانواده يا ديگران كه با سابقهي فرد آشنا هستند، جمعآوري كند. تشخيص اسكيزوفرني مبتنيبر موارد زير است:
- اطلاعات جمعآوري شده
- رد ديگر علل ممكن
- قضاوت باليني پزشك يا روانشناس
- وجود علائمي كه بهمدت حداقل ۶ ماه تداوم داشتهاند و وجود حداقل يك ماه علائم فعال (مثبت /يا منفي)
- وجود علائمي كه به آن اندازه شديد باشد كه روي عمكرد و تواناييهاي اجتماعي، تحصيلي و شغلي فرد تأثير داشته باشد
نوع و شدت علائم ميتواند در بين افراد مبتلا به اسكيزوفرني متغير باشد. رسيدن به تشخيص ميتواند چالشبرانگيز باشد زيرا اختلالات مرتبط ديگري وجود دارند كه اگرچه تفاوتهاي مهمي با اسكيزوفرني دارند، برخي از ويژگيهاي آنها با ويژگيهاي اين بيماري مشترك است (مثلا هذيان و توهم).
اسكيزوفرني اكنون بهعنوان بخشي از طيفي از اختلالات رواني محسوب ميشود كه داراي روانپريشي هستند. اشكالات ديگري نيز وجود دارند كه ميتوانند موجب بروز علائم مشابهي شوند. مهارت پزشك يا روانشناس براي تشخيص درست بسيار مهم است.
برخي از اختلالات مرتبط با اسكيزوفرني (يا با علائم مشابه) عبارتاند از:
- اختلال اسكيزوافكتيو
- اختلال هذيان
- اختلال اسكيزوفرني فرم
- اختلال دوقطبي
- افسردگي همراه روانپريشي
- اختلال شخصيت اسكيزوتايپال
- روانپريشي ناشياز مواد
- اختلال روانپريشي گذرا
هرچه بيماري فرد زودتر تشخيص داده شود و زودتر تحت درمان قرار گيرد، نتايج بلندمدت بهتري حاصل ميشود. مشاركت و حمايت خانواده ميتواند كمك كند تا بيماري فرد در اسرع وقت تشخيص داده شده و تحت درمان قرار گيرد.
اشكالات همزمان با اسكيزوفرني
افراد مبتلا به اسكيزوفرني اغلب بهطور همزمان دچار اشكالات ديگري ازجمله اشكالات مرتبط با سلامت جسمي، مصرف مواد يا داشتن سابقهي آسيب رواني در زندگي است. بهبودي از اسكيزوفرني بهخوديخود نيز ميتواند چالش بزرگي براي فرد مبتلا به بيماري و خانوادهاش باشد. وقتي اشكالات همزمان ديگري نيز وجود داشته باشد، درمان آنها بايد در يك برنامهي بهبودي كلي تلفيق شود.
۱. وضعيت ضعيف سلامت جسمي
بهطور كلي، افراد مبتلا به اسكيزوفرني از سطح سلامتي ضعيفتري برخوردار هستند و نسبتبه جمعيت عمومي، بيشتر در معرض خطر مرگ زودهنگام قرار دارند. شايعترين علت مرگ در اين دسته از افراد، بيماري قلبيعروقي است. اين امر تاحدودي ناشي از عوامل مرتبط با سبك زندگي مانند چاقي، سيگار كشيدن، ديابت، فشار خون بالا و كلسترول بالا است. علاوهبراين، برخي از داروهاي مورد استفاده در درمان اسكيزوفرني ميتواند موجب افزايش وزن يا بدتر شدن عوامل خطرساز ديگر و درنهايت منجر به ديابت و ديگر اشكالات جدي سلامتي شود.
افراد مبتلا به اسكيزوفرني ازانديشه متخصصين دسترسي به خدمات مراقبتهاي بهداشتي با اشكال مواجه هستند و مسائل سلامتي آنها اغلب توجه پزشكي مناسب را دريافت نميكند. براي افرادي كه به هرگونه اختلال سلامت روان مبتلا هستند، ورزش منظم، رژيم غذايي سالم و مراجعهي منظم به ارائهدهندهي مراقبتهاي بهداشتي اوليه براي حفظ سلامت عمومي و بهبودي ضروري است.
۲. مصرف مواد و سيگار كشيدن
توضيح سادهاي دراينباره كه چرا مصرف مواد و سيگار در ميان افراد مبتلا به اسكيزوفرني شايعتر است، وجود ندارد. پژوهشها نشان ميدهند كه مصرف مواد ممكن است موجب افزايش احتمال توسعهي اسكيزوفرني شود و نيز اسكيزوفرني ممكن است احتمال توسعهي اختلال مصرف مواد را افزايش دهد. علاوهبراين، برخي از افراد ممكن است داراي آسيبپذيري ژنتيكي باشند كه هم موجب افزايش احتمال ابتلا به اسكيزوفرني و هم اختلال مصرف مواد ميشود. براي درك اين ارتباط بايد پژوهشهاي بيشتري انجام شود.
افراد مبتلا به اسكيزوفرني ممكن است به دلايل زير به مصرف مواد روي آورند:
- خوددرماني (تسكين علائم يا پريشاني)
- آرامش، افزايش لذت، مقابله با بيحوصلگي يا ايجاد روابط اجتماعي
- كنار آمدن با آسيب رواني گذشته، فقر، انزواي اجتماعي، بيخانماني و ننگ
رابطهي بين اشكالات مصرف مواد و اسكيزوفرني پيچيده و مهم است. براي مثال:
- استعمال سيگار در بروز اشكالات جسمي در افراد مبتلا به اسكيزوفرني نقش دارد
- نيكوتين ممكن است با برخي از داروهاي ضدروانپريشي اثر متقابل داشته باشد و از اثربخشي آنها كم كند
- مصرف كانابيس (مادهي مخدري كه با نامهاي حشيش و ماريجوآنا نيز شناخته ميشود) در سنين پايين ممكن است خطر ابتلا به اسكيزوفرني را افزايش دهد
از پيامدهاي مصرف مواد در افراد مبتلا به اسكيزوفرني موارد زير است:
- تأثير منفي روي روابط، اشتغال، امور مالي و سلامت جسمي
- تشديد علائم روانپريشي
- تشديد افسردگي و اضطراب
- كاهش اثربخشي داروها و درمانهاي روانياجتماعي
- افزايش خطر عود، بستري شدن در بيمارستان، اشكالات مربوط به سكونت، رفتار مخرب و اشكالات رابطه
حتي با پيامدهاي منفي زياد ناشياز مصرف مواد، افراد ممكن است همچنان احساس كنند كه مصرف مواد به طريقي به آنها كمك ميكند. آنها ممكن است براي كاهش يا ترك مواد آماده يا مايل نباشند. اگرچه، ممكن است روشهايي را براي كاهش آسيب ناشياز مصرف مواد بپذيرند (مثلا مكان مصرف، چگونگي مصرف، مصرف همراهبا چه كسي). اين رويكرد ميتواند در شروع گفتوگو درمورد مصرف مواد اثربخش باشد و به اين افراد كمك كند تا در مسير كاهش يا توقف مصرف مواد حركت كنند. بهترين رويكرد براي كمك به افراد مبتلا به اسكيزوفرني درمورد ترك يا تغيير مصرف مواد اين است كه رابطهي بين اسكيزوفرني و مصرف مواد براي آنها روشن شود.
