زبان چگونه روي مغز اثر مي‌گذارد؟

پنج‌شنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۳:۱۵
مطالعه 6 دقيقه
مرجع متخصصين ايران
پژوهشگران مي‌گويند يادگيري زبان با برانگيختگي هم‌زمان نورون‌هاي موجود در مغز، بر ساختار ماده‌ي خاكستري و سفيد تأثير مي‌گذارد.
تبليغات

در يكم مه سال ۲۰۱۹، آكي‌هيتو، امپراتور سابق ژاپن، تخت پادشاهي را رسما به فرزندش، ناروهيتو، واگذار كرد. از آن زمان به‌بعد، ناروهيتو طليعه‌دار عصر جديدي شد كه آن را ريوا (هارموني) ناميد. سنّت ژاپني نام‌گذاري دوره‌ها بازتاب‌ باور باستاني آن‌ها به روح الهي زبان است. كوتوداما (روح كلمات) ايده‌اي است كه مي‌گويد كلمات قدرتي جادويي براي تغيير واقعيت فيزيكي را دارند.

به‌خاطر تأثير فراگير اين تفكر روي اجتماع، ازجمله نفوذ آن روي خرافات و رسوم اجتماعي، شعرهاي سنّتي و آهنگ‌هاي پاپ مدرن، كلمه‌ي كوتوداما به‌نوعي مفهوم خويش را اثبات مي‌كند. براي چندين قرن، بسياري از فرهنگ‌ها به قدرت معنوي زبان اعتقاد داشتند. در طول زمان، اين ايده‌ از قلمرو افسانه و جادو گسترش يافته و وارد حوزه‌ي پژوهش‌هاي علمي شد. نتايج حاصل از اين پژوهش‌ها نشان داد زبان واقعا مي‌تواند از راه‌هايي مثل تغيير فيزيولوژي ما جهان فيزيكي را تحت‌تأثير قرار دهد.

بدن ما براي سازگاري با محيط تكامل پيدا مي‌كند. اين تكامل نه‌تنها طي ميليون‌ها سال رخ مي‌دهد؛ بلكه در افق زماني روزها و سال‌هاي زندگي هر فرد نيز مشاهده‌شدني است. در سواحل تايلند، كودكاني زندگي مي‌كنند كه مي‌توانند مانند دلفين‌ها ببينند. عوامل فرهنگي و محيطي روي نحوه‌ي مديريت زندگي روزمره‌ي اين عشاير دريايي قبيله‌ي موكن تأثير گذاشته و به آن‌ها اين توانايي را داده كه بتوانند طوري مردمك چشم خود را زير آب تنظيم كنند كه بيشتر ما قادر به انجام آن نيستيم.

همان‌طوركه غواصي گسترده مي‌تواند مردمك چشمان ما را تغيير دهد و ورزش نيز بدن ما را تغيير مي‌دهد، فعاليت‌هاي ذهني نظير يادگيري و استفاده از زبان نيز مي‌توانند روي ساختار فيزيكي مغز ما تأثيرگذار باشند. وقتي دو نورون به يك محرك پاسخ مي‌دهند (مثلا يك كلمه)، آن‌ها باهم ارتباطات شيميايي و فيزيكي برقرار مي‌كنند كه اين مسيرها بسته به ميزان همكاري متقابل آن نورون‌ها، تقويت يا تضعيف مي‌شود. فرايند برانگيختگي هم‌زمان نورون‌ها اساس يادگيري است و در تشكيل ماده‌ي خاكستري و ماده‌ي سفيد مغز منعكس مي‌شود.

توانايي مغز براي سازگاري با محيط، چگونگي خوگرفتن انسان به صداهاي زبان مادري‌اش را توضيح مي‌دهد. تمامي نوزادان با قابليت ايجاد تمايز بين صداهاي گفتاري زبان‌هاي مختلف متولد مي‌شوند؛ اما آن‌ها درنهايت، در جهت ورودي‌هايي تنظيم مي‌شوند كه بيشتر مي‌شنوند. مسيرهاي عصبي مربوط‌به آواهاي مادري تقويت‌شده درحالي‌كه آن‌هايي كه مربوط‌به صداهاي بيگانه هستند حذف مي‌شوند.

