همه چيز هيت گروه‌ خوني و نقش آن در بدن انسان (بخش اول)

شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۳:۰۰
مطالعه 8 دقيقه
مرجع متخصصين ايران
خون به‌عنوان ماده‌ي حياتي بدن انسان در انديشه متخصصين گرفته مي‌شود. در گزارشي مفصل به مطالعه تاريخچه‌ي شناسايي گروه‌هاي خوني و علت وجود آن‌ها خواهيم پرداخت.
تبليغات

وقتي والدينم به من گفتند گروه خوني‌ام A مثبت است، حس غرور عجيبي به من دست داد؛ شايد به اين خاطر كه فكر مي‌كردم چون نمره‌ي A مثبت در مدرسه داراي بالاترين ارزش است؛ پس حتما بايد در ميان گروه‌هاي خوني هم داراي بالاترين ارزش باشد و بهترين گروه خوني و به‌عنوان يك وجه تمايز زيستي با سايرين به شمار رود.

زمان زيادي طول نكشيد كه پي بردم آن تفكر كودكانه تا چه اندازه نادرست و شايد احمقانه بود و بنابراين خيلي زود آن نگرش را كنار گذاشتم. اما از طرفي، هيچ‌گاه سعي نكردم به‌طور دقيق پي ببرم كه گروه خوني A مثبت به چه مفهومي است و در دنياي واقعي و در بدن ما داراي چه عملكرد يا وجه تمايزي مي‌تواند باشد.

تا هنگام بزرگ‌سالي، تنها نكته‌اي كه فهميده بودم اين بود كه اگر روزي در بيمارستان بستري شوم و به هر دليلي به تزريق خون نياز پيدا كنم، پزشك‌ها حتما بايد از سازگار بودن گروه و نوع خون تزريق‌شده به بدن من اطمينان پيدا كنند.

اكنون كه سال‌هاي زيادي از دوران كودكي و آن تفكرات كودكانه فاصله گرفته‌ام نيز سؤالات بي‌جوابي در اين زمينه در ذهنم مانده است. براي نمونه اين پرسش كه چرا حدود ۴۰ درصد از سفيدپوست‌ها داراي گروه خوني A هستند؛ در حالي كه تنها ۲۷ درصد از اهالي آسيايي‌ شرقي اين گروه خوني را دارند؟ گروه‌هاي مختلف خوني از كجا شكل مي‌گيرند و سازوكار و كاركرد آن‌ها در بدن ما چيست؟ براي گرفتن پاسخ‌ براي اين پرسش‌ها، به هم انديشي ها و توضيحات برخي از متخصصان و متخصص كارشناسان در زمينه‌هاي خون‌شناسي، ژنتيك، زيست‌شناسي فرگشتي، ويروس‌شناس‌ها و دانشمندان علوم تغذيه مراجعه كردم.

در سال ۱۹۰۰، كارل لندشتينر پزشك اتريشي براي اولين بار موفق به كشف گروه‌هاي خوني شد و به خاطر كارهايش در اين حوزه، در سال ۱۹۳۰ ميلادي به جايزه‌ي نوبل فيزيولوژي يا پزشكي رسيد. از آن زمان تا به امروز دانشمندان همواره در حال توسعه‌ي ابزارهاي توانمندي براي كاوش و جستجوي بيشتر در زمينه‌ي گروه‌هاي خوني زيستي بوده‌اند. آن‌ها در اين مسير به برخي سرنخ‌هايي جالب و كنجكاو كننده نيز رسيده‌اند. براي يك نمونه، آن‌ها گروه‌هاي خوني نسل‌هاي گذشته و نياكان افراد را مطالعه و رديابي كرده و به نتايجي در مورد تأثير آن گروه‌ها بر سلامتي نسل‌هاي فعلي رسيده‌اند.