۳. آسيب رواني (تروما)
آسيب رواني دوران كودكي، بهخصوص سوء استفادهي جنسي در زمان كودكي ممكن است موجب افزايش احتمال توسعهي اسكيزوفرني در شخصي شود كه داراي عوامل خطرساز ديگري نيز است. براي برخي از افراد مبتلا به اسكيزوفرني، خود تجربهي روانپريشي حاد (مثلا شنيدن صداها، باور به اينكه ديگران قصد آسيب رساندن به او را دارند) و بستري شدن ميتواند آسيبزننده باشد.
ارتباط بين آسيب رواني و اسكيزوفرني كاملا درك نشده اما مشخص شده كه اثرات آسيب رواني (مخصوصا آسيبي كه در سنين كم اتفاق افتاده باشد) ميتواند بهبودي را پيچيده كند. در اين مورد، بهترين رويكرد براي ارزيابي و برنامهريزي بهبودي اين است كه مسئلهي آسيب رواني فرد نيز در فرايند درمان درانديشه متخصصين گرفته شود.
۴. فقر
فقر خطر اسكيزوفرني و اسكيزوفرني خطر فقر را افزايش ميدهد. فقر تأثيري منفي روي سلامت رواني و جسمي دارد. مسكن مناسب، اشتغال و حمايت مالي و اجتماعي ميتواند به محافظت از افراد مبتلا به اسكيزوفرني دربرابر اثرات منفي ناشي از فقر كمك كند.
۵. ننگ
نگرشهاي عمومي، كليشهها و باورهاي نادرست دربارهي اسكيزوفرني ميتوانند موجب احساس ننگ در افراد مبتلا شوند. اين نوع نگرشها و باورهاي منفي و نادرست تأثير شديدي روي افراد مبتلا به اين بيماري دارد. اين باورهاي رايج كه افراد مبتلا به اسكيزوفرني خطرناك و خشن يا غيرمسئول و تنبل هستند، روي كار، وضعيت مسكن و فرصتهاي اجتماعي اين بيماران تأثير منفي دارد. ننگ عمدتا نتيجهاي از درك نادرست افراد درمورد اسكيزوفرني است. هنگامي كه افراد مبتلا به اسكيزوفرني بهطور منفي و نادرست بهوسيلهي ديگران مورد قضاوت قرار ميگيرند، ممكن است درنهايت اين نكات منفي را درمورد خودشان باور كنند. اين امر منجر به نااميدي، درماندگي و ايجاد تصويري منفي از خود ميشود و ميتواند مانع از بهبودي شود.
راهكارهايي كه ميتواند به افراد مبتلا به اسكيزوفرني و خانوادهي آنها كمك كند كه با اين ننگ مقابله كنند، عبارتاند از:
- ايجاد يك برنامهي بهبودي
- ارتباط با همتايان و خانواده
- حفظ اميدواري به آينده
- يادگيري خود و ديگران در مورد اسكيزوفرني
- به چالش كشيدن باورهاي منفي درمورد خود
- بازبيني منتقدانه درمورد اسكيزوفرني كه در رسانهها به تصوير كشيده ميشود و تشويق ديگران براي انجام همين كار
- مشاركت در گروههايي كه با هدف مبارزه با اين باورها تشكيل شدهاند
اسكيزوفرني و خشونت
خشونت نسبتبه ديگران: يك باور رايج و نادرست درمورد افراد مبتلا به اسكيزوفرني اين است كه آنها خشن هستند. درواقع، افراد مبتلا به اسكيزوفرني بيش از اينكه خود عامل خشونت باشند، اغلب قرباني جرائم خشونتبار ميشوند. بيخانماني، مصرف مواد و علائم شديد، خطر قرباني شدن فرد مبتلا به اسكيزوفرني را افزايش ميدهد. اگرچه پرخاشگري و خصومت ميتواند با اسكيزوفرني همراه باشد، اينكه فرد مبتلا بهطور ناگهاني يا بياختيار به ديگران حمله كند، نادر است. نميتوان با قطعيت پيشبيني كرد كه چه كسي ممكن است رفتار خشونتباري از خود نشان دهند، اگرچه عواملي كه ميتوانند موجب افزايش اين خطر شوند، عبارتاند از:
- داشتن سابقهي خشونت
- مصرف مواد
- عدم شركت در برنامهي درمان و بهبودي (مثلا عدم مصرف دارو)
- تكانشگري (تمايل به عمل بدون فكر درمورد عواقب)
- احتمال بروز خشونت در مردان داراي سن كمتر بالاتر است
اگرچه اين وضعيت نادر است، برخي افراد مبتلا به اسكيزوفرني توهمات شنيداري را تجربه ميكنند كه به آنها ميگويد به ديگران آسيب برسانند يا هذيانهايي دارند كه آنها را مجبور ميكند كه ازطريق خشونت از خود محافظت كنند. داشتن اين نوع هذيانها يا توهمها لاخبار تخصصيا به اين معنا نيست كه فرد روي آنها عمل خواهد كرد.
اسكيزوفرني و خطر خودكشي
احتمال اقدام به خودكشي در افراد مبتلا به اسكيزوفرني نسبتبه جمعيت عمومي، ۶ برابر بيشتر است. اگرچه، اين لاخبار تخصصيا بدان معنا نيست كه تشخيص اسكيزوفرني منجر به رفتار خودكشي يا مرگ در اثر خودكشي ميشود.
عوامل خطرساز خاصي براي خودكشي وجود دارند كه عبارتاند از:
- سابقهي افكار خودكشي يا تلاش براي خودكشي
- علائم مثبت (توهمات، هذيانها، نابساماني افكار، گفتار يا رفتار)
- افسردگي همزمان يا سوء مصرف مواد
- فقدان بينش و آگاهي درمورد تأثير اسكيزوفرني بر وضعيت رواني بيمار
- فقدان درمان يا پايين بودن سطح مراقبت
- باورهاي منفي درمورد داروها و عدم مصرف داروها طبق دستور پزشك
- درد يا بيماري مزمن
- نااميدي
- سابقهي خانوادگي خودكشي
- انزواي اجتماعي يا حمايتهاي خارجي محدود
- بيقراري رواني و تكانشگري
- آسيب رواني دوران كودكي
افراد مبتلا به اسكيزوفرني به دليل افزايش خطر خودكشي درموارد زير، نياز به حمايت، توجه و درمان اضافي دارند:
- بيمار درحال تجربهي علائم روانپريشي شديد و فعال باشد
- بيمار بسيار افسرده باشد
- بيمار در مراحل اوليهي بيماري باشد
- بيمار تازه از بيمارستان مرخص شده باشد
افرادي كه افكار خودكشي را تجربه ميكنند، ممكن است سعي كنند به خودشان آسيب برسانند. افكار خودكشي بايد جدي گرفته شده و درمورد آن با درمانگر صحبت شود.
علت اسكيزوفرني چيست؟
بهطور قطعي مشخص نشده است كه چه چيزي موجب اسكيزوفرني ميشود اما پژوهشگران معتقدند مانند بسياري از ديگر اشكالات سلامت روان، تركيبي از عوامل بيولوژيكي و محيطي در توسعهي اين بيماري نقش دارند. از آن جايي كه علل خاص اسكيزوفرني هنوز ناشناخته است، نميتوانيم پيشبيني كنيم كه چه كسي به آن مبتلا خواهد شد. اگرچه پژوهشگران كشف كردهاند كه عوامل خاصي موجب افزايش احتمال ابتلا به اسكيزوفرني ميشود. اين عوامل خطرساز عبارتاند از:
تئوريهاي بيولوژيكي
تئوريهاي بيولوژيكي درمورد علل اسكيزوفرني چنين ميگويند كه:
۱. ژنتيك نقش دارد: خطر توسعهي اسكيزوفرني زمانيكه يكي از اعضاي خانواده دچار اين بيماري باشد، بالاتر است.
