آخرالزمان؛ بزرگترين تهديدهاي وجودي براي بشر در تفكر بلندمدت

پنج‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۰
مطالعه 11 دقيقه
مرجع متخصصين ايران
گونه‌‌ي بشر تا به كجا پيش خواهد رفت؟ براي آنكه بتوانيم تا ميلياردها سال ديگر دوام آوريم، بايد بتوانيم از پس چالش‌‌هاي مهمي برآييم.
تبليغات

آيا به‌‌راستي مي‌‌توان درمورد آينده اظهارانديشه متخصصين كرد؟ چطور مي‌‌توان درمورد آينده‌‌اي وراي ميليون‌‌ها سال بعد از اين سخن گفت؛ درحالي كه حتي نمي‌‌توانيم آب‌‌وهواي ماه آينده را پيش‌بيني كنيم؟

به‌‌هر حال، همه‌‌چيز در دنياي ما به‌‌اندازه‌‌ي آب‌‌وهوا پيش‌‌بيني‌ناپذير نيست. در برخي موضوعات نظير كيهان‌‌شناسي و اخترفيزيك، انجام پيش‌‌بيني‌‌هاي بسيار بلندمدت امكان‌‌پذير است. مثلا ما هم‌‌اكنون مي‌‌توانيم باقطعيت درمورد خورشيدگرفتگي كامل در ۲۳ سپتامبر سال ۲۰۹۰ اظهارانديشه متخصصين كنيم؛ چراكه مدار گردش ماه، خورشيد و زمين بسيار پيش‌‌بيني‌‌پذير و پايدار هستند و قوانين گرانشي نيز بسيار قبل‌تر، آزمون خود را به‌‌خوبي پس داده‌‌اند. به‌‌طور مشابه، ما مي‌‌توانيم از قوانين اخترفيزيك براي پيش‌‌بيني رفتار جهان درحال انبساط استفاده كنيم.

اين رويكرد با نام «اسكاتولوژي فيزيكي» شناخته مي‌‌شود؛ اين اصطلاح اولين‌‌بار ازسوي اخترشناسي بانام مارتين ريس و به‌‌منظور استفاده از اخترفيزيك باهدف مدل‌‌سازي سير حركت جهان به‌‌كار برده شد. ريس، واژه‌‌ي اسكاتولوژي به‌‌معناي «علم مطالعه‌‌ي امور غايي نظير پايان جهان» را از علوم الهيات به‌‌عاريه گرفته است. فريمن دايسون نيز در سال ۱۹۷۹ مقاله‌‌اي كلاسيك در اين رابطه منتشر كرد و در آن به مطالعه آن دسته از خطرات وجودي پرداخت كه ممكن است حيات زمين را در آينده‌‌ي دور تهديد كند؛ از فجايعي مانند مرگ خورشيد گرفته تا برخورد اجرام آسماني عظيم.

پرسش اصلي اين است كه بزرگ‌ترين چالش‌هاي پيش روي بشر درصورت بقا در آينده‌‌ي دور چه خواهد بود. قطعا از حالا نمي‌‌توان درمورد چندوچون نجات بشر از تهديدهاي پيش‌‌رو اظهارانديشه متخصصين كرد؛ ولي مي‌‌توان مطمئن بود كه اين تهديدها واقعي هستند ودرنهايت ممكن است روزي با يكي از آن‌‌ها مواجه شويم.

مسئله‌‌ي اول: بقاي طولاني‌‌تر نسبت‌‌به ساير پستانداران

متوسط طول عمر گونه‌‌ي پستانداران در زمين حدود يك ميليون سال بوده است. اما خطراتي مانند جنگ هسته‌‌اي و خطرات پيش‌بيني‌نشده‌ي مهندسي‌‌ژنتيك باعث شده است كه ما خود را عملا در معرض ريسك‌‌‌‌ بالايي از انقراض قرار دهيم؛ تا آنجا كه خطر انقراض گونه‌‌ي ما بر اثر چنين تهديدهايي به‌‌مراتب بالاتر از ريسك انقراض طبيعي است.

حتي درصورتي كه ما بتوانيم از پس اين ريسك‌‌هاي وجودي برآييم، هنوز چالش‌‌هاي ديگري نيز در مسير بقاي ما وجود دارند.

