اتفاقات باورنكردني و ترسناك، ولي واقعي در بين‌النهرين باستان

دوشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۰ - ۰۰:۴۰
مطالعه 16 دقيقه
مرجع متخصصين ايران
بين‌النهرين باستان روزگاري صاحب قديمي‌ترين تمدن تاريخ بشر بود؛ اما در اين مقاله به‌جاي قدمت مهد تمدن، نگاهي خواهيم انداخت به برخي از اتفاقات شگفت‌‌انگيز و ترسناكي كه در اين منطقه جغرافيايي رخ داده‌اند.
تبليغات

بين‌النهرين (به‌معناي ميان‌رودان) اصطلاحي است كه براي اشاره به منطقه‌اي تاريخي در غرب آسيا استفاده مي‌شود كه در ميان دو رود پر آب دجله و فرات قرار گرفته بود. به‌گزارش وب‌گاه Grunge، اگرچه نمي‌توان به‌طور قطع دانست، اكثر مورخان بر اين باورند كه جوامع بشري براي اولين‌بار در اين منطقه جغرافيايي ظهور كردند؛ به‌همين‌دليل، نيز بين‌النهرين را «مهد تمدن» مي‌نامند.

بين‌النهرين جايي بود كه اولين شهرهاي مهم دوران باستان همچون اوروك و نينوا و بابل ساخته شدند و اولين امپراتوري‌هاي بزرگ جهان با پادشاهاني همچون سارگن بزرگ و حمورابي و تيگلات‌پيلسر سوم نيز در همين ناحيه بنا نهاده شدند. بين‌النهرين جايي است كه برخي از قديمي‌ترين تمدن‌هاي بزرگ جهان ازجمله سومري‌ها، اكدي‌ها، آشوري‌ها و بابلي‌ها قرن‌ها در آن سكونت داشتند. سومر كه براي نخستين‌بار بين ۵۵۰۰ تا ۴۰۰۰ ق.م به‌صورت دائمي مسكوني شد، احتمالا اولين تمدين بين‌النهرين و به‌طبع جهان است.

نسخه تمدن بين‌النهرين كه براي هزاران سال پابرجا بود، نهايتا به دست كوروش بزرگ هخامنشي در سال ۵۳۹ ق.م براي هميشه پيچيده شد. در مطلب حاضر، برخي از باورنكردني‌ترين و ترسناك‌ترين اتفاقات رخ‌داده در بين‌النهرين باستان را از انديشه متخصصين خواهيم گذراند.

چاله مرگ اور

مرجع متخصصين ايران چاله مرگ اور

اگر بين‌النهرين باستان را مهد تمدن بدانيم، سومر (در كويت و جنوب عراق امروزي) جايي است كه اين تمدن شروع به راه‌رفتن كرد و نوشتن و دوچرخه‌سواري آموخت. مسلما دوچرخه به‌معناي امروزي آن در سومر جايي نداشته است؛ اما از شواهد تاريخي چنين برمي‌آيد كه سومريان مخترع اولين ارابه دو‌چرخه جهان، اولين نظام نوشتاري، توليد انبوه آجر، ريخته‌گري (روش ساخت و توليد فلزات) و ديگر اختراعات جهان بوده‌اند. همچنين طبق گزارش «دائرةالمعارف تاريخ باستان»، سومر جايي بوده كه نخستين شهرهاي روي كره زمين بنا شده‌اند.

پايتخت سومر «اور» بود كه برخي از مورخان عقيده دارند پيش از آنكه ابراهيم نبي به كنعان بيايد، محل زندگي سه شه‌پدر يهوديت كلاسيك، يعني ابراهيم و پسرش اسحاق و نوه‌اش يعقوب بوده است. سومر در همين حال محل زندگي شاهاني بوده كه خود را از نسل خدايان و شخصيت‌هاي اساطيري همچون «گيلگمش» مي‌دانستند و رعاياي خود را به كودكان خويش تشبيه مي‌كردند. خاندان سلطنتي اور از خودگذشتگي و اطاعت‌پذيري بي‌نظيري داشتند؛ به‌طوري‌كه هر هنگام كه مرگ پادشاهان فرامي‌رسيد، درباريان نيز به‌همراه پادشاه جان مي‌دادند؛ موضوعي كه به‌عقيده مردم‌شناسان فعلي دست‌كمي از قتل‌عامي گسترده نداشت.