۲. علائم اسكيزوفرني ناشي از عدم تعادل مواد شيميايي مغز است (مثلا انتقالدهندههاي عصبي دوپامين و گلوتامات).
۳. تفاوتهاي ساختاري در مغز افراد مبتلا به اسكيزوفرني كشف شده است؛ اگرچه مشخص نيست كه آيا اين تفاوتها علت اسكيزوفرني هستند يا اسكيزوفرني موجب ايجاد اين تفاوتها ميشود.
۴. پژوهشهاي اخير نشان ميدهند كه اسكيزوفرني ممكن است در مراحل اوليهي زندگي تحتتأثير فاكتورهاي رشد مغز قبل و در نزديكي زمان تولد و در جريان كودكي و نوجواني قرار گيرد. تصور ميشود كه اين تأثيرات متفاوت، زمينه را براي اسكيزوفرني فراهم كند كه معمولا در اواخر نوجواني با اوايل بزرگسالي ظاهر ميشود.
تئوريهاي محيطي
عوامل محيطي، عواملي هستند كه در خارج از بدن يك فرد و در محيط پيرامونش وجود دارد. عوامل بيولوژيكي مانند داشتن يك عضو خانواده كه مبتلا به اسكيزوفرني است، از ديرباز بهعنوان عامل مهم شناخته شده است. اگرچه، اكنون ما ميدانيم كه تصوير پيچيدهتر است. رويدادهاي استرسزاي زندگي و ديگر عوامل محيطي موجب افزايش اين احتمال ميشود كه فرد دارايِ آسيبپذيري ژنتيكي، به اين بيماري مبتلا شود. پژوهشهاي انجامشده در زمينهي نقش عوامل محيطي نشان ميدهند كه:
۱. احتمال ابتلا به اسكيزوفرني در افرادي كه بهخصوص در دوران كودكي آسيب رواني و اشكالات اجتماعي را تجربه كرده باشند (مثلا سوء استفاده جنسي يا جدا شدن طولانيمدت از والدين)، بيشتر است.
۲. مصرف كانابيس موجب افزايش خطر توسعهي اسكيزوفرني در افراد كمسن و نيز افزايش خطر شيوع زودتر بيماري در افرادي ميشود كه از انديشه متخصصين ژنتيكي آسيبپذير هستند.
۳. به دنيا آمدن يا گذراندن دوران كودكي در محيط شهري (نسبتبه محيط روستايي) موجب افزايش خطر ابتلا به اسكيزوفرني ميشود. علت اين امر ممكن است مرتبط با عوامل محيطي مانند انزواي اجتماعي و شلوغي بيشازحد باشد.
۴. نتايج برخي پژوهشها نشان ميدهد احتمال بروز اختلالات روانپريشي در ميان برخي گروههاي مهاجر يا پناهنده بيشتر است.
اينكه دقيقا چگونه اين عوامل خطرساز در تعامل با هم موجب اسكيزوفرني ميشوند، هنوز كاملا درك نشده است. وجود يك يا چند مورد از اين عوامل به اين معنا نيست كه فرد حتما دچار اسكيزوفرني ميشود. بهانديشه متخصصين ميرسد اسكيزوفرني بهجاي اينكه در اثر يك عامل ايجاد شود، تحتتأثير عوامل بيولوژيكي و محيطي مختلفي قرار ميگيرد كه به طرق پيچيدهاي با هم در تعامل هستند.
درمانهاي اسكيزوفرني
درمان اسكيزوفرني اغلب با دارو آغاز ميشود. حمايتهاي رواني مانند رواندرماني، يادگيري و حمايت همتايان نيز ميتواند به فرايند بهبودي كمك كند. در فرايند درمان بايد به اشكالات سلامتي ديگر نيز توجه شود. خانوادهها ميتوانند نقش مهمي در بهبود فرد داشته باشند. مشاورهي خانوادگي ميتواند به افراد مبتلا به اسكيزوفرني و خانوادههاي آنها كمك كند تا چالشهاي مرتبط با بيماري را درك كرده و مديريت كنند. درك درمانها و حمايتهاي ارائهشده به فرد بيمار كمك ميكند كه با گروه درماني خود گفتوگو كرده و در تهيهي برنامهي بهبودي خود نقش داشته باشد.
اعضاي گروه درماني
تيمِ درماني ميتواند شامل پرستاران، پزشكان (شامل روانپزشكان)، مددكاران اجتماعي، روانشناسان، داروسازان، كاردرمانگرها، متخصصان تفريحدرماني، متخصصان تغذيه، كاركنان حمايت همتايان و مشاوران معنوي باشد. نقش تيم درماني، كمك به تهيهي يك برنامهي بهبودي براي بيمار است. داشتن رابطهي همكارانه و قابل اعتماد با اعضاي گروه ميتواند به بيمار كمك كند كه سلامتي خود را بازيافته و مجددا در فعاليتهاي معمول خود مشاركت كند.
دارو
داروهاي اصلي مورد استفاده براي درمان علائم اسكيزوفرني، داروهاي ضدروانپريشي هستند. آنها اغلب در تركيب با داروهاي ديگري مانند تثبيتكنندههاي خلقوخو، آرامبخشها و ضدافسردگيها و داروهايي كه به تخفيف اثرات جانبي حاصل از داروهاي ضدروانپريشي كمك ميكنند، استفاده ميشوند.
داروهاي ضدروانپريشي، ميتوانند علائم روانپريشي مانند هذيانها و توهمها را كاهش داده يا تسكين دهند. اين داروها در فرد مبتلا به روانپريشي حاد، ميتوانند به كنترل علائم و نيز آرام كردن و برطرف كردن سردرگمي طي چندين ساعت يا روز كمك كنند اما براي رسيدن به اثربخشي كامل به ۶ هفته زمان نياز است. طي يك دورهي طولانيتر، داروهاي ضدروانپريشي ميتوانند از بروز اپيزودهاي روانپرشي بعدي پيشگيري كنند.
درحاليكه داروهاي ضدروانپريشي به بيشتر مبتلايان به اسكيزوفرني كمك ميكنند، ميتوانند عوارض جانبي شديدي داشته باشند. هدف درمان دارويي، كاهش و كنترل علائم و در همين حين حفظ اثرات جانبي ناشياز مصرف اين داروها در حداقل مقدار ممكن است.
نحوه اثر داروهاي ضدروانپريشي
اعتقاد بر اين است كه روانپريشي تا حدي در اثر فعاليت بيشازحد نوعي مادهي شيميايي موجود در مغز ايجاد ميشود كه دوپامين ناميده ميشود. داروهاي ضدروانپريشي اين اثر دوپامين را مهار ميكنند. اين امر به تسكين علائم مثبت روانپريشي كمك ميكند اما ممكن است كاملا علائم را برطرف نكنند. فرد ممكن است هنوز صداهايي بشنود يا هذيانهايي را تجربه كند، اما بيشتر ميتواند تشخيص دهد كه چه چيزي واقعي نيست و روي فعاليتهايي مانند مدرسه، كار و خانواده متمركز شود.
