درمان افسردگي به روش پيوند ميكروبيوم روده
افزايش دانش انسان درمورد زيستشناسي استرس ممكن است درنهايت موجب توسعهي درمانهاي باكتريايي براي اختلالات رواني شود. دانشمندان نشان دادهاند كه پيوند باكتريهاي رودهي حيواناتي كه به استرس اجتماعي حساس هستند، به حيوانات بدون استرس، ميتواند موجب بروز رفتارهاي آسيبپذير شود. در اين پژوهش، جزئيات اثرات متقابل بين مغز و روده تشريح شده كه ممكن است روزي منجربه توسعهي درمانهاي پروبيوتيك براي اختلالات رواني نظير افسردگي شود. سيما بتناگر، نويسندهي اين مقاله ميگويد:
در موشهايي كه رفتار افسردهگونه داشتند، ما دريافتيم كه استرس موجب تغيير ميكروبيوم روده ميشود (جامعهي ميكروبي روده). علاوهبراين، وقتي ميكروبيوم موشهاي حساس به استرس را به موشهاي بدون استرس پيوند زديم، حيوانات گيرنده نيز رفتار مشابهي نشان دادند.
بتناگر اضافه كرد كه استرس همچين موجب افزايش التهاب در مغز موشهاي آسيبپذير شد و اين التهاب پس از اينكه موشهاي بدون استرس نيز پيوند را دريافت كردند، مشاهده شد. بتناگر، عضو برنامهي ميكروبي PennCHOP است كه هدف آن، درك بهتر جوامع ميكروبي درون بدن انسان و تغيير ويژگيهاي آن درجهت بهبود سلامتي انسان است.
دانشمندان ميدانند مغز و روده روي هم تاثير ميگذارند. در انسانها، بيماران داراي اختلالات رواني درمقايسهبا افراد سالم، جمعيت ميكروبي متفاوتي دارند و چنين الگويي در مدلهاي حيواني بيماريهاي رواني نيز ديده ميشود. در اين مطالعه، مكانيسمهاي مرتبط با التهاب مغز، ميكروبيوم و استرس مورد مطالعه قرار گرفته است. بتناگر ميگويد:
تمام انسانها، واكنش مشابهي دربرابر استرسهاي يكسان نشان نميدهند؛ برخي از آنها نسبتبه توسعهي اختلالات رواني آسيبپذيرتر هستند و برخي نيز انعطافپذيري بيشتري دارند.
در جوندگان، سلسلهمراتب اجتماعي و قلمرو، منابع مهم استرس هستند. پژوهشگران در آزمايشگاه، عوامل استرسزا را با استفاده از ابزارهاي معتبر رفتاري مانند آزمايش شناي اجباري يا آزمون شكست اجتماعي مدلسازي كردند تا مطالعه كنند اين حيوانات چگونه از استراتژيهاي مقابله با استرس استفاده ميكنند. موشهايي كه در برخورد با اين عوامل، موضع مطيعانهاي در پيش ميگرفتند، نسبتبه اثرات استرس آسيبپذيرتر بودند؛ زيرا داراي علائم اضطراب و افسردگي بيشتري بودند. اما جوندگاني كه فعالانه با اين اشكال برخورد ميكردند، دربرابر اثرات حاصل از استرس اجتماعي انعطافپذيرتر بودند. براساس اين ارزيابيها، پژوهشگران حيوانات را به دو گروه آسيبپذير و انعطافپذير تقسيم كردند.
پژوهشگران ميكروبيوم مدفوع موشهاي آسيبپذير، موشهاي انعطافپذير، موشهاي گروه كنترل (بدون استرس) و گروه پلاسيبو (دارونما) را تجزيهوتحليل كردند. آنها متوجه شدند نسبت باكتريهاي خاصي مانند كلوستريديا در جامعهي ميكروبي موشهاي آسيبپذير درمقايسهبا گروههاي ديگر بيشتر است. آنها ميكروبيوم گروههاي دهنده (موشهاي آسيبپذير، موشهاي انعطافپذير يا موشهاي گروه كنترل) را به موشهايي كه تحت استرس قرار نگرفته بودند، پيوند زدند.
ميكروبيومهاي متفاوت موجب تغيير رفتار افسردهگونهي موشها شد. احتمال بيشتري وجود داشت كه موشهاي دريافتكنندهي پيوند، نسبتبه موشهاي آسيبپذير رفتارهاي افسرده گونهاي از خود نشان دهند؛ اما موشهايي كه پيوند را از حيوانات انعطافپذير يا موشهايي كه تحت استرس قرار نداشتند، دريافت كردند، هيچ تغييري در رفتار يا سنجههاي عصبي نشان ندادند.
الگوهاي فرايندهاي التهابي مغز در حيوانات گيرنده شبيه الگوهاي موجود در مغز حيوانات آسيبپذير بود كه نشان ميدهد تاثير باكتريهاي روده روي سيستم ايمني ممكن است موجب بروز التهاب شده باشد. بااينحال، پيوند موجب تغيير قابلتوجهي در اضطراب موشها نشد. اين موضوع كه پيوند ميكروبيوم موشهاي آسيبپذير به موشهاي بدون استرس موجب بروز رفتار افسردگي و نه اضطراب ميشود، شايد نشاندهندهي وجود مكانيسمهاي متفاوت باشد.
بهگفتهي پژوهشگران، اين تفاوت نشان ميدهد كه رفتارهاي افسردهگونه بيشتر بهوسيلهي ميكروبيوم روده تنظيم ميشوند؛ درحاليكه رفتارهاي مرتبطبا اضطراب عمدتا تحتتاثير تغييرات ايجادشده در فعاليتهاي عصبي درنتيجهي تجربهي استرس قرار ميگيرند. بتناگر ميگويد:
هنوز بايد پژوهشهاي بيشتري انجام شود، اما ما متخصصدهايي را براي آينده پيشبيني ميكنيم كه در آنها ميتوانيم از دانش خود در زمينهي اثرات متقابل بين ميكروبيوم و مغز براي درمان اختلالات رواني انسان استفاده كنيم. درحالحاضر، برخي افراد درحال مصرف پروبيوتيكها هستند. اگر ما بتوانيم درنهايت اثرات سودمند باكتريهاي خاص را اثبات كنيم، ميتوانيم مرحلهي جديدي را براي درمان اختلالات رواني آغاز كنيم.
هم انديشي ها