نقش قهوه‌خانه‌ها در شكل‌ گرفتن انديشه‌هاي نوين و ترقي‌خواهانه (بخش اول)

پنج‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۰
مطالعه 7 دقيقه
مرجع متخصصين ايران
قهوه‌خانه‌ها از امپراطوري عثماني تا انقلاب‌هاي آمريكا و فرانسه پاتوق روشنفكران، نوانديشان و انقلابيون و محلي براي گفت‌وگو و تبادل‌ انديشه متخصصين بوده‌اند.
تبليغات

سلطان مراد چهارم (خليفه امپراتوري عثماني) در دوران زمامداري خود قانوني صادر كرد كه به موجبش، آناني كه قهوه مي‌نوشيدند گردن زده مي‌شدند. چارلز دوم (پادشاه انگلستان) جاسوساني به قهوه‌خانه‌هاي سرتاسر لندن مي‌فرستاد تا به حلقه‌هايي كه منبع اصلي اخبار دروغين بودند نفوذ كنند. در دوران روشنگري، نوانديشاني چون ولتر، روسو و ايزاك نيوتن پس از نوشيدن چند فنجان قهوه، با ولع از مباحث فلسفي و علمي سخن مي‌راندند.

كافه‌هاي پاريس به پناهگاه انقلابيون بدل شده بود كه در آن نقشه‌ي فتح زندان باستيل را در سر مي‌پروراندند و بعدا همين كافه‌ها به محفل نويسندگان و روشنفكراني همچون سيمون دوبوار و ژان پل سارتر تبديل شدند كه در آن، در مورد آثار و نوشته‌هاي خود به مباحثه و گفت‌وگو مي‌پرداختند. تاريخ مملو از انديشه‌ها و افكار نويني است كه جرقه‌ي آن با نوشيدن چند فنجان قهوه زده شده.

آغاز به كار قهوه‌خانه‌ها در دوران امپراتوري عثماني بود. ازآنجاكه داير كردن بار و ميخانه در اكثر كشورهاي مسلمان به دليل حرام بودن مشروبات الكلي قدغن بود، قهوه‌خانه‌ها به مكان‌هاي جايگزين خوبي براي محفل كردن و معاشرت و به اشتراك گذاشتن آرا و عقايد بدل شده بودند. مقرون‌به‌صرفه بودن قهوه و ماهيت دموكراتيك‌ قهو‌ه‌خانه‌ - كه فقير و غني نمي‌شناخت و هر كسي مي‌توانست از در وارد شود و يك فنجان قهوه سفارش دهد - به يك‌باره قرن‌ها هنجار و عرف اجتماعي را از ميان برداشت؛ البته همه از اين تغيير خرسند نبودند.

يك قهوه‌خانه قرن هجدهمي در تركيه

سلطان مراد چهارم در سال ۱۶۳۳ قانوني وضع كرد كه به موجب آن، كساني كه قهوه‌ مي‌نوشيدند به سنگين‌ترين مجازات يعني مرگ محكوم مي‌شدند. سلطان مراد چهارم در بي‌رحمي شهره‌ي عام و خاص بود؛ حتي مشهور است كه دستور داده بود «يني‌چري‌ها» (واحدهاي ويژه پياده‌نظام عثماني) عمو و برادرش را به قتل برسانند. او در راه مبارزه با قهوه‌خواري چنان عزم خود را جزم كرده بود كه شخصا لباس مبدل مي‌پوشيد و راهي كوچه‌پس‌كوچه‌هاي استانبول مي‌شد و با شمشير پانزده مَني خود سر از تن مجرمان جدا مي‌كرد. سلاطين عثماني براي جلوگيري از تجمع مخالفان، ممنوعيت‌ قهوه‌خانه‌ها را در قرن هجدهم ملغي كردند. تا آن هنگام، قهوه‌خانه‌ها در اروپا گسترش يافته و با ورود خود به سرزمين‌هاي جديد، ترس را به دل‌ ديگر حاكمان و پادشاهان انداخته بودند. جالب است بدانيد كه قهوه چنان در تار و پود جامعه‌ي عربستان سعودي نفوذ كرده بود كه عدم تأمين آن براي همسر مي‌توانست دليل موجهي براي طلاق گرفتن باشد.