مرجع متخصصين ايران يادگيري زبان خارجي

براي افراد دوزبانه، پنجره‌ي پردازش صداي جهاني (زبان اصلي) به‌‌دليل مواجهه‌ي آن‌ها با محيط‌هاي زباني غني‌تر به‌مدت طولاني‌تري باز مي‌ماند. به‌عبارت ديگر، ورودي‌هايي كه مغز ما دريافت مي‌كند، تجربه‌ي ما از جهان اطراف را شكل مي‌دهد.

با وجود اين واقعيت كه چندزبانه‌بودن بيش از اينكه استثنا باشد، هنجار است، مدل تك‌زباني، مدل استاندارد استفاده‌شده در مطالعات عصبي‌شناختي است. در مطالعه‌اي مروري كه اخيرا در مجله‌ي Behavioral and Brain Functions منتشر شده، درباره‌ي اين مسئله مباحثه شده كه چگونه اشكالات مرتبط با رويارويي با چند زبان بر نحوه‌ي ادراك و پاسخ ما به محيط پيرامون و نيز ساختار فيزيكي مغز تأثير مي‌گذارد. به‌عنوان مثال، تصويربرداري عصبي نشان مي‌دهد دوزبانگي مي‌تواند موجب افزايش توجه و حساسيت به صداها حتي پس از دوران نوزادي شود. اين موضوع حتي درباره‌ي افرادي صادق است كه در بزرگ‌سالي زبان ديگري ياد مي‌گيرند.

همچنين، دوزبانگي باعث افزايش كارايي مغز درزمينه‌ي مديريت حجم اطلاعات زيادي شده كه ثانيه‌به‌ثانيه به مغز وارد مي‌شود و به شما كمك مي‌كند روي موضوع مهم‌تر تمركز كنيد و ورودي‌هاي انحرافي را ناديده بگيريد. اين مهارت‌ها كه براي يادگيري زبان جديد ضروري هستند، شايد بتوانند توضيح دهند چرا يادگيري زبان دوم مي‌تواند موجب آسان‌ترشدن يادگيري زبان سوم و چهارم شود.

اين يافته‌ها كاملا با ايده‌هاي قديمي‌ مغايرت دارد؛ ايده‌هايي كه مي‌گويند مغز، تنها براي يادگيري يك زبان فضا دارد. درواقع، يادگيري زبان جديد روي نحوه‌ي استفاده از منابع موجود و حتي بهينه‌سازي استفاده از آن‌ها تأثير مي‌گذارد. مواجهه‌ي گسترده دربرابر گفتار چندزبانه مي‌تواند به رمزگشايي قوي‌تر صداها در ساقه‌ي مغز و نيز افزايش ماده‌ي خاكستري و سفيد قشر شنوايي اوليه منجر شود. به‌عنوان يكي از پيامدها، پس از يادگيري، درك اصوات گفتاري خارجي حتي در افراد بزرگ‌سال درمقايسه‌با افراد تك‌زبانه آسان‌تر مي‌شود و آن‌ها راحت‌تر مي‌توانند لهجه‌هاي خارجي را تقليد كنند.

مرجع متخصصين ايران مغز

رمزگشايي از سيگنال‌هاي گفتاري پيچيده، تنها يكي از اشكالاتي است كه مغز دوزبانه با آن رو‌به‌رو مي‌شود. وقتي يك واژه‌ بازمي‌شود (براي مثال “c-a-n-d-l-e”)، هر دو گروه تك‌زبانه‌ها و دوزبانه‌ها بايد تداخل حاصل از كلمات مشابهي را سركوب كنند كه به ذهن مي‌آيند (مثلا “cat,” “can,” “candy”). بااين‌حال، علاوه‌بر كلمات مشابه از همان زبان، افراد چندزبانه بايد كلمات آشناي مربوط‌به زبان ديگر را نيز در انديشه متخصصين بگيرند.

درحقيقت، مغز دوزبانه هميشه آماده‌ي پردازش كلمات تمام زبان‌هايي است كه ياد گرفته (يا اصطلاحا رقباي زباني) است. در طول زمان، دوزبانه‌ها در كنترل اين رقبا مهارت كسب مي‌كنند تا نقطه‌اي كه مناطقي از مغز تك‌زبانه‌ها براي حل رقابت‌هاي داخل زباني روي آن‌ها تكيه مي‌كنند (مثلا قشر سينگولار قدامي)، در دوزبانه‌ها فعاليت كمتري از خود نشان دهد؛ مگر اينكه آن‌ها نياز داشته باشند رقابت بين زبان‌ها را مديريت كنند.