مرجع متخصصين ايران تهديدهاي بلندمدت بشري

آيا ما مي‌‌توانيم به‌‌مدتي بيش از طول عمر متداول گونه‌‌هاي پستاندار به زندگي خود ادامه دهيم؟

براي نمونه، ما تنها چند هزار سال تا آغاز دوباره‌‌ي عصر يخبندان بعدي فاصله داريم. درحقيقت، بايد اين‌‌گونه گفت كه ما هم‌‌اكنون در وقفه‌‌اي كوتاه‌‌مدت، درست در ميانه يك دوره‌‌ي يخبندان بزرگ و طولاني به‌‌سر مي‌‌بريم. اجداد ما قبلا هم توانسته‌‌اند از پس اين دوره‌‌هاي يخبندان برآيند؛ پس اين موضوع نبايد جاي نگراني چنداني برايمان داشته باشد. تنها چالش در اين ميان آن است كه اجداد ما آن‌‌موقع تنها گروهي از شكارچيان كوچ‌‌كننده بودند و نه يك تمدن بزرگ جهاني.

 از سوي ديگر، هنوز ريسك‌‌هاي ديگري نظير يك فوران آتشفشاني عظيم، برخورد سيارك‌‌ها، انفجار پرتوي گاما يا اختلا‌‌ل‌‌هاي اكولوژيكي شديدي نيز وجود دارند كه بنابر اطلاعات فعلي ما، در هر ۱۰۰ ميليون سال منجربه وقوع انقراض بزرگ شده‌‌اند.

درنهايت، حتي ممكن است گونه‌‌ي انسان خردمند (يا هومو ساپين) نتواند به‌شكل فعلي به بقاي خود ادامه دهد؛ چراكه روند فرگشت گونه‌‌ي ما ادامه دارد و چه بسا تا آن زمان به‌‌گونه‌‌ي كاملا متفاوتي تبديل شويم. روند جهش‌‌هاي ژنتيكي ما امروزه نيز در جريان است. حتي با وجود ارتقاي چشمگير سطح سلامت عمومي، هنوز هم تلفات جاده‌‌اي در حال حذف طبيعي تعداد قابل‌‌توجهي از افراد گونه‌‌ي ما است. به‌‌علاوه، پيشرفت‌‌هاي تازه در علم بيوتكنولوژي نيز امكان دستكاري ژنتيكي عمدي و حتي تلفيق ما با اعضاي مصنوعي را نيز فراهم كرده است. بنابراين بسيار بعيد است كه طي چند ميليون سال آينده، گونه‌‌ي ما همچنان شكل فعلي خود را حفظ كند؛ مگر اينكه آگاهانه تصميم به حفظ اطلاعات ژنتيكي خود بگيريم و براي يك دوره‌‌ي زماني زمين‌‌شناسي نيز به اين تصميم خود پايبند بمانيم.

بسيار بعيد است كه طي چند ميليون سال آينده، گونه‌‌ي بشر همچنان در همين شكل فعلي خود باقي بماند

اگر ما قصد داريم براي يك ميليارد سال ديگر دوام آوريم، بايد تمدن‌‌هايي پايدار داشته باشيم كه بتوانند به اشكالات در سطح جهاني رسيدگي كنند و براي يك دوره‌‌ي زماني زمين‌شناسي برنامه‌‌ريزي كنند. اما نكته‌‌ي طعنه‌‌آميز ماجرا اين است كه ما براي بقا در چنين مدت مديدي نياز داريم به چيزي غير از آنچه كه هستيم، تبديل شويم.

مسئله‌‌ي دوم: بقا تا پايان دوره‌‌ي عمر بيوسفر

طي يك ميليارد سال آينده، افزايش درخشش خورشيد موجب نابودي زيست‌‌كره‌‌ي زمين مي‌‌شود. افزايش حرارت خورشيد مي‌‌تواند روند هوازدگي سنگ‌‌ها را تسريع كند. اين واكنش‌‌هاي شيميايي به‌‌عنوان بخشي از چرخه‌‌ي كربني سياره، موجب جذب مقادير درخورتوجهي دي‌‌اكسيد كربن مي‌‌شود كه در نهايت مي‌‌تواند حيات سياره را به‌‌مخاطره بيندازد. به‌‌علاوه، سياره در چنين وضعيتي دچار يك چرخه‌‌ي مهارناپذير از افزايش اثر گلخانه‌‌اي مي‌‌شود كه در آن بخار آب ناشي از تبخير آب درياها و اقيانوس‌‌ها نقش اصلي را در افزايش دماي سياره بازي خواهد كرد.

