۱۰ نكته مستدل و جالب روانشناختي از خودتان كه احتمالا نمي‌دانيد

دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۰۰
مطالعه 21 دقيقه
مرجع متخصصين ايران
شما احتمالا به‌ آن ميزاني كه خودتان تصور مي‌كنيد، شناخت درست و كافي از خودتان نداريد. بيشتر ما خودمان را بسيار شايسته‌تر، اخلاق‌مدارانه‌تر و پايدارتر از واقعيت مي‌بينيم؛ اما چرا؟
تبليغات

برخي افراد مي‌توانند خود را به‌خوبي و گاه با الفاظ و صفات دقيق توصيف كنند. اين توصيف‌ها شايد در نگاه نخست گيرا به‌انديشه متخصصين برسند؛ ولي لاخبار تخصصيا صحيح نيستند. تصور افراد از خودشان و شناخت انسان از خودش، با ماهيت و شخصيت واقعي وي و آنچه كه در واقعيت وجود دارد، مي‌تواند مغايرت داشته باشد. شايد چنين برداشت شود كه موضوع فوق يك امر بديهي است. ما در اين مقاله مي‌خواهيم موضوع را از نقطه انديشه متخصصين علمي و با مثال‌هاي ملموس‌ و اثبات‌شده مورد مطالعه قرار دهيم. 

۱. نحوه نگاه شما به شخصيت اصلي خودتان داراي انحرافاتي است

شخصيت شما مانند جزوه رايگان بازي است كه بايد بخوانيد و وارد جزئيات آن شويد: شما كه هستيد؛ علايق شما چيست؛ از چه مواردي نفرت داريد؛ ترس‌ها و اميدهايتان را چه مواردي تشكيل مي‌دهند؛ و بسياري پرسش‌هاي از اين دست. شايد تصور كنيد كه خودتان را كاملا مي‌شناسيد؛ ولي درواقع اين‌گونه نيست. طبق پژوهش‌هاي روان‌شناسانه، ما دسترسي زيادي به شخصيت خودمان نداريم. وقتي براي برآورد خودمان به‌طور دقيق تلاش مي‌كنيم، درواقع تنها داريم در مه مبهم شخصيت‌مان به اين طرف و آن طرف چنگ مي‌زنيم.

اميلي پرونين روان‌شناسي از دانشگاه پرينستون كه در فرايندهاي مربوط به درك خود و تصميم‌گيري تخصص دارد، تصور غلط ما در مورد درك كامل شخصيت‌مان را توهم خودآگاهي و باطن‌گرايي مي‌نامد. شيوه‌اي كه ما به خودمان نگاه مي‌كنيم، تحريف‌شده است؛ ولي متوجه اين تغيير و تحريف نمي‌شويم. درنتيجه تصويرمان از خودمان رابطه‌ي بسيار كمي با رفتار ما دارد. به‌عنوان مثال شايد ما صددرصد خودمان را انسان دلسوز و بخشنده‌اي بدانيم؛ ولي از كنار يك فرد بي‌خانمان در يك روز سرد به‌راحتي عبور كنيم.

براساس گفته‌هاي پرونين دليل چنين تصور غلطي بسيار ساده است. از آنجايي كه ما نمي‌خواهيم خسيس، گستاخ يا خودخواه به‌انديشه متخصصين برسيم، خودمان را به‌تعبير عاميه، به آن راه مي زنيم كه گويي انگار چنين مشخصه‌هايي در ذات ما نيست. پرونين به‌عنوان گواه، به تفاوت نگرش درمورد خودمان و ديگران مي‌پردازد. ما هنگام رفتار نامناسب همكارمان در اداره به‌راحتي مي‌توانيم رفتار او را مشاهده و سرزنش كنيم؛ ولي شايد اگر خودمان هم جاي او بوديم چنين كارهايي انجام مي‌داديم. چون ما ذاتا قصد داريم كه از انديشه متخصصين اخلاقي خوب و درست‌كار باشيم، هرگز فكر نمي‌كنيم كه ما هم مي‌توانيم مانند همكارمان به‌طور نامناسب رفتار كنيم؛ به‌عبارت ديگر، ما به‌نوعي كارهاي نامناسب خودمان را توجيه مي‌كنيم.

تصوير ما تحت تأثير فرايندهايي است كه به‌صورت ناخودآگاه‌ باقي مي‌مانند

پرونين با چندين آزمايش تز خودش را ارزيابي كرد. او از شركت‌كنندگان در تستي خواست تا از طريق چهره، ويژگي‌هاي شخصيتي هر فرد را مشخص كنند تا او مثلا بتواند هوش اجتماعي آنها را بسنجد. بعد از آن، به بعضي از شركت‌كنندگان گفته شد كه شما در تست رد شده‌ايد و حالا بايد نقاط ضعف موجود در تست را بيان كنيد. گفته‌ي آنها تا حدود زيادي جانبدارانه بود (آنها نه تنها در تست رد شدند، بلكه از آنها خواسته شد تا تست را نقد كنند). اكثر شركت‌كنندگان ارزيابي‌هاي خودشان را كاملا واقع‌گرايانه و بي‌طرفانه مي‌دانستند. همين مورد تقريبا در قضاوت كردن كارهاي هنري هم وجود داشت، اگرچه افرادي كه از يك ارزيابي جانبدارانه براي مشخص كردن كيفيت نقاشي‌ها استفاده مي‌كنند، ارزيابي خود را كاملا متعادل مي‌دانند. پرونين گفت كه ما ماسكي روي جانبداري‌ها و تعصبات خود قرار مي‌دهيم.