درست به‌همان صورت كه داشتن عضلات قوي‌تر به شما اجازه مي‌دهد وزنه را با تلاش كمتري بلند كنيد، افزايش ماده‌ي خاكستري مغز در مناطق كنترل‌كننده‌ي كاركردهاي اجرايي ممكن است موجب شود دوزبانه‌ها راحت‌تر بتوانند اطلاعات مربوط‌ به هم را مديريت كنند.

درمقابل در افراد دوزبانه، ميزان ماده‌ي سفيد در رشته‌هاي اتصال‌دهنده‌ي مناطق كنترلي پيشاني به مناطق حركتي و حسي زيرقشري و خلفي افزايش مي‌يابد و احتمالا به آن‌ها اين توانايي را مي‌دهد كه بخشي از اين كار را به مناطقي از مغز واگذار كنند كه بيشتر فعاليت‌هاي روندي را انجام مي‌دهد. ازآنجاكه براي انجام وظايف زباني و غيرزباني از ماشين‌هاي عصبي يكساني استفاده مي‌شود، تجربه‌ي چندزباني‌بودن مي‌تواند روي عملكرد زمينه‌هايي نيز تأثيرگذار باشد كه اصلا ارتباطي با زبان ندارند.

شايد افزايش ماده‌ي خاكستري و سفيد و نيز افزايش توانايي به‌كارگيري مناطق مختلف مغز بتواند توضيح دهد چرا آغاز علائم زوال عقل در دوزبانه‌ها تا چهار سال به‌تأخير مي‌افتد. خوشبختانه به‌انديشه متخصصين نمي‌رسد مهلت زماني براي اين شيوه‌ي تقويت مغز وجود داشته باشد؛ زيرا يادگيري زبان خارجي در بزرگ‌سالي نيز مي‌تواند تأثير زيادي روي مغز بگذارد. علاوه‌براين، تغييراتي كه بدين‌صورت در مغز اتفاق مي‌افتند، احتمالا حالت آبشاري دارند؛ يعني كنترل شناختي بهتر موجب تقويت پردازش شنوايي مي‌شود و اين امر يادگيري زبان‌هاي ديگر را تسهيل و به بازسازي عصبي مداوم كمك مي‌كند.

ظرفيت انسان براي يادگيري زبان نقش مهمي در توسعه‌ي تمدن‌ها و انتقال اطلاعات و توانايي ايجاد محيط همگاني ايفا مي‌كند. افسانه و جادو به‌كنار، ولي نام‌نهادن عصر جديد ژاپن با عنوان «عصر ريوا» مي‌تواند ازطريق تأثير بر افكار و انتخاب مردم، پيامدهاي درخورتوجهي در جامعه بگذارد.

اگرچه پيامدهاي بيروني زبان در طول تاريخ وجود داشته است، ما همين اواخر و با دسترسي به تكنولوژي‌هايي نظير fMRI ،EEG ،PET ،MEG ،NIRS ،CT و رديابي چشم توانستيم ارتباط زبان با مغز را مطالعه كنيم. ما اكنون مي‌‌دانيم تجربه‌ي چندزباني‌بودن مي‌تواند تغييرات گسترده‌اي در معماري عصبي ايجاد كند؛ تغييراتي كه در طول زندگي و حوزه‌هاي مختلف عملكرد مشاهده‌شدني است: از نوزادي تا سنين پيري، از ادراك حسي تا پردازش شناختي بالاتر. استفاده و يادگيري از زبان مي‌تواند بيولوژي ما را تغيير دهد و اين امر ثابت مي‌كند كلمات واقعا مي‌توانند واقعيت فيزيكي ما را تغيير دهند.

تبليغات
جديد‌ترين مطالب روز

هم انديشي ها

تبليغات

با چشم باز خريد كنيد
اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران شما را براي انتخاب بهتر و خريد ارزان‌تر راهنمايي مي‌كند
ورود به بخش محصولات