مرجع متخصصين ايران تهديدهاي بلندمدت بشري

افزايش دماي بيشتر  خورشيد مي‌‌تواند اشكالي جدي براي آيندگان تلقي شود.

يكي از راهكارهاي پيش‌‌رو، حفاظت از زيست‌‌كره‌‌ي زمين باكمك مهندسي در مقياسي جهاني است. ما مي‌‌توانيم با مهندسي آب‌‌وهوا و افزودن آئروسل به جو زمين، مانع از رسيدن بخشي از تشعشعات خورشيد به سطح زمين شويم و حتي مي‌توانيم در اقدامي بلندپروازانه‌‌تر، زمين را به مداري دورتر منتقل كنيم.

راهكار ديگر مي‌‌تواند انتقال حيات به فضاي خارج از زمين باشد. ساخت سكونتگاه‌‌هاي فضايي عظيمي نظير استوانه‌‌ي اونيل يكي از گزينه‌‌هاي دردسترس است. ميزان منابع موجود در فضا چندين ميليارد برابر ميزان آن‌‌ها در سطح زمين است. ممكن است تصور كنيد ساخت چنيني سكونتگاه‌‌هايي بيش از حد هزينه‌‌بردار است؛ اما فراموش نكنيد كه ما براي كسب تجربه و سرمايه‌‌ي لازم براي رسيدن به چنين هدفي، عملا يك ميليارد سال ديگر زمان در اختيار داريم.

تا آن زمان، ما بايد بتوانيم براي بقاي گونه‌‌ي خود به بازيگري مهم در عرصه‌‌ي منظومه‌‌ي شمسي تبديل شويم.

مسئله‌‌ي سوم: بقا تا پايان دوره‌‌ي حيات اصلي خورشيد

طي پنج ميليارد سال آينده، درنتيجه‌‌ي انباشت و احتراق هليوم مازاد در هسته‌‌ي خورشيد، ميزان درخشش اين ستاره چند برابر مي‌شود و درنهايت كل آن تبديل به يك غول سرخ‌‌رنگ مي‌‌شود. در اين مرحله، دماي سطح ستاره كاهش مي‌يابد ولي به‌‌دليل افزايش كلي مساحت، ميزان نور خارج‌‌شده از آن نيز به‌‌شدت افزايش خواهد يافت. اين سناريو مي‌‌تواند به‌‌معناي پايان عمر زمين باشد؛ چراكه طي اين فرايند زمين عملا توسط خورشيد در حال انبساط بلعيده خواهد شد. حتي اگر چنين اتفاقي هم رخ ندهد، سياره درنهايت تبديل به يك جرم سنگي فاقد هوا و اتمسفر خواهد شد. با گذشت حدود يك ميليارد سال پس از اين ماجرا، خورشيد بخش اعظم اتمسفرش را به‌‌عنوان يك سحابي ازدست خواهد داد و تبديل به يك كوتوله‌‌ي سفيد خواهد شد.

براي نجات از چنين سرنوشتي، هرگونه‌‌ي هوشمندي از حيات بايد خود را به نقطه‌اي خارج از منظومه‌‌ي شمسي برساند. البته زندگي در مجاورت يك كوتوله‌‌ي سفيد نيز امكان‌‌پذير است؛ با اين حال، بايد دانست كه نور و انرژي دريافتي از يك كوتوله‌‌ي سفيد به‌هيچ‌وجه قابل‌مقايسه با خورشيد كنوني نيست.

درصورت انتخاب گزينه‌ي مهاجرت نيز به فناوري توليد فضاپيماهاي بسيار سريع نياز خواهيم داشت، در عدم دسترسي به چنين انواعي از تجهيزات، بايد زمان زيادي را در فضا سرگردان باشيم.

