زن دانشمندي كه باروري انسان را براي هميشه تغيير داد

چهارشنبه ۲۵ دي ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۰
مطالعه 12 دقيقه
مرجع متخصصين ايران
ميريام منكين، نخستين فردي است كه با موفقيت تخمك بارورنشده‌ي انسان را در آزمايشگاه بارور كرد و پزشكي توليدمثل را براي هميشه تغيير داد؛ اما امروزه كمتر كسي او را مي‌شناسد.
تبليغات

در داستان‌ كشف‌هاي علمي، پژوهشگران تا ديروقت به‌تنهايي در آزمايشگاه كار مي‌كنند، ناگهان نبوغ شعله‌ور مي‌شود و لحظه‌ي كشفي اتفاق مي‌افتد: سيبي به سر يا آذرخشي به كليد برخورد مي‌كند (آزمايش بنجامين فرانكلين) و ظرف آزمايشگاهي آلوده مي‌شود (كشف پني‌سيلين به‌دست الكساندر فلمينگ). بااين‌همه حكايت ميريام فريدمن منكين كمي متفاوت است.

سه‌شنبه‌اي در فوريه‌ي ۱۹۴۴، اين تكنسين ۴۳ ساله‌ي آزمايشگاه كل شب را بيدار بود و از دختر هشت‌ماهه‌‌اش مراقبت مي‌كرد. صبح روز بعد، منكين به آزمايشگاه رفت؛ درست همان كاري كه در ۶ سال گذشته انجام مي‌داد. چهارشنبه‌ها روزي بود كه در ظرفي شيشه‌اي، تخمك بارورنشده‌اي را در مجاورت اسپرم قرار مي‌داد و آرزو مي‌كرد دو سلول باهم يكي شوند. هدف او كه به‌عنوان تكنسين دستيار جان راك، متخصص باروري دانشگاه هاروارد، كار مي‌كرد، باروركردن تخمك در خارج از بدن انسان بود. اين اولين گام در برنامه‌ي راك براي درمان ناباروري بود كه در آن زمان براي پزشكان معمايي علمي بود. او مخصوصا مي‌خواست به زناني كمك كند كه تخمدان‌هاي سالم، ولي لوله‌هاي فالوپ (لوله‌هاي رحم) آسيب‌ديده دارند؛ اشكالي كه علت يك‌پنجم از موارد ناباروري بود كه او در كلينيكش مي‌ديد.

منكين معمولا اسپرم و تخمك را حدود ۳۰ دقيقه در كنار هم قرار مي‌داد؛ اما اين‌بار اتفاق ديگري افتاد. سال‌ها بعد، او آنچه به‌خاطر مي‌آورد، براي خبرنگاري تعريف مي‌كند:

آن‌قدر خسته و خواب‌آلوده بودم كه در حال نگاه‌كردن زير ميكروسكوپ كه چگونه اسپرم در اطراف تخمك جست‌وخيز مي‌كرد، فراموش كردم ساعت را نگاه كنم تا وقتي‌كه متوجه شدم يك ساعت گذشته است. به‌عبارت‌ديگر، بايد اعتراف كنم موفقيت من پس از حدود ۶ سال ناكامي، مرهون جرقه‌ي ناگهاني نبوغ نبود؛ بلكه به‌سادگي به‌‌دليل چرت‌زدن حين كار بود.

روز جمعه، وقتي به آزمايشگاه بازگشت، شاهد اتفاقي معجزه‌گونه بود: سلول‌ها باهم ادغام شده و در حال تقسيم بودند. او اولين فرد جهان بود كه رويان بارورشده‌ي انسان را در شيشه مي‌ديد.