اين اجساد خاندان سلطنتي تدفين‌هاي بسيار باشكوهي داشتند كه بزرگ‌ترين نمونه آن را مي‌توان «گودال بزرگ مرگ» دانست. مورخان بر اين باورند كه نگهبانان و خادماني كه به‌ تأسي از پادشاهان متوفي كشته مي‌شدند، پس از نوشيدن زهر به‌آرامي و در كمال آرامش جان مي‌دادند؛ اما از برخي شواهد تاريخي خلاف اين موضوع برداشت مي‌شود؛ چراكه شواهدي از ضربات سرنيزه بر سر قربانيان به‌چشم مي‌خورد كه نشان مي‌دهد سرنوشتي درست نقطه مقابل مرگ آرام انتظار آن‌ها را كشيده است.

قضات خون‌خوار و ناعدالتي‌ها در بابل

مرجع متخصصين ايران قضات خونخوار و ناعدالتي‌ها در بابل

نشنال جئوگرافيك بابل را «نگين جهان باستان» لقب داده است. اين شهر باشكوه باستاني بناهاي باورنكردني همچون باغ‌هاي معلق داشت كه آن‌قدر غيرواقعي به‌انديشه متخصصين مي‌رسيدند كه احتمالا هيچ‌وقت نيز وجود نداشتند! بابل كه در ۸۰ كيلومتري جنوب بغداد كنوني واقع شده است، توانست در هزاره دوم ق.م از شهر اور، قوي‌ترين شهر جنوب بين‌النهرين آن زمان، پيشي بگيرد. بابل را برخي از بزرگ‌ترين حكام و سلاطين تاريخ بشر همچون اسكندر مقدوني و كوروش بزرگ فتح كردند. اولين دسته از پادشاهان بابل از طايفه كوچ‌نشيني مشهور به «آموريان» بودند كه بزرگ‌ترين آن‌ها حمورابي بود.

اين پادشاه باستاني صاحب مشهورِ «لوح قانون حمورابي» نيز است؛ لوحي كه دقيقا مترادف «چشم در‌برابر چشم» يا همان «قانون مقابله‌به‌مِثل» است. لوح حمورابي كه براي نخستين‌بار در سال ۱۹۰۱ در شهر شوش خوزستان كشف شد و در موزه لوور فرانسه نگه‌داري مي‌شود، اولين قانون‌نامه تاريخ نيز به‌حساب مي‌آيد. قوانين اين لوحه باستاني بسيار ساده هستند: اگر چشم كسي را كور كنيد، به جزاي آن چشم شما بايد كور شود؛ ولي اجراي اين قوانين در عمل وحشتناك بودند.

از شواهد تاريخي متعدد چنين برمي‌آيد كه قضات بابلي به‌شدت مشتاق اجراي مجازات‌هاي سخت ازجمله قطع دست و بريدن بيني و درآوردن قلب افراد خاطي بوده‌اند. حتي با اينكه به‌انديشه متخصصين اجراي قانون مقابله‌به‌مِثل به‌معناي اجراي بي‌كم‌وكاست و كوركورانه عدالت است، در‌واقع اين‌طور نبوده است. ميزان مجازات مجرم به موقعيت اجتماعي او نيز بستگي داشت. ممكن است دست طبيبي كه بيمار ثروتمندي را كشته بود، قطع مي‌كردند؛ اما اگر متوفي برده‌اي بي‌نوا‌ بود، طبيب فقط با پرداخت غرامت مي‌توانست خود را از مخمصه برهاند.

