بخشي از شما در سراسر زندگي، «شما» باقي مي‌ماند

يك‌شنبه ۹ آذر ۱۳۹۹ - ۱۴:۲۰
مطالعه 5 دقيقه
مرجع متخصصين ايران
مطالعه اسكن‌هاي مغز و فعاليت‌هاي عصبي موجود در مغز نشان مي‌دهد ادراك ما از خويشتن در طول زمان به‌روزرساني مي‌شود و ارتباط ما با خود، در طول زمان حفظ مي‌شود.
تبليغات

در مركز هويت شما هسته‌اي از خودآگاهي، خاطرات گذشته را با احساسات گذراي زمان حال تركيب مي‌كند و قدري پيش‌نگري براي آينده به آن مي‌افزايد. اين سؤال كه آيا اين حس مستمر از «شما» به اندازه‌اي كه احساس مي‌شود، استوار است يا نه، فيلسوفان و روانشناسان را در طول اعصار مجذوب خود كرده است.

مطالعه‌ي روانشناسي كوچكي در اين زمينه به مطالعه اسكن‌هاي مغز پرداخته است تا بتواند نتيجه‌گيري كند كه حداقل بخشي از شما همگام با رشد و افزايش سن ثابت مي‌ماند. ميگل روبيانس، دانشمند علوم اعصاب دانشگاه كمپلوتنسه مادريد، مي‌گويد:

ما در مطالعه‌ي خود سعي كرديم به اين پرسش پاسخ بدهيم كه آيا در تمام طول زندگي خود شخص ثابتي هستيم؟ نتايج ما همراه ‌با آثار علمي گذشته نشان مي‌دهد مؤلفه‌اي وجود دارد كه در طول زمان ثابت مي‌ماند؛ درحالي‌كه بخش ديگر مستعد تغيير در طول زمان است.

خوداستمراري (تداوم خود) اساس هويت را تشكيل مي‌دهد. هر بار كه از واژه‌ي «من» استفاده مي‌كنيد، به رشته‌اي اشاره مي‌كنيد كه مجموعه‌اي از تجربيات را به سراپرده‌اي از يك عمر زندگي پيوند مي‌زند و نمايانگر ارتباط خود شما در جواني و خود شما در آينده است.

با‌اين‌حال، هويت چيزي بيش از جمع اجزايش است. تمثيل كشتي تسئوس (بخش‌هايي از كشتي تسئوس در طول زمان تعويض مي‌شود و سرانجام، كل كشتي از مواد جديد تشكيل مي‌شود؛ اما به‌نوعي هنوز همان كشتي است) يا پارادوكس تبر پدربزرگ (ابزاري كه دسته و سرش تعويض شده؛ اما كماكان همان تبري است كه به پدربزرگ تعلق داشت) را در انديشه متخصصين بگيريد. اگر تجربيات ما، ما را تغيير دهند و اجزاي هويت ما با هر دل‌شكستگي و هر پيشرفت، هر ناخوشي و هر اتفاقي تعويض مي‌شوند؛ آيا به‌راستي هنوز مي‌توانيم بگوييم  امروز خود را همان فردي مي‌بينيم كه وقتي چهارساله بوديم، مي‌ديديم؟

تقصيري نداريد اگر فكر كنيد اين نگرش بيشتر مانند خودانديشي‌هاي افراطي فلسفي است تا چيزي كه علم بتواند آن را حل كند. اما چشم‌اندازهايي وجود دارد كه روانشناسي و حتي ارتباطات عصبي ما مي‌تواند آن را تشريح كند. روبيانس و گروهش عمدتا روي «چگونگي و زمان» رفتار عصب‌شناسي در برابر چهره‌هاي آشنا تمركز كردند و روي پژوهشي از گذشته تكيه كردند كه نشان مي‌داد خودشناسي بصري مي‌تواند به‌عنوان شاخصي از ايجاد ارتباط با برداشت شخص از خويشتن عمل كند.

در آنچه با عنوان «اثر دلالت به خود» شناخته مي‌شود، اگر اطلاعات به طريقي به شخص ما متصل شود (مانند ديدن چهره‌ي خود در يك تصوير)، درزمينه‌ي يادآوري يا شناخت بهتر عمل مي‌كنيم. درحالي‌كه شواهد زيادي در مورد وجود اين پديده در دست است، زمان‌بندي و مكانيسم دقيق اين فرايند در مغز ما ناشناخته مانده است. براي مثال، مطالعات متناقض به فرايندهاي عصبي مختلفي براي تمايز چهره‌ي خود از چهره‌ي ديگران اشاره كرده‌اند و هر يك مناطق متفاوتي از مغز را پيشنهاد مي‌دهند كه به‌ منظور تشخيص و نسبت دادن معنا به مجموعه‌اي از ويژگي‌هاي آشنا مورد استفاده قرار مي‌گيرد.