آيا كلمه‌ي خودآگاهي واژه خوبي براي توصيف چنين وضعيتي است؟ شايد اصلا ما واقعا به ذات حقيقي‌مان توجهي نداريم و تنها با ستايش بي‌جاي خود، رد شدن را انكار مي‌كنيم. به تحقيقاتي بيشتري درخصوص خودآگاهي نياز است. اگرچه ما فكر مي‌كنيم كه تصوير دقيقي از خودمان داريم، ولي تصوير ما تحت تأثير فرايندهايي است كه به‌صورت ناخودآگاه‌ باقي مي‌مانند.

مرجع متخصصين ايران تصور از خود

۲. محرك‌ها و انگيزه‌ها براي شما مانند راز هستند

افراد تا چه اندازه خودشان را مي شناسند؟ پژوهشگران براي پاسخ دادن به اين سوال بايد يك مسئله را حل كنند: آنها بايد تصوير فرد از خودش را ارزيابي كنند و بفهمند كه واقعا آن فرد چگونه است. پژوهشگران از روش‌هاي مختلفي براي جواب دادن به چنين مسائلي استفاده مي‌كنند. به‌عنوان مثال آنها نتايج خودارزيابي افراد را با رفتار آنها در شرايط آزمايشگاهي و زندگي روزمره مقايسه مي‌كنند. پژوهشگران شايد از خويشاوندان و دوستان افراد هم براي ارزيابي‌ها كمك بگيرند. آنها همچنين با استفاده از روش‌هايي خاص درمورد تمايلات ناخودآگاه افراد هم تحقيقاتي به‌عمل مي‌‌آورند.

روان‌شناسان براي اندازه‌گيري و مطالعه تمايلات ناخودآگاه مي‌توانند از شيوه‌اي به‌نام آزمون تداعي ناآشكار يا IAT استفاده كنند. اين آزمون ابتدا در دهه‌ي ۱۹۹۰ توسط آنتوني گرينوالد از دانشگاه واشينگتن و همكارانش براي كشف نگرش‌هاي مخفي افراد مورد استفاده قرار گرفت. از آن زمان به‌بعد نسخه‌هاي زياد ديگري براي مطالعه اضطراب، تكانشگري، جامعه‌پذيري و ساير موارد به‌وجود آمدند. فرض چنين روشي بر اين است كه واكنش‌هاي فوري نيازي به تفكر قبلي ندارند؛ در نتيجه بخش‌هاي ناخودآگاه شخصيت فرد، خودشان را فورا نشان مي‌دهند.

واكنش‌هاي فوري نيازي به تفكر قبلي ندارند

پژوهشگران به‌دنبال كشف دقيق ارتباط كلمات با مفاهيم شخصيتي افراد هستند. به‌عنوان مثال، از شركت‌كنندگان در مطالعه‌اي خواستند تا به‌محض ديدن كلمه‌اي كه براي توصيف برون‌گرايي (مثلا كلمه‌ي پرحرف يا پرانرژي) است، كليدي را فشار دهند. همچنين از آنها خواسته شد تا با ديدن كلمه‌اي كه به خودشان مربوط است (مثلا اسم‌شان) همان كليد را فشار دهند. آنها بايد با ديدن كلمات مربوط‌به درون‌گرايي (مثلا كلمات آرام يا گوشه‌گير) يا مرتبط ‌با افراد ديگر كليد ديگري را فشار مي‌دادند. البته تركيب‌هاي كلمات و كليدها در دوره‌هاي مختلف تست عوض مي‌شد. اگر واكنش افراد مثلا به كلمه‌ي مرتبط به برون‌گرا سريع‌تر از بقيه بود، نشان‌دهنده‌ي برون‌گرايي فرد از تصوير خودش بود.

مرجع متخصصين ايران انگيزه هاي فردي

چنين خودپنداره‌هايي معمولا رابطه‌ي ضعيفي با ارزيابي‌هاي به‌دست آمده از پرسشنامه‌ها دارند. تصويري كه افراد در ارزيابي‌هاي پرسش‌نامه‌ها ارائه مي‌دهند، رابطه‌ي كمي با واكنش‌هاي سريع آنها هنگام مواجهه با كلمات با بار احساسي دارد. تصوير ناآشكار شخص از خودش معمولا از رفتار واقعي او قابل‌ پيش‌بيني است، مخصوصا وقتي صحبت از عصبي بودن يا جامعه‌پذير بودن باشد. از طرف ديگر، پرسش‌نامه‌ها اطلاعات بهتري درمورد صفاتي مثل وظيفه‌شناسي يا باز بودن نسبت‌ به تجارب جديد ارائه مي‌دهند. طبق توضيح ميتجا بك، روان‌شناسي از دانشگاه مونستر آلمان، اين روش‌ها براي استخراج واكنش‌هاي خودكار براي نشان دادن اجزاي عادتي، ذاتي و بدون فكر شخصيت ما طراحي شده‌اند. از طرفي هم صفاتي مثل وظيفه‌شناسي و كنجكاوي تا حدي به تفكر نياز دارند و درنتيجه مي‌توان آنها را به‌راحتي از طريق تفكر درمورد خود ارزيابي كرد.

۳. ظاهر شما اطلاعات زيادي درمورد شما به بقيه مي‌دهد

طبق پژوهش‌ها، عزيزترين و صميمي‌ترين افراد اطرفمان، ما را بهتر از خودمان (شيوه‌اي كه خودمان، خودمان را مي‌بينينم) مي‌بينند. طبق گفته‌ي سيمين وزيره از دانشگاه كاليفرنيا، دو مشخصه بقيه را قادر مي‌سازد تا ما را بسيار خوب بشناسند: اول وقتي كه بقيه بتوانند صفات ما را از طريق ويژگي‌هاي بيروني بخوانند و دوم وقتي كه صفتي از ما داراي جنبه‌ي كاملا مثبت يا كاملا منفي باشد (مثلا هوش و خلاقيت جزو صفات مثبت مطلق و دروغ‌گويي و خودخواهي جزو صفات منفي مطلق هستند). ارزيابي ما از خودمان با ارزيابي ديگران از ما معمولا درمورد ويژگي‌هايي كه خنثي هستند (نه منفي هستند و نه مثبت) تقريبا مشابه است.