مزارع سمّي مشكان‌شاپير

مرجع متخصصين ايران مزارع سّمي مشكان‌شاپير

مشكان‌شاپير همچون بابل شهري مشهور نيست؛ اما اين شهر باستاني واقع در عراق كنوني زماني از اهميتي هم‌تراز بابل برخوردار بوده است. مشكان‌شاپير كه در فاصله ۱۴۴ كيلومتري جنوب‌شرقي بغداد امروزي قرار داشت، ازانديشه متخصصين متخصص تحت حاكميت شهر لاسارا بود؛ اما خيلي زود به‌عنوان منطقه‌اي استراتژيك و نظامي و قطب تجارت و صنايع بين‌النهرين شناخته شد. اوج اقتصادي مشكان‌شاپير در‌حدود سال ۲۰۵۰ ق.م بود كه تا حدود سه سده نيز ادامه پيدا كرد؛ اما مشكان‌شاپير در رقابت با بابل عقب افتاد و به‌مرور تبديل به شهري فراموش‌شده شد. اين شهر باستاني نهايتا سوخت و كاملا نابود شد.

يكي از عوامل سقوط مشكان‌شاپير، سيستم آبياري آن بود كه روزگاري به رشد و ترقي آن كمك زيادي كرده بود؛ ولي آب‌هايي كه براي آبياري مزارع به منطقه حمل مي‌شدند، ته‌نشين و سپس تبخير شدند؛ درنتيجه نمك باقي‌مانده باعث خشكي و مرگ گياهان شدند. تلاش براي تخليه آب نيز باعث فرسايش خاك شد. آخرين ميخ تابوت مشكان‌شاپير را خود مرگ بر اين شهر باستاني كوبيد. اين شهر در قرن هجدهم قبل از ميلاد به دست بابلي‌ها افتاد كه دست‌كمي از مرگ نداشتند. حمورابي امپراتور بابل در سال ۱۷۵۰ ق.م درگذشت و مرگ او موجب به‌راه‌افتادن شورشي در منطقه شد. در پي همين شورش‌ها بود كه خاك‌ريزها و سدهاي زيادي تخريب و شهرهاي مختلفي ازجمله مشكان‌شاپير كاملا سوزانده و به خاكستر بدل شدند.

قرباني‌كردن كودكان و كودك‌كشي در بين‌النهرين باستان

زندگي در بين‌النهرين باستان از گهواره تا گور با شقاوت‌ و بدبختي همراه بود. براي نوزاداني كه با ناهنجاري‌ها و بيماري‌هاي مادرزادي متولد مي‌شدند، گهواره و گور تقريبا يكي بود. معمولا باور بر اين بود كه نوزادان دچار نقص عضو و دوقلوهاي به‌هم‌چسبيده و كودكان دوجنسه نفرين شده‌اند؛ به‌همين‌دليل، سرنوشتي جز پرت‌شدن به درون رودخانه انتظار چنين نوزاداني را نمي‌كشيد. نوزادان بابلي نيز كه به ناهنجاري‌ها مبتلا بودند، فرزندان جادوگران و حيوانات قلمداد مي‌كردند و آن‌ها را در‌كنار جاده‌ها و راه‌ها به‌ حال خود رها مي‌كردند تا بميرند.

به‌جز اين، كودكان و نوجوانان زيادي نيز در قتل‌هاي آييني جان مي‌دادند. طبق گزارش سال ۲۰۱۴ وبگاه لايو ساينس، باستان‌شناسان در محوطه باستاني باسور هيوك در جنوب‌شرقي تركيه كشف بزرگي كردند. آن‌ها توانستند مقبره‌اي از عصر مفرغ را كشف كنند كه درون آن اجساد دو كودك ۱۲ ساله به‌همراه كالاهاي گور و تزيينات و هشت انسان قرباني‌شده بودند. اين اجساد بين سال‌هاي ۳۱۰۰ تا ۲۸۰۰ ق.م در اين گور مدفون شده بودند.

