بيوگرافي آلبرت اينشتين، پايهگذار فيزيك مدرن و خالق انديشه متخصصينيه نسبيت
آلبرت اينشتين، فيزيكدان انديشه متخصصيني آلماني و خالق انديشه متخصصينيهي نسبيت بود. او يكي از ستونهاي فيزيك مدرن و مكانيك كوانتوم به حساب ميآيد و با توسعهي فرمول مشهور رابطهي جرم و انرژي (E=mc2) نام خود را در تاريخ علم ثبت كرد. اينشتين در سال ۱۹۲۱ به خاطر فعاليتهاي گسترده در فيزيك انديشه متخصصيني و خصوصا كشف قانون اثر فتوالكتريك، جايزهي نوبل فيزيك دريافت كرد. قانون اثر فتوالكتريك يكي از پايههاي انديشه متخصصينيهي كوانتوم شد.
اينشتين از همان ابتداي تحصيلات و مطالعات علمي، انديشه متخصصينيههاي سنتي را به چالش ميكشيد. او معتقد بود فيزيك نيوتني براي توضيح بسياري از وقايع طبيعي كافي نيست. مطالعات و نتايج تحقيقات اينشتين، او را در ۲۶ سالگي به فردي شناختهشده در مجامع علمي تبديل كرد. يكي از تجربيات مباحثهبرانگيز اينشتين، مطالعه روي بمب اتم و پيشنهاد ساخت آن به رئيس جمهور آمريكا بود. البته او بعدا متوجه خطرات جبرانناپذير اين يافتهي علمي شد و به همراه برتراند راسل، اقداماتي جدي جهت پيشگيري از توسعهي اين سلاح مرگبار انجام داد.
يكي از معروفترين پرترههاي ثبتشده از آلبرت اينشتين
مشهورترين فيزيكدان قرن بيستم بيش از ۳۰۰ مقالهي علمي منتشر كرد و در كنار آنها، مقالاتي متنوع نيز چاپ كرد كه تعدادشان به حدود ۱۵۰ عدد ميرسد. مطالعات و دستاوردهاي اين دانشمند آلماني به حدي بوده كه لقب نابغه در طول تاريخ هميشه يادآور نام او است. اينشتين در سالهاي پاياني عمر در مؤسسهي تحقيقات پيشرفته در پرينستون نيوجرسي مشغول به فعاليت و تحقيق بود و در سال ۱۹۵۵ از دنيا رفت.
تولد و تحصيل
آلبرت انيشتين در ۱۴ مارس سال ۱۸۷۹ در شهر اولم ايالت بادن ووتمبرگ در جنوب غربي آلمان متولد شد. او در خانوادهاي يهودي به دنيا آمد. پدرش هرمان اينيشتين، يك فروشنده بود كه بعدها يك كارگاه توليدي را اداره ميكرد. مادرش، پالين كوخ نام داشت و خانهدار بود. اينشتين تنها يك خواهر به نام ماريا داشت كه دو سال بعد از او به دنيا آمد.
بازي با يك قطبنما، جرقهي مطالعهي نيروها را در ذهن آلبرت روشن كرد
اينشتين در مصاحبه هايش از دو اتفاق دوران كودكي بهعنوان نقاط مهم زندگي ياد ميكند. اتفاق اول در پنج سالگي و با يك قطبنما رخ داد. او مجذوب نيرويي نامرئي شد كه سوزن قطبنما را به حركت درميآورد و تا پايان عمر براي كشف اين نيرو تلاش كرد. اتفاق بعدي، مطالعهي جزوه رايگاني در مورد هندسه بود كه در ۱۲ سالگي او رخ داد. او جزوه رايگان را با تمام جزئيات مطالعه كرد و در خاطراتش از عنوان «جزوه رايگان كوچك مقدس هندسه» براي آن استفاده كرده است.
