چرا عملكرد دانشمندان در بازيافت زباله و ضايعات ضعيف است؟
بر اساس آمار روزانه، محققان از لولههاي پلاستيكي، دستكشها و پيپتهايي استفاده ميكنند كه همه در نهايت به زبالهدان شهري منتقل ميشوند. بر اساس تخمين يك مطالعهي آزمايشي دانشجويان دانشگاه مكگيل، آزمايشگاهها سالانه در محوطهي خود ۱۰۰ تن ضايعات پلاستيكي و ۲۷۵ تن ضايعات شيشهاي توليد ميكنند؛ اين در حالي است كه فقط در ايالات متحده بيش از ۳۰۰ دانشگاه تحقيقاتي وجود دارد.
پس چرا در يك مركز آكادميك دوستدار محيط زيست كه به حل اشكالات افراد ميپردازد، آزمايشگاهها توليد ضايعات خود را به حداقل نميرسانند؟ كالاهاي يكبارمصرف در ميان محققان محبوبند؛ زيرا استرليزه هستند و ديگري نيازي به تميز كردن آنها وجود ندارد. متأسفانه، اغلب اوقات اين ضايعات به سطل بازيافت انداخته نميشوند و در بسياري از آزمايشگاهها هر چيزي كه در يك آزمايش به كار برود، آغشته به مواد سمي يا خطرناك است.
به دليل اينكه اغلب آزمايشگاههاي زيست مولكولي با باكتري E.coli كار ميكنند، هر چيزي كه در معرض تماس حشرات باشد بايد ضدعفوني شود. از همين رو اين مواد وارد يك اتوكلاو يا دستگاهي مشابه اجاق ميشوند كه در دماي بسيار بالايي كه براي پختن گوشت كافي است، ميكروبها را ميكشد. بسياري از دانشمندان بهطور ميانگين هر هفته ۴۰ ساعت كار ميكنند و بنابراين اضافه شدن ضايعات به ليست فعاليتهاي روزانه بديهي است.
آزمايشگاهها سالانه در محوطهي خود ۱۰۰ تن ضايعات پلاستيكي و ۲۷۵ تن ضايعات شيشهاي توليد ميكنند
اما محققان براي كاهش ضايعات ميتوانند كارهاي زيادي انجام بدهند. آنها ميتوانند بهجاي پلاستيك، از شيشه استفاده كنند كه تجديدپذير است و از گرماي اتوكلاو جان سالم به در ميبرد. آزمايشگاهها ميتوانند جعبههاي زبالهي صفر را خريداري كنند كه كالاهاي مشخصي را به يك كارخانهي بازيافت ويژه منتقل ميكنند. در سال ۲۰۱۱، شركت كيمبرلي كلارك برنامهي بازيافت دستكش را آغاز كرد و در اين برنامه به بازيافت ۳۰۰ تن دستكش يكبارمصرف و توليد كالاهايي مثل لوازم پاسيو پرداخت.
اشكال اينجا است كه متخصصد اين نوآوريها داوطلبانه هستند و نرخ بازدهي متغيري در مؤسسههاي مختلف دارند. با اينكه مثالهايي از برنامههاي موفق بازيافت آزمايشگاهي در مكانهايي مثل هاروارد و دانشگاه كاروليناي جنوبي وجود دارد، پژوهشگران بهطور كلي ميتوانند كارهاي زيادي براي صفر كردن ضايعات انجام دهند. اما آنها هم انسان و بخشي از مردم هستند. تغيير يك رفتار ديرينه حتي در مقياس كوچك هم به زمان زيادي نياز دارد.
احتمالا بازيافت تحت تأثير تناسب و رفاه است. براي مثال اگر سطل بازيافت بهجاي سالن يا طبقهي بالا، در داخل آزمايشگاه باشد، افراد بيشتري به بازيافت اهميت ميدهند. اما بردن سطل به محل مورد انديشه متخصصين هم به شخصي وابسته است كه مسئوليت اين كار را برعهده بگيرد. براي داشتن يك تغيير پايدار كه به سليقهي شخصي وابسته نباشد، بايد سياستگذاري را تغيير داد.