شش نفر از كساني كه قرباني شده بودند، بين ۱۱ تا ۲۰ سال سن داشتند. بعدها در‌ادامه حفاري‌ها، جسد يازدهمي نيز پيدا شد كه تصور مي‌شود احتمالا قبلا دفن شده باشد. از علائم برجاي‌مانده روي استخوان‌ها اين‌طور برمي‌آيد كه قربانيان با ضربات خنجر كشته شده‌اند. با‌اين‌حال، هدف دقيق اين قتل‌ها مشخص نيست؛ اما دكتر برِنا هاست، سرپرست اين حفاري‌ باستان‌شناسي‌، فرضيه‌اي داشت. به‌باور او، قرباني‌ها براي كنترل جمعيت انجام گرفته‌اند.

امپراتوري اكدي با خشك‌سالي از ميان رفت

مرجع متخصصين ايران امپراطوري اكدي با خشكسالي از ميان رفت

قبل از اينكه امپراتوري اَكِدي تأسيس شود، دنياي ما امپراتوري نداشت؛ اما وجود دره‌هاي سرسبز و رودخانه‌هاي هميشه پرآبي همچون دجله و فرات (در سوريه و عراق كنوني) فرصت شكوفايي يكي از بزرگ‌ترين امپراتوري‌هاي تاريخ را فراهم كرد. امپراتوري اكدي كه آغازگر آن سارگون بزرگ بود، از حدود سال ۴۳۰۰ ق.م ظهور و ۱۰۰ سال بر منطقه حكمراني كرد. اكدي اولين دولت مركزي موفق در مقياس بزرگ بود. در اين امپراتوري مقتدر، جاده‌ها و پل و بناهاي بزرگ ساخته شدند و بين‌النهرين شاهد پيشرفت‌هاي خيره‌كننده‌اي در تجارت و آبياري بود؛ اما پس از يك قرن موفقيت، ناگهان بارندگي‌ها براي هميشه قطع شدند تا اين امپراتوري به مرز نابودي كشانده شود.

هر هنگام كه مرگ پادشاهان فرامي‌رسيد، درباريان نيز به‌همراه پادشاه جان مي‌دادند

امپراتوري اكدي قلمرو بزرگي با اقليم‌هاي مختلف را دربر مي‌گرفت. با گذشت زمان، مردم جنوب اكدي متكي به كشاورزي منطقه شمال شده بودند؛ اما خشك‌سالي فلج‌كننده‌اي كه به‌وقوع پيوسته بود، زندگي كشاورزان شمالي را كاملا ويران كرد.

قحطي و جنگ‌هاي دامنه‌دار در زماني آغاز شد كه كشاورزان مأيوس شمالي كه زماني جنوبي‌ها را تغذيه مي‌كردند، براي كمك‌گرفتن به جنوب آمدند؛ اما با مقاومت شديد و خشونت‌آميز مردم مواجه شدند. جنوبي‌ها حتي براي جلوگيري از مهاجرت مردم شمال ديوارهاي مستحكمي ساختند. برخي مورخان عقيده دارند همين خون‌ريزي‌هاي ناشي از خشك‌سالي نهايتا باعث سقوط امپراتوري اكدي شد. هرچند براي مدت‌هاي مديدي اين فرضيه به‌طور قطع پذيرفته نشده بود‌، پژوهشي كه در سال ۲۰۱۹ انجام گرفت، ثابت كرد كه فرضيه خشك‌سالي درست بوده و فروپاشي امپراتوري پرشكوه اكدي با خشك‌سالي بزرگي هم‌زمان بوده است كه ۲۹۰ سال به‌طول انجاميد.

