تأثير مثبت اختلالات رواني در پتانسيلهاي كارآفريني
همهي افراد روانپريش، نه قاتل و جنايتكارند و نه حتي از رفتارهاي خشونتآميز لذت ميبرند. درواقع بسياري از آنها ميتوانند با بهرهگيري از ويژگيهاي منحصربهفرد خود، در برخي از زمينهها نظير قدرت سياسي، جمعآوري ثروت و اعتبار اجتماعي و گاهي راهاندازي يك كسبوكار عالي، پيشرفتهاي خيرهكنندهاي داشته باشند.
در اين مطلب ميخواهيم بر يك مقالهي روانشناسي مروري داشته باشيم. عدهاي از روانشناسان معتقدند كه ايدهي «رواني» خواندن افراد، يك تئوري معيوب است و متخصصان بايد اين افراد را در زمينهي اختلالات شخصيتي جامعهگريزي موردتحقيق قرار دهند.
بااينحال مقالهي فوق، فرض اوليه را بر اين ميگذارد كه حداقل در ادراك عامهي ما، افراد «رواني- روانپريش»، وجود دارند. سؤال اين است: آيا اختلالات رواني پتانسيل كارآفريني را بالا ميبرد؟
خصوصيات بيماران رواني
متدولوژي سنتي تشخيص افراد روانپريش، يك ابزار شناختي به نام چكليست Hare است كه مجموعهاي از رفتارهاي خاص بيماران را ارزيابي ميكند. اين فهرست در طول زمان بهروزرساني شده است و حالا با عنوان PCL-R (چكليست بازنگريشدهي هير) شناخته ميشود. برخي از مهمترين نشانههاي ذكرشده در اين فهرست عبارتاند از:
- فريبندگي سطحي
- خودبزرگبيني
- نياز دائمي به انگيزش و تحريك
- دروغگويي در سطحي آسيبزننده
- حيلهگري
- تمايل و توانايي ادارهي ديگران
- عدم پشيماني يا احساس گناه
- محدوديت واكنشهاي عاطفي
- عدم همدلي
- اشكالات رفتاري در دوران كودكي
- اقدامات ناگهاني و بدون فكر قبلي
- فقدان اهداف مؤثر و واقعبينانه در بلندمدت
- سبك زندگي انگلي
- بيقيدي جنسي
- عدم مسئوليتپذيري در خصوص اقدامات خود
همانطور كه ميبينيد، بعضي از اين ويژگيهاي براي حرفهي كارآفريني مفيد و سودمند هم هستند. اما تحقيقات روانشناسي چه ميگويد؟
يافتههاي عيني
مطالعات دانشكدهي كسبوكار دانشگاه نيو ساوت ولز استراليا در سال ۲۰۱۳ نشان ميداد كه كارآفرينان و افراد مبتلا به اختلالات رواني، درزمينهي ريسكپذيري استراتژيهاي مشابهي در پيش ميگيرند. صرف انديشه متخصصين از اينكه فرصتهاي ريسكپذير موجود به پاداش يا آسيب ختم شود، هر دو گروه اشكالات و چالشها را ميپذيرفتند و بدون ترس، به تلاش خود ادامه ميدادند.
لازم به ذكر است كه اين تحقيقات آكادميك، روانپريشي و كارآفريني را دو مفهوم و مقولهي كاملاً متمايز ميداند و صرفاً يك ويژگي مشترك در هر دو گروه را موردمطالعه قرار ميدهد: رفتار مخاطرهآميز.
اما تحقيقات دانشگاه نيو ساوت ولز، تنها به تحليل رابطه كارآفريني و اختلالت رواني نميپردازد. جان رانسون، نويسندهي جزوه رايگان «تست اختلالات رواني: سفري از ميان جنون صنعت» نشان ميدهد كه وقوع اشكالات رواني در بين مديرعاملان، حدود چهار درصد است؛ دقيقاً چهار برابر بيشتر از مردم عادي. مطالعات پائول بابياك، روانشناس و مربي مديران اجرايي در سال ۲۰۱۱ نيز اين ادعا را تأييد ميكند. بابياك دريافته بود كه از هر ۲۵ مديرعاملي كه مورد مطالعههاي علمي قرار گرفته بودند، يك نفر علائم كامل روانپريشي را بروز ميداد.
مقالهاي كه توسط بابياك و مري الن اوتول منتشر شد؛ علت موفقيت مداوم مديراني را كه به اختلالات رواني دچار بودند مورد مباحثه قرار ميداد. بيشك توانايي اين افراد در كنترل مداخلهگرانهي افراد ديگر، يك امتياز محسوب ميشد. اين افراد با بهرهگيري كامل از استعدادها و دانش خود، به معاملهگران بينظيري تبديل ميشدند و به سهولت تيم را به اطاعت از دستورات خود واميداشتند.
رفتارهاي انگيزشي و آني اين افراد، باعث ميشود ريسك بيشتري بپذيرند و در يك محيط رقابتي، جسورانهتر عمل كنند يا كسبوكار خود را با قدرت بيشتري شروع هدايت كنند. مهمتر اينكه گرايشهاي حيلهگرانه و مداخلهجويانهي اين افراد، به آنان چهرهاي كاريزماتيك ميبخشد كه باعث ميشود همكاران و همتايان آنها، قادر به ديدن ديگر تمايلات زيانبار آنها نباشند.
در اين مقاله بابياك و اوتول در مورد معايب و مضرات اشكالات رواني رهبران شركتها (نظير فقدان ديد بلندمدت) نيز صحبت كردند. گرچه گاهي اين رفتار اشكالآفرين نيز بهدرستي تعبير نميشود. افراد رواني، اهداف بلندپروازانهاي را مطرح ميكنند كه ممكن است رفتاري الهامبخش تفسير شود. همچنين عدم واكنشهاي عاطفي- احساسي اين افراد، به قدرت آرامش آنها در دوران فشار و سختي نسبت داده ميشود.
اگر سياست را يك حوزهي مشابه و مرتبط با كسبوكار بدانيم، ميبينيم كه افرادي كه مسلماً به اختلالات رواني دچارند، تا چه حد حمايت و هواداري ديگران را جلب ميكنند. تاكتيكهاي بيباكانه و ريسكپذير و تصميمگيريهاي منطقي و بهدوراز احساسات، به افراد كمك ميكند در هر حرفهاي پيشرفت كنند.
پيشبينيهاي احتياطي
جمعبندي و نتيجهگيري همهي اين تحقيقات، روشن به انديشه متخصصين ميرسد. اختلالات رواني باوجود آسيبهاي بالقوهاي كه به اعضاي يك سازمان وارد ميكند، رهبران و كارآفرينان بهتري ميسازد. شما چه فكر ميكنيد؟ چه ويژگيهايي در خودتان ميشناسيد كه براي ادارهي كسبوكار، يك مزيت محسوب ميشوند؟
پيش از اينكه به اين سؤال پاسخ بدهيد، بايد بدانيد كه روانپريشي يك مسئلهي سياهوسفيد نيست و مثل ساير پديدههاي روانشناختي، در طيفها و بينشهاي متفاوت و وسيعي جلوه پيدا ميكند. تنها يك متخصص حرفهاي و كارآزموده ميتواند تأييد كند كه چه كسي، به چه اختلالي مبتلا است.
شايد اگر كنترل تمايلات خود را در دست داشته باشيد، سبك رهبري خود را بشناسيد و اجازه ندهيد روي تاريك گرايشهاي دروني، به كسبوكار شما آسيب بزند، به كارآفرين و رهبري عالي تبديل شويد.
هم انديشي ها