با عجيب ترين و ترسناك ترين اختلالات رواني آشنا شويد
بيشتر ما وقتي صحبت از اختلالات رواني به ميان ميآيد، به ياد مواردي مانند اختلال دوقطبي، اختلال وسواس فكري و اختلال اضطراب ميافتيم؛ ولي دركنار بيماريهاي رواني آشنايي كه معمولا درمانهاي بسيار موثري نيز براي آنها كشف شده، اختلالاتي هم وجود دارند كه بسيار ترسناك و باورنكردني هستند و درمان يا حتي كنترل آنها نيز بهسادگي ممكن نيست.
تصور كنيد به يك بيماري رواني مبتلا شدهايد كه شما را وادار به خوردن جزوه رايگانها ميكند يا شرايطي را در انديشه متخصصين بگيريد كه بهجاي ديدن صورت هميشگي خود در آينه، چهرهي يك غريبه را در آن مشاهده ميكنيد. حتي تصور چنين اختلالاتي هم سخت و ترسناك است؛ اما افرادي در دنيا وجود دارند كه از اين اختلالات رنج ميبرند و تا آخر عمر مجبور به تحمل اين شرايط هستند.
براساس آمارها، ۴۵۰ ميليون نفر در سراسر دنيا با اختلالات رواني مختلف درگير هستند؛ البته تمام اين ۴۵۰ ميليون نفر را بيماراني با شرايط حاد و اختلالات ترسناك تشكيل نميدهند. چيزي كه آمارها به ما ميگويد اين است كه فقط ۲٫۵ تا ۶ درصد از بيماران رواني، خطرناك هستند و نياز به قرنطينه دارند.
درميان اختلالات رواني نادر در دنيا، مواردي وجود دارند كه علاوهبر عجيببودن، ترسناك نيز هستند. در اين مقاله از اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران قصد داريم شما را با ۱۲ مورد از اين اختلالات ترسناك آشنا كنيم؛ با ما همراه باشيد.
سندرم خودگاوپنداري
«تمام شب نعرههاي گاو تازهنفسي كه در كوچههاي بَيَل ميگشت، همه را بيخواب كرده بود... هوا كه روشن شد، مشدي حسن عرقريزان و نعرهكشان دواندوان از صحرا آمد طرف خانهاش و يكراست رفت طرف طويله و كاهدان. مشدي طوبا پنجره را باز كرد و رفت پشتبام طويله و از سوراخ پشتبام كه نگاه كرد، مشدي حسن را ديد كه كلهاش را توي كاهدان فرو برده، پا به زمين ميكوبد و نعره ميكشد. مثل نعرههاي گاوشان، آن وقتها كه مشدي حسن از صحرا ميآوردش.»
متني كه خوانديد، قسمتي از داستان «گاو» نوشتهي غلامحسين ساعدي است. ساعدي در اين جزوه رايگان بهزيبايي توانسته اختلال خودگاوپنداري را به تصوير بكشد و مخاطب را با واقعيت اين اختلال عجيب آشنا كند. فيلم زيباي «مشدي حسن» داريوش مهرجويي نيز از روي داستان گاو ساخته شده و عزتالله انتظامي در آن نقش مشدي حسن را بازي كرده است.
همانطور كه متوجه شدهايد، سندرم خودگاوپنداري نوعي اختلال رواني ترسناك است كه در آن بيمار خود را گاو ميپندارد. اين تصور بهقدري براي فرد باورپذير است كه سبب ميشود تا او درست مانند يك گاو رفتار كند و حتي به خوردن علف نيز روي بياورد.
سندرم دست بيگانه
اگر از بينندگان سريال «پايتخت» بوده باشيد، احتمالا ماجراي بازگشت بهبود از آفريقا و دست نافرمان او را بهخاطر ميآوريد. شايد اين ماجرا تاكنون چيزي جز طنز براي شما نداشته است؛ اما بهتر است اين واقعيت را بدانيد كه سندرم دست بيگانه يك اختلال رواني واقعي است و برخي از افراد در دنيا به اين اختلال مبتلا هستند.
سندرم دست بيگانه كه با نام سندرم دكتر استرنجلاو هم شناخته ميشود، يكي از عجيب ترين بيماري هاي رواني است كه در آن فرد حس ميكند هيچ كنترلي روي حركات دست خود ندارد. درواقع مبتلايان به اين اختلال رواني احساس ميكنند كه دست نافرمان آنها به خودشان تعلق ندارد و عضوي بيگانه است. اين اختلال عصبي ممكن است در نتيجهي آسيبهاي مغزي مانند ضربهي مغزي، سكته، تومور، آلزايمر يا جراحيهاي انجامشده براي درمان موارد شديد صرع بروز كند.