آشورنصيرپال دوم ستوني از گوشت انسان ساخت

مرجع متخصصين ايران آشورنصيرپال دوم ستوني از گوشت انسان ساخت

امپراتوري آشوريان از حدود ۹۰۰ تا ۶۱۲ ق.م قدرت برتر خاورميانه فعلي بود. پادشاهان آشوري با مشت آهنين حكومت مي‌كردند و ظاهرا از كشتار و شكنجه لذت وافري مي‌بردند. ازجمله اين قاتلان مخوف باستاني آشورنصيرپال دوم بود كه پدربزرگش، ادد نيراري دوم، امپراتوري آشوريان را احيا كرده بود. به‌لطف ادد نيراري و جانشين او، توكولتي‌نينورتاي يكم (پدر آشورنصيرپال)، آشورنصيرپال وارث امپراتوري وسيع و قدرتمند با ابزارهاي لازم براي داشتن ارتش جهنمي به‌معناي واقعي كلمه بود. او با اين ارتش خوفناك براي هر حاكم محلي كه از دستورها او سرپيچي مي‌كرد، جهنمي واقعي برپا مي‌كرد.

آشورنصيرپال تمايل داشت درصورت كوچك‌ترين كارشكني يا شورشي، بلايي بر سر خاطيان بياورد تا براي بقيه درس عبرت شود. او با كمال تفاخر درمورد يكي از شورش‌هاي سركوب‌شده در كتيبه‌هاي خود چنين نوشته است: «من ستون سنگي درمقابل دروازه شهر ساختم و همه سرداران شوريده را به قتل رساندم و ستون را با پوست آنان پوشاندم.» او شورشيان را سوزاند و كور كرد و گردن زد و دوشيزگان و دختران خردسال را نيز به آتش كشيد و سربازان ياغي و شوريده را در بيابان رها كرد تا از بي‌آبي هلاك شوند.

امپراتور آشوريان كساني كه در درگيري‌ها مختلف با ارتش او اسير شده بودند، وادار كرد تا شهر ويران‌شده كالاه (نمرود كنوني در عراق) را دوباره از نو بسازند؛ جايي كه بعدا كاخ بزرگ آشورنصيرپال نيز در آنجا ساخته شد و بعدها كلوني مشهور ميمون‌هاي او نيز در آنجا مستقر شد. درحقيقت، گفته مي‌شود آشورنصيرپال ميمون‌هاي ماده‌اي را كه به‌عنوان خراج از سرزمين‌هاي نزديك سواحل مديترانه مي‌گرفت و با ميمون‌هاي نري كه قبلا داشت يا آن‌ها را نيز گرفته بود، كلوني عجيب ساخت. در كتيبه‌اي كه در نمرود نصب شده، آمده است كه دسته‌هاي پرشماري از ميمون‌ها در اين منطقه زندگي مي‌كردند و آزادانه براي خود پرسه مي‌زدند.

برادر آشورباني‌پال از ترس امپراتور خون‌خوار خود را سوزاند

آشورباني‌پال پادشاه آشوري بود كه از ۶۶۸ ق.م تا حدود ۶۳۱ يا ۶۲۷ ق.م همچون قاتل زنجيره‌اي بي‌رحم حكومت مي‌كرد. نقش‌برجسته‌هاي بازمانده از دوران او احتمالا وحشتناك‌ترين تصاويري باشند كه تا‌به‌حال حّكاكي شده‌اند. او مردم را سر مي‌برّيد و زنده‌زنده پوست مي‌كَند و زندانيان را وامي‌داشت پيش از اعدام استخوان‌هاي پدران خود را خُرد كنند. خودستايي‌هاي آشورباني‌پال در كتيبه‌هايش چنان است كه گويي با شكارچي ساديست طرف هستيم كه حريصانه به‌دنبال پوست خام انسان است.

او در يكي از كتيبه‌هاي بي‌شمارش نوشته است: «من گوشت [دشمنانم] را از بدن مي‌كّنم و آن‌ها را با خود مي‌برم تا در كشورهاي مختلف [به همگان] نشان دهم.» آشورباني‌پال به كشتن شيرها به‌عنوان تفريح دلخواهش نيز افتخار مي‌كرد. او ظاهرا شيرها را از دور با تيروكمان شكار مي‌كرد تا «مردانگي فوق‌انساني» خود را به‌رخ بكشد. قتل و كشتارهاي بي‌رحمانه تنها نيروي مخوف آشورباني‌پال نبود؛ بلكه او ادعا مي‌كرد كه سواد زيادي دارد؛ به‌طوري‌كه مي‌گفت خط ميخي سومري و اكدي را مي‌تواند بخواند.

