تلاش بشر براي رسيدن به هوش مصنوعي عمومي بيهوده است؟
هماهنگي زيادي بين پيشرفت خودروهاي خودران و هوش مصنوعي وجود دارد و بشر هرچهبيشتر به آنها نزديك شود، سختيهايشان آشكارتر ميشود. جان مككارتي و ماروين مينسكي دو دانشمندي بودند كه در سال ۱۹۵۶ «مطالعه دوماههي ۱۰ مرد هوش مصنوعي» را براي رمزگشايي رازهاي ذهن انسان پيشنهاد دادند و گفتند:
خيلي زود ميتوانيم بهطور دقيق تمام ابعاد يادگيري و قابليتهاي هوش را بهشيوهاي توصيف كنيم كه ماشين بتواند آن را شبيهسازي كند.
با وجود گذشت بيش از ۶ دهه از آن زمان، سيستمهاي هوش مصنوعي هنوز حتي در تقليد عملكرد ابتدايي شناختي كودك هم دچار اشكال هستند، چه برسد به قابليتهاي حل مسئلهي ذهن بزرگسال. انسان تاكنون موفق نشده است هوش مصنوعي انساني بسازد؛ بلكه بيشتر در جهت اهدافي مثل تجزيهي هوش مصنوعي به هوش محدود (Narrow) و هوش عمومي و ابَرهوش حركت كرده است.
چنين روند مشابهي در خودروهاي خودران هم ديده ميشود. چند سال پيش، تقريبا تمام رسانهها وعدهي خودروهاي خودران را ميدادند. براساس پيشبينيها، قرار بود خودروهاي خودران تا سال ۲۰۱۹ فراگير شوند؛ بااينحال درحالحاضر، خودروهاي خودران همچنان هدفي دور از دسترس هستند؛ چراكه در مرحلهي آزمون و خطا هستند و در مناطق محدود متخصصد دارند. علاوهبراين، خطاهاي احمقانهاي مرتكب ميشوند؛ بهطوريكه حتي پيشتازان خودروهاي خودران امروزه تأكيد ميكنند بشر هنوز با حذف راننده فاصله دارد. اين مسئله براي فروشگاههاي فاقد صندوقدار هم صدق ميكند.
خودروهاي خودران و هوش مصنوعي عمومي براي بسياري از افراد اهدافي ناممكن يا پروژههايي ردشده و بهمعني اتلاف زمان و پول هستند. شايد از برخي ابعاد حق با آنها باشد و انسان هرگز نتواند به اين اهداف برسد؛ اما با نگاهي دقيقتر متوجه خواهيم شد كه بشر هنوز به افراد بلندپروازي نياز دارد كه بهدنبال اهداف ناممكن باشند.
آيا امكان توليد هوش مصنوعي عمومي وجود دارد؟
هوش مصنوعي عمومي طرفداران خود را دارد. نمونهي بارز حمايت از هوش مصنوعي، OpenAI، آزمايشگاه تحقيقاتي ايلان ماسك و سم آلتمن است كه حامي چندين پروژهي شاخص است. در بيانيهي مأموريت OpenAI آمده است:
مأموريت OpenAI تضمين فايده و سود هوش مصنوعي عمومي (AGI) براي بشر است؛ چراكه با اين فناوري بسياري از سيستمهاي خودكار ازانديشه متخصصين اقتصادي دربرابر انسان برتري پيدا ميكنند. تلاش ما براي توليد مستقيم AGI سودمند و امن است؛ اما حتي اگر اين مأموريت به ديگران در دستيابي به اهدافشان كمك كند، بازهم رسالت خود را انجام دادهايم.
البته، همه با اين ارزيابي موافق نيستند و عملكرد فناوريهاي فعلي هوش مصنوعي تفاوتهاي زيادي با هوش و ذهن انسان دارد. بسياري از دانشمندان برجستهي اين حوزه معتقدند هوش مصنوعي در سطح انساني هدف بيهودهاي است و درحالحاضر، برنامهها و فناوريهاي متعددي از نوع هوش مصنوعي محدود وجود دارند كه بايد اولويت بيشتري برايشان قائل شد. پيتر نورويگ، پيشتاز هوش مصنوعي و مدير پژوهشي گوگل، در اين باره ميگويد:
ما روش ساخت هوش واقعي را ميدانيم و من و همسرم دوبار اين كار را انجام داديم. البته، همسرم بخش زيادي از كار را برعهده داشت. بااينحال، به شبيهسازي انسانها نيازي نداريم؛ به همين دليل، بايد بر ساخت ابزاري تمركز كنيم كه به انسان كمك كند، نه اينكه صرفا از كارهايي كپي كنيم كه روش انجامشان را ميدانيم. ما ميخواهيم ماشينها مكمل انسانها باشند و كارهايي را انجام دهند كه از توان انسان خارج است.
با تمام اين تفاسير، سؤال واقعي اينجا است كه آيا بايد براي ساختن هوش مصنوعي انساني تلاش كرد؛ ولو هدف ناممكني باشد؟ پاسخ مثبت است. براساس تاريخچهي هوش مصنوعي، شبيهسازي مغز انسان تاكنون ناممكن بوده است؛ اما انسان با تلاش در اين مسير نيز درسهاي زيادي دربارهي استنتاج و قوانين هوش آموخته و موفق شده است ابزارهاي قدرتمندي براي تقويت تواناييهاي انساني بسازد. نورويگ در جزوه رايگان معروفش «هوش مصنوعي؛ رويكرد مدرن» ميگويد:
كار درزمينهي هوش مصنوعي زمينهساز ايدههاي پيشتازي شده است كه قدمت آنها به علوم كامپيوتر بازميگردد و اشتراكگذاري زماني، مفسر تعاملي، كامپيوترهاي شخصي با ويندوز و ماوس، محيطهاي توسعهي سريع، نوع دادهاي linked list (فهرست لينكشده)، مديريت خودكار حافظه و مفاهيم مهم برنامهنويسي نمادين، تابعي، تعريفي و شيءگرا را شامل ميشود.