مرجع متخصصين ايران بيمارستان رايگان زنان

دستاورد منكين به بيمارستان رايگان زنان در بروكلين ماساچوست رسيد

دستاورد منكين راهگشاي عصري جديد از فناوري توليدمثلي بود؛ روشي كه در آن زنان نابارور باردار و رويان‌ها در لوله‌ي آزمايشگاه تشكيل مي‌شدند و دانشمندان مي‌توانستند اولين مراحل زندگي را ببينند. در سال ۱۹۷۸، اولين نوزاد آزمايشگاهي جهان به‌نام لوئيز براون با روشي ديده به جهان گشود كه پس از آن لقاح آزمايشگاهي (IVF) نام گرفت. به‌زودي، IVF به تجارتي بزرگ تبديل شد: در سال ۲۰۱۷، IVF تا حد زيادي در ۲۸۴،۳۸۵ تلاش براي كمك به باروري در آمريكا نقش داشت و درنتيجه‌ي آن، تعداد ۷۸،۰۵۲ نوزاد مانند براون متولد شد.

البته برخلاف داستاني كه گفته مي‌شود، موفقيت منكين اتفاقي نبود. مانند لحظه‌ي بزرگ كشفيات ديگر، رسيدن به اين مرحله به سال‌ها پژوهش و مهارت‌هاي متخصص و صبوري درزمينه‌ي تكرار فراوان آزمايش نياز داشت. او ۱۶ مقاله‌ي علمي ازجمله دو گزارش تاريخي درباره‌ي اين موفقيت بزرگ در مجله‌ي Science منتشر كرد؛ اما برخلاف نويسنده‌ي همكارش، يعني راك، مشهور نشد.

تاريخ نمي‌تواند درباره‌ي نقش منكين به‌توافق برسد. به او عناوين زيادي داده شد: تكنسين، دستيار پژوهشي، زيست‌شناس، دكتر منكين، خانم، دوشيزه و... . به‌نوعي، همه درست هستند. ترزا ووددراف، متخصص زنان و زايمان و رئيس بخش علوم توليدمثلي در دانشكده‌ي پزشكي فاينبرگ دانشگاه نورث‌وسترن مي‌گويد:

آنچه مي‌توان گفت، آن است كه او چيزي بيشتر از دستيار راك بود. فكر مي‌كنم واقعا مي‌توان او را با جان راك برابر دانست. آن‌طوركه مردم استدلال مي‌كنند، او فقط تكنسين يا يك جفت دست نبود؛ بلكه درواقع فردي خردمند بود كه آزمايش‌ها را انجام مي‌داد.
مرجع متخصصين ايران جان راك

دكتر جان راك به‌خاطر انقلاب لقاح آزمايشگاهي اعتبار زيادي به‌دست آورد

مارگارت مارش، مورخ دانشگاه راتگرز، نيز با اين موضوع موافق است. او مي‌گويد:

راك اساسا پزشك بود. او دانشمندي با ذهن و دقت و باور يك دانشمند درزمينه‌ي اهميت دنبال‌كردن پروتكل‌ها بود.

مارش براي بيوگرافي ۲۰۰۸ راك با نام «پزشك باروري؛ جان راك و انقلاب توليدمثلي»، داستان منكين را با دقت بيشتري مطالعه كرد. با نگاهي به گذشته، وي مي‌گويد از ناميدن وي به‌عنوان دستيار پژوهشي متأسف است. او اعتقاد دارد:

اگر اين كار را دوباره انجام مي‌دادم، مي‌گفتم او ذهني دانشمند داشت. او فردي زيردست و دنباله‌رو نبود.

يكي از روز‌هاي سال ۱۹۰۰، تخمكي با اسپرم برخورد كرد و باهم ادغام شد و سپس تقسيم سلولي را آغاز كرد. ۹ ماه بعد و ۸ اوت سال ۱۹۰۱، ميريام فريدمن منكين متولد شد. وقتي او كودكي نوپا بود، خانواده‌اش به آمريكا مهاجرت كردند؛ جايي كه پدرش به‌عنوان پزشك مي‌توانست پول كافي به‌دست آورد تا آسايش وي را فراهم كند.