يكي ديگر از اتفاقات تأثيرگذار در سنين كودكي و نوجواني اينشتين، آشنايي با يك دانشجوي علوم پزشكي به نام مكي تالموند بود. تالموند، آلبرت جوان را با جزوه رايگانهاي رياضيات و فلسفهي پيشرفته آشنا كرد. يكي از اين جزوه رايگانها، مجموعهي علوم فيزيك براي كودكان بود كه توسط آرون برنشتين نگاشته شد. نويسندهي اين جزوه رايگان براي توضيح امواج الكتريسيته، از تشبيه سوار شدن بر آنها استفاده كرده بود. همين موضوع، اينشتين را براي ۱۰ سال بعدي زندگي به فكر فرو برد. او در اين فكر بود كه امواج نور در حركت به چه شكل خواهند بود؟ آلبرت در همان سنين نوجواني درك ميكرد كه نور در صورت حركت بهصورت موجي، بايد تأثيري ثابت و بدون حركت داشته باشد؛ در صورتي كه نور ثابت تا آن زمان كشف نشده بود.
اينشتين در سنين كودكي
دوران تحصيل آلبرت به خاطر شكستهاي متعدد پدرش در تجارت، همواره با فراز و نشيب همراه بود. هرمان اينشتين مجبور شد براي ادامهي كسبوكار در سال ۱۸۹۴ به همراه خانواده به ميلان برود. او آلبرت را در سن ۱۶ سالگي در پانسيوني در مونيخ تنها گذاشت. زندگي تنها و ترس از خدمت سربازي، اينشتين را مجبور به فرار از مونيخ و پيوستن به پدر و مادرش در ميلان كرد. والدين آلبرت از اقدام او متعجب بودند و متوجه خطرات ترك مدرسه و تربيت شدن پسري بدون مهارت كاري بودند.
به هر حال شانس در ادامهي زندگي با اينشتين همراه بود و او توانست در دانشكده ي پليتكنيك فدرال سوئيس پذيرفته شود. شرط پذيرفته شدن او بدون داشتن مدرك ديپلم دبيرستان، قبولي در امتحانات ورودي بود. آلبرت در امتحانات رياضي و فيزيك نمرهي ممتاز را كسب كرد؛ اما در زبان فرانسه، شيمي و زيستشناسي بسيار ضعيف بود. در نهايت به خاطر نمرات عالي در رياضي و فيزيك، او به شرط ادامهي تحصيلات علوم پايه، در دانشكدهي پليتكنيك پذيرفته شد.
دانشكده پلي تكنيك زوريخ
انيشتين از دوران زندگي در زوريخ بهعنوان شادترين دوران زندگياش ياد كرده است. او همكلاسيهايي در زوريخ داشت كه بعدها به بهترين دوستانش تبديل شدند.
فارغالتحصيلي و انديشه متخصصينيههاي علمي
اينشتين در سال ۱۹۰۰ از دانشگاه فارغالتحصيل و با يكي از بزرگترين بحرانهاي زندگياش روبهرو شد. او هميشه به خاطر مطالعات فوق برنامه، از شركت در كلاسهاي دانشگاه طفره ميرفت. به همين دليل، اساتيد آلبرت و خصوصا هاينريش وبر، علاقهي چنداني به او نداشتند. بروز اين اشكالات، باعث شد اينشتين نتواند توصيهنامهاي از اساتيد دريافت كند و در نهايت موفق به يافتن هيچ شغل دانشگاهي نشد.
سالهاي ابتدايي پس از فارغالتحصيلي، با دشواري در پيدا كردن شغل همراه بود
او در اين دوران بر خلاف ميل والدينش با يكي از همكلاسيهاي صربستاني خود به نام ميلوا ماريچ ارتباط داشت و در سال ۱۹۰۲ صاحب فرزندي به نام ليزل شد كه از سرنوشت او اطلاع دقيقي در دست نيست. اشكالات آلبرت جوان در پيدا كردن شغل و تأمين هزينهي خانواده، به اوج خود رسيده بود و او محبور شد شغلهايي همچون تدريس به خردسالان را بپذيرد؛ فعاليتي كه در آن نيز موفق نبود. در ۱۹۰۲، پدر اينشتين از دنيا رفت و آلبرت از اينكه پدرش او را با خاطرهاي از شكستهاي متعدد ترك كرده است، بسيار ناراحت بود.