ويژگي‌هايي كه معمولا بيشتر از بقيه براي ديگران قابل خواندن هستند، آنهايي هستند كه به‌شدت روي رفتار ما اثر مي‌گذارند. به‌عنوان مثال افرادي كه به‌طور طبيعي اجتماعي هستند، معمولا تمايل دارند صحبت كنند و با بقيه ارتباط برقرار كنند؛ همچنين مثلا رفتاري مثل گره‌ زدن دست‌ها يا روي گرداندن از موردي كه نمي‌خواهيد ببينيد، معمولا به احساس عدم امنيت نسبت داده مي‌شود. از طرفي، خصلتي مانند داشتن تفكر عميق، برخلاف اجتماعي بودن، موضوعي داخلي است كه ريشه در ذهن افراد دارد.

ما معمولا نسبت‌به تأثيري كه روي بقيه مي‌گذاريم غافل هستيم، چون اصلا حالات چهره، حركات و زبان بدن خود را نمي‌بينيم. ما متوجه نيستيم كه برهم خوردن چشم‌هايمان، نشان‌دهنده‌ي استرس است يا اينكه تلوتلو خوردنمان نشان‌دهنده سنگيني موردي روي خودمان است. چون نمي‌توانيم رفتار خودمان را ببينيم، بايد به مشاهدات بقيه از رفتار خودمان اعتنا كنيم، مخصوصا آنهايي كه به‌خوبي ما را مي‌شناسند. اينكه ما خودمان را بشناسيم سخت است، مگر اينكه بقيه به ما بگويند كه چه تأثيري روي آنها گذاشته‌ايم.

مرجع متخصصين ايران

۴. فاصله گرفتن تا حدودي مي‌تواند در شناخت شما از خودتان كمك‌كننده باشد

اينكه شرح حال بنويسيم، دفتر خاطرات داشته باشيم و درمورد مكالمات خود با ديگران فكر كنيم و آنها را روي كاغذ بياوريم، سابقه‌ي طولاني‌مدتي دارد و امري مرسوم است؛ ولي اينكه آيا چنين روش‌هايي مي‌توانند به شناخت ما از خودمان كمك كنند يا نه، مشخص نيست. در حقيقت بعضي اوقات دقيقا برعكس رفتار كردن (مثلا همه موارد را به حال خود رها كردن) بسيار بيشتر كارساز است. در سال ۲۰۱۳ اريكا كارلسون، كه در دانشگاه تورنتو فعاليت دارد، چگونگي تأثير مراقبه و مديتيشن بر آگاهي از خود را مطالعه كرد. طبق گفته‌ي او، مراقبه دو مانع بزرگ را از سر راه ما برمي‌دارد: جسته و گريخته فكر كردن و  حفاظت از نهاد و ضمير. تمرين ذهن‌آگاهي و مراقبه باعث مي‌شود تا افكار ما منحرف نشوند و تا حد ممكن به ما مرتبط شوند. افكار فقط متشكل از چندين فكر هستند و نبايد به‌عنوان حقيقت محض درانديشه متخصصين گرفته شوند. از خود بيخود شدن با چنين شيوه‌اي و ميدان دادن به ذهن براي پيشتازي، باعث بهبود وضوح شناخت ما مي‌شود.

هرچه اهداف خودآگاه و انگيزش‌هاي ناخودآگاه ما هم‌راستاتر شوند، احساس آسايش ما بيشتر مي‌شود

دريافت بينش درمورد انگيزش‌هاي ناخودآگاه ما مي‌تواند حال احساسي ما را بهتر كند. طبق گفته اليور شولتايز از دانشگاه فريدريش-الكساندر ارلانگن-نورنبرگ آلمان، هرچه اهداف خودآگاه و انگيزش‌هاي ناخودآگاه ما هم‌راستاتر شوند، احساس آسايش ما بيشتر مي‌شود. به‌عنوان مثال اگر پول و قدرت براي ما اهميت كمي داشته باشند نبايد سراغ آنها برويم. اما چگونه مي‌توان به چنين هم‌راستايي و توازني دست يافت؟ از روش‌هاي مختلفي مي‌توان به اين توازن دست يافت؛ به‌عنوان مثال تصور كردن. سعي كنيد تمامي جزئيات رسيدن‌به هدف خودتان را تصور كنيد: مثلا اگر فلان هدف شما به واقعيت بپيوندد، چه اتفاقي مي‌افتد. آيا رسيدن‌به آن هدف شما را خوشحال‌تر از قبل مي‌كند؟ ما معمولا بدون اينكه تمامي اقدامات و تلاش‌هاي لازم براي رسيدن‌به هدفي خاص را درانديشه متخصصين بگيريم، تنها اسير بزرگ بودن هدف و وسوسه آن مي‌شويم.

كشف خود با دفتر خاطرات؟ آنها كه خودشان را صرف ضمير خود مي‌كنند و مثلا در انزوا به‌سر مي‌برند بهتر مي‌توانند خودشان را بشناسند

۵. اكثر اوقات فكر مي‌كنيم كه در زمينه‌اي خيلي خوب هستيم، ولي درواقعيت اين‌گونه نيست

آيا با اثر دانينگ‌-كروگر آشنا هستيد؟ طبق چنين اثري، افراد فكر مي‌كنند كه در مواردي برتري دارند و يا بيش از مقدار واقعي توانايي‌شان توانايي دارند، درحالي‌كه اين‌گونه نيست. نام اين اثر از ديويد دانينگ از دانشگاه ميشيگان و دانشجوي دكتراي سابق او، جاستين كروگر، گرفته شده است كه هر دو برنده‌ي جايزه‌ي نوبل در سال ۲۰۰۰ شدند.