انواع داروهاي ضدروانپريشي
داروهاي ضدروانپريشي بهطور كلي به دو دسته تقسيم ميشوند: داروهاي نسل اول (داروهاي ضدروانپريشي رايج) و داروهاي جديدتر نسل دوم و سوم (داروهاي ضدروانپريشي آتيپيكال يا غيررايج). داروهاي ضدروانپريشي جديدتر يا نسل دوم شامل كلوزاپين، الانزاپين، كوئتياپين، ريسپريدون، پاليپريدون، زيپراسيدون، لوراسيدون و آسناپين ميشوند. آريپيپرازول بهعنوان داروي ضدروانپريشي نسل سوم دستهبندي ميشود. داروهاي ضدروانپريشي نسل اولي كه معمولا استفاده ميشوند، شامل كلرپرومازين، فلوپنتيكسول، فلوفنازين، هالوپريدول، لوكساپين، پرفنازين، پيموزايد، تيوتيگزن، تريفلوئوپرازين و زوكلوپنتيكسول هستند.
بهطور كلي، داروهاي جديد و داروهاي قديمي ازانديشه متخصصين عملكرد يكسان هستند، اگرچه هيچ دارويي وجود ندارد كه روي تمام افرادي كه آن را مصرف ميكنند، اثر مشابهي داشته باشد. قبل از پيدا كردن داروي مناسب، بيمار ممكن است نياز باشد كه چندين دارو را آزمايش كند. كلوزاپين اغلب حتي زمانيكه داروهاي ديگر بياثر هستند، مؤثر است، اگرچه بهعلت اينكه مصرف اين دارو نيازمند نظارت بر تعداد سلولهاي سفيد خون است، گزينهي اول درمان نيست.
نحوه مصرف داروهاي ضدروانپريشي
بيشتر داروهاي ضدروانپريشي به شكل قرص، برخي مايع و برخي تزريقي هستند. گاهي نيز داروها به شكل تزريقهاي طولانياثر ارائه ميشوند كه بيمار يك بار در هفته يا يك بار در ماه آنها را دريافت ميكند. درمان با مقدار كم دارو شروع ميشود و پاسخ بيمار به دارو ازانديشه متخصصين بروز عوارض جانبي به دقت مورد مطالعه قرار ميگيرد. مصرف مواد (ازجمله الكل يا تنباكو)، حين مصرف داروهاي ضدروانپريشي در درمان تداخل ايجاد كرده و موجب تشديد علائم ميشود.
اثرات جانبي داروهاي ضدروانپريشي
برخي از افراد دچار عوارض جانبي نميشوند. درصورت بروز، اين عوارض ممكن است طي چندين ساعت، روز يا هفته پس از آغاز درمان ديده شوند. عوارض جانبي بسته به نوع دارو و فرد مصرفكننده، متغير است. عوارض جانبي معمول شامل خستگي، خوابآلودگي، سرگيجه، خشكي دهان، تاري ديد و يبوست ميشود. اگرچه اين عوارض آزاردهنده هستند، در اغلب موارد جدي نبوده و به مرور زمان كاهش پيدا ميكنند. برخي افرد عوارض جانبي اين داروها را درعوض تسكيني كه دارو برايشان بههمراه دارد، ميپذيرند. براي برخي ديگر، اين عوارض پريشانكننده بوده و درمورد گزينههاي درماني ديگر با پزشك خود مشورت ميكنند. پزشك ممكن است مقدار دارو را كمتر كند و دارويي را براي كاهش عوارض جانبي تجويز كند يا به كلي داروي ديگري را براي بيمار تجويز كند.
اگر بيماري نسبتبه عوارض جانبي داروهاي خود در رنج باشد، بايد مصرف داروها را طبق تجويز پزشك ادامه داده و در اولين فرصت وضعيت خود را به پزشك اطلاع دهد. اگر عوارض جانبي غير قابل تحمل باشند، بيمار بايد به نزديكترين مركز اورژانس مراجعه كند.
درمان با داروهاي ضدروانپريشي با خطر بروز برخي از عوارض جانبي شديدتر كه ميتوانند سلامت جسمي بيمار را تحتتأثير قرار دهند، همراه است. پزشك از انديشه متخصصين وجود اثرات زير بيمار را مطالعه ميكند و درمان ميتواند تنظيم شود. بيشتر اثرات جانبي را ميتوان به كمك ديگر داروها به حداقل رساند. تغيير دارو نيز ممكن است مؤثر باشد. درمورد هرگونه عوارض جانبي كه با مصرف داروها پيش ميآيد، بايد با پزشك صحبت كرد.
۱. اثرات حركتي
برخي از افراد دچار رعشه، سفتي عضلات و تيك ميشوند. معمولا هرچه مقدار دارو بالاتر باشد، اين اثرات به شكل شديدتري بروز ميكنند. خطر بروز اثرات حركتي (كه عوارض خارج هرمي نيز ناميده ميشود)، در داروهاي نسل دوم نسبتبه داروهاي قديميتر كمتر است. پزشك ممكن است براي كنترل اثرات حركتي داروهاي ديگري (مثلا بنزتروپين) را تجويز كند.
۲. سرگيجه
بيمار ممكن است مخصوصا هنگام بلند شدن از حالت نشسته يا دراز كشيده، بهعلت كاهش موقتي در فشار خون دچار سرگيجه شود. برخاستن آرام ميتواند به پيشگيري از سرگيجه كمك كند.
۳. آريتمي قلب
برخي از داروها ميتوانند موجب آريتمي قلب شوند يعني ضربان قلب نسبتبه حالت طبيعي، بسيار سريعتر يا بسيار آهستهتر شده يا داراي ريتم نامنظمي شود. آريتميهاي قلبي ميتواند موجب افزايش خطر بيماري قلبي شوند.
۴. افزايش وزن
هنوز كاملا مشخص نشده است كه چرا وزن افرادي كه از داروهاي ضدروانپريشي مصرف ميكنند، افزايش پيدا ميكند. علت هرچه باشد، افزايش وزن ميتواند موجب افزايش خطر ابتلا به ديابت و بيماري قلبي شود. اين اثرات بهعنوان اثرات متابوليكي شناخته ميشوند. پيروي از رژيم غذايي سالم و ورزش منظم ميتواند به محدود كردن افزايش وزن كمك كند.
۵. ديابت
اسكيزوفرني يك عامل خطرساز براي ديابت است. داروهاي ضدروانپريشي ميتوانند اين خطر را افزايش دهند.
۶. بيقراري رواني و خوابآلودگي
داروهاي ضدروانپريشي موجب ميشود برخي از افراد احساس بيقراري كرده يا دچار ناتواني در بيحركت ماندن شوند. اين عارضهي جانبي آكاتيزيا (بيقراري حركتي) خوانده ميشود و ممكن است به اشتباه بهعنوان نشانهي تشديد بيماري درانديشه متخصصين گرفته شود (درحاليكه مربوط به دارو است). براي برخي از افراد، داروهاي ضدروانپريشي داراي اثرات مخالفي هستند و موجب خستگي يا خوابآلودگي آنها ميشود. برخي از افراد ممكن است بهطور همزمان هر دوحالت را تجربه كنند.