اقداماتي كه دست بيگانه در اين سندرم انجام ميدهد، بهندرت آسيبزا و خطرناك هستند؛ اما در موارد اندكي ممكن است اين عضو بيگانه سلامتي بيمار را با خطراتي جدي مواجه كند. كارهايي مانند تلاش براي خفهكردن بيمار، بهدستگرفتن فرمان خودرو و ضربوشتم بيمار، ازجمله مواردي هستند كه در آن ها دست بيگانه آسيبهايي را به فرد وارد ميكند كه گاهي اوقات بسيار خطرناك هستند.
سندرم دست بيگانه در سال ۱۹۰۸ كشف شد و از آن زمان تاكنون تنها ۵۰ بيمار مبتلا به اين اختلال مورد تاييد قرار گرفتهاند. متاسفانه هيچ درماني براي اين اختلال كشف نشده؛ اما با توجه به توانايي مغز در ترميم مسيرهاي عصبي درطول زمان، برخي از بيماران پس از گذشت چند وقت توانستهاند كنترل عضو بيگانهي خود را بهدست آورند.
سندرم كاپگراس
بخش شكنج قدامي گيجگاهي، يكي از مناطق بسيار حساس مغز است كه وظيفهي تشخيص چهره را برعهده دارد. اگر بهدلايلي مانند آسيبهاي مغزي يا ابتلا به بيماريهاي شناختي همچون آلزايمر، اين بخش از مغز آسيب ببيند، راه براي ابتلا به سندرم كاپگراس باز ميشود.
سندرم كاپگراس، يكي ديگر از بيماري هاي رواني عجيب است كه زندگي بيماران را به جهنم واقعي تبديل ميكند. در اين اختلال فرد معتقد است كه هيچيك از اطرافيان و عزيزانش، خودِ واقعيشان نيستند و با اشخاصي ديگر جايگزين شدهاند. درواقع افراد مبتلا به سندرم كاپگراس بر اين باور هستند كه افرادي شياد، ربات يا حتي موجودات فضايي خود را بهعنوان عزيزان آشناي اين بيماران جا زدهاند.
يكي از انديشه متخصصينيههاي موجود درمورد سندرم كاپگراس بيان ميكند كه اين وضعيت بهدليل بروز اشكال در مديريت حافظه رخ ميدهد. پژوهشگران در توضيح اين موضوع، مثال بسيار سادهاي را مطرح ميكنند:
تصور كنيد مغز شما يك كامپيوتر است و خاطراتتان هم فايلهاي درون هارد ديسك هستند. وقتي شخص جديدي را ميبينيد، يك فايل جديد در كامپيوتر شما ايجاد ميشود. هرگونه تعاملي كه پس از اين با آن شخص داشته باشيد، در آن فايل ذخيره ميشود. شما هنگام ملاقات با يك فرد آشنا، تنها به فايل آن شخص دسترسي پيدا و او را شناسايي ميكنيد. اين موضوع درمورد افراد مبتلا به سندرم كاپگراس كاملا متفاوت است؛ آنها گاهي اوقات بهجاي دسترسي به فايلهاي سابق، فايلهاي جديد ايجاد ميكنند و در نتيجه هويتهاي مختلفي براي يك شخص درانديشه متخصصين ميگيرند.
اختلال هويت تماميت بدن
آيا ميتوانيد موقعيتي را تصور كنيد كه دوست داشته باشيد يكي از اعضاي بدن خود را قطع كنيد؟ موقعيت بسيار وحشتناكي است؛ اما چنين اختلالي واقعا وجود دارد و برخي افراد به آن مبتلا هستند. اين اختلال عجيب و ترسناك «اختلال هويت تماميت بدن» نام دارد.
افراد مبتلا به اختلال هويت تمام بدن، تصور ميكنند كه در بدني اشتباه به دنيا آمدهاند و خودِ واقعي آنها فردي معلول است. همين تصور نيز باعث ميشود تا مايل باشند كه برخي از اعضاي بدن خود را قطع كنند؛ اما صبر كنيد، داستان به همين تمايل و آرزوي شديد براي قطع يكي از اعضاي سالم بدن ختم نميشود و برخي از بيماران، اين آرزوي خود را عملي هم ميكنند.
در سال ۲۰۰۵، روانپزشكي بهنام مايكل بي فرست، پژوهشي را با حضور ۵۲ شركتكننده درخصوص اختلال هويت تماميت بدن انجام داد. پژوهش فرست نشان داد كه بيماران مبتلا به اين اختلال، نهتنها روانپريش يا احمق نيستند؛ بلكه تعداديشان از تحصيلات عالي نيز برخوردار هستند. تنها تفاوت اين بيماران با اشخاص عادي اين بود كه آنها گمان ميكردند فقط درصورتي به يك انسان كامل تبديل ميشوند كه يكي از اندامهاي خود را قطع كنند.