او آغاز اميدواركننده‌اي در حرفه‌ي علمي خود داشت و در سال ۱۹۲۲، با مدرك بافت‌شناسي و آناتومي تطبيقي از دانشگاه كرنل فارغ‌التحصيل شد. سال بعد، درجه‌ي متخصص كارشناسي ارشد خود را در جانورشناسي از دانشگاه كلمبيا گرفت و به‌طور مختصر زيست‌شناسي و فيزيك را در نيويورك تدريس مي‌كرد؛ اما وقتي تصميم گرفت دنباله‌روِ پدرش باشد و وارد دانشكده پزشكي شود، با اولين مانع روبه‌رو شد: دانشكده‌هاي‌ پزشكي برتر كشور او را رد كردند. منكين در ابتدا فكر مي‌كرد اين مسئله به شخصيت او مربوط مي‌شود؛ اما بعدا متوجه شد دليل، جنسيتش است.

در آن زمان، تعداد كمي از دانشكده‌هاي پزشكي زنان را قبول مي‌كردند و آن‌هايي كه زنان را مي‌پذيرفتند، شرايط بسيار دشواري تعيين كرده بودند. كرنل درصدد محدودكردن دانشجويان زن بود تا دانشگاه با هجوم درخواست‌هاي زنان مواجه نشود. دانشگاه‌هاي ديگر در دوران جنگ، شروع به پذيرفتن زنان كردند. اولين كلاس زنان در سال ۱۹۴۴ در دانشگاه هاروارد تشكيل شد. در جريان مباحثه‌هاي مرتبط با تحصيلات زنان، چنين استدلال مي‌شد كه تحصيلات زنان موجب مي‌شود قانون اساسي زيست‌شناسي، يعني عملكرد زنان براي آوردن فرزند و پرورش آن نقض شود.

چندي بعد، ميريام با دانشجوي پزشكي هاروارد به‌نام ولي منكين ازدواج كرد. ميريام منكين براي كمك به همسرش در مطالعات خود به‌عنوان منشي كار كرد، تا جايي كه متخصص كارشناسي مطالعات منشيگري را از كالج سيمونز گرفت. وي از نزديكي خود به آكادمي‌ها استفاده كرد و دوره‌هايي درزمينه‌ي باكتري‌شناسي و رويان‌شناسي گذراند و به همسرش در آزمايشگاه كمك مي‌كرد. در آنجا بود كه با گريگوري پينكوس، زيست‌شناس هاروارد، آشنا شد. گريگوري پينكوس كسي بود كه بعدا به‌همراه راك، اولين قرض ضدبارداري را توليد كرد.

پينكوس با پرورش خرگوش‌هاي بدون پدر در آزمايشگاه، به دانشمند فرانكنشتاين معروف شده بود. او منكين را پذيرفت و از او خواست دو هورمون اصلي را از هيپوفيز استخراج كند. اين هورمون‌ها بايد به رحم خرگوش‌هاي ماده تزريق مي‌شد تا باعث افزايش تخمك‌گذاري شود. منكين اين كار را به‌طرز ماهرانه‌اي انجام مي‌داد؛ اما دوران او در آزمايشگاه كوتاه بود. در سال ۱۹۳۷، پينكوس از دانشگاه كنار گذاشته شد و به انگلستان بازگشت و منكين نيز شغل خود را از دست داد. جان راك به‌زودي به‌عنوان متخصص باروري مطرح شد و سعي كرد بينش جانوري پينكوس را به حوزه‌ي پژوهش‌هاي باليني بكشاند. راك سرمقاله‌ا‌ي در مجله‌ي New England Journal of Medicine منتشر كرد. منكين براي كار در آزمايشگاه او درخواست داد و پذيرفته شد. مارش مي‌گويد:

او باهوش، سرسخت، دقيق و همتاي مناسبي براي راك بود.
مرجع متخصصين ايران منكين

علاوه‌بر كارهاي پژوهشي، منكين مجبور بود دختر خود، لوسي را نيز بزرگ كند

راك بسيار خوش‌فكر و شهودي و به‌دنبال پاسخ بود؛ اما حوصله‌ي يكنواختي آزمايشگاه را نداشت و منكين همكار خوبي براي راك بود. هر سه‌شنبه رأس ساعت هشت، منكين بيرون از اتاق عمل در زيرزمين بيمارستان رايگان زنان، بيمارستاني خيريه در بروكلين ماساچوست، منتظر مي‌ماند. اگر او خوش‌‌اقبال بود، راك به او تكه‌ي كوچكي از تخمدان را مي‌داد كه تازه از بيمار جدا شده بود و اغلب به‌اندازه‌ي فندقي كوچك بود. او نمونه را مي‌گرفت و با سرعت به‌سمت آزمايشگاه مي‌رفت. در آنجا، فوليكول را بازمي‌كرد و به‌دنبال تخمك بارورنشده مي‌گشت. اين كار آساني نبود. اگرچه اين سلول يكي از بزرگ‌ترين سلول‌هاي بدن است، هنوز از نقطه‌ي آخر اين جمله كوچك‌تر است. بيشتر افراد براي ديدن آن به ذره‌بين نياز دارند؛ حتي در اين حالت نيز، فقط نقطه‌اي تاريك است. براي منكين اين سلول يك دنيا بود. او مي‌توانست با چشم غيرمسلح تخمك را ببيند و حتي با ديدن آن بگويد كه آيا تخمك بدشكل بوده يا شكل طبيعي دارد.

منكين هفته‌هاي متوالي، همين روال را دنبال مي‌كرد: انتظار براي گرفتن يك سلول تخمك در روز سه‌شنبه، مخلوط‌كردن تخمك با اسپرم در روز چهارشنبه، انتظار و آرزوي تلفيق دو سلول در روز پنج‌شنبه و ديدن نتيجه زير ميكروسكوپ در روز جمعه. هر جمعه، وقتي او به انكوباتور نگاه مي‌كرد، تمام آنچه مي‌ديد، يك سلول بود؛ يك تخمك بارورنشده و توده‌اي از اسپرم‌هاي مرده. او در ۶ سال، ۱۳۸ بار اين كار را انجام داد تا اينكه آن جمعه‌ي سرنوشت‌ساز در فوريه‌ي ۱۹۴۴. در آن جمعه او درِ انكوباتور را بازكرد و فريادكنان راك را صدا مي‌زد. او به‌ياد مي‌آورد‌:

طبق معمول، او در انتهاي ديگر شهر در بيمارستان در حال دادن نوزاد واقعي به مادرش بود. ما به او زنگ زديم. وقتي او ظرف را ديد، مثل شبح رنگش پريد.

همان‌طوركه آزمايشگاه از بازديدكنندگان پر مي‌شد و همه با عجله مي‌آمدند تا جوان‌ترين كودك انسان را ببينند، منكين چشم از تخم برنمي‌داشت. او مي‌ترسيد اين موفقيت گران‌بها را از چشمانش دور كند كه ۶ سال آرزويش را داشت. او ساعت‌ها با تخم كار مي‌كرد و با يك دست ساندويچش را نگه مي‌داشت و با دست ديگر قطره‌قطره مايع به ظرف اضافه مي‌كرد. او با تأسف به‌خاطر مي‌آورد كه نخستين تخم از دست او رفت و نخستين سقط جنين در لوله‌ي آزمايشگاه اتفاق افتاد. او كار خود را تكرار كرد و زيگوت‌هايي با چند سلول ايجاد كرد. او آن‌ها را تثبيت و رنگ‌آميزي كرد و به مؤسسه‌ي كارنگي واشنگتن در بالتيمور فرستاد. منكين مي‌گفت آن نمونه‌ها نشان غرور و شادي ما بودند؛ زيرا ثابت مي‌كردند كه تخم بارورشده داشتيم. با انتشار خبر اين موفقيت، راك و منكين صدها نامه از زنان نابارور دريافت كردند كه مي‌پرسيدند آيا علم مي‌تواند آن‌ها را درمان كند.