دانينگ و كروگر شماري وظايف شناحتي به افراد تحت آزمايش خود محول كردند و از آنها خواستند كه در مورد عملكرد خود انديشه متخصصين بدهند. در بهترين حالت، تنها ۲۵ درصد شركت‌كنندگان عملكرد خود را واقع‌گرايانه توصيف كردند؛ تعداد بسيار كمي هم عملكرد خود را ناچيز و ضعيف‌تر از واقعيت در انديشه متخصصين گرفتند. يك‌چهارم از افرادي كه بدترين عملكرد در تست را داشتند، درمورد توانايي‌هاي شناختي خود اغراق كردند و توانايي خود را بسيار بالا توصيف كردند. آيا مغرور شدن و شكست خوردن دو روي يك سكه است؟

افرادي كه از افسردگي رنج مي‌برند، در ارزيابي خودشان به‌مقدار بسياري زيادي واقع‌گرايانه رفتار مي‌كنند

طبق گفته‌ي پژوهشگران، كار آنها ويژگي عمومي يك فرد و درك او از خودش را نشان مي‌دهد: هر يك از ما تمايل داريم تا نقص‌ها و عيب‌هاي شناختي خودمان را ناديده بگيريم .براساس انديشه متخصصين آدرين فرنهام روان‌شناسي از دانشگاه لندن، همبستگي آماري بين بهره‌ي هوشي واقعي و فرضي به‌طور ميانگين تنها ۰/۱۶ است (بسيار كم است). براي اينكه بهتر متوجه شويد بايد بگوييم كه همبستگي بين قد و روابط جنسي ۰/۷ است.

پس چرا شكاف ميان عملكرد واقعي و فرضي (توسط افراد) تا اين حد زياد است؟ آيا ما دوست نداريم خودمان را واقع‌گرايانه مطالعه و ارزيابي كنيم؟ شايد چنين كاري هم بيهوده به‌انديشه متخصصين برسد و هم كمي خجالت‌آور باشد. شايد تصور بر اين باشد كه فرض كردن خود بالاتر از واقعيت، مزايايي به‌همراه دارد. براساس مطالعه انجام‌شده از شلي تيلور، روان‌شناسي از دانشگاه كاليفرنيا و جاناتان براون از دانشگاه واشينگتن، عينك‌هاي گلي‌رنگ، حس رفاه و عملكرد ما را افزايش مي‌دهند. افرادي كه از افسردگي رنج مي‌برند، در ارزيابي خودشان به‌مقدار بسياري زيادي واقع‌گرايانه رفتار مي‌كنند. اگر از خودمان يك تصوير زينتي و زيبا داشته باشيم، راحت‌تر مي‌توانيم با پستي و بلندي‌ها و سختي‌هاي زندگي كنار بياييم.

مرجع متخصصين ايران ژن افسردگي و محيط

۶. افرادي كه خودشان را دست‌كم مي‌گيرند، معمولا با اين كار اشكالي ندارند

اگرچه خيلي از افراد معاصر ما انديشه متخصصينات‌هاي بيش از حد مثبتي از خودشان در زمينه‌هاي مختلفي چون صداقت و هوش دارند؛ ولي بعضي افراد هم دقيقا از نقطه ‌ي مقابل چنين امري رنج مي‌برند: آنها خودشان و تلاش‌شان را كمتر از حد واقعي درانديشه متخصصين مي‌گيرند. اين افراد كه در كودكي با مسخره شدن و تحقير بزرگ شده‌اند، معمولا پر از خشونت و سواستفاده هستند و اين‌ها خود مي‌تواند عاملي تشديدكننده براي منفي‌بافي باشد و منجربه احساس عدم اعتماد، نااميدي و حتي خودكشي شود.

ممكن است افرادي كه تصويري منفي از خود دارند خواستار مجازات و تنبيه بيش از حد هم باشند. طبق كشف ويليام سوان از دانشگاه تكزاس در آستين و همكاران روان‌شناسش، بسياري از افرادي كه به خودشان شك دارند و در كارهايشان ترديد مي‌كنند، به‌دنبال تأييد شدن شخصيت ضعيف خود هستند. سوان اين پديده را در مطالعه‌اي روي رضايت‌مندي از ازدواج مطالعه و توصيف كرد. او از زوج‌ها درمورد نقاط قوت و ضعف، راه‌هايي كه توسط همسر خود مورد حمايت قرار مي‌گيرند، و ميزان رضايت آنها در ازدواج سوالاتي پرسيد.

ما از ديگران مي‌خواهيم تا همان‌گونه‌اي ما را ببينند كه ما خودمان را مي‌بينيم 

همان‌طور كه انتظار مي‌رفت آنهايي كه نگرش مثبتي به خودشان داشتند رضايت بيشتري از رابطه و زندگي خود داشتند و حمايت بيشتري هم از همسر خود دريافت مي‌كردند. اما آنهايي كه تصويري مثبتي از خودشان نداشتند، هنگامي كه همسرشان همين تصوير را به آنها برمي‌گرداند احساس امنيت مي‌كردند. آنها تقاضاي احترام و قدرداني نداشتند و برعكس دقيقا مي‌خواستند كه همان‌گونه كه خودشان از خودشان تصوير مي‌سازند، بقيه هم از آنها تصويرسازي كنند و مثلا به آنها بگويند كه شما ضعيف و نالايق هستيد.

سوان انديشه متخصصينيه‌ي خودش را براساس همين يافته‌ها بناگذاري كرد. طبق انديشه متخصصينيه سوان، ما از ديگران مي‌خواهيم تا همان‌گونه كه ما، خودمان را مي‌بينيم ما را ببينند. افراد در برخي از موارد بقيه را برمي‌انگيزند كه به آنها بگويند كه تا چه حد بي‌ارزش هستند. چنين رفتاري لاخبار تخصصيا مازوخسيتي نيست و درواقع نشانه‌ي تمايل افراد به انسجام شخصيتي است: اگر بقيه همان‌گونه به ما واكنش نشان دهند كه تصوير ما از خودمان تأييد شود، همه‌ي موارد درست پيش مي‌رود و اشكالي پيش نمي‌آيد.