۷. ديسكينزي تاخيري
ديسكينزي تاخيري وضعيتي است كه موجب ميشود افراد دچار حركات غيرارادي مكرر زبان، لبها، فك يا انگشتان شوند. احتمال بروز اين وضعيت درمورد داروهاي ضدروانپريشي نسل اول بيشتر است اما درنتيجهي مصرف داروهاي جديدتر نيز ممكن است، پيش آيد. درصورت بروز اين وضعيت روشهايي براي اصلاح درمان وجود دارد.
۸. عوارض جانبي هورموني و جنسي
برخي از داروهاي ضدروانپريشي ميتوانند موجب ايجاد تغييراتي در ميل جنسي و بروز ديگر اشكالات جنسي، تغييرات قاعدگي و توليد غير طبيعي شير (هم در مردان و هم در زنان) شود.
۹. سندرم نورولپتيك بدخيم
اين سندرم يك عارضهي نادر ولي جدي است. علائم آن شامل تب، سفتي عضلات و روانآشفتگي (مثلا اختلال در موقعيتيابي و گيجي) ميشود. سندرم نورولپتيك بدخيم نياز به درمان فوري دارد.
گاهي اوقات، وقتي پزشكان وضعيت ثابت بيمار را ميبينند، تمايلي به تغيير داروها ندارند، اما ارزش يافتن داروي مناسب براي بيمار از عدم تغيير آن بيشتر است.
مدت زمان مصرف داروهاي ضدروانپريشي: به بيمار توصيه ميشود كه حتي پس از كنترل علائم، مصرف داروهاي ضدروانپريشي خود را ادامه دهد. اگر مصرف داروها خيلي زود متوقف شود، احتمال بازگشت علائم زياد است. ادامهي مصرف دارو موجب كاهش خطر عود ميشود و در صورت عود، از شدت علائم بيماري ميكاهد. درمورد مدت زمان مصرف داروها بايد با پزشك مشورت كرد.
درمان با شوك الكتريكي
وقتي علائم اسكيزوفرني با استفاده از دارو تسكين پيدا نكند يا وقتي فرد مبتلا به اسكيزوفرني بهشدت افسرده باشد، ممكن است براي درمان از روش درمان با شوك الكتريكي استفاده شود. اين روش درمان شبيه شوكهاي برقي كه براي درمان بيماران در فيلمهاي قديمي و نمايشهاي تلويزيوني انجام ميشود، نيست. اكنون، قبل از اينكه جريان الكتريكي خفيفي روي يك يا هر دو سمت مغز بيمار اعمال شود، به بيمار يك داروي شلكنندهي عضلات داده ميشود و اين عمل حين بيهوشي فردي كه تحت اين نوع درمان قرار ميگيرد، حركات قابل مشاهدهي ناچيزي از خود نشان ميدهد. يك دورهي درمان با شوك الكتريكي متشكل از چندين نوبت درمان است كه اغلب سه بار در هفته درمورد تعداد كل درمانها و دفعات آن پزشك تصميم ميگيرد.
برخي از افراد ممكن است پس از بيداري دچار عوارضي مانند سردرد يا درد فك شوند. اين اشكال معمولا نياز به مسكن ملايمي مانند استامينوفن دارد. حين درمان، فرد بيمار ممكن است ازانديشه متخصصين حافظهي اخير يا تمركز نيز دچار اشكال شود ولي اين علائم طي چندين هفته پس از اتمام دورهي درمان با شوك برطرف ميشود. برخي افراد پس از تكميل دورهي درمان نيز از بروز اشكالات حافظه شكايت ميكنند اما اين اشكالات معمولا طي چندين هفته يا چندين ماه بهبود پيدا ميكنند.
تحريك مغناطيسي مغز از راه جمجمه
تحريك مغناطيسي مغز از راه جمجمه (TMS) شكل جديدي از درمان است كه در آن براي تحريك سلولهاي عصبي، از امواج مغناطيسي استفاده ميشود. از اين روش درمان دركنار مصرف دارو استفاده ميشود. پژوهشگران همچنان درحال مطالعه اثربخشي اين روش درمان هستند.
درمانهاي روانياجتماعي و حمايت
درمانهاي روانياجتماعي و حمايت به افراد مبتلا به اسكيزوفرني كمك ميكند كه مهارتهاي بهبودي مانند مراقبت از خود، دنبال كردن تحصيلات و يافتن يا تغيير شغل را در خود تقويت كنند. انتخاب درمانها و حمايتها به نيازهاي خاص هر بيمار و امكانات جامعه بستگي دارد.
يادگيري رواني: يادگيري رواني اطلاعاتي را براي كمك به افراد درمقابلهبا وضعيت سلامت روان مانند نحوهي مديريت علائم و عوارض جانبي دارويي و نحوهي جلوگيري از عود فراهم ميكند. اين يادگيري همچنين اطلاعاتي را درزمينهي فرايند بهبودي مانند چگونگي حفظ حس بهزيستي و نحوهي رشد مهارتها براي مديريت استرس و حل اشكالات ارائه ميدهد. يادگيري رواني ميتواند بهصورت فردي يا گروهي ارائه شود.
درحالحاضر، چندين روش درمان روانياجتماعي مؤثر براي اسكيزوفرني، بهصورت انفرادي يا گروهي، براي تكميل درمان با دارو دردسترس است. گروهدرماني ميتواند به فرد اين امكان را بدهد كه درمورد تجارب بيماران ديگر آگاهي كسب كند و به كاهش انزوا و پيشبرد بهبودي كمك ميكند. بيمار بايد درمورد نيازهاي خود با ارائهدهندگان خدمات صبحت كند تا مشخص شود بهترين گزينهي درماني براي او كدام است.
۱. رفتاردرماني شناختي براي درمان روانپريشي
طرز تفكر فرد درمورد يك موقعيت، روي نحوهي احساس و رفتار وي تأثيرگذار است. در رفتاردرماني شناختي براي درمان روانپريشي ارتباط بين افكار، احساسات و رفتارها و تجربهي بيمار از علائم اسكيزوفرني مورد مطالعه قرار ميگيرد. اين روش درمان ميتواند به مديريت بهتر علائم و استرس، درك تأثير بيماري روي زندگي و درك نحوهي تأثير مصرف الكل و مواد ديگر روي علائم بيماري كمك كند. براي برخي از افراد، اين رويكرد به كاهش علائم و پيشگيري از عود كمك ميكند.
۲. يادگيري سازگاري شناختي
افراد مبتلا به اسكيزوفرني ممكن است علائم شناختي را داشته باشند كه بر توانايي آنها در به يادآوردن، تمركز، توجه و حل مسائل تأثير بگذارد. اين علائم ميتواند انجام كارهاي روزمره مانند مصرف دارو و مراقبت از خود را دشوار كند. در يادگيري سازگاري شناختي، براي كمك به افراد بيمار درجهت مديريت وظايف روزانهي خود از حمايتهاي شخصيشده مانند نشانهها و چك ليستها استفاده ميشود. دراينزمينه، متخصصان به بيماران كمك ميكنند كه:
- موانع اهداف خود را شناسايي كنند
- فضاي زندگي خود را سازماندهي كنند
- روالهاي جديدي را ايجاد و تمرين كنند
- از انواع مختلف اعلانها و يادآورها استفاده كنند
هدف اين نوع يادگيري كمك به بيمار مبتلا به اسكيزوفرني است تا بتواند مستقلتر زندگي كرده و به اهداف خود در زندگي برسد.