اما با وجود همه‌ي اين پژوهش‌ها، من به اين نتيجه رسيدم كه گروه‌هاي خوني هنوز هم از جنبه‌هاي بسياري براي دانشمندان رازآلود هستند. آن‌ها بايد تلاشش كنند تا به پاسخ‌هاي قانع‌كننده‌اي در مورد ماهيت آن‌ها دست يابند. آجيت واركي، زيست‌شناس دانشگاه كاليفرنيا-سن ديگو، در اين باره چنين اظهار انديشه متخصصين مي‌كند:

آيا واقعا شگفت‌انگيز نيست كه با گذشت تقريبا ۱۰۰ سال از اعطاي جايزه‌ي نوبل براي اين كشف، ما هنوز واقعا نمي‌دانيم كه وظيفه‌ي گروه‌هاي خوني و ماهيتشان براي چيست؟

اطلاع من از اينكه خودم به گروه خوني A تعلق دارم، به لطف يكي از بزرگ‌ترين كشف‌هاي تاريخ پزشكي ميسر شده است. از طرفي چون پزشك‌ها از وجود گروه‌هاي خوني آگاهي دارند، مي‌توانند زندگي‌هاي افراد بيمار را با تزريق و انتقال خون نجات دهند. اما واقعيت اين است كه در بخش بسيار زيادي از تاريخ ما، ايده‌ي انتقال خون و جابه‌جايي آن از بدن يك فرد به بدن فردي ديگر به‌عنوان يك رؤياي جنجالي و حتي تابو به شمار مي‌رفته است.

پزشك‌هاي دوران رنسانس همواره در مورد اينكه «اگر خون يك فرد را وارد رگ‌هاي افراد بيمار كنيم چه روي مي‌دهد» ژرف‌انديشي كرده‌اند. برخي از آن‌ها حتي بر اين باور بوده‌اند كه چنين كاري مي‌تواند به‌عنوان درماني براي تمامي انواع بيماري‌ها، حتي ديوانگي، در انديشه متخصصين گرفته شود. در نهايت در دهه‌ي اول قرن هفدهم بود كه چندين پزشك اين ايده را مورد آزمايش قرار دادند و انجام اين كار، نتايج فاجعه‌آميزي را به بار آورد.

يك پزشك فرانسوي، خون گاو را به بدن يك فرد ديوانه تزريق كرد. بلافاصله پس از انجام اين تزريق، بيمار شروع به عرق كردن و استفراغ و توليد اوره‌اي به رنگ خاكستر كرد و پس از انجام يك انتقال خون ديگر، جان خود را از دست داد.

به بار آمدن چنين فجايعي باعث شده بود كه تا ۱۵۰ سال از آن زمان، فرايند انتقال خون به‌عنوان يك پديده‌ي بد در ميان مردم تلقي شود. حتي در قرن نوزدهم ميلادي هم تعداد كمي از پزشكان بودند كه جرات امتحان يا آزمايش اين رهيافت را داشته باشند. يكي از اين معدود افراد، پزشكي بريتانيايي به نام جيمز بلاندل بود. وي همانند بسياري ديگر از همكاران پزشك خود، همواره شاهد اين بود كه بسياري از زن‌هاي بيمار در حين به دنيا آوردن فرزندشان و در اثر از دست دادن خون زياد، جان خود را از دست مي‌دهند.

پس از يكي از اين مرگ‌هاي حين زايمان در سال ۱۸۱۷ بود كه بلاندل به اين نتيجه رسيد كه نمي‌تواند در برابر روند متداول آن روزها بي‌تفاوت باشد و تصميم به ايجاد تغيير در آن گرفت. وي بعدها در اين باره چنين نوشته است:

من نمي‌توانستم از اين نكته صرف انديشه متخصصين كنم كه شايد به‌احتمال اندكي، بيمار مي‌توانست با انجام عمل انتقال خون از مرگ نجات يابد.

بلاندل تصميم گرفت براي بيمارهاي انسان، تنها بايد از خون‌هاي انساني استفاده كند. اما هيچ‌كس در آن زمان حتي در پي امتحان چنين انتقالي برنيامده بود. وي مصمم بود تا با ساخت و اجراي سيستمي از قيف‌ها و سرنگ‌ها و تيوب‌هايي كه قابليت انتقال خون از فرد دهنده به بيمار گيرنده‌ي خون داشتند، اين كار را انجام دهد.