اگر افرادي نبودند كه با ايدههاي بلندپروازانهي خود بهدنبال ساخت ماشينهاي متفكر و هوش مصنوعي عمومي باشند، بسياري از ابزارهاي مهم كنوني هم وجود نداشتند يا حداقل ديرتر اختراع ميشدند. درنتيجه، با مطالعه فناوريهاي پيشرفتهي هوش مصنوعي ميتوان به رابطهي قوي آنها با هدف بازسازي ذهن انسان پي برد. براي مثال، شبكههاي عصبي براساس ساختار فيزيكي مغز انسان طراحي و نامگذاري و يادگيري ماشين با الهام از يادگيري انسان ازطريق تجربه و تكرار طراحي شده است يا سيستمهاي خبره نمونهاي از تلاش براي فراگيري دانش و منطق انساني هستند.
اين نمونهها و بسياري از روشهاي ديگر هوش مصنوعي بازسازي دقيق همتايان انساني نيستند؛ بلكه به آنها در حل مسائل مهمي مثل پيشبيني سرطان، كشف اشياي در تصاوير، ترجمهي متن بين زبانهاي مختلف و تبديل گفتار به متن كمك ميكنند. صنعت خودروسازي خودران هم به همين ترتيب پيشرفت كرده است. درحالحاضر، خودروهاي بدون راننده صرفا به پروژههاي آزمون و خطا در جادههاي غيرشلوغ با شرايط آبوهوايي نسبتا پايدار محدود هستند و نقشهي ديجيتالي دقيقي از آن مناطق را دارند.
امروزه، خودروهاي خودران صرفا به پروژههاي آزمون و خطا محدود هستند
وقتي خودروهاي بدون راننده را در جادهها ميبينيد، بازهم رانندهي انساني پشت آنها نشسته است كه درصورت اشتباه خودرو ازجمله شتاب در خط جداكننده، به آن كمك كند. درنتيجه، انسان هنوز با خودروهاي ايمن سازگار با انواع جادهها و دقيقتر از انسان فاصله دارد. حتي نميتوان گفت دقيقا چه زماني ميتوان از خودروهاي خودران سطح ۵ در شهرها استفاده كرد؛ زيرا اين نوع خودروها بدون فرمان هستند و بههيچعنوان به دخالت انسان نيازي ندارند.
با تمام اينها، صنعت خودروهاي خودران در تاريخچهي كوتاه خود، به دستاوردهاي مهمي رسيده است. اگرچه هنوز خودروهاي خودران سازگار با محيطهاي پيشبينينشدني ساخته نشدهاند، در اين زمينه، فناوريهاي سودمند متعددي ازجمله پارك خودكار، دستيار خط عبور، هشدارهاي نقاط كور و كشف خوابآلودگي اختراع شدهاند. پيشرفتها بهتدريج ادامه پيدا ميكنند و هركدام از آنها ايمني خودرو را افزايش ميدهند و سالانه زندگي هزاران نفر را نجات ميدهند.
فناوري فعلي را ميتوان در محيطهاي كنترلشده ازجمله كارخانهها و تأسيسات صنعتي توسعه داد. نمونهاي از اين فناوري، جرثقيلهاي خودكار است كه در پاسخ به تأمين تقاضا توليد شدهاند. همچنين، مطالعات موردي براي ماشينهاي شاتل كمسرعت در محيطهاي كمترافيك يا داخل ساختمانهاي بسته در حال انجام است. رقابت بر سر توليد وسايل نقليهي خودكار هم به پيشرفتهايي در زمينههاي ديگر ازجمله مسافتيابي، بينايي كامپيوتر، فناوري حسگر و نقشهبرداري ديجيتالي منجر شده است. اين فناوريها زيرساختي هستند و لاخبار تخصصيا در زمينههاي مرتبط با حملونقل متخصصد ندارند.
بلندپروازي، لازمهي پيشرفت
تاريخچهي بشر پر از رؤياهاي بزرگ و محققشدن آنها در واقعيت است. افرادي كه بهدنبال تقليد از پرواز پرندگان بودند، هرگز موفق نشدند بال بسازند؛ اما اين تجربيات به آنها در كشف قوانين پرواز و اختراع هواپيما كمك كرد. براي مثال، دانشمندي آلماني كه درزمينهي تلهپاتي پژوهش ميكرد، هرگز به هدف خود نرسيد؛ اما موفق شد موجنگار مغزي (EEG) را اختراع كند كه يكي از مهمترين ابزارها در مطالعه مغز و تشخيص بيماريهاي مرتبط با سيستم عصبي است. به همين ترتيب، صرفانديشه متخصصين از اينكه هدف ناممكن هوش مصنوعي خودروهاي كاملا خودكار يا فروشگاههاي بدون صندوقدار باشند، هنوز نياز به افراد بلندپروازي احساس ميشود كه بهدنبال اختراع ناممكنها هستند. شايد انسان هرگز نتواند به اين رؤياها برسد؛ اما در فرايند و مسير رسيدن به هدف، به تجربيات و اختراعات زيادي دست پيدا خواهد كرد.
هم انديشي ها