درمان اختلالات همزمان
اشكالات سلامت روان و مصرف مواد اغلب با هم اتفاق ميافتند. در چنين وضعيتي، آنها اغلب ارتباط نزديكي با هم داشته و بر يكديگر اثر ميگذارند. بههمين دليل، روش درماني مؤثرتر است كه در آن بهصورت همزمان به هر دو اشكال پرداخته شود. درمان اختلالات همزمان ممكن است شامل مشاوره، يادگيري دربارهي مواد و تأثير حاصل از مصرف مواد روي علائم، مديريت دارو، مديريت استرس و پيشگيري از عود باشد. همچنين ممكن است حمايتهايي در ديگر جنبههاي زندگي مانند مسكن و اشتغال نيز در انديشه متخصصين گرفته شود.
خانوادهدرماني و حمايت
داشتن يك خانوادهي حمايتگر، كمك بزرگي براي افراد مبتلا به اسكيزوفرني است. اگرچه اعضاي خانواده خود اغلب استرس قابلتوجهي را تجربه ميكنند. اين امر ميتواند حمايت از بيمار و نيز مراقبت از خود را براي آنها دشوارتر كند. مشاورهي فردي و خانوادگي، كارگاههاي يادگيري رواني و گروههاي حمايتي ميتوانند به افراد در ايجاد استراتژيهاي مقابله و مهارتهاي ارتباطي مؤثر كمك كنند تا آنها از عضو خانوادهي خود حمايت بهتري كرده و خودمراقبتي را نيز تمرين كنند.
حمايت همتا
اعضاي گروههاي حمايت همتا، افرادي هستند كه داراي تجربهي زندگي با يك اشكال سلامت روان هستند و براي ارائهي حمايتي كه مبتنيبر همدلي و درك است، يادگيري ديدهاند. اين افراد پس از گذراندن مراحل بهبودي، ميتوانند به بيماران ديگر در برنامهريزي و پيشبرد مراحل بهبودي كمك كنند. هدف اين حمايت آن است كه فرد بيمار بهجاي بيماري بر نقاط قوت خود تكيه كند.
رويكردهاي مكمل
علاوهبر روشهاي درماني سنتي، رويكردهاي مكملي نيز وجود دارد كه بيمار ممكن است بخواهد آنها را دنبال كند. نمونههايي از رويكردهاي مكمل شامل استفاده از داروهاي گياهي، طب سوزني، هومئوپاتي، طبيعيدرماني، مديتيشن، يوگا، آيورودا (سيستم پزشكي باستاني هند)، مكملهاي تغذيهاي و ويتامينها است. اگرچه تأثير هيچكدام از اين رويكردها روي علائم اسكيزوفرني مورد مطالعه قرار نگرفته است. اگر بيمار قصد دنبال كردن هركدام از اين روشها را داشته باشد، لازم است با پزشك خود مشورت كند. اين موضوع بهخصوص درمورد داروهاي گياهي يا ويتامينها و مكملها كه ممكن است با داروهاي تجويزي تداخل داشته باشند، اهميت دارد.
مراقبت پزشكي، فعاليت جسمي و رژيم غذايي
راههاي مهمي كه براي مديريت اشكالات سلامتي و دستيابي و حفظ سلامتي جسمي وجود دارد، عبارتاند از:
- مراجعهي منظم به پزشك خانواده يا متخصص براي دريافت مراقبتهاي پزشكي
- حفظ فعاليت جسمي
- پيروي از رژيم غذايي سالم
فعاليت جسمي تأثير مثبتي روي هم سلامت جسمي و هم سلامت رواني دارد. بيمار بايد فعاليت بدني را كه از آن لذت ميبرد، انتخاب كرده و آن را با وضعيت خود و عوارض جانبي داروها مطابقت دهد. رژيم غذايي سالم ميتواند به بيمار در مديريت اشكالات سلامتي مرتبط با اسكيزوفرني كمك كند.
بيمارستان، حمايت فشرده و حمايت جامعه
به كمك دارو و حمايت مناسب، اسكيزوفرني ممكن است اشكالات كمي در زندگي يك فرد ايجاد كند. اگرچه بيمار ممكن است در جريان مرحلهي فعال بيماري بهمدت كوتاهي در بيمارستان بماند. هدف از بستري شدن در بيمارستان ارائهي درماني است كه فرد براي بازيابي سلامت و بازگشت سريع به منزل به آن نياز دارد.
بستري شدن در بيمارستان
گاهي ممكن است نياز باشد كه افراد مبتلا به اسكيزوفرني در بيمارستان بستري شوند (براي مثال، اگر فرد پرخاشگر بوده يا در انديشهي خودكشي بوده يا بهدنبال برآورده كردن نيازهاي اساسي خود نيست).
بيمار ممكن است بهطور داوطلبانه در بيمارستان بستري شود. اين بدان معنا است كه او:
- موافقت ميكند كه به بيمارستان برود
- هرزمان كه بخواهد ميتواند بيمارستان را ترك كند
همچنين، طبق قانون هر پزشكي ميتواند فرد را بهصورت غير داوطلبانه نيز در بيمارستان بستري كند. در چنين شرايطي، فرد ممكن است قبول نداشته باشد كه نياز به كمك داد و نخواهد به بيمارستان برود. اين حالت زماني پيش ميآيد كه پزشك فرد را مورد ارزيابي قرار داده است و معتقد است كه خطر موارد زير وجود دارد:
- بيمار ازلحاظ جسمي به خود آسيب خواهد رساند
- بيمار ازانديشه متخصصين جسمي به ديگران آسيب خواهد رساند
- بيمار فاقد صلاحيت مراقبت از خود است
اگر پزشك بيمار را نديده باشد، خانوادهها نيز ميتوانند بخواهند كه يك ارزيابي روانپزشكي انجام شود. آنها بايد شواهد قانعكنندهاي ارائه دهند كه نشان دهد بيماري فرد براي خودش و ديگران خطرناك است.
درمان بيمار بستريشده
مدت زمان معمول ماندن در بيمارستان چندين روز تا چندين هفته است. طي اين مدت، اهداف، طرحهاي درماني و بهبودي تعيين ميشود. بيماران در برنامههاي يادگيريي و درماني گروهي مشاركت ميكنند و نيز جلسات انفرادي را با متخصصان برگزار ميكنند. بسته به نيازها و موقعيت مكاني فرد، برنامهها و خدمات ممكن است متفاوت باشد. درحاليكه فرد در بيمارستان است، داروهايي او ممكن است تغيير كرده يا مقدار آنها تنظيم شود. از خانوادهها ممكن است خواسته شود كه با كاركنان سلامتي مرتبط ملاقات كنند. برنامهريزي براي ترخيص از بيمارستان در اسرع وقت وقتي علائم بيمار به قدري بهبود پيدا كرد كه بتواند در خانه از خود مراقبت كند، بيمارستان را ترك ميكند.
بهبودي و پيشگيري از عود
بهبودي چيست؟
در طول زمان، روانپزشكي و همچنين نقش مورد انتظار افرادي كه خدمات سلامت روان را دريافت ميكنند، تغيير كرده است. ازانديشه متخصصين تاريخي، زماني تصور ميشد كه اسكيزوفرني يك بيماري مزمن و رو به وخامتي است كه افراد مبتلا به آن بايد براي ساير عمر خود در مؤسسههاي مراقبتي تحت مراقبت قرار گيرند. اين طرز تفكر تغيير كرده است. در اواخر دههي ۱۹۸۰، براساس شواهد پژوهشي و فعاليتهاي حامياني كه داراي تجربه زندگي با اسكيزوفرني بودند، طرز تفكر جديدي درمورد بهبودي ايجاد شد. امروزه، بهبودي بهجاي از بين رفتن كل علائم، بهعنوان فرايند «كنترل زندگي و يافتن معنا در زندگي» تعريف ميشود.