همين‌طور افرادي كه خودشان را يك شكست مطلق مي‌دانند، هيچ‌وقت براي موفقيت و جبران شكست‌شان تلاش جدي و زيادي نمي‌كنند. آنها قرارملاقات‌ها را از دست مي‌دهند و كارشان را نيمه‌تمام رها مي‌كنند. شيوه‌ي سوان نقطه‌ي مقابل انديشه متخصصينيه‌ي دانينگ و كروگر از اغراق است، اما انديشه متخصصينيه هر دو گروه درست است: افرادي وجود دارند كه توانايي‌هاي خود را بيش از حد واقعي مي‌دانند و هم برعكس افرادي وجود دارند كه توانايي‌هاي خود را بسيار ناچيز مي‌دانند.

مرجع متخصصين ايران شخصيت

۷. شما خودتان را گول مي‌زنيد؛ بدون اينكه حتي متوجه آن شويد

براساس يك انديشه متخصصينيه، تمايل ما به گول زدن خودمان از تمايل ما براي تحت تأثير قرار دادن بقيه سرچشمه مي‌گيرد. ما براي اينكه بسيار خوب به‌انديشه متخصصين برسيم، بايد از توانايي‌ها و قدرت‌مان مطمئن باشيم. طبق مشاهده‌اي، افراد موفق معمولا بسيار از خودشان مطمئن هستند. فروشنده‌هاي خوب به‌عنوان مثال، پر از شوق و نشاطي همه‌گير هستند؛ اما در نقطه‌ي مقابل، افرادي كه به خودشان به ديده‌ي ترديد مي‌نگرند، در چرب‌زباني براي فروش بيشتر، چندان خوب عمل نمي‌كنند. آزمايش‌هاي علمي هم چنين انديشه متخصصينيه‌اي را تأييد مي‌كنند. در مطالعه‌اي، افراد شركت‌كننده براي اينكه پول دريافت كنند بايد در يك مصاحبه ادعاي خود براي كسب بهترين عملكرد در تست بهره‌ي هوشي را ثابت مي‌كردند. هر چه تلاش شركت‌كنندگان بيشتر مي‌شد، اعتقاد آنها به اينكه واقعا بهره‌ي هوشي بالاتري هم دارند، افزايش مي‌يافت؛ اگرچه نمرات واقعي آنها تقريبا كمي بالا و پايين ميانگين بود.

گول زدن خودمان، قابل تغيير است. ما معمولا بسته‌به شرايط جديد خودمان را با آنها وفق مي‌دهيم. چنين وفق‌پذيري توسط استيون اي.سلومان از دانشگاه براون و همكارانش نشان داده شده است. آنها از افراد تحت آزمايش خواستند تا با بالاترين سرعت ممكن، مكان‌نماي ماوس را به نقطه‌اي در صفحه‌ي نمايشگر كامپيوتر ببرند. اگر به شركت‌كنندگان گفته مي‌شد كه سريع‌تر بودن عكس‌العمل شما، نشان‌دهنده‌ي هوش بالاي شماست، همه روي آن تمركز مي‌كردند تا به بهترين نحو انجامش دهند. آنها فكر نمي‌كردند كه انجام چنين كاري تنها نيازمند كمي تلاش است و ربطي به هوش ندارد. درواقع آنها خودشان را گول مي‌زدند كه چنين كاري، نشان‌دهنده‌ي هوش بالاست و براي آن تلاش مي‌كردند. از طرف ديگر اگر به افراد مي‌گفتند كه تنها افراد كندذهن چنين كار احمقانه‌اي را خوب انجام مي‌دهند، عملكردشان تغيير مي‌كرد.

تمايل ما به گول زدن خودمان از تمايل براي تحت تأثير قرار دادن بقيه سرچشمه مي‌گيرد

اما مگر گول زدن خود، اصلا امكان‌پذير است؟ آيا ممكن است كه ما درمورد خود مواردي را بدانيم بدون اينكه نسبت‌به وجود داشتن واقعي آنها هوشيار نباشيم؟ صددرصد همين‌طور است. طبق شواهد آزمايشگاهي از افراد خواسته شد تا به نوار ضبط‌شده از صداي افراد كه صداي خودشان هم جزوي از آن بود گوش دهند و اگر صداي خودشان را شنيدند، خبر دهند. نرخ تشخيص افراد وابسته‌ به ميزان وضوح صدا و بلندي صداي پس‌زمينه تغيير مي‌كرد. اگر امواج مغزي در آن زمان اندازه‌گيري مي‌شد، سيگنال‌هاي خاصي در خواندن، به‌طور قطعي نشان مي‌دادند كه افراد صداي خودشان را شنيده‌اند يا خير.

اكثر افراد از شنيدن صداي خود به‌نوعي خجالت‌زده مي‌شوند. طبق مطالعه‌اي قديمي، روبن گور از دانشگاه پنسيلوانيا و هارولد ساكيم از دانشگاه كلمبيا از چنين موردي استفاده كردند و گفته‌هاي افراد داخل آزمايش را با فعاليت مغزي آنها مقايسه كردند. جالب اينكه سيگنال فعاليت مرتبا نشان مي‌داد كه «آن صداي من است» بدون اينكه افراد اصلا صداي خودشان را تشخيص بدهند. به‌علاوه، اگر تصوير افراد از خودشان توسط آزمايش‌كنندگان تهديد مي‌شد (مثلا به شركت‌كنندگان گفته مي‌شد كه امتياز آنها در تست ديگر افتضاح بوده است) توانايي آنها براي تشخيص صداي خودشان كمتر هم مي‌شد. در هر دو صورت، امواج مغزي حقيقت را مي‌گويند.