در ماههاي پاياني سال ۱۹۰۲، پدر يكي از دوستان اينشتين، شغلي بهعنوان منشي و دستيار در شركت ثبت پتنت برن براي او پيدا كرد. درآمد كم اما ثابت اين شغل، اعتمادبهنفس كامل براي ازدواج با ماريچ را به اينشتين داد. ازدواج آنها بهصورت رسمي در ششم ژانويهي ۱۹۰۳ انجام شد و فرزندان اين زوج، يعني هانس آلبرت و ادوارد در سال هاي ۱۹۰۴ و ۱۹۱۰ در برن متولد شدند. مهارت اينشتين در دفتر ثبت پتنت به حدي بود كه او توانايي مطالعه سريع پتنت ها را پيدا كرد و زمان اضافه براي كارهاي شخصي داشت. او در زمان استراحت، به تفكر در مورد چالش دوران كودكياش يعني شكل حركت نور ميپرداخت.
آلبرت اينشتين در حال تدريس
او در دوران دانشگاه با فرمولهاي جيمز مكسول در مورد سرعت نور آشنا شده بود و اين محاسبات را با مباني فيزيك نيوتن مقايسه ميكرد. آلبرت معتقد بود كه فرمولهاي حاضر، توانايي توصيف كامل حركت نور را ندارند. مطالعات او در اين زمان پايههاي تدوين انديشه متخصصينيهي نسبيت را شكل داد.
سال طلايي ۱۹۰۵
بسياري از مورخان، ۱۹۰۵ را سال معجزهي اينشتين ميدانند. او در اين سال چهار مقالهي علمي در مجلهي Annalen der Physik منتشر كرد كه پايههاي فيزيك مدرن را شكل دادند. مقالهي اول در مورد توليد و تغييرات نور بود. او در اين مقاله، انديشه متخصصينيهي كوانتوم را براي نور تشريح كرد و عنوان كرد كه در صورت حركت نور در بستههاي كوچك (كه بعدا فوتون ناميده شدند)، برخورد آن با فلزات موجب حركت دقيق الكترونها خواهد شد.
چهار مقالهي اينشتين در ۲۶ سالگي، پايههاي فيزيك مدرن را بنا كردند
مقالهي بعدي در مورد حركت ذرات در مايعات ثابت بود. خلاصهي اين مقاله به تجربيات علمي اينشتين در اثبات وجود اتمها ميپردازد. آلبرت با مطالعهي حركت ذرات ريز در مايعات ثابت معروف به حركت براوني، توانست ابعاد اتمها در حال ضربه زدن و همچنين عدد آووگادو را محاسبه كند. مقالهي سوم بهطور خلاصه به خصوصيات الكتروديناميك اجسام متحرك ميپرداخت و انديشه متخصصينيهي نسبيت خاص را شكل داد.
چهارمين مقالهي تاريخي انيشتين در اين سال، به مطالعه تأثير انرژي اجسام بر اينرسي حركت آنها ميپرداخت. اين مقاله با مطالعه عميقتر انديشه متخصصينيهي نسبيت، فرمول مشهور E=mc2 را متولد كرد. اين فرمول اولين ابزارها براي توضيح انرژي، منيع خورشيد و ديگر ستارهها را فراهم كرد. علاوه بر موارد گفتهشده، اينشتين مقالهي دكتراي خود را نيز در اين سال تدوين كرد.
اينشتين در ميان دانشمندان مشهور قرن بيستم
نكتهي مهم در مورد انديشه متخصصينيهي نسبيت اينشتين و يافتههاي او اين است كه او بهعنوان اولين دانشمند، اين انديشه متخصصينيات را بهعنوان قانوني در طبيعت عنوان كرد. دانشمندان ديگر هنري پونكاره و هندريك لونتز، تاحدودي انديشه متخصصينيهي نسبيت خاص را توضيح داده بودند؛ اما هيچگاه آن را بهعنوان انديشه متخصصينيهاي جامع نميشناختند. اينشتين هميشه در نامههاي خود به همسرش، از انديشه متخصصينيهي نسبيت بهعنوان «انديشه متخصصينيهي ما» ياد ميكرد و معتقد بود ميلوا نقش مهمي در تدوين اين انديشه متخصصينيه داشته است. از طرفي ميلوا پس از دو بار رد شدن در امتحانات فارغالتحصيلي فيزيك، علاقهاي به اين علم نشان نميداد و شواهدي از همكاري او در كشف اين انديشه متخصصينيه وجود ندارد.