سندرم آليس در سرزمين عجايب
آليس در سرزمين عجايب، يكي از زيباترين فيلمهايي است كه از دوران كودكي خود به ياد داريم. داستان دختري زيبا كه قدم در سرزميني عجيب ميگذارد و ماجراهاي هيجانانگيزي را تجربه ميكند. احتمالا تعجب خواهيد كرد اگر بدانيد كه سندرمي به همين نام در دنيا وجود دارد و مبتلايان به آن، از اشكالاتي مشابه اشكالات آليس رنج ميبرند.
سندرم آليس در سرزمين عجايب كه با نام سندرم تاد هم شناخته ميشود، يكي از عجيب ترين بيماري هاي رواني در دنيا سبب ميشود كه محيط پيرامون فرد بيمار، پريشان و نامعقول بهانديشه متخصصين برسد؛ بهعنوان مثال مبتلايان به اين سندرم، اشياء را بسيار بزرگتر يا كوچكتر از اندازهي واقعيشان تصور ميكنند و حتي صداهاي اطراف را نيز بسيار بلندتر يا ضعيفتر از واقعيت ميشنوند.
اختلال خود گرگينهپنداري
اگر بالاي ۳۰ سال داشته باشيد، احتمالا در دوران نوجواني خود مجموعهي «داستانهاي باورنكردني» را تماشا كردهايد. يكي از داستانهاي عجيب اين مجموعه، به افرادي مربوط ميشد كه در شب كاملشدن ماه به گرگ تبديل ميشدند. اين داستان ترسناك درنهايت بهعنوان داستاني ساختگي معرفي شد؛ اما اختلال خودگرگينهپنداري اشكالي است كه در واقعيت وجود دارد و برخي از افراد را درگير ميكند.
در سندرم خودگرگينهپنداري، بيمار تصور ميكند كه به گرگ تبديل شده و رفتارهايي شبيه اين حيوان از خود بروز ميدهد. اختلال دگرديسي، فقط به خودگرگينهپنداري محدود نميشود و برخي از افراد خود را در قالب موجودات ديگري مانند مار، قورباغه، زنبور يا سگ نيز تصور ميكنند. داستان «مسخ» نوشتهي فرانتس كافكا يكي از بهترين نمونههاي موجود در ادبيات جهان بهشمار ميرود كه به زيبايي اختلال دگرديسي را بهتصوير كشيده است.
پژوهشها نشان ميدهد كه اختلال خودگرگينهپنداري و ساير اختلالات دگرديسي، در نتيجهي بيماريهاي مغزي رخ ميدهند. برايناساس برخي از نواحي مغز كه براي حس فيزيكي و درك انسان از شكل بدن ضروري هستند، در افراد مبتلا به انواع دگرديسي دچار اختلال ميشوند.
توهم كوتارد
در سال ۱۸۸۰، يك متخصص مغز و اعصاب بهنام ژول كوتارد اختلالي را معرفي كرد كه بيشتر شبيه فيلمهاي تخيلي بود تا واقعيت. اختلالي كه كوتارد معرفي كرد، به نام خود او و تحت عنوان توهم كوتارد شناخته ميشود. مبتلايان به توهم كوتارد، عقيده دارند كه مردهاند و اجزاي بدن آنها درحال تجزيهشدن است.
توهم پوسيدگي و تجزيهي بدن تنها بخشي از اين اختلال رواني وحشتناك بهشمار ميرود و در برخي از موارد بيماران با اشكالاتي مانند افسردگي شديد يا افسردگي شيدايي نيز درگير ميشوند. معروفترين مورد ابتلا به توهم كوتارد در هائيتي اتفاق افتاد. در اين مورد نادر بيمار تصور ميكرد كه براثر ابتلا به ايدز جان خود را ازدست داده و در جهنم است.
سندروم ديوژن
شايد تاكنون با افرادي برخورد كرده باشيد كه ميل شديدي به جمعكردن اشياء مختلف از خود نشان ميدهند. اين ميل شديد اگر با شلختگي و غفلت از خود همراه شود، به سندروم ديوژن يا شلختگي تبديل خواهد شد.
در سندرم ديوژن كه تحت عنوان احتكار هم شناخته ميشود، بيماران تمايل بسيار شديدي به جمعآوري اشياء تصادفي دارند و درنهايت نيز وابستگي عاطفي بسيار شديدي به اين اشياء پيدا ميكنند. اين سندرم كه بهنام يك فيلسوف يوناني مينيماليست نامگذاري شده، بسيار رايجتر از چيزي است كه تصور ميشود.
علاوهبر تمايل كنترلناپذير براي جمعآوري اشياء مختلف، مبتلايان به اين سندرم اغلب نسبت به خود و ديگران بيتفاوت ميشوند و به گوشهگيري و انزوا روي ميآورند. اين اختلال در افراد مسن، افرادي كه سابقهي بيماريهاي رواني دارند، مبتلايان به زوال عقلي و افرادي كه قبلا در زندگي خود رها شدهاند، شيوع بيشتري دارد.