تاريخ مملو از انديشه‌هاي جديدي است كه جرقه‌ي آن با قهوه زده شده

پاسكا رُزي در سال ۱۶۵۲ اولين قهوه‌خانه را در لندن بازگشايي كرد و انقلابي در محافل لندن به وجود آورد. فرهنگ انگليسي به‌شدت نظام‌مند در سلسله مراتب بود. به اين جهت، اين عقيده كه كسي بتواند از در وارد شود و به‌راحتي دركنار و در جايگاهي برابر با بقيه بنشيند، كاملا عقيده‌اي افراطي به شمار مي‌رفت. مشخصه‌ي بارز قهوه‌خانه‌هاي انگليسي، ميزهاي عمومي بود كه روي آن پر از روزنامه و مجله و جزوات بود و مشتريان براي صرف قهوه، گفت‌وگو و مباحثه دور آن جمع مي‌شدند. روزنامه‌نگاران گاهي پشت همين‌ ميزها اخبار روز را براي مطبوعات مي‌نوشتند. قهوه‌خانه‌ها در قرن هجدهم به نيرومحركه‌ي صنعت خبر لندن تبديل شده بودند.

سلطان مراد چهارم، پادشاه امپراتوري عثماني

چارلز اول (پدر چارلز دوم) در جريان جنگ داخلي انگلستان محكوم به اعدام شده و سر از بدنش جدا شده بود؛ بنابراين قابل درك بود كه پادشاه انگلستان نسبت به مخالفانش كه در قهوه‌خانه‌ها محفل داشتند و از او بدگويي مي‌كردند بدگمان باشد. چارلز دوم هم راه سلطان عثماني را در پيش گرفت و روز ۱۲ ژوئن سال ۱۶۷۲، اعلاميه‌ي تاريخي «جلوگيري از انتشار اخبار نادرست و اظهارات مجرمانه‌ در خصوص امور حكومتي» را صادر كرد.

در بخشي از اين اعلاميه چنين آمده است: «اشخاصي براي خود چنان آزادي قائل شده‌اند كه نه‌تنها در قهوه‌خانه‌ها بلكه در ساير اماكن و محافل، خواه خصوصي و خواه عمومي از حكومت بدگويي و انتقاد مي‌كنند و درباره مباحثي كه هيچ دركي از آن ندارد، به طرز خبيثانه‌اي سخن به ميان مي‌آورند.»

سر جوزف ويليامسون (وزير امور خارجه وقت)‌ براي مقابله با اين خباثت‌ها، شبكه‌اي از جاسوسان كاركُشته را به قهوه‌خانه‌هاي لندن گسيل داشت. چارلز دوم چنان بر ضديت خود با قهوه‌خانه‌ها پافشاري كرد كه سرانجام در سال ۱۶۷۵ دستور داد كه تمامي قهوه‌خانه‌هاي لندن تعطيل شود. ولي كسي وقعي به اين قانون نگذاشت و مردم گوششان به اين قانون بدهكار نبود. به اين ترتيب، پادشاه براي اينكه اعتبار خود را از دست ندهد، تنها پس از ۱۱ روز اين ممنوعيت را برداشت.

فردريك كبير در دفتر كار خود در قصر سَن‌سوسي در پادشاهي پروس (پوتسدام، آلمان)

اين شكست به نفع تاريخ تمام شد. همان مباحثه‌هاي آزادي كه چارلز دوم چنان از آن واهمه داشت، منجر به پديدار شدن انديشه‌ها و افكار نوين و ساختارشكنانه در دوران روشنگري شدند. در آكسفورد، مردم به قهوه‌خانه‌ها «دانشگاه‌ پِني» مي‌گفتند؛ چون با هزينه‌ي ناچيز هر كسي مي‌توانست يك فنجان قهوه سفارش دهد و به انواع و اقسام مباحثه‌هاي خردورزانه و عقلاني دسترسي پيدا كند. در روزگاري كه در اكثر مواقع، آبجو حتي از آب هم به‌مراتب نوشيدني مطمئن‌تري به حساب مي‌آمد،‌ اين رونق و شكوفايي قهوه‌خانه‌ها چيز كمي نبود.