زندگي در يك سفينه‌‌ي فضايي متحرك نبايد براي افرادي كه از قبل در يك سكونتگاه فضايي مستقل زندگي مي‌‌كرده‌‌اند، كار چندان دشواري باشد. مسافران چنين فضاپيماهايي نياز به يك سري منابع انرژي خواهند داشت كه بتواند نيروي مورد نياز براي زندگي و حركت سريع فضاپيما را فراهم كند و در كنار آن، بايد مواد اوليه لازم براي حفظ شرايط سكونتگاه در سفري چند هزارساله دردسترس قرار گيرد.

محتمل‌‌ترين روش براي رسيدن‌‌به فضاي ميان‌‌ستاره‌‌اي، استفاده از فضاپيماي كوچك نانورباتي خواهد بود. به‌‌جاي آن كه مقادير بالايي از انرژي را به‌‌كار گيريم تا چند سفينه‌‌ي غول‌‌پيكر را به‌‌حركت درآوريم، شايد بهتر باشد از سفينه‌‌هايي كوچك و چابك بهره ببريم كه مجهزبه بادبان نوري و ليزرهاي قدرتمند باشند. اين نوع سفينه‌ها مي‌توانند در تعدادي بالا ساخته شوند و درصورتي كه هريك از آن‌‌ها نتواند به اهداف تعيين‌شده دست يابد، جايگزين‌‌هاي بسياري برايشان وجود خواهند داشت. اين فضاپيماهاي كوچك حتي مي‌‌توانند حامل عناصر ژنتيكي موردنياز براي كاشتن بذر حيات (شامل گونه‌‌ي بشر) در جاي‌‌جاي گيتي باشند. زماني‌كه بشر به يك سيارك مناسب دست‌‌يابد، روي آن فرود مي‌‌آيد، كلكتورهاي خورشيدي را مستقر مي‌‌كند و شروع‌‌به استخراج منابع و توليد ربات‌‌ها، كلكتورها و كارخانجات بيشتري خواهد كرد. بدين‌‌ترتيب، انسان‌ها خواهند توانست سكونتگاه‌‌هاي بيشتري بسازند و افراد بيشتري را براي زندگي در آن تربيت كنند.

مرجع متخصصين ايران تهديدهاي بلندمدت بشري

يكي از شانس‌‌هاي اصلي ما براي بقا در آينده‌‌هاي بسيار دور، مهاجرت به فضا است.

ممكن است در واقعيت، هيچ گونه‌‌ي بيولوژيكي از انسان نتواند پا را فراتر از منظومه‌‌ي شمسي بگذارد. اينجا بايد از خود پرسيد كه آيا آنچه كه از ما باقي خواهد ماند، واقعا يك انسان است يا يك گونه‌‌ي كاملا جديد؟

مسئله‌‌ي چهارم: بقا تا پايان عمر ستارگان

مراحل شكل‌‌گيري ستارگان در جهان ما پيش‌‌تر نقطه‌‌ي اوج خود را پشت سر گذاشته است. همان‌‌طور كه ستارگان درخشان با عمر كوتاه مي‌‌سوزند؛ جهان مملو از تعداد زيادي از ستارگان كوتوله‌‌ي سرخ با عمري طولاني خواهد شد. اين ستارگان مي‌‌توانند تا چندين تريليون سال به درخشش خود ادامه دهند؛ اما اين روند نيز روبه افول است و طي ۱۰ الي ۱۰۰ تريليون سال، حتي كوتوله هاي سرخ نيز به‌‌آرامي خاموش خواهند شد. در اين مرحله، ما براي تداوم بقاي گونه‌‌ خود بيشتر به منابع انرژي نياز داريم تا نور ستارگان.