آشورباني‌پال جزوه رايگانخانه‌اي بسيار باشكوه و عظيم نيز ساخته بود كه ازجمله الواح حماسه گيلگمش بابلي نيز در آن نگه‌داري مي‌شد؛ اما اين جزوه رايگانخانه عظيم بعدها پس از فروپاشي امپراتوري آشور زير آوارهاي كاخ آشورباني‌پال مدفون شد. فروپاشي اين امپراتوري با جنگ داخلي‌اي آغاز شد كه بين آشورباني‌پال و برادرش، شمش‌شوم اوكين، در گرفته بود. شمش‌شوم اوكين كه قيام ناموفقي به‌راه انداخته بود، از وحشت انتقام برادر به بابل گريخت. آشورباني‌پال نيز به اين شهر لشكركشي كرد و چهار سال آنجا را به محاصره لشكريان خود درآورد. اوضاع در شهر به‌قدري وخيم شد كه مردم از گرسنگي فرزندان خود را مي‌خوردند. شمش‌شوم اوكين نيز قبل از سقوط شهر از ترس شكنجه‌اي كه برادر بي‌رحمش براي او تدارك ديده بود، خود را زنده‌زنده سوزاند.

سربازان آشوري احتمالا متحمل ضربه‌هاي روحي مهلكي شده بودند

مرجع متخصصين ايران سربازان آشوري احتمالا متحمل ضربه‌هاي روحي مهلكي شده بودند

دائرةالمعارف تاريخ باستان ارتش آشور را قوي‌ترين نيروي جنگجوي روزگار خود توصيف مي‌كند. آشوريان سلاح‌هاي برتر و استراتژي‌هاي جنگي بهتر و قابليت‌هاي مهندسي به‌مراتب كارآمدتري درمقايسه‌با رقباي خود داشتند. آن‌ها حتي اولين ارتش حرفه‌اي روي كره زمين را نيز در‌اختيار داشتند كه زماني پادشاه تيگلات‌پيلسر سوم بنيان نهادده بود؛ اما عنصر اصلي كه ارتش آشوريان را چنين مقتدر كرده بود، خشونت و بي‌رحمي‌ لگام‌گسيخته آنان بود. ارتش براي از دمِ تيغ گذراندن تمام مردم شهرهاي مغلوب، پوست‌كندن، آرام‌كُشي و شكنجه و عذاب‌دادن شورشيان به‌كار گرفته مي‌شد. در‌نتيجه، سربازان آشوري نفرت گسترده‌اي در سرتاسر قلمروي امپراتوري پراكنده بودند و به‌نوبه خود نيز متحمل صدمات روحي رواني مهيبي شده بودند.

آشورنصيرپال با ارتش خوفناك خود براي حاكماني كه عليه او شوريده بودند جهنمي واقعي برپا مي‌كرد

بي‌بي‌سي با استناد به تحقيقات دكتر وليد عبدالحميد از دانشگاه كوئين مري لندن و پروفسور جيمي هيوز از دانشگاه آنگليا راسكين در انگلستان گزارش داد كه اكثر سربازان آشوري به آنچه حالا «استرس پس از سانحه» مي‌ناميم، مبتلا بوده‌اند. به‌گفته هيوز، جنگجويان آشوري اشباح را مي‌ديدند و با آن‌ها مي‌توانستند صحبت كنند. جنگجويان آشوري پرهيب‌هاي ترسناكي كه مي‌ديدند، همان اشباح كساني توصيف كرده بودند كه در نبردهاي خونين كشته بودند.