اكنون، افراد مبتلا به اسكيزوفرني ميتوانند در برنامهريزي درمان و تصميمگيري در مورد زندگي خود نقش داشته باشند. آنها ميتوانند در جامعه زندگي كنند و زندگي معناداري را تجربه كنند. اين مفهوم بهبودي اكنون يكي از اصول مهم هدايتكنندهي رويكردهاي مراقبت از سلامت روان است.
فرايند بهبودي
بهبودي اغلب بهعنوان يك سفر توصيف ميشود. اين مسير، خطي مستقيم از بيماري به بهبودي نيست، بلكه مسير پرپيچوخمي است كه تجارب منحصربهفرد هر بيمار را دنبال ميكند. بنابراين بهبودي هر بيمار منحصربهفرد است. پنج فرايندي كليدي بازيابي زير از داستانهاي بهبودي شخصي اقتباس شده است. بهبودي بهجاي اينكه بهعنوان «بدون علائم بودن» تعريف شود، بهعنوان «حركت بهسوي اين شرايط» ديده شود:
- ارتباط داشتن: داشتن ارتباطات اجتماعي معنادار، روابط حمايتي، حمايت همتا و بودن بهعنوان بخشي از جامعه
- اميدواري و خوشبيني نسبتبه آينده: داشتن آرزو و اين باور كه بهبودي امكانپذير است؛ داشتن انگيزه براي تغيير
- هويت: داشتن حس مثبت درمورد خود و غلبه بر تجربيات ننگ
- داشتن معنا در زندگي: داشتن نقش، اهداف و ارزشهاي شخصي كه به زندگي معنا ميبخشند
- توانمندسازي: شناسايي نقاط قوت خود و داشتن مالكيت، مسئوليت و كنترل روي زندگي خود
تقويت سلامتي و جلوگيري از عود
هر فردي كه دچار يك اشكال سلامتي جدي است، بايد به سلامت خود توجه كرده و راهكارهايي را براي حفظ سلامتي پيدا كرده و براي عود احتمالي آماده باشد. راهكارهاي زير ميتواند به ارتقا و حفظ سلامتي افراد مبتلا به اسكيزوفرني كمك كند.
۱. كسب دانش درمورد اسكيزوفرني: بيمار بايد درمورد علائم، درمانها و پيامدهاي ممكن دانش كسب كند و متوجه شود چه روشهايي براي او تأثيرگذار است. براي كسب آگاهي درمورد بيماري ميتوان از منابع معتبري كه بهصورت الكترونيك دردسترس است، استفاده كرد يا از ارائهدهنده خدمات خود خواست تا جزوه رايگانها، گروههاي حمايتي يا كلاسهاي مفيد را پيشنهاد كنند.
۲. حفظ ارتباطات اجتماعي و اجتناب از انزوا: ما همه در زندگي خود به افرادي نياز داريم كه ما را شناخته و به ما اهميت بدهند. افراد مبتلا به اسكيزوفرني گاهي علائمي را تجربه ميكنند كه منجر به قطع ارتباط آنها از ديگران ميشود. بيمار بايد تلاش كند كه ارتباطات خود را حفظ كرده و بخشي از جامعه باشد. علاوهبراين، رفتوآمد با دوستان از اين انديشه متخصصين نيز براي بيمار مفيد است كه دوستان ممكن است بتوانند تغيير در رفتار را كه نشانهي اوليهاي از عود بيماري است، تشخيص داده و به او اطلاع دهند تا درجهت درمان اقدام كند.
۳. مشاركت در گروههاي اجتماعي مختلفي كه فرد به آنها علاقه دارد.
۴. دنبال كردن سبك زندگي سالم و فعال: پيروي از رژيم غذايي متعادل و مغذي و رعايت وعدههاي غذايي يكي از بهترين راهها براي محافظت از خود است. فعالبودن نيز بسيار اهميت دارد. بيمار بايد ورزشها و فعاليتهاي جسمي را انتخاب كند كه براي او لذتبخش باشد. خوابيدن بهاندازهي كافي نيز مهم است. اگر بيماري حس ميكند به حد كافي نميخوابد يا بيش از حد ميخوابد، براي يافتن راهحل بايد با متخصص مشورت كند.
۵. كاهش يا قطع مصرف مواد: لازم است بيمار از نقش الكل و مواد ديگر در زندگي و چگونگي تأثير آنها روي سلامت جسمي و رواني و روابط اجتماعي آگاه باشد. مصرف مواد دستيابي به بهبودي و حفظ آن را دشوار ميكند.
۶. طراحي برنامهي دارويي مؤثر: درمورد اسكيزوفرني، حفظ بهبودي بستگي به مصرف بلندمدت داروها دارد. بيمار بايد براي يافتن حداقل مقدار دارو كه با كمترين عوارض جانبي، به كنترل علائم كمك كند، با پزشك خود همكاري كند. اين فرايند ممكن است فرايندي مستمر باشد، زيرا نيازهاي فرد طي زمان دچار تغيير ميشود.
۷. ايجاد طرح سلامتي: داشتن يك برنامهي شخصي براي حفظ سلامتي راه مهمي بهسوي بهبودي است.
جنبههاي عملي بهبودي
آيا بيمار مبتلا به اسكيزوفرني ميتواند به مدرسه برود؟
فرد مبتلا به اسكيزوفرني ميتواند به مدرسه رفته يا شغلي داشته باشد، اگرچه، برخي علائم اسكيزوفرني ممكن است روي نحوهي تفكر، درك و توجه به اطلاعات تأثيرگذار باشد، بنابراين ممكن است شركت در اين فعاليتها پيوسته نباشد. تنظيم روال درماني جديد ممكن است زمان ببرد و بيمار براي مديريت وظايف خود به يادگيري مهارتها يا استراتژيهاي جديد نياز داشته باشد. اگر علائم بيماري در كار و مدرسه اختلال ايجاد ميكند، ميتوان از متخصص كاردرماني كمك گرفت. چنين فردي به بيمار كمك ميكند تا نقاط قوت خود را شناخته و نيز راهكارهايي براي رفع اشكالات پيش روي او ارائه ميكند.
حمايت خانواده و دوستان
تشخيص اسكيزوفرني براي يكي از عزيزان، ميتواند عواطف مختلفي بههمراه داشته باشد. اعضاي خانواده و دوستان ممكن است حس از دست دادن، گناه، سردرگمي، ترس، اندوه يا خشم كنند؛ برخي ممكن است همهي اين احساسات را با هم داشته باشند. تمامي اين احساسات طبيعي هستند. كمبود دانش درمورد اسكيزوفرني و وجود داستانهايي كه در اين باره در رسانهها به نمايش گذاشته ميشود، به اين احساسات پريشانكننده ميافزايد. كسب آگاهي درمورد بيماري و درمانهاي موجود و نيز درمورد نحوهي حمايت و مراقبت از بيمار، ضمن مراقبت از نيازهاي خود، ميتواند به ارتقاي چشمانداز همهي افراد درگير كمك كند.