پس از آزمايش اين سيستم روي سگ‌ها، بلاندل به بالين مرد بيماري فراخوانده شده بود كه تا حد مرگ خون از دست داده بود و در حال مرگ بود. وي در اين مورد نوشته است كه تنها فرايند انتقال خون مي‌توانست به وي شانسي براي زنده ماندن ببخشد.

چندين فرد اهداكننده در آن زمان حاضر شدند و مقدار ۴۰۰ ميلي‌ليتر خون در اختيار بلاندل گذاشتند. وي اين خون را به بازوهاي مرد بيمار تزريق كرد. مرد بيمار پس از انجام تزريق اظهار كرد كه حالش بهتر شده است و به نوشته‌ي بلاندل، بيان كرد كه احساس ضعف كمتري دارد. ولي با اين وجود اين بيمار هم پس از ۲ روز جان خود را از دست داد.

مرجع متخصصين ايران گروه هاي خوني و نوع خون

با اين حال، آزمايش فوق بلاندل را متقاعد ساخت كه انتقال خون مي‌تواند داراي منفعت زيادي براي بشر باشد و از اين‌رو وي در سال‌هاي بعد نيز به تزريق خون به بدن بيماراني كه اميدي زنده ماندنشان نبود و نياز به خون داشتند، ادامه داد. در نهايت وي در آن مدت ۱۰ فرايند انتقال خون را به انجام رساند كه از ميان آن‌ها تنها ۴ بيمار به زندگي خودشان ادامه دادند و ۶ فرد ديگر در اثر بيماري جان سپردند.

البته پزشك‌هاي ديگري نيز در آن دوران آزمايش‌هايي در مورد انتقال خون داشتند؛ ولي ميزان موفقيت آن‌ها به‌هيچ‌عنوان اميدواركننده نبود. رهيافت‌هاي متنوعي براي انجام دادن فرايند امتحان شدند كه از اين ميان مي‌توانيم به تلاش‌هاي انجام‌شده در دهه‌ي ۱۸۷۰ براي استفاده از شير در انتقال خون اشاره كنيم؛ كاري كه بي‌نتيجه و در عين حال خطرناك بود.

 باور بلاندل در مورد اينكه انسان‌ها تنها بايد خون انسان‌ها را دريافت كنند صحيح بود؛ ولي او يك نكته‌ي كليدي در اين مورد را نمي‌دانست: اينكه انسان‌ها تنها مي‌توانند خون دسته‌ي خاصي از انسان‌ها را دريافت كنند. به انديشه متخصصين مي‌رسد كه آگاه نبودن بلاندل از همين واقعيت ساده باعث شد برخي از بيمارانش در آن زمان از مرگ نجات پيدا نكنند.

چيزي كه مرگ‌ بيماران را بيشتر غم‌آلود مي‌كند اين است كه كشف گروه‌هاي خوني در حدود چند دهه بعد از آن دوره و در نتيجه‌ي يك فراروند تقريبا ساده انجام شد.

نخستين سرنخ‌ها در رابطه با اينكه چرا انتقال خون‌هاي صورت گرفته در قرن نوزدهم به نتيجه نرسيد، در توده‌هاي خوني به دست آمد. هنگامي كه دانشمندان در اواخر دهه‌ي ۱۸۰۰ ميلادي، خون‌هاي افراد مختلف را در لوله‌هاي آزمايشي با هم مخلوط مي‌كردند، پي بردند كه گاهي اوقات، سلول‌هاي قرمز خوني به همديگر مي‌چسبند. اما چون اين خون‌هاي نمونه معمولا از بدن افراد بيمار گرفته مي‌شد، دانشمندان به‌غلط چنين تصور كردند كه شكل گرفتن توده‌هاي خوني شايد ناشي از نوعي عامل ناشناخته‌ در ارتباط با بيماري‌ها بوده و در موضوع تحقيق آن‌ها در آن زمان خارج بوده باشد.