سندرم كلوور بوسي
فردي را تصور كنيد كه ميل به خوردن جزوه رايگان دارد يا دوست دارد كه با اتومبيل خود رابطهي جنسي داشته باشد. عجيب و باورنكردني بهانديشه متخصصين ميرسد كه فردي چنين تمايلات نامتعارفي داشته باشد؛ اما افراد مبتلا به سندرم كلوور بوسي درطول زندگي خود بارها و بارها اين تمايلات نامعقول را تجربه ميكنند.
مبتلايان به سندرم كلوور بوسي، اختلالاتي چون ازدستدادن حافظه، ميل به خوردن اشيا و تمايل به برقراري روابط جنسي با اشياء بيجان را ازخود بروز ميدهند. بهانديشه متخصصين ميرسد كه اين سندرم در نتيجهي آسيب شديد به لوب گيجگاهي مغز رخ ميدهد. متاسفانه درماني براي سندرم كلوور بوسي كشف نشده و بيماران مجبور هستند اين شرايط تلخ را تا پايان عمر خود تحمل كنند.
اختلال ساختگي
كمتر از ۵ درصد مردم جهان از نوعي اختلال رواني بهنام اختلال ساختگي رنج ميبرند. در اين اختلال، افراد خود را عمدا بيمار ميكنند تا تحت درمانهاي پزشكي قرار گيرند. اين اختلال، بهعنوان يكي از بيماري هاي رواني عجيب شناخته ميشود و بيشتر در افرادي بروز پيدا ميكند كه در گذشته دچار آسيبهاي رواني شديد شدهاند و اكنون سعي دارند تا با بيماري، توجه ديگران را بهخود جلب كنند.
مبتلايان به اختلال ساختگي، علاوه بر داشتن وسواس شديد درمورد بيماري، سابقهي بستريشدنهاي پيدرپي در بيمارستان را نيز در پروندهي خود دارند. درحالحاضر هيچ درماني براي اين اختلال وجود ندارد؛ اما خوشبختانه با انجام رواندرمانيهاي منظم ميتوان اين اختلال را تا حدي محدود كرد.
سندرم پاريس
يكي از عجيب ترين بيماري هاي رواني در دنيا كه فقط هم در پاريس اتفاق ميافتد، سندرم پاريس نام دارد. باوركردني بهانديشه متخصصين نميرسد؛ اما واقعيت اين است كه تعدادي از گردشگران شهر پاريس، نوعي اختلال رواني عجيب و ترسناك را تجربه ميكنند كه تاكنون دليل مشخصي براي بروز آن پيدا نشده است.
سندرم پاريس كه بيشتر درميان گردشگران ژاپني گزارش شده است، به وضعيتي گفته ميشود كه در آن افراد اختلالاتي مانند توهم، هذيان، اضطراب شديد، مسخ واقعيت و داشتن ايدههاي آزاردهنده را تجربه ميكنند. افرادي كه اين سندرم را تجربه كردهاند، سابقهي هيچ بيماري رواني خاصي نداشتهاند؛ همين موضوع نيز باعث شده برخي از صاحبانديشه متخصصينان اين ايده را مطرح كنند كه محدوديت زباني، خستگي جسمي و ذهني و واقعيتهاي خود پاريس به بروز اين اختلال در افراد منجر شده باشد.
سندرم استاندال
بيشتر افراد با ديدن آثار هنري بهوجد آمده و غرق لذت ميشوند؛ اما جالب است بدانيد كه قرارگرفتن در معرض آثار هنري ميتواند افراد مبتلا به سندرم استاندال را با اشكالات جسمي و روحي مختلف مواجه كند.
افراد مبتلا به سندرم استاندال، پس از قرارگرفتن درمعرض حجم زيادي از آثار هنري، با احساس اضطراب، سردگمي و كاهش هوشياري مواجه ميشوند. در برخي از موارد حاد، بيماران در چنين شرايطي علائم ديگري مانند توهم و حتي حملههاي قلبي را نيز تجربه ميكنند.
سخن پاياني
زندگي با هرنوع اختلال رواني چه براي فرد مبتلا و چه براي اطرافيان او سخت و گاهي طاقتفرسا است؛ اما بيماري هاي رواني عجيب و ترسناكي كه در اين مقاله به معرفي آنها پرداختيم، چيزي فراتر از اختلالات رايج در دنيا هستند و گاهي اوقات زندگي افراد را با خطرات بسيار جدي مواجه ميسازند. آيا شما هم در زندگي خود با افرادي مواجه شدهايد كه از اختلالات عجيب و ترسناك رنج ببرند و شما را دچار وحشت كنند؟
هم انديشي ها