درحقيقت، گزينه‌‌هاي بسياري پيش‌‌روي ما قرار دارند؛ يكي از اين گزينه‌‌ها، استفاده‌‌از انرژي گداخت باكمك هيدروژن حاصل‌‌از كوتوله‌‌هاي قهوه‌‌اي و سيارات گازي است. گزينه‌‌ي ديگر نيز به‌‌دام انداختن ماده در سياه‌‌چاله‌‌ها و جمع‌‌آوري انرژي آزاد‌‌شده از آن است. حتي مي‌‌توان انرژي چرخش سياه‌‌چاله را ازطريق پراكندگي ابرتابشي (يا بمب‌‌هاي سياه‌‌چاله) نيز مهار كرد. در هرصورت، اين روند نياز به يك كار مهندسي در مقياس عظيم دارد. در اين ميان، ممكن است گزينه‌‌ي انرژي هسته‌‌اي معمولي نيز مطرح شود كه البته باتوجه به عدم توليد راديوايزوتوپ‌‌هاي جديد در فرايند ادغام ستاره‌‌هاي نوتروني و ابرنواخترها در آن زمان نمي‌‌توان روي انرژي شكافت هسته‌‌اي نيز حساب باز كرد. اين قضيه درمورد انرژي زمين‌‌گرمايي نيز صادق است؛ چراكه درنهايت روزي ايزوتوپ‌‌هاي داخل هسته‌‌ي سيارات نيز به پايان خواهد رسيد و قلب سيارات نيز در سرماي ابدي فرو خواهد رفت.

زندگي ممكن است روزي به شرايط محيطي سرد و دورازانتظار آينده وفق پيدا كند. هوش مصنوعي و ارگانيسم‌‌هاي پايه‌‌سيليكوني احتمالا قادر به بقا در شرايط محيطي نزديك به صفر درجه خواهند بود. شايد در روزگاري كه ستارگان روبه خاموشي مي‌‌گذارند، زندگي و هوش پايه‌‌كربني نيز به‌‌آرامي به‌‌ دنياهاي مجازي بزرگ‌تر و حتي پيچيده‌‌تر از دنياي واقعي پناه ببرد.

چنانچه بشريت بتواند تا پايان عمر ستارگان دوام آورد، آن روز خود تبديل به بزرگ‌ترين منبع انرژي جهان خواهند شد.

مسئله‌‌ي پنجم: بقا تا پايان عمر كهكشان‌‌ها

حركات ستاره‌‌اي تصادفي درنهايت باعث فروپاشي كهكشان‌‌ها خواهند شد. اين بدان معني است كه ستارگان درنتيجه‌‌ي گذر از مجاورت يكديگر، هرازگاهي دچار تغييراتي تصادفي در سرعت حركت خود مي‌‌شوند. اين تغييرات مي‌‌توانند گاهي باعث ايجاد يك سرعت گريز مناسب براي خروج ستاره از دل كهكشان شوند. بدين‌‌ترتيب، ستاره مي‌‌رود تا در اعماق فضاي بي‌‌كران به‌‌آرامي ناپديد شود و مابقي كهكشان در فقدان ستاره‌‌ي ازدست ‌‌رفته اندكي متراكم‌‌تر مي‌‌شود. اين روند طي ۱۰۰ ميليون تريليون سال، باعث فروپاشي كامل كهكشان و محدود‌‌شدن قلمروي آن به مرزهاي يك سياه‌‌چاله‌‌ي مركزي مي‌‌شود. سيرات مجاور اين ستارگان گريزان نيز در فضاي بي‌‌كران آواره خواهند شد.

موجودات هوشمند ساكن چنيني منظومه‌‌هايي براي نجات از چنين سرنوشتي، نياز به هدايت صحيح ستارگان در مداري دارند كه براي مدتي طولاني پايداري داشته باشد.

اين امر از انديشه متخصصينات فيزيكي ممكن است. دست‌كم در دوره‌‌‌‌ي فعلي مي‌‌توان اين ايده را مطرح كرد كه با نصب يك سري سطوح انعكاسي، از تابش دريافتي خود ستارگان به‌‌عنوان يك پيشرانه‌‌ي موشكي بسيار ضعيف بهره ببريم و بدين‌‌ترتيب، گذر ستارگان را از مجاورت يكديگر تحت كنترل درآوريم. اين روش تاحدودي مشابه‌‌با همان سازوكاري است كه ما از نيروي گرانشي براي تغيير مسير و شتاب‌‌بخشيدن به كاوشگرهاي وويجر بهره مي‌‌گيريم؛ اما اين‌‌بار در مقياسي بسيار وسيع‌‌تر. اين دستكاري مدار ستارگان به‌‌‌‌منزله‌‌ي بازي بر عرصه‌‌ي بزرگ‌ترين ميز بيلياردي است كه تاكنون جهان به خود ديده است.