يكي از مواردي كه اينشتين را بهعنوان پايهي علم فيزيك مدرن مشهور كرد، توجه او به تناقض كامل انديشه متخصصينيههاي مكسول و نيوتن بود. در قرن ۱۹، انديشه متخصصينيهي حركت نيوتن و انديشه متخصصينيهي نور مكسول بهعنوان پايههاي علم فيزيك شناخته ميشدند و تنها اينشتين، متوجه تناقض آنها شد. او عقيده داشت كه يكي از اين انديشه متخصصينيهها بايد حذف شوند.
تدريس در دانشگاه و تدوين انديشه متخصصينيهي نسبيت عام
مكس پلانك، اصليترين حامي اينشتين در سالهاي ابتدايي بود
مقالات اينشتين در سال ۱۹۰۵، ابتدا توسط جامعهي علمي فيزيك پذيرفته نشد. البته يكي از تأثيرگذارترين فيزيكدانان آن زمان و مؤلف انديشه متخصصينيهي كوانتوم يعني مكس پلانك، از اينشتين حمايت كرد و لب به تحسين انديشه متخصصينيههاي او گشود. اين حمايت و دعوت از آلبرت جوان براي سخنراني در مجامع عام، سيل پيشنهادات براي تدريس را به سمت او روانه كرد. از دانشگاههاي زوريخ و پراگ و برلين گرفته تا مؤسسهي فناوري فدرال سوئيس، همگي او را دعوت به تدريس كردند.
البته موفقيتهاي اينشتين در موضوعات علمي، زندگي شخصي او را دچار اشكالات جدي كرد. اين اشكالات تا جايي پيش رفت كه اينشتين به رابطهي مخفيانه با دخترخالهي خود يعني السا لاونثال روي بياورد و در سال ۱۹۱۹ بهطور كامل از ميلوا جدا شود.
يكي از چالشهاي اينشتين در ميان سالهاي ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۵، مطالعه ايرادات انديشه متخصصينيهي خودش بود. او در انديشه متخصصينيهي اوليه اشارهاي به جاذبه يا شتاب نداشت. در اين ميان، دوست صميمي او يعني پائول ارنفست، پديدهاي جالب را كشف كرد. او عنوان كرد كه حاشيههاي يك ديسك چرخان، سرعتي بيشتر از نواحي نزديك به مركز دارند. اين يافته، انديشه متخصصينيهي هندسهي اقليدسي را براي ديسكهاي دوار نقض ميكرد. پرداختن به اين انديشه متخصصينيه و تركيب آن با انديشه متخصصينيات گرانش نيوتن، اينشتين را به كشف پديدهي خميدگي زمان-فضا نزديك كرد.
اينشتين پس از دريافت جايزهي نوبل
در نوامبر سال ۱۹۱۵، انديشه متخصصينيهي نسبيت عام توسط اينشتين تأليف شد. او از اين انديشه متخصصينيه بهعنوان باارزشترين اثر خود ياد ميكرد. اولين معرفيهاي عام اين انديشه متخصصينيه، طي ۶ جلسه سخراني دو ساعته در دانشگاه گوتنگن انجام شد. البته انديشه متخصصينيهي اوليه ايرادات و كمبودهاييداشت و جزئيات رياضياتي آن كامل نبود. نكتهي جالب اينكه همكار و دستيار اينشتين در اين سخنرانيها يعني ديويد هيلبرت، اين جزئيات را جمعآوري كرد و پنج روز پيش از آلبرت، انديشه متخصصينيه را به نام خودش منتشر كرد. البته اين دو دانشمند بعدا اشكالات را ميان خودشان حل كردند و بهعنوان دوست به همكاري ادامه دادند.