تعيين انواع فعاليت‌هاي عصبي درگير مي‌تواند به ما بگويد آيا به‌سادگي با تشخيص چهره خود مانند ملاقات دوستي قديمي برانگيخته مي‌شويم يا ارتباطي واقعي با خودي كه نماينده‌ي آن است، چه در گذشته و چه در آينده، برقرار مي‌كنيم.

براي پي ‌بردن به اين موضوع، پژوهشگران وظيفه‌اي شناختي روي گروهي متشكل از ۲۰ دانشجو مطالعه كردند. به هر يك از آن‌ها ۲۷ تصوير نشان داده مي‌شد كه شامل چهره‌ي خود آن‌ها، چهره‌ي دوست صميمي و چهره‌ي فردي ناآشنا بود كه در مراحل مختلف زندگي بودند. هر بار، هر تصوير براي لحظه‌اي روي صفحه‌ي نمايش نشان داده مي‌شد و طي آن شركت‌كنندگان با فشردن دكمه‌اي مشخص مي‌كردند، چه كسي را مي‌بينند: خود، دوست يا غريبه. در آزمايش دوم از آن‌ها خواسته شد مرحله‌ي زندگي فرد را شناسايي كنند: كودكي، نوجواني يا بزرگسالي. در همين حين، ده‌ها الكترود مشغول مطالعه تركيب امواج مغزي بود كه از ماده خاكستري آن‌ها حاصل مي‌شد و نقشه‌ي فعاليت عصبي آن‌ها را ترسيم مي‌كرد.

نقشه‌ي عصبي حاصل و زمان‌بندي پاسخ‌هاي شركت‌كنندگان به‌شدت نشان مي‌دهد كه تصور ما از خود (احساس «من») در طول زندگي به‌روزرساني مي‌شود و به آن ثبات مي‌بخشد. ما واقعا آن تصوير خود با دندان‌هاي فاصله‌دار را در كلاس چهارم به‌عنوان خودمان پردازش مي‌كنيم و نه فقط تصويري آشنا از كودكي كه خاطرات ما با او مشترك است.

اين مطالعه همچنين تشابهات جالبي در مورد نحوه پردازش برداشت‌هاي ما از گذشته‌ي خود و گذشته‌ي دوست صميمي‌مان كشف كرد كه نشان‌دهنده‌ي پيچيدگي در اين مورد است كه چگونه زمان ممكن است برداشت‌ها‌مان از هويت ما را شكل دهد.

البته توجه به اين مسئله مهم است كه مطالعه‌ي حاضر روي تعداد كمي از افراد انجام شد و نمي‌‌تواند در اين موضوع نتيجه‌گيري نهايي را ارائه كند. اما پي ‌بردن به اين موضوع كه شالوده‌ي عصبي محكمي براي ادراك ما از خود وجود دارد كه تحت تأثير زمان و تجربه قرار مي‌گيرد، بازتاب‌گر مطالعات ديگري است كه نشان مي‌دهند فرهنگ نيز روي ادراك ما از هويت خود تأثير مي‌گذارد.

مخصوصا توصيفات عصبي بخش‌هاي خاص مغز كه مسئول جداسازي خود از افراد غربيه هستند، مي‌تواند به ما كمك كند درك بهتري از اين مسئله داشته باشيم كه چرا برخي افراد در مورد برداشت از خود دچار اختلال مي‌شوند. اختلال در آن رشته از شناخت اغلب تعريف‌كننده‌ي وضعيت‌هايي مانند اسكيزوفرني است و افراد را در معرض خطر آسيب به خود قرار مي‌دهد. روبيانس مي‌گويد: «اين نشان‌دهنده‌ي اهميت يكسان پژوهش‌هاي پايه‌اي و باليني در زمينه‌ي مطالعه‌ي نقش هويت شخصي است؛ زيرا به ‌انديشه متخصصين مي‌رسد نسبت ‌به تصور گذشته، مفهوم بسيار مهم‌تري باشد و ممكن است نقشي اساسي در ارزيابي رواني و فرايندهاي مداخله‌اي داشته باشد.»

همه‌ي ما بعضي روزها كمي احساس مي‌كنيم كه در‌باره هويت خود مطمئن نيستيم؛ اما مي‌توانيد آسوده‌خاطر باشيد كه به احتمال زياد، هميشه در اعماق مغز خود باقي خواهيد ماند.

اين پژوهش در مجله‌ي Psychophysiology منتشر شده است.

تبليغات
جديد‌ترين مطالب روز

هم انديشي ها

تبليغات

با چشم باز خريد كنيد
اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران شما را براي انتخاب بهتر و خريد ارزان‌تر راهنمايي مي‌كند
ورود به بخش محصولات