هيچ‌كس در آن دوره كنجكاو نشد كه بفهمد آيا خون افراد سالم نيز به‌صورت لخته درمي‌آيد يا خير؛ تا زماني كه كارل لندشتينر بر آن شد تا پي ببرد كه براي خون افراد سالم چه اتفاقي خواهد افتاد. او پس از آزمايش بلافاصله متوجه شد كه خون‌ افراد سالم نيز گاهي منجر به تشكيل توده‌هاي خوني مي‌شود.

لندشتينر تصميم گرفت الگوي لختگي را در اين آزمايش‌ها ثبت كند و براي اين كار، خون افراد شاغل در آزمايشگاهش و همچنين خون خودش را به كار برد. او خون‌هاي گرفته‌شده را به دو بخش سلول‌هاي قرمز خوني و پلاسما تقسيم كرد و سپس پلاسماي خون يك فرد را با سلول‌هاي قرمز خون فرد ديگر مخلوط كرد.

او پي برد كه پديده‌ي توده شدن خون تنها در هنگام مخلوط كردن خون‌ بعضي افراد خاص روي مي‌دهد. وي در ادامه با انجام پژوهش‌هاي بيشتر روي مخلوط‌ها، افراد آزمايش را به سه گروه تقسيم‌بندي كرد. اون به آن‌ها اسامي اختياري A، B و C را اختصاص داد. بايد اشاره كنيم كه بعدها، گروه C با O جايگزين شد و چندين سال پس از آن نيز پژوهشگران موفق به كشف گروه خوني AB شدند.

تا ميانه‌هاي قرن بيستم، فليپ لوين روش ديگري براي طبقه‌بندي خون انسان‌ها شناسايي كرد؛ روشي كه مبتني بر داشتن يا نداشتن عامل خوني Rh بود. گفتني است كه علامت مثبت و منفي كه در كنار گروه‌هاي خوني استفاده مي‌شود مربوط به همين عامل و وجود و نبود آن در خون فرد است.

وقتي كه لندشتينر خون افراد مختلف را با هم مخلوط كرد، پي برد كه اين روند از قوانين خاصي پيروي مي‌كند. اگر او پلاسماي گروه A را با سلول‌هاي قرمز فرد ديگري در گروه A مخلوط مي‌كرد، پلاسما و سلول‌ها كماكان به‌صورت مايع مي‌ماندند.

همين قانون براي پلاسما و سلول‌هاي قرمز گروه B نيز صادق بود. اما اگر لنشتينر پلاسماي گروه A را با سلول‌هاي قرمز گروه B مخلوط مي‌كرد، در آن صورت خون به توده تبديل مي‌شد (و همين‌طور برعكس).

مرجع متخصصين ايران انتقال خون

خون افراد گروه O متفاوت بود. هنگامي كه لندشتينر، سلول‌هاي قرمز خوني A يا B را به پلاسماي O مخلوط مي‌كرد، مخلوط‌ها به توده تبديل مي‌شدند. اما در عين حال او مي‌توانست پلاسماي گروه‌هاي A يا B را به سلول‌هاي قرمز O اضافه كند؛ بدون اينكه مخلوط‌ها به توده تبديل شوند.

همين توده شدن است كه فرايند انتقال خون را به پديده‌اي خطرناك و ريسك آميز تبديل مي‌كند. به تعبيري اگر يك پزشك به‌طور تصادفي، خون نوع B را به بازوي (A+) تزريق كند، بدن فرد پر از لخته‌هاي كوچك خواهد شد. اين لخته‌ها مي‌توانند روند گردش خون را متوقف كنند و منجر به خونريزي شديد شوند كه در ادامه باعث ايجاد اشكال در تنفس و احتمالا مرگ مي‌شود. اما اگر همين فرد از گروه خوني نوع A يا O دريافت كند، وضعيت به‌خوبي پيش خواهد رفت.

ادامه دارد...

جديد‌ترين مطالب روز

هم انديشي ها

تبليغات

با چشم باز خريد كنيد
اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران شما را براي انتخاب بهتر و خريد ارزان‌تر راهنمايي مي‌كند
ورود به بخش محصولات