شهرت جهاني و جايزهي نوبل
جنگ جهاني اول يكي از اتفاقات تاريخي بود كه جريان مطالعاتي اينشتين و بسياري از دانشمندان جهان را با وقفه روبهرو كرد. او يكي از مخالفان جدي مشاركت آلمان در اين جنگ بود و البته، خود را وطنپرستي واقعي ميدانست. درنوامبر سال ۱۹۱۸ و پس از فروكش كردن آتش جنگ، تعدادي از دانشجويان تندروي آلماني با در دست گرفتن كنترل دانشگاه برلين، تعدادي از اساتيد را به گروگان گرفتند. اينشتين كه در ميان اساتيد حبسشده بود، با اعتبار خود بهعنوان استاد در ميان دانشجويان و نيروهاي دانشگاه، نقش ميانجي را بازي كرد و به اين بحران خاتمه داد.
اثبات همگرايي گرانشي، شهرت جهاني اينشتين را چندين برابر كرد
يكي از تحقيقات اساسي اينشتين كه نتيجهي انديشه متخصصينيهي نسبيت بود، مطالعهي همگرايي گرانشي نام داشت. او معتقد بود جاذبهي خورشيد ميتواند نور ستارههاي ديگر را خم كند. اين انديشه متخصصينيه بر پايهي انديشه متخصصينيه نسبيت عام تدوين شده بود. در ۲۹ مي سال ۱۹۱۹، در زمان خورشيدگرفتگي، سر آرتور ادينگتون از منجمان و فيزيكدانان مشهور آن زمان، پيشبيني اينشتين را تأييد كرد. اين مسئله بهصورت عمومي در رسانهها چاپ شد و بهعنوان نمادي از همكاري دانشمندان آلماني و بريتانيايي پس از جنگ جهاني اول شناخته شد.
مقالاتي كه پس از اين كشف در رسانههاي معتبري همچون تايمز منتشر شد، اينشتين را ناقض انديشه متخصصينيههاي نيوتن و آغازگر دوران جديدي در علم معرفي كرد. اين مقالات، شهرت جهاني دانشمند آلماني را بيش از پيش كرد. پس از اين اتفاقات، دعوتنامههاي متعددي براي سخنراني در مجامع علمي براي انيشتين ارسال شد. در سال ۱۹۲۱ تور جهاني او آغاز شد و كشورهاي آمريكا، انگلستان، ژاپن و فرانسه بهعنوان مقاصد سخنراني او انتخاب شدند.
اينشتين در كنار همسر دومش السا
در تمام سخنرانيهاي جهاني اينشتين، هزاران مخاطب حضور داشتند و از صحبتهاي او در مورد يافتههاي جديد علمي شگفتزده بودند. در خلال سفر به ژاپن در همان سال ۱۹۲۱، خبر دريافت جايزهي نوبل به اينشتين رسيد. البته اين جايزه به خاطر مطالعه روي اثر فتوالكتريك به او اهدا شده بود و اشارهاي به انديشه متخصصينيهي عام نسبيت نداشت؛ اما آلبرت در سخنراني خود در مراسم نوبل، بهجاي صحبت در مورد اثر فتوالكتريك، انديشه متخصصينيهي نسبيت عام را توضيح داد.
انديشه متخصصينيهي كيهانشناسي، جهان هستي را در حال انبساط يا انقباص ميداند
اينشتين در راستاي تحقيقات خود در مورد انديشه متخصصينيهي نسبيت عام، مطالعات دقيقي روي كيهان داشت و علمي جديد با نام كيهانشناسي (Cosmology) را ابداع كرد. او اعتقاد داشت كه جهان هستي (كه به نام كيهان ميشناسيم) در حال انبساط يا انقباض است. آلبرت براي توضيح اين ايدههاي خود از اصطلاحات و ثابتهاي كيهاني استفاده ميكرد. در سال ۱۹۳۹، ادوين هابل، ستارهشناس مشهور آمريكايي متوجه انبساط جهان هستي شد. يافتههاي او، انديشه متخصصينيات اينشتين را تأييد كردند. البته اينشتين در ملاقاتي كه با هابل داشت، اصطلاح ثابت كيهاني خود را بزرگترين پشيماني علمياش ناميد.