آنچه اين جنگجويان باستاني شرح داده‌اند، درست همان تجربه‌هاي سربازاني امروزي است كه سابقه نبردهاي تن‌به‌تن و نزديك را داشته‌اند. دوره‌هاي كاري طاقت‌فرساي سه‌ساله‌اي كه سربازان آشوري بايد مي‌گذراندند، كمك زيادي به فروكش‌كردن علائم اشكالات روحي آن‌ها نمي‌كرد. سربازان آشوري يك سال را صرف پروژه‌هاي ساخت‌وساز همچون ساختن جاده و پل مي‌كردند. سپس، يك سال را در جنگ مي‌گذراندند و يك سال را نيز همراه خانواده‌هاي خود زندگي مي‌كردند تا دوباره دوره‌ سه‌‌ساله‌ تازه‌اي را شروع كنند. بنابراين، جنگجويان آشوري هر سه سال مجبور مي‌شدند اشباح بيشتري بسازند يا نهايتا خودشان به اشباح ديگران بدل شوند.

بازار عروسان در بين‌النهرين باستان و مجازات مرگ براي زناكاران

مرجع متخصصين ايران بازار عروسان در بين‌النهرين باستان و مجازات مرگ براي زناكاران

نهاد ازدواج همواره ارتباط تنگاتنگ و عجيبي با مالكيت داشته است. اين امر حتي درباره ازدواج‌هاي كنوني نيز صدق مي‌كند كه ظاهرا از روي رضاي طرفين و عشق و علاقه انجام مي‌گيرند. درواقع، وقتي هر ازدواجي به‌ بن‌بست مي‌رسد، پاي تعهدات قانوني به‌ميان كشيده مي‌شود و فرد ممكن است زير اين قواعد كمرشكن به صرف مبالغ هنگفت و واگذاركردن منزل يا اموال ديگر خود مجبور شود. در دوران باستان، شوهران اغلب صاحب زنان خود قلمداد مي‌شدند. بدين‌ترتيب، در بين‌النهرين باستان ازدواج قراردادي قانوني بين پدر دختر و مرد ديگر يا معمولا بين دو خانواده بود.

يكي از راه‌هاي ازدواج در بين‌النهرين رفتن به بازار عروسان براي خريد همسر بود. هرودوت، مورخ شهير يوناني، اين حراجي‌‌ها را رويدادهاي سالانه‌اي دانسته است. در بازار عروسان، تمام دختران جوان به‌سن‌ازدواج‌رسيده در مكان واحدي گردآورده مي‌شدند؛ جايي كه چنانچه در نقاشي مشهور ادويد لونگ (تصوير بالا) مي‌بينيد، گروهي از پيشنهاددهندگان زنان را احاطه مي‌كردند. زناني كه زيباتر بودند، نصيب ثروتمندان مي‌شدند و عوام كه نگران زيبايي همسر آينده خود نبودند، زنان زشت‌تر را به‌همراه پولي به‌عنوان غرامت با خود به خانه مي‌بردند

واضح است كه پس از اين ازدواج‌هاي اجباري دهشتناك، زنان اغلب مجبور به وفاداري بودند و در‌صورتي‌كه خطايي از آنان سر مي‌زد، معمولا مجازات مرگ انتظارشان را مي‌كشيد. در قانون حمورابي كه بابليان وضع كرده‌اند، آمده است زني كه مرتكب زنا شده، به‌همراه فاسق خود به رودخانه انداخته مي‌شد. اگر شوهر همسرش را مي‌بخشيد، فاسق نيز از مرگ نجات مي‌يافت.

كوركردن صدقيا و تبعيد او به بابل

مرجع متخصصين ايران كور كردن صدقيا و تبعيد او به بابل

نام نبوكدنصر دوم براي بسياري از خوانندگان معاني مختلفي در ذهن تداعي مي‌كند. براي برخي، نبوكدنصر همان سفينه مشهور فيلم‌هاي ماتريكس است كه مورفئوس هدايت آن را برعهده دارد. از انديشه متخصصين ديگران نيز، نبوكدنصر همان كسي است كه باغ‌هاي معلق را ساخت كه از شگفتي‌هاي مهندسي دوران باستان و بي‌شباهت به سفينه ماتريكس نيست. همچنين، دائرةالمعارف تاريخ باستان او را بزرگ‌ترين پادشاه بابل باستان مي‌داند؛ اما به‌عقيده تورات يا عهد عتيق، نبوكدنصر دشمن خدا بود.