قهوه‌خانه‌ها همواره محلِ ملاقات افكار و انديشه‌هاي جديد بوده‌اند

ساموئل پپيس (وقايع‌نويس انگليسي) در دفتر خاطرات خود، بسياري از گفت‌وگو‌هاي مهيجي كه هنگام سر زدن‌ به قهوه‌خانه‌ها مي‌شنيد را ثبت و ضبط كرده است. بيشتر قهوه‌خانه‌ها پاتوق مشتريان خاصي بودند. در قهوه‌خانه‌ي گريشن در نزديكي خيابات فليت لندن، هواداران حزب سياسي ويگ و اعضاي انجمن سلطنتي مانند ايزاك نيوتن با هم ديدار مي‌كردند. حتي نيوتن يكبار دلفيني را سر يكي از ميزهاي همين قهوه‌خانه تشريح كرد. شاعران و نويسندگاني مانند جان دريدن، الكساندر پوپ و جاناتان سوئيفت در قهوه‌خانه ويل جمع مي‌شدند. با ظهور بورس اوراق بهادار در لندن، در قهوه‌خانه‌ي جاناتان در خيابان اكسچينج، كارگزاران بازار سهام پس از ساعات رسمي معامله دور هم جمع مي‌شدند و به ادامه كسب‌وكارشان مي‌پرداختند. قهوه‌خانه لويد محل رفت‌وآمد دريانوردان و بازرگاناني بود كه در همانجا طرح تأسيس شركت بيمه‌ي لويدز را ريختند. تأثير و نفود قهوه‌خانه‌ها با بازگشت مسافران به كشورهايشان به ساير نقاط جهان كشيده شد؛ مسافراني كه خاطرات خوبي از پرچانگي‌ها و سرخوشي‌هاي پس از نوشيدن قهوه داشتند.

تا شروع قرن هجدهم شمار قهوه‌خانه‌هاي لندن از سه هزار فزوني گرفته بود

فردريك كبير (پادشاه پروس) يكي ديگر از سردمداران مخالف با قهوه بود. او روز ۱۳ سپتامبر سال ۱۷۷۷ دستور داد كه به نفع آبجو، قهوه ممنوع اعلام شود. فردريك كبير از ترس آنكه واردات قهوه به تجارت پادشاهي او ضرر برساند، از تمام فروشندگان قهوه خواست مجوزهاي لازم براي كارشان را از حكومت دريافت كنند؛ و البته مجوزهاي تمامي آنان به جز معدودي از دوستان درباري، باطل اعلام شد و حتي كهنه‌ سربازاني يا به تعبير بهتر، «بوكشاني» به كار گماشته شدند كه در معابر و خيابان‌ها گشت بزنند تا قهوه‌ي قاچاق برشته‌شده را بو بكشند. آرا و عقايد پادشاه پروس را مي‌توانيم به‌خوبي در نامه‌اي كه او در سال ۱۷۹۹ نگاشته ملاحظه كنيم. فردريك كبير در اين نامه چنين نوشته است: «ديدن رواج اين‌چنيني مصرف قهوه واقعا نفرت‌انگيز است... اگر محدوديت‌ اندكي در مصرف [قهوه] اعمال شود، مردم دوباره مجبور خواهند شد به آبجو روي بياورند و به آن عادت خواهند كرد... دولت علياحضرت [پادشاهي] با خوردن سوپ آبجو رشد ‌و ترقي يافت؛ بنابراين اينان نيز مي‌توانند به گونه‌اي تربيت شوند كه با آبجو خوي بگيرند. [آبجو] از قهوه بسيار سالم‌تر است.»