نكتهي مهم اينكه اطلاعات ماهوارهاي اخير، نشان ميدهد كه ثابت كيهاني نهتنها برابر با صفر نيست، بلكه محتواي انرژي و مادهي تمام جهان هستي را تحت تأثير خود قرار داده است. به بيان ديگر ميتوان گفت بزرگترين پشيماني علمي اينشتين، سرنوشت جهان هستي را تعيين ميكند.
اينشتين و رابيندرانات تاگور
يكي از اتفاقات جالب زندگي انيشتين، ملاقات او با چارلي چاپلين است. اين دو در جريان اكران فيلم City Lights در انظار عمومي با يكديگر ملاقات كردند. چاپلين در اين ديدار به اينشتين گفت: «مردم من را دوست دارند چون حرفهايم را ميفهمند و تو را دوست دارند چون حرفهايت را نميفهمند.». علاوه بر چاپلين، افراد مشهور ديگري نيز با اينشتين ملاقات داشته و در مورد اتفاقات و حقايق جهان هستي با او مباحثه و گفتگو كردهاند. از اين ميان ميتوان زيگموند فرويد و رابيندرانات تاگور را نام برد.
فشارهاي حزب نازي و مهاجرت به آمريكا
فعاليتهاي علمي اينشتين و شهرت يافتههاي علمي او، حزب نازي را به مقابله با او وادار كرد. دليل اصلي اين مقابله، ريشههاي يهودي اينشتين و مخالفت نازيها با شهرت يافتن پديدهاي به نام «علم يهودي» بود. آنها تعداد زيادي از دانشمندان همعصر اينشتين را مجبور كردند كه در مخالفت با او و انديشه متخصصينيهي نسبيت عام، مقاله منتشر كنند. مقالهي مشهور «۱۰۰ دانشمند عليه اينشتين» طبق اين دستور و در سال ۱۹۳۱ چاپ شد. آلبرت در پاسخ به اين مقاله گفته بود كه اگر نقض كردن يك انديشه متخصصينيه امكانپذير بود، نيازي به جمعآوري انديشه متخصصينيات ۱۰۰ دانشمند نداشت!
نازيها از ۱۰۰ دانشمند براي مقابله با اينشتين استفاده كردند
فشارهاي حزب نازي و اعضاي آن روي اينشتين به حدي رسيد كه او در سال ۱۹۳۲، آلمان را براي هميشه به مقصد آمريكا ترك كرد. او متوجه خطرات جاني از طرف اين حزب شده بود و براي حفظ زندگي خود زادگاهش را ترك كرد. اولين مقصد اينشتين، انجمن مطالعات پيشرفته در پرينستون نيوجرسي بود كه بهسرعت بهعنوان مركز اصلي دانشمندان فيزيك در سرتاسر جهان شهرت يافت. اينشتين در سال ۱۹۳۵ اجازهي اقامت دائم در آمريكا را كسب كرد و در سال ۱۹۴۰ بهعنوان شهروند رسمي اين كشور شناخته شد.
دريافت مجوز شهروندي آمريكا
جنگ جهاني دوم و بمب اتم
دههي ۱۹۴۰، دوراني بسيار غمبار براي اينشتين بود. پسرش ادوارد در سال ۱۹۳۰ مبتلا به بيماري اسكيزوفرني شد و تا پايان عمر در بيمارستان رواني بستري شد. در سال ۱۹۳۳ يكي از صميميترين دوستان آلبرت يعني پائول ارنفست دست به خودكشي زد و سه سال بع، همسر او السا از دنيا رفت.