نحوهي تأثير اسكيزوفرني بر هر فرد بسته به فرد و مرحلهي بيماري متفاوت است. تأثير درمانها نيز ممكن است تفاوت داشته باشد. برخي از افراد مبتلا به اسكيزوفرني براي زندگي در جامعه نياز به حمايت مستمر دارند؛ برخي ديگر ميتوانند شغلي داشته باشند و بهعنوان يك فرد مستقل زندگي كنند. داشتن خانواده و دوستاني كه از آنها حمايت كرده و به آنها احترام بگذارند، ميتواند تأثير قابلتوجهي در زندگي افراد مبتلا به اسكيزوفرني داشته باشد و به آنها در رسيدن به بهبودي كمك كند.
فرد مبتلا به اسكيزوفرني نيز داراي نقاط قوت، استعداد و تواناييهاي خاص خود است؛ حتي وقتي علائم بيماري ويژگيهاي او را پنهان ميكند. علائم ممكن است نياز به درمان داشته باشد و ممكن است اين عضو خانواده نياز به حمايت داشته باشد، اما او همچنان همان فرد است كه اميدها و اهدافي براي آينده دارد.
نگرانيهاي معمول
آيا عضو خانوادهي من زندگي پربار و شادي خواهد داشت؟
با درمان و حمايت، افراد مبتلا به اسكيزوفرني ميتوانند زندگي شاد و پرباري داشته باشند. كاهش استرس نسبي ممكن است در پيشگيري از بروز مرحلهي فعال ديگر كمك كند. مسئوليتهاي روزانه بايد بهتدريج افزايش يابد. صبر، درك و حمايت خانواده از بيمار به او كمك ميكند تا به ظرفيت كامل خود دست پيدا كند.
به دوستان و خويشاوندان خود چه چيزي بگويم؟
اين مسئله بستگي به سطح راحتي شما و خواستههاي بستگان شما دارد. بهدنبال فرصتهايي براي يادگيري دوستان و خانواده درمورد اسكيزوفرني و نحوهي تأثير آن روي فرد باشيد. وقتي ديگران تجربهي فرد را بهتر درك كنند، اين به همدلي آنها كمك كرده و موجب ميشود آنها وارد شبكهي حمايتي بيمار شوند.
اگر عضو خانوادهام باور نداشته باشد كه اسكيزوفرني دارد، چه كنم؟
اسكيزوفرني ميتواند روي تفكر، احساس و رفتار فرد تأثير بگذارد. گاهي اين بيماري حتي ميتواند روي توانايي درك بيمار بودن نيز تأثير بگذارد. اين موضوع براي خانوادهها كه ميخواهند به بيمار خود كمك كنند و نيز براي خود فرد مبتلا كه از او خواسته ميشود بهدنبال كمك باشد، ولي او اين نياز را نميبيند، دشوار است.
اينكه بيمار درمورد بيماري خود بينشي به دست آورد، ميتواند زمانبر باشد. صبور باشيد و او را تشويق كنيد كه درمورد احساسات خود سخن بگويد. اگر فرد دربرابر صحبت دربارهي بيمار خود مقاومت ميكند، با حوزهاي از زندگي او شروع كنيد كه تحتتأثير بيماري قرار گفته است و از او درمورد راههاي كمك كردن به او سؤال كنيد.
خانوادههايي كه اين شرايط را تجربه كردهاند، ميگويند بهتر است افكار بيمار را به چالش نكشانيد بلكه روي مسئلهاي كه مورد توافق هر دو طرف است، كار كنيد. اگر بهانديشه متخصصين ميرسد كه بيمار درحال درگيري با علائم است، اما درحال حاضر تحت درمان قرار ندارد، فقط همين كه بداند كمك وجود دارد، ممكن است كافي باشد كه او براي جستجوي درمان اقدام كند.
براي برخي از افراد ممكن است، پذيرفتن ابتلا به بيماري كه بايد در كل طول عمر آن را مديريت كرد، نياز به زمان بيشتري داشته باشد. برخي از افراد ممكن است قبل از اينكه كمك پزشكان و درمانگران را بهطور مستمر بپذيرند، چندين اپيزود از بيماري را تجربه كنند. اين مسئله بسيار دشوار است كه شاهد بيماري بود كه درحال درگيري با بيماري خود است و تلاشي درجهت متقاعد كردن او براي مصرف دارو يا مراجعه به پزشك انجام نداد. اما تلاش مكرر براي متقاعد كردن وي ميتواند منجر به مشاجرات شديد شود. اگر به فرد مبتلا به اسكيزوفرني بسيار نزديك هستيد و احساس ميكنيد كه او ممكن است پذيراي انديشه متخصصين شما نباشد، كمك گرفتن از فرد قابل اعتماد ديگري ممكن است اثربخش باشد.
براي كاهش انزواي بيمار چه كاري ميتوان انجام داد؟
برخي از افراد مبتلا به اسكيزوفرني به اين علت كه بيماري انگيزهي آنها را از بين ميبرد، منزوي ميشوند. براي برخي ديگر، علت ممكن است ترس از اين باشد كه ديگران به آنها آسيب برسانند. علت هرچه باشد، ديدن انزواي عضوي از خانواده ناراحتكننده بوده و درك آن ميتواند دشوار باشد. در اين مورد كه احساس بيمار از انزوا چگونه است، با او صحبت كنيد و از او بپرسيد كه چه كاري ميتوانيد انجام دهيد كه او از مشاركت با ديگران لذت ببرد.
ساختار، روال و معنا ميتواند به ايجاد انگيزه و كاهش انزوا كمك كند. درمورد كارهايي فكر كنيد كه بيمار از آنها لذت ميبرد، مانند گوش دادن يا ساختن موسيقي، بازي كردن با حيوانات يا ورزش. فعاليتهايي را حول اين علايق ايجاد كنيد. برخي از افراد ممكن است از شركت در برنامههاي محلي، داوطلبانه يا ارائهي حمايت همتا براي ديگر بيماران مبتلا به اسكيزوفرني لذت ببرند.
اگر بيمار دچار افسردگي بوده و درمورد خودكشي صحبت كرد، چه كاري بايد انجام دهم؟
برخي از افراد مبتلا به اسكيزوفرني احساس افسردگي، ناخوشايند بودن و نااميدي ميكنند. آنها گاهي اوقات، درمعرض خطر جدي گرفتن جان خود هستند. افراد معمولا قبل از تلاش براي خودكشي، نشانههاي هشداردهندهاي دارند كه نشان ميدهد آنها به فكر خودكشي هستند. اگر بتوانيد تفكر خودكشي و ديگر نشانههاي هشداردهنده را تشخيص دهيد، بهتر ميتوانيد در هنگام بحران اقدام كنيد. برخي از نشانههاي هشداردهنده عبارتاند از :
- تغيير ناگهاني در خلقوخو يا رفتار
- داشتن حس نااميدي و درماندگي
- داشتن آرزوي مرگ
- افزايش مصرف مواد
- كنارهگيري از فعاليتها و افرادي كه قبلا براي او لذتبخش بوده است
- تغيير الگوي خواب
- كاهش اشتها
- بخشيدن دارائيهاي باارزش و آماده شدن براي مرگ
اين علائم بايد جدي درانديشه متخصصين گرفته شود. از اينكه از بيمار دربارهي افكار يا برنامهي خودكشي سؤال كنيد، نترسيد. با او درمورد احساساتش صحبت كنيد و وي را تشويق كنيد تا درمورد احساسات خودكشي با پزشك يا متخصص سلامت روان صحبت كند.
هم انديشي ها