مرجع متخصصين ايران IVF

در سال ۱۹۴۴،  نخستين تخمك با موفقيت در آزمايشگاه بارور شد

اكنون، منكين آماده بود به دانشمند توليدمثلي تبديل شود كه مزرهاي باروري را بيش‌از‌اين به پيش براند. سپس، تصميم گرفت از سلول تخم مراقبت كند تا تقسيمات بيشتري انجام دهد؛ اما پس‌از‌آن، چيزي اتفاق افتاد كه او و راك آن را پيش‌بيني نكرده بودند: همسر منكين شغل خود را از دست داد. به‌عنوان همسر و مادر فرزندش، او به‌دنبال همسر به دانشگاه دوك در كاروليناي‌شمالي رفت؛ جايي‌كه در آن IVF رسوايي در انديشه متخصصين گرفته مي‌شد. بدون مهارت‌هاي منكين، پژوهش‌هاي IVF در بوستون متوقف شد. هيچ‌كدام از دستياران ديگر راك مهارت باروركردن تخمك در آزمايشگاه را نداشتند.

منكين از فرايند تلاقي تخمك و اسپرم در بدن انسان شگفت‌زده بود. با درانديشه متخصصينگرفتن كوچكي سلول تخمك، شگفت‌انگيز نيست چگونه وقتي اين سلول از فوليكول آزاد مي‌شود و در حفره‌ي نسبتا بزرگ بدن مي‌افتد، گم نمي‌شود؟ او شگفت‌زده بود: چگونه چنين چيز كوچكي راهش را به جايي پيدا مي‌كند كه قرار است در آن باشد؟ درباره‌ي تخمك تغييرات حيرت‌آوري كه در بدن زن رخ مي‌دهد، آن را به پيش مي‌راند. توده‌ي زبانه‌دار شبكه‌مانندي كه در جلو لوله‌ي رحم به‌هم مي‌چسبد و محكم و پر از خون مي‌شود، تخمك را درون لوله مي‌كشاند. در اينجا، موهاي ريزي به‌نام مژك آن را بيشتر به‌سمت رحم مي‌كشانند.

دو عامل موجب شد منكين به پژوهش‌هاي مرتبط با باروري بازگردد: پايداري محض و اندكي بخت و اقبال. هرجا شغل همسرش او را مي‌كشاند، وي به‌دنبال فرصتي‌هايي براي كار در آزمايشگاه بود. منكين به پژوهشگران برجسته‌ي توليدمثل مراجعه مي‌كرد و از راك مي‌خواست براي وي معرفي‌نامه بنويسد. سارا رودريگز، مورخ دانشگاه نورث‌وسترن غربي است كه درباره‌ي مشاركت‌هاي منكين در علم توليدمثل نوشته است. وي مي‌گويد:

به فردي با پشتكار بسيار زياد نياز است كه بتواند به‌صورت غيرمنتظره به مردم نزديك شود و بگويد: هي، من قبلا با جان راك كار مي‌كردم. مي‌توانم در آزمايشگاه شما كار كنم؟ اين كار به اعتماد‌به‌نفس و رغبت نياز داشت.

در سال ۱۹۴۵، منكين از كاروليناي‌شمالي به راك نوشت: چشم‌انداز اينجا ازانديشه متخصصين پژوهش‌هاي مرتبط با سلول تخمك تا حدودي دلسردكننده است. او نتوانست به آزمايشگاه وارد شود، با‌اين‌حال از راه دور همكاري خود را با راك ادامه داد. در سال ۱۹۴۸، اين زوج گزارشي كامل درباره‌ي اولين موفقيت IVF در مجله‌ي Science منتشر كردند كه منكين نويسنده‌ي نخست آن بود.

مرجع متخصصين ايران روزنامه

ابداع روش تولد درون آزمايشگاهي موجب ايجاد عناوين بسياري در روزنامه‌ها شد

منكين خيلي زود با محدوديت‌هاي جديدي درزمينه‌ي دنبال‌كردن IVF مواجه شد. او سال‌ها بود كه با همسرش اشكال داشت؛ ولي از طلاق‌گرفتن اجتناب مي‌كرد. همسر منكين اغلب با خشونت او را دربرابر فرزندانش، لوسي و گابريل، تهديد مي‌كرد.  منكين در نامه‌اي به تاريخ سپتامبر ۱۹۴۸ چنين نوشت:

معتقدم اين امر مي‌تواند موجب آسيب روحي شديدي شود. ننگ طلاق مخصوصا براي گابريل سخت خواهد بود.