اسطورهي فيزيك مدرن هيچگاه در فرآيند توليد بمب اتم حضور نداشت
فيزيكدانان در پايان اين دهه، راهي براي استفاده از فرمول معروف اينشتين بهمنظور ساخت بمب اتم كشف كردند. آلبرت در سال ۱۹۲۰ كمي در اين مورد تحقيق كرده بود؛ اما سريعا احتمال آن را رد كرد. به هر حال در خلال سالهاي ۱۹۳۸ تا ۱۹۳۹، دانشمنداني همچون اوتو هان، فريتز استراسمن، ليز مايتنر و اوتو فريش، به اين نتيجه رسيدند كه شكافتن اتم اورانيوم، مقدار بسيار زيادي انرژي ساطع خواهد كرد. اين يافته، جامعهي جهاني فيزيك را با شوكي عجيب روبهرو كرد.
در سال ۱۹۳۹، دانشمند فيزيك، لئو زيلارد، اينشتين را مجاب كرد تا در نامهاي به رئيس جمهور آمريكا يعني فرانكلين دي. روزولت، او را مجبور به ساخت اتم كند. در نهايت اين نامه با مشورت اينشتين نگاشته شد و پس از امضا توسط او در ۱۱ اكتبر آن سال به دست روزولت رسيد. روزولت نيز در پاسخ به اينشتين گفت كه انجمني براي مطالعهي تأثيرات اورانيوم تشكيل داده است.
لئو زيلارد و آلبرت اينشتين در حال نوشتن نامه به روزولت
توليد بمب اتم در آمريكا با نام پروژهي منهتن پيگيري شد. همكاران انيشتين براي مشاركت در ساخت اين بمب دعوت شدند؛ اما او بهعنوان كسي كه فرمولش پايهگذار تمامي اين فعاليتها بود، هيچگاه به جريان توليد دعوت نشد. در اسناد نظامي و محرمانهي FBI آمده است كه روحيهي صلحطلبي و سابقهي ضد جنگ آلبرت، مانع از دعوت او به جريان توليد بمب ميشد. حتي برخي روساي ردهبالاي امنيت آمريكا خواستار اخراج او شدند كه درخواست آنها توسط وزارت امور خارجهي آمريكا رد شد.
البته اينشتين در جريان جنگ، كمكهاي متعددي به نيروهاي نظامي آمريكا كرد. او در طراحي و توسعهي سلاحهاي مدرن نيروي دريايي آمريكا نقش داشت و علاوه بر آن، با حراج دستنويسهاي باارزشش، كمكي نزديك به ۶.۵ ميليون دلار براي آمريكاييها فراهم كرد.
فعاليتهاي صلحطلبانه و حمايت از سياهپوستان، از اقدامات اساسي غير علمي اينشتين هستند
اولين بمب اتم زماني به ژاپن شليك شد كه اينشتين در تعطيلات بود. او كه از نتيجهي تحقيقات علمي خود پشيمان و ناراحت بود، به انجمنهاي بينالمللي جلوگيري از ساخت سلاحهاي اتمي ملحق شد و انجمني با نام «انجمن اورژانسي دانشمندان اتمي» تشكيل داد تا جلوي توليد بدون كنترل بمبهاي اتمي را بگيرد. علاوه بر مقاومت در برابر توليد بيشتر سلاحهاي اتمي، اينشتين در فعاليتهاي اجتماعي ديگر همچون حمايت از آفريقاييهاي آمريكا نقش داشت.
سالهاي پاياني، انزوا و مرگ
اگرچه اينشتين در سالهاي بعدي تلاشهاي متعددي براي پيشرفت انديشه متخصصينيهي نسبيت عام داشت، از بقيهي جامعهي فيزيك دور ماند. او مطالعات دقيقي روي كرمچالهها، فوق ابعادها، احتمال سفر در زمان و وجود سياهچالهها و پيدايش جهان انجام داد. نكتهي اصلي اين انزوا، تمركز بيش از حد بقيهي جامعهي جهاني فيزيك روي انديشه متخصصينيهي كوانتوم بود. آنها از اكتشافات جديد اين علم در زمينهي اتمها ومولكولها شگفتزده بودند و علاقهاي به كار در زمينهي نسبيت نداشتند. البته اينشتين همكاريهاي جزئي با دانشمندان كوانتومي همچون نيلز بور نيز داشت؛ اما بهطور كامل از آن حمايت نميكرد.