مرجع متخصصين ايران تهديدهاي بلندمدت بشري

در چند ده ميليارد سال آينده، ما به «ستاره‌‌ي اوج» خواهيم رسيد.

براي رسيدن به چنيني هدفي، نياز به نصب ابرسازه‌‌هايي عظيم در مجاورت هر ستاره‌‌ و يك برنامه‌‌ريزي دقيق خواهيم داشت؛ با اين وجود، ميزان مواد اوليه‌‌ي لازم براي اين كار، به‌‌اندازه‌‌ي تنها يك سيارك بزرگ درازاي هر منظومه‌‌ي خورشيدي خواهد بود و طراحي فيزيكي آن تقريبا ساده است. احتمالا چالش اصلي، تنها برنامه‌‌ريزي چنين پروژه‌‌اي در ابعاد زماني چند ميليارد ساله خواهد بود كه براي بشر آن روزگار ممكن است پياده‌‌سازي آن چندان هم پيچيده نباشد.

مسئله‌‌ي ششم: بقا تا پايان وجود ماده

ماده از انديشه متخصصينات فعلي ما متشكل‌‌از اتم‌‌هايي است كه خود از پروتون‌‌ها، نوترون‌‌ها و الكترون‌‌ها ساخته‌‌شده‌‌اند. گفته‌‌مي‌‌شود پروتون‌‌ها و الكترون‌‌ها ذاتا پايدار هستند؛ درحالي كه پايداري نوترون‌‌ها تنها به‌‌واسطه‌‌ي پروتون‌‌ها مقدور است و اين ذرات به‌‌صورت مستقل نيمه‌‌عمري به‌‌اندازه‌‌ي تنها چند دقيقه خواهند داشت.

بنابر برخي انديشه متخصصينيات، پروتون‌‌ها ذاتا پايدار نيستند و در بازه‌‌هاي زماني بسيار بلندمدت از بين خواهند رفتن

با اين حال، بسياري از انديشه متخصصينيات فيزيك مي‌‌گويند كه پروتون‌‌ها نيز درحقيقت پايدار نيستند و در بازه‌‌هاي زماني بسيار بلندمدت از بين خواهند رفت. علي‌‌رغم تلاش‌‌هاي جانانه‌‌ي دانشمندان، هنوز مدركي دال بر نابودي پروتون‌‌ها كشف نشده است. نتايج فعلي مي‌‌گويند چنانچه چنين موضوعي حقيقت داشته باشد، تنها در بازه‌‌هاي زماني چند تريليون ساله رخ قابل‌‌رصد خواهد بود.

اين فروپاشي براي ما به‌‌معناي پايان مفهوم فعلي ماده خواهد بود. ستارگان و سيارات با سرعتي بسيار اندك در حال تبديل‌‌شدن به تشعشعات، الكترون‌‌ها و پوزيترون‌‌هاي آزاد هستند و درنهايت هيچ‌‌گونه سيستم پايدار و قابل‌‌سكونتي براي ما انسان‌ها وجود نخواهد داشت. آخرين كوتوله‌‌ي سياه باقي‌‌مانده از ستارگان نيز به‌‌آرامي تبديل به كريستال‌‌هاي هليوم و هيدروژن خواهد شد و اين ذرات به‌جاي‌مانده نيز در پهنه‌‌ي جهاني تاريك ناپديد خواهند شد. در انتهاي راه، تنها چيزي كه باقي خواهد ماند، مقاديري تابش و سياه‌‌چاله‌‌هايي در فضايي خالي خواهد بود.

آيا به‌راستي اين همان سرنوشت مقدر ما خواهد بود؟ شايد همان‌‌گونه كهكامپيوتر بزرگ در داستان كوتاه آيزاك آسيموف با نام «سؤال آخر» مي‌‌گويد:

هنوز داده‌هاي كافي براي ارائه‌‌ي يك پاسخ معنادار در دست نيست .
تبليغات
جديد‌ترين مطالب روز

هم انديشي ها

تبليغات

با چشم باز خريد كنيد
اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران شما را براي انتخاب بهتر و خريد ارزان‌تر راهنمايي مي‌كند
ورود به بخش محصولات