اين ممنوعيت پس از مرگ فردريك كبير برداشته شد و مباحثه‌هاي سالم در قهوه‌خانه‌ها به جريان افتاد. بعد از جنبش چاي بوستون كه طي آن نوشيدن چاي به كل از مُد افتاد، قهوه به‌ جاي آن به نوشيدني وطني در مستعمرات سيزده‌گانه‌ي بريتانيا از جمله آمريكا تبديل شد. در آن زمان، ميخانه‌هاي آمريكايي قهوه را دركنار مشروبات الكلي سرو مي‌كردند و دنيل وِبستر (وزير امور خارجه وقت آمريكا) به ميخانه‌ي گرين دراگون در بوستون به دليل برگزاري بسياري از جلسات پسران آزادي لقب «ستاد انقلاب» داده بود. همين جلسات نهايتا موجب برافروخته شدن آتش جنگ انقلاب آمريكا شدند. در نيويورك، قهوه‌خانه مِرچنت به دليل اجتماع هميشگي ميهن‌پرستاني كه مشتاق رهايي از بند پادشاهي جورج سوم (پادشاه بريتانياي كبير) بودند شهرت يافته بود. همين قهوه‌خانه در دهه ۱۸۷۰ به محلي تبديل شد كه بازرگانان براي تأسيس بانك نيويورك و سازماندهي مجدد اتاق بازرگاني نيويورك دور هم جمع مي‌شدند. در آن سوي آب‌ها، بنجامين فرانكلين از قهوه‌خانه‌ي سميرنا در لندن نامه‌ي سرگشاده‌اي به لرد نورث (نخست‌وزير وقت پادشاهي بريتانياي كبير) نوشت و قدرت حكومت پادشاهي بر مستعمرات و نامساوتي‌هاي حاكم بر آن را به باد استهزاء گرفت.

ژان پل سارتر، سيمون دوبوار، بوريس ويان و همسرش ميشله در كافه دو فلور پاريس

كافه‌هاي پاريس كه در آن‌ها برابري اجتماعي حكمفرما بود، به مكان‌هاي ايده‌آلي براي سازماندهي‌ جمهوري‌خواهان در طول انقلاب فرانسه تبديل شده بودند. چنانچه در آن دوران، سلطنت‌طلبي شكوه‌ مي‌كردند كه «اين همه افكار آشفته و جنون‌آميز از كجا نشأت مي‌گيرد؟ از ميان شمار زيادي متخصصان دون‌پايه و وكلا، از نويسندگان ناشناس و كاتبان گرسنه‌اي كه در ميخانه‌ها و كافه‌ها ازدحام مي‌كنند. اين‌ها [كافه‌ها و ميخانه‌ها] كانون‌هايي هستند كه امروزه روز سلاح‌هايي كه توده‌ي مردم به‌دان مسلح گشته‌اند را قوام مي‌بخشند.»

كافه دو فوي پاريس ميزبان فراخوان براي فتح زندان باستيل بود. در دوران روشنگري، كافه پروكوپ محلي بود كه اشخاصي همچون روسو، ديدرو و ولتر محفل مي‌كردند و در آنجا از عقايد و آراي خود در مورد مسائل هنري و فلسفي سخن مي‌گفتند. پس از انقلاب، فرهنگ كافه‌نشيني در پاريس كمافي السابق به قوت خود باقي بودند و كافه‌ها به مكاني تبديل شده بودند كه نويسندگان، روشنفكران و نوانديشان براي مباحثه و تبادل انديشه متخصصين دور هم جمع مي‌شدند.

خارجياني مانند ارنست همينگوي، گرترود استاين، اسكات فيتزجرالد و تي. اس. اليوت در كافه دلا روتوند با هم ديدار مي‌كردند. گيوم آپولينر (شاعر و منتقد فرانسوي) به ‌همراه آندره برتون در كافه دو فلور نخستين خشتِ‌ مكتب سوررئاليسم را بنا نهاد. در اواسط سده‌ي بيستم سيمون دوبوار و ژان پل سارتر پشت ميزهاي همين كافه‌، فلسفه‌ي «اگزيستانسياليسم» را بنيان گذاشتند. قهوه‌خانه‌ها از روزگار امپراتوري عثماني و پادشاهي بريتانيا تا ايالات‌متحده و فرانسه، همواره محلِ ملاقات و به‌هم رسيدن افكار و انديشه‌هاي مختلف و شكل گرفتن موج‌هاي جديد فكري بوده‌اند.

ادامه دارد...

تبليغات
جديد‌ترين مطالب روز

هم انديشي ها

تبليغات

با چشم باز خريد كنيد
اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران شما را براي انتخاب بهتر و خريد ارزان‌تر راهنمايي مي‌كند
ورود به بخش محصولات