تشويق به بازيافت
واضح است شركتها تمايل به جذب مشتري دارند و ميل به ماندن در كسبوكار. شايد بتوان كيبرلي كلارك را بهعنوان يك شركت دوستدار محيط زيست معرفي كرد؛ اما دليل اجراي برنامهي بازيافت دستكش، افزايش سود بود. محركها روي يك سطح دولتي هم كار ميكنند؛ تقريبا يك پنجم ايالتهاي آمريكا از قبضهاي بازيافتي برخوردار هستند كه مردم را ملزم به پرداخت ۵ الي ۱۰ سنت به ازاي هر شيشهي نوشيدني قابل بازيافت ميكنند. عجيب نيست كه نرخ بازيافت اين ايالتها نسبت به ايالتهاي ديگر آمريكا ۴۰ درصد بالاتر است.
شايد محركها بتوانند در يك سطح آزمايشگاهي هم كار كنند. اگر مؤسسههاي بهداشت ملي سلامت بهعنوان بزرگترين منابع تحقيقاتي در ايالات متحده از حداقلسازي ضايعات بهعنوان معيار سرمايهگذاري استفاده كنند، قطعا آزمايشگاههاي بيشتري قادر به پيدا كردن راههاي بازيافت خواهند بود. دانشگاهها هم ميتوانند سرمايههايي به مشاركت آزمايشگاهها در برنامههاي بازيافت يا آزمايشگاههايي كه موفق به كاهش ضايعات شدهاند، اختصاص دهند. دانشگاه Emory در آتلانتا براي پروژههاي مرتبط با توسعهي پايدار از طريق مركز تحقيقات زيستمحيطي خود موسوم به گرين لبز، مجوزهاي كوچكي در اختيار آزمايشگاهها ميگذارد.
با اين حال از آنجا كه سرمايهگذاري را نميتوان براي تحقيقات غير مرتبط به كار برد (كه تمركز اصلي آزمايشگاه هستند)، سازمانهاي سرمايهگذار ميتوانند اختيارات تحقيقاتي را به آزمايشگاههايي بدهند كه توسعهي پايدار را در اولويت قرار دادهاند. مؤسسهي علوم ملي ايالات متحده يك نمونه از اين حالت است كه از خدمات انجمن و تعهد به گوناگوني و تنوع بهعنوان معيار پاداش استفاده ميكند.
جريمهي مواد قابل بازيافتي كه در ميان زبالهها پيدا ميشوند
بعضي ايالتها و شهرها ورود كالاهاي مشخص مثل غذا و قطعات الكترونيكي به ضايعات را ممنوع ميدادند. با اين حال اعمال اين محدوديتها هزينهبر است؛ زيرا براي جداسازي ضايعات نياز به استخدام نيروي انساني و دادن امتيازاتي به آنها دارند.
راه حل كلانشهرهايي مثل نيويورك اين است كه تا وقتي مواد قابل بازيافت جدا نشده باشند، از دفع زبالهها امتناع كنند. در اين سناريو، يك محرك بزرگ براي شخص يا در اين نمونهي خاص، براي آزمايشگاه وجود دارد. اگر نميخواهيد بازيافت كنيد، نميتوانيد از شر زبالهها خلاص شويد. بدون شك اين روند تأثير زيادي بر رفتار مردم خواهد داشت (اگرچه دفع غير قانوني ضايعات ميتواند يك مسئلهي كاملا متفاوت باشد). براي محدود كردن سربار مرتبط با آزمايشگاهها (يا دقيقتر، پائينترين عضو يك سلسله مراتب) دانشگاه كميتههاي بازيافت را ساخته است كه داراي دانش كافي هستند و آزمايشگاهها را مجهز به تنظيمات مناسب بازيافت ميسازند.
تقريبا يك پنجم ايالتهاي آمريكا از قبضهاي بازيافتي برخوردار هستند كه مردم را ملزم به پرداخت ۵ الي ۱۰ سنت به ازاي هر شيشهي نوشيدني قابل بازيافت ميكنند
محققان هم يك مجموعهي منحصر به فرد از حاملها را براي دستيابي به زبالهي صفر در آزمايشگاه دارند؛ اما تحت تأثير انگيزههاي ديگر قرار دارند: صرفهجويي در زمان و هزينه.
با اين كه نمونههاي زيادي از برنامههاي بازيافت وجود دارد كه توسط آزمايشگاهها، برنامهها يا دانشگاههاي مختلف پايهگذاري شدهاند، هنوز از هدف دستيابي به زبالهي صفر فاصله داريم. با طراحي سياستهاي بازيافت مطمئن ميشويم كه آزمايشگاههاي تحقيقات در يافتن كشف بزرگ بعدي دخالت دارند نه پر كردن زبالهدانها.
هم انديشي ها