اينشتين در كنار كودكان يك آسايشگاه
يكي ديگر از دلايل انزواي اينشتين وسواس او روي انديشه متخصصينيهي ميدان واحد بود. انديشه متخصصينيهاي كه اعتقاد داشت ميتوان تمامي نيروهاي جهان هستي و همچنين تمامي قوانين فيزيك را متحد كرد. او در سالهاي پاياني عمر خود مقاومت در برابر انديشه متخصصينيهي كوانتوم را رها كرد و تلاش كرد با اضافه كردن آن به انديشه متخصصينيات نور و گرانش، انديشه متخصصينيهي ميداني وسيعتري توسعه دهد.
اينشتين علاقهي شديدي به موسيقي داشت. او از پنج سالگي و با توصيهي مادرش ويولن مينواخت و از نوجواني به فراگيري هرچه بيشتر اين هنر علاقهمند شد. موتزارت يكي از موسيقيدانان تأثيرگذار در زندگي اينشتين بود. او قطعات مختلف اين اسطورهي موسيقي را مينواخت و در تمام كشورهايي كه زندگي ميكرد، ويولن را بهعنوان ابزاري جدانشدني با خود به همراه داشت. اينشتين در جايي گفته بود كه اگر فيزيك نميخواند، قطعا موسيقيدان ميشد.
اين دانشمند بزرگ از لحاظ عقايد و فعاليتهاي ضد نژادپرستي نيز شهرت زيادي دارد. او در انجمنهاي حمايت از حقوق آفريقاييهاي آمريكا فعاليت جدي داشت و حتي برخي اوقات هزينهي تحصيل دانشآموزان سياهپوست آمريكايي را تأمين ميكرد. او يكي از منتقدان سرسخت نظام سرمايهداري بود.
اينشتين در حال مكالمه با اديسون با استفاده از يك تلفن موج كوتاه
در ۱۷ آوريل سال ۱۹۵۵، اينشتين دچار خونريزي آئورت بزرگ شكمي شد. اين بيماري يك بار ديگر به سراغ او آمده و در سال ۱۹۴۸ درمان شده بود. به هرحال اين خونريزي، اينشتين را به كام مرگ كشاند و او در روز بعد در بيمارستان از دنيا رفت. او از انجام عمل جراحي خودداري كرد و معتقد بود سهمش را به دنيا ادا كرده است. اينشتين دوست نداشت زندگياش بهصورت مصنوعي حفظ شود و در پايان عمر، خود را به دست سرنوشت سپرد.
مغز آلبرت اينشتين پس از مرگ توسط توماس استولتز هاروي، پزشك كالبدشكافي، برداشته و براي مطالعات آينده در مورد هوش سرشار اين دانشمند نگهداري شد. شايعات حاكي از آن هستند كه اين اقدام بدون اجازهي خانوادهي او انجام شده است. بقاياي جسد آلبرت سوزانده و خاكستر آن در محلي نامعلوم پخش شد.
مطالعات انيشتين پس از مرگ او نيز براي اين دانشمند اسطورهاي افتخار آفريني ميكردند. در سال ۱۹۹۳ به خاطر كشف امواج گرانشي كه توسط اينشتين پيشبيني شده بودند، جايزهي نوبل به او اهدا شد. در سال ۱۹۹۵، جايزهي نوبل به تحقيقاتي در مورد كشف چگالش بوز-اينشتين اهدا شد. سياهچالههايي كه اين دانشمند آلماني پيشبيني كرده بود در دوران كنوني بهوفور كشف شدهاند. انديشه متخصصينيههاي كيهانشناسي او نيز به دفعات توسط ماهوارهها اثبات شدهاند و بسياري از فيزيكدانان كنوني، در تلاش براي اثبات «انديشه متخصصينيهاي براي همه چيز» اينشتين هستند.
هم انديشي ها