وقتي رفتار همسرش بدتر شد، منكين تصميم گرفت جدا شود. او وكيلي گرفت و شكايتي براي طلاق تنظيم كرد و حضانت لوسي را برعهده گرفت. او به‌عنوان مادر مجرد با اشكالات زيادي رو‌به‌رو و رسيدن به اهدافش دشوارتر شد. لوسي كه صرع داشت، اغلب بيمار بود و براي درمان به سفر نياز داشت. هنگامي‌كه به منكين شب‌ها و آخر هفته‌ها فرصت‌هاي بدون دستمزدي براي استفاده از آزمايشگاه پژوهشگران داده شد، او انجام اين كار را غيرممكن يافت.

در اوايل دهه‌ي ۱۹۵۰، منكين به بوستون بازگشت تا لوسي را در مدرسه‌ي كودكان مبتلا به نيازهاي خاص ثبت‌نام كند. او دوباره به آزمايشگاه راك پيوست؛ اما پژوهش‌ها در جريان دهه‌ي گذشته بسيار تغيير كرده بود. در اين زمان، وظيفه‌ي پژوهش‌هاي مرتبط با توليدمثل ديگر ايجاد كودكان بيشتر نبود؛ بلكه پيشگيري از تولد نوزادان بيشتر بود. راك آزمايشگاه مخصوص خود را داشت و مأموريت اصلي او توسعه‌ي روشي ساده براي پيشگيري از بارداري بود؛ كاري كه درنهايت به تأييد تاريخي نخستين قرص ضدبارداري در سال ۱۹۶۰ منجر شد.

با نزديك‌شدن راك به هدف نهايي، منكين پشت‌صحنه به‌عنوان دستيار ادبي كار مي‌كرد. او پژوهش‌هاي مختلفي از منجمدكردن اسپرم گرفته تا ناباروري اسب را مطالعه و مطالعه مي‌كرد و نويسنده‌ي همكار مقالاتي در‌اين‌زمينه بود كه آيا دوره‌ي زنان را مي‌توان با نور تثبيت كرد و آيا بيضه‌‌بند گرمايشي مي‌تواند مردان را به‌طور موقت نابارور كند. اگرچه به‌انديشه متخصصين مي‌رسيد اين مقالات دور از هدف اصلي او باشند، منكين نيز مانند راك، اسرار توليدمثل را جست‌وجو كرد و مرزهاي دانش را گسترش داد. او براي زنان نابارور ناراحت بود و افتخار مي‌كرد در توسعه‌ي فناوري مشاركت داشت كه شايد روزي بتواند به آن‌ها كمك كند مادر شوند؛ اما شخصا علاقه‌اي به استفاده از IVF نداشت. او معتقد بود دراثر اين روش ممكن است موجود عجيب‌وغريبي خلق شود.

درعوض، اشتياق واقعي منكين حل‌كردن معماي علمي لقاح در خارج از رحم بود. براي او كار در آزمايشگاه فرصتي براي حضور در پروژه‌ي علمي بزرگ‌تري بود؛ آرزويي كه تحقق نيافت. دشوار است بگوييم اگر زندگي ميريام منكين قدري متفاوت پيش مي‌رفت، مثلا اگر با همسرش ازدواج نمي‌كرد يا اگر مي‌توانست مدرك دكتري خود را بگيرد، به چه چيزهايي دست پيدا مي‌كرد. آنچه مي‌توان گفت، اين است كه دوران و شرايط وي را محدود كرد.

جاي تأسف است كه حتي در اوج علم و دانش، او به‌عنوان زني با ذهن مشوش معرفي مي‌شد كه به‌طور تصادفي به موفقيت دست يافت؛ اما بايد يادداشت‌هاي دقيق و پروتكل‌هاي سخت و جزوه رايگان‌شناسي‌هاي دقيق او را ديد تا متوجه شد منكين دانشمند بود.

تبليغات
جديد‌ترين مطالب روز

هم انديشي ها

تبليغات

با چشم باز خريد كنيد
اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران شما را براي انتخاب بهتر و خريد ارزان‌تر راهنمايي مي‌كند
ورود به بخش محصولات