پژوهشگران در پژوهشي جديدتر، عملكرد دانشجويان را مورد ارزيابي قرار دادند. دانشجويان بايد دانش خود را ارزيابي مي‌كردند. آنها بايد در زماني مشخص، تا آنجايي كه مي‌توانستند وظايفي را انجام مي‌دادند. هدف چنين تستي، ارائه‌ي اطلاعات مورد نياز به دانشجويان بود، در نتيجه براي آنها قاعدتا تقلب معنايي نداشت. برعكس، امتياز مصنوعي بالا باعث لغزش در مطالعات دانشجويان مي‌شد. آنهايي كه سعي مي‌كردند بيش از حد تعيين‌شده از زمان استفاده كنند درواقع به‌خودشان آسيب مي‌زدند. ولي جالب اينكه اكثر آنها دقيقا همين‌ كار را كردند.

آنها بدون اينكه خودشان هم متوجه شوند، تنها به‌دنبال اين بودند كه خوب به‌انديشه متخصصين برسند. بنابراين تقلب كردند و ادعا كردند كه كم آوردن زمان به‌خاطر حواس‌پرتي بود يا مي‌گفتند كه نتايج تقلب آنها بسيار به پتانسيل حقيقي آنها نزديك است. براساس گفته پژوهشگران، چنين توضيحاتي از سوي دانشجويان، به‌خاطر تصور غلط دانشجويان از افراد باهوش است. آنها فكر مي‌كنند كه افراد باهوش معمولا عملكرد بهتري در تست دارند؛ پس اگر كمي زمان بيش از حد زمان تعيين‌شده به‌كار بگيرند تا نتايج تست را دستكاري كنند، حتما جزو افراد باهوش به‌حساب مي‌‌‌آيند. برعكس اگر به دانشجويان گفته مي‌شد كه عملكرد خوب در تست، نشان‌دهنده‌ي ريسك بالاي آينده براي مبتلا شدن به اسكيزوفرني است، آنها قاعدتا اين‌گونه زياد از حد تلاش نمي‌كردند. پژوهشگران چنين پديده‌اي را نشان‌دهنده‌ي گول زدن خود مي‌دانند.

مرجع متخصصين ايران مغز

۸. ذات حقيقي براي شما مفيد است

خيلي از افراد معتقدند كه داراي يك خود حقيقي و هسته اصلي هستند. خود حقيقي آنها در ارزش‌هاي اخلاقي آنها نهفته است و نسبتا هم پايدار و بدون تغيير است. ممكن است ساير تمايلات و ترجيحات افراد تغيير كند، ولي خود حقيقي آنها هميشه بدون تغيير و يكسان باقي مي‌ماند. ربكا شلگل و جاشوئا هيكس از دانشگاه A&M تكزاس و همكاران‌شان، چگونگي تأثيرگذاري خود حقيقي افراد بر ميزان رضايت از خودشان را مطالعه كردند. پژوهشگران از شركت‌كنندگان در آزمايشي خواستند كه خاطرات روزمره زندگي خود را بنويسند. افراد وقتي كارهايي كه از انديشه متخصصين اخلاقي سوال‌برانگيز بود را انجام مي‌دادند احساس بيگانگي از خود مي‌كردند: آنها وقتي كاري خودخواهانه يا بد انجام مي‌دادند به ماهيت واقعي خود شك مي‌كردند.  طبق تأييد آزمايش، رابطه‌اي بين ضمير و نهاد فرد و مسائل اخلاقي وجود دارد. وقتي به افراد در مورد اشتباهات و كارهاي خلاف اخلاق گذشته آنها مطلبي يادآوري مي‌شد، اذيت مي‌شدند.

طبق يافته‌هاي جورج نيومن و جاشوئا نوب از دانشگاه ييل، افراد فكر مي‌كنند كه ذات حقيقي آنها مقدس و واقعا خوب است. آنها آزمايش خود را با استفاده از افراد دروغگو، نژادپرست و امثال اين‌ها انجام دادند. شركت‌كنندگان معمولا رفتار خود را وابسته‌به عوامل زيست‌محيطي مثل دوران كودكي سخت نسبت مي‌دادند (يعني ذات و ماهيت اصلي افراد بدكار با اين صفت بد آنها قطعا بيگانه است). طبق آزمايش، همه‌ي افراد ذاتا و قلبا به‌طرف موارد خوب و اخلاق‌پسند تمايل دارند.

نيومن و نوب فردي به‌نام مارك (يك عابد مسيحي كه هم‌جنس‌گرا است) را وارد ماجراي تست كردند. آنها مي‌خواستند واكنش افراد به ويژگي خاص شخصيتي مارك (هم‌جنس‌گرا بودن و درعين حال عابد مسيحي بودن) را مطالعه كنند. افرادي كه نگرش محافظه‌كارانه‌تري داشتند، ذات حقيقي مارك را هم‌جنس‌گرا نمي‌ديدند و معتقد بودند كه او درمقابل چنين وسوسه‌اي مقاومت مي‌كند. اما آنهايي كه نگاهي ليبرال‌تر به موضوع داشتند، خواستار بيرون آمدن مارك از وضعيت كنوني او بودند. حتي اگر مارك، اومانيست سكولاري بود كه هم‌جنس‌گرا بودن را بدون اشكال مي‌دانست، ولي با ديده‌ي ترديد و به‌طور منفي به رابطه‌ي هم‌جنسان نگاه مي كرد؛ باز هم افراد محافظه‌كار چنين نگرشي را از روي ذات حقيقي مارك درانديشه متخصصين مي‌گرفتند؛ ليبرال‌ها هم چنين نگرشي را از روي عدم بينش و پختگي او مي‌دانستند. به‌عبارت ديگر، ادعاي ما درمورد هسته‌ي شخصيتي افراد ديگر در حقيقت ريشه در ارزش‌هايي دارد كه براي ما بسيار عزيز است. ذات حقيقي به معيارهاي اخلاقي وابسته است.

افراد نقاط مثبت شخصيتي را بيشتر از نقص‌هاي شخصيتي به ذات حقيقي‌شان نسبت مي‌دهند

اين اعتقاد كه ذات حقيقي افراد يك مسئله‌ي اخلاقي است، شايد توضيح دهد كه چرا افراد نقاط مثبت شخصيتي را بيشتر از نقص‌هاي شخصيتي به ذات حقيقي‌شان نسبت مي‌دهند. ظاهرا ما هر كاري مي‌كنيم تا ارزيابي‌مان از خودمان را بهبود ببخشيم. ان ئي.وليسون از دانشگاه ويلفرد لورير در انتاريو و مايكل راس از دانشگاه واترلو چندين مطالعه در خصوص نسبت دادن ويژگي‌هاي بد ما به گذشته‌مان انجام دادند. درواقع ما صفات بد و منفي‌ را به گذشته‌ي خود نسبت مي‌دهيم تا نشان دهيم كه در حال حاضر آدم بهتري نسبت‌ به قبل شده‌ايم. براساس گفته ويلسون و راس، افراد هرچه بيشتر به گذشته برمي‌گردند، خصوصيات منفي بيشتري به خودشان نسبت مي‌دهند؛ اگرچه بهبود و تغيير جزئي از روند بالغ شدن ما محسوب مي‌شود، ولي اينكه با گذر زمان آدم بهتري شده‌ايم حس خوبي به ما مي‌دهد.

فرض اينكه ما داراي يك هسته‌ي هويتي اصلي هستيم پيچيدگي دنيايي را كه دائما در حال تغيير است كاهش مي‌دهد. افراد دور و بر ما نقش‌هاي مختلفي بازي مي‌كنند؛ آنها هر بار به‌گونه‌اي مختلف عمل مي‌كنند و در عين حال هم پيشرفت مي‌كنند. اينكه فكر كنيم دوستان ما در آينده هم به‌همين اندازه (كه ذاتا خوب هستند) خوب خواهند بود، به ما قوت قلب مي‌دهد و مهم نيست كه واقعا اين‌گونه باشد يا خير.

آيا زندگي بدون در انديشه متخصصين گرفتن ذات حقيقي اصلا قابل تصور است؟ پژوهشگران براي جواب دادن به اين سوال، فرهنگ‌هاي مختلف را با هم مقايسه كردند. اعتقاد به ذات حقيقي در اكثر نقاط جهان وجود دارد. يكي از استثناها در آيين بودايي است. طبق آيين بودايي ضمير واقعي باثبات و بدون تغييري وجود ندارد. طبق انديشه متخصصين راهبان بودايي، ضمير شخص هميشه در حال تغيير و كاملا انعطاف‌پذير است. 

نينا استرومينگر از دانشگاه پنسيلوانيا و همكارانش روي اثر ترس از مرگ چنين نگرشي روي افراد آزمايشي انجام دادند. آنها مجموعه‌اي از پرسشنامه‌ها و سناريو‌ها را به ۲۰۰ فرد غير روحاني تبتي و ۶۰ راهب بودايي دادند. آنها نتايج را با نتايج مسيحي‌ها و افراد غيرمذهبي آمريكا و همچنين هندوها (هندوها هم مانند مسيحي‌ها معتقدند كه هسته روح هويت افراد را مشخص مي‌كند) مقايسه كردند. تصوير مشترك بودايي‌ها اين است كه آنها افرادي ريلكس و كاملا بدون خود و ضمير هستند. با اين حال، هرچه راهبان تبتي كمتر به ذات داخلي پايدار اعتقاد داشتند، ترس آنها از مرگ بيشتر مي‌شد. به‌علاوه آنها در سناريوهاي فرضيه‌اي براي درمان، براي افزايش طول عمر خودخواه‌تر از بقيه بودند. تقريبا از هر چهار راهب، سه‌ فرد برخلاف گزينه‌هاي خيالي رفتار مي‌كردند كه اين تعداد در مقايسه با آمريكايي‌ها يا هندوها بسيار زياد است. بودايي‌هاي ترسو و خودخواه؟! استرومينگر و همكارانش در مقاله‌اي ديگر ايده‌ي ذات حقيقي را يك روح و تصوير ذهني اميدوارانه مي‌نامند. ذات حقيقي در هر حالتي غيرقابل تغيير است.

بودايي‌ها معتقدند كه ضمير يك توهم است. اما طبق پژوهش‌ها اين اعتقاد، ترس از مرگ را بيشتر از اعتقادبه ذات حقيقي مي‌كند.

۹. افرادي كه احساس تزلزل شخصيتي مي‌كنند معمولا اخلاق‌مدارانه‌تر عمل مي‌كنند

احساس عدم امنيت معمولا مانند يك عقب‌نشيني است، ولي هميشه بد نيست. افرادي كه درمورد مشخصه‌هاي مثبت خود ترديد دارند؛ براي اثبات اين صفات مثبت به بقيه بيشتر تلاش مي‌كنند. مثلا آنهايي كه از داشتن صفت مثبت بخشندگي در خود مطمئن نيستند با احتمال زيادتري به بقيه پول مي‌بخشند. چنين رفتاري را مي‌توان با دادن بازخورد منفي به افراد تحت آزمايش مطالعه كرد. به‌عنوان مثال و براساس تست‌هاي ما، اگر به افراد بگوييم كه ميزان مفيد بودن آنها كمتر از ميانگين است، آنها از شنيدن چنين قضاوت‌هايي ناراحت مي‌شوند و پول بيشتري به صندوق‌هاي خيريه مي‌دهند.

دريزن پريلك، روان‌شناسي از موسسه فناوري ماساچوست، چنين مواردي را با انديشه متخصصينيه‌ي سيگنال دادن به خود توضيح مي‌دهد:

موارد مطرح‌شده از سوي هر عمل درمورد من، بسيار مهم‌تر از هدف واقعي عمل است. افراد رژيم غذايي خود را حفظ مي‌كنند تا از انديشه متخصصين اراده ضعيف به‌انديشه متخصصين نرسند. همچنين از انديشه متخصصين تجربي ثابت شده است آنهايي كه از بخشنده بودن، باهوش بودن يا اجتماعي بودن خود مطمئن هستند تلاشي براي اثبات كردن آن به بقيه نمي‌كنند. زياد از حد به خود اعتماد داشتن باعث از خود راضي شدن افراد مي‌شود و شكافي بزرگ ميان خود حقيقي و خود فرضي طرف به‌وجود مي‌آورد. بنابراين آنهايي كه فكر مي‌كنند خودشان را خيلي خوب مي‌شناسند، درواقع كمتر از آن مقدار كه فكر مي‌كنند خودشان را مي‌شناسند.

افرادي كه از بخشندگي خود مطمئن نيستند معمولا اهداي بيشتري انجام مي‌دهند

۱۰. اگر فكر كنيد كه انعطاف‌پذير هستيد بسيار بهتر كار خواهيد كرد

انديشه متخصصين افراد درمورد اين چه كسي هستند، مي‌تواند بر رفتار آنها اثر بگذارد. تصوير شخصيتي يك نفر از خودش مي‌تواند به راحتي تبديل‌ به شخصيت آينده‌ي او شود. كارل دوك از دانشگاه استنفورد وقت زيادي صرف مطالعه چنين اثراتي كرده است. طبق گفته او: اگر ما ويژگي و مشخصات خودمان را قابل تغيير بدانيم، بيشتر روي آنها كار خواهيم كرد. از طرف ديگر اگر ما مشخصه و ويژگي خاصي مثل بهره هوشي يا قدرت اراده را غيرقابل تغيير و ذاتي بدانيم، كوچك‌ترين تلاشي براي بهبود آن نخواهيم كرد.

تصوير شخصيتي يك نفر از خودش مي‌تواند به راحتي تبديل‌ به شخصيت آينده‌ او شود

دوك در مطالعات خود روي دانشجويان، مردان و زنان، والدين و معلمان به يك اصل اساسي رسيد: افرادي كه  حس مي‌كنند انعطاف‌پذير و قابل تغيير نيستند، شسكت بدي مي‌خورند. آنها شكست را شاهدي بر محدوديت‌ها و ترس از آن مي‌دانند. ترس از شكست مي‌تواند خودش يكي از عوامل شكست باشد. برعكس افرادي كه مي‌دانند استعدادهاي خاص خود را مي‌توانند بهبود بخشند، شكست‌ها را به‌عنواني پلي براي پيروزي آينده در انديشه متخصصين مي‌گيرند. دوك بنابر آزمايش خود پيشنهاد مي‌كند: ما وقتي در موردي به شك رسيديم، بايد فرض كنيم كه هنوز مواردي هستند كه بايد ياد بگيريم و هنوز فرصت پيشرفت و رشد وجود دارد.

مقاله‌هاي مرتبط:

    اما حتي افرادي كه حس مي‌كنند نمي‌توانند موارد شخصيتي خود را تغيير بدهند و انعطاف‌پذير نيستند، در تمامي جنبه‌هاي شخصيتي خود اين‌گونه نيستند. براساس گفته‌هاي آندرياس استيمر، روان‌شناسي از دانشگاه هايدلبرگ آلمان، حتي اگر افراد نقاط قوت خود را پايدار بدانند، در نهايت به اين باور مي‌رسند كه به‌زودي يا در آينده مي‌توانند نقاط ضعف خود را پوشش دهند. اگر ما به شخصيت خود در چند سال آينده فكر كنيم، به اين نتيجه مي‌رسيم كه پيشرفت و تمركز جزئي از وجود ماست و احتمالا در آينده شك ما به خودمان كاهش خواهد يافت.

    ما تمايل داريم كه شخصيت خود را ايستا و ساكن بدانيم، شايد به اين خاطر كه چنين ارزيابي باعث ايجاد حس امنيت و مسيري خاص براي زندگي ما مي‌شود. ما مي‌خواهيم ويژگي‌هاي خاص و ترجيحات خودمان را بشناسيم تا براساس آنها رفتار كنيم. در تحليل آخر ما، تصويري كه از خودمان مي‌سازيم نوعي پناهگاه امن است كه حتي با تغيير دنيا هم تغيير نمي‌كند.

    اما نكته‌ي اخلاقي داستان چه مي‌شود؟ براساس گفته‌ي پژوهشگران، آگاهي از خود سخت‌تر از آن چيزي است كه فكرش را مي‌كنيم. روان‌شناسي فعلي اين نكته را كه ما مي‌توانيم بدون غرض‌ورزي و با قطعيت خودمان را بشناسيم زير سوال مي‌برد. روان‌شناسي ثابت كرده است كه ضمير ما، درواقع روندي از وفق‌پذيري‌هاي ادامه‌دار ما نسبت‌به شرايط متغير است. ما خودمان را بسيار شايسته‌تر، اخلاق‌مدارانه‌تر، و پايدارتر از واقعيت مي‌بينيم.

    جديد‌ترين مطالب روز

    هم انديشي ها

    تبليغات

    با چشم باز خريد كنيد
    اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران شما را براي انتخاب بهتر و خريد ارزان‌تر راهنمايي مي‌كند
    ورود به بخش محصولات