بزرگ‌ترين پادشاه بابل در اوايل قرن ششم قبل از ميلاد به بلاي جان يهوديان تبديل شد. نبوكدنصر در سال ۵۹۷ ق.م اورشليم، پايتخت پادشاهي يهودا را فتح كرد و سپس صدقيا را به‌عنوان پادشاه جديد يهودا برگزيد. صدقيا نُه سال پادشاهي كرد تا اينكه توانست به‌مرور مقدمات قيام عليه نبوكدنصر را فراهم كند. همين امر نيز موجب خشم پادشاه مقتدر و بي‌رحم بابل شد. او صدقيا را مجبور كرد تا اعدام پسران خود را تماشا كند و اين يكي از آخرين مناظري بود كه او به‌چشم مي‌ديد. نبوكدنصر سپس صدقيا را كور كرد و او را به زنجير كشيد و به بابل برد تا در همان‌جا در حبس جان دهد.

عنصر اصلي كه ارتش آشوريان را چنين مقتدر كرده بود، خشونت و بي‌رحمي‌ لگام‌گسيخته بود

اشتباه نكنيد، هنوز انتقام نبوكدنصر تمام نشده بود. او اورشليم را با خاك يكسان كرد و معبد بيت‌المقدس را نيز سوزاند. همچنين طبق سنت بين‌النهريني‌ها، هزاران يهودي را به بابل تبعيد كرد؛ رويدادي كه به «تبعيد بابل» يا «اسارت بابل» مشهور است و زخم‌هاي رواني عميقي روي يهوديان گذاشت.

يهوديان در بابل عهد و پيمان خود با خدا را زير سؤال بردند و حتي گناهان و پليدي خود را دليل اين وضع دانستند. نهايتا همان‌طوركه انبياي قوم يهود وعده داده بودند، «منجي و رهايي‌بخشي» در هيبت كوروش كبير از راه رسيد. امپراتور هخامنشي يهوديان را از بندگي و اسارات رهاند و آن‌ها را به‌همراه كارواني از سپاهيان خود راهي سرزمين اجدادي خود در بيت‌المقدس كرد.

در بين‌النهرين باستان، گناهان را علت بيماري‌ها قلمداد مي‌كردند

مرجع متخصصين ايران در بين‌النهرين باستان گناهان را علت بيماري‌ها قلمداد مي‌كردند

احتمالا كسي كه گفته جهل سعادت است، نمي‌دانسته از چه صحبت‌ مي‌كند؛ بلكه جهل وحشت مطلق به‌ويژه در هنگام بيماري است. متأسفانه براي بين‌النهرين باستان، طبيبان اصلا اطلاعات زيادي درباره كاركرد بدن انسان و بيماري‌هاي بلاي جان آدمي نداشتند. اين امر تا حدي به‌دليل «ممنوعيت‌هاي مذهبي» بود. هنجارهاي مذهبي آن زمان طبيبان را از تكه‌تكه‌‌كردن و تشريح و كالبدشكافي بدن انسان‌ منع مي‌كرد. جالب اينكه اگر طبيبي نمي‌توانست بيماري را علاج كند، خود او را تكه‌تكه‌ مي‌كردند و مجازات‌هايي همچون قطع دست مرسوم بود. با‌اين‌حال، طبيبان باستان مي‌توانستند لاشه حيوانات را تكه‌پاره كنند؛ البته در بين‌النهرين، تنها جگر و شُش حيوانات را براي فال‌گيري نگه مي‌داشتند.

مقاله‌هاي مرتبط:

در بين‌النهرين باستان، بيماري‌ها مجازات الهي تلقي مي‌شدند. هنگامي كه فردي بيمار مي‌شد، اولين كاري كه طبيب مي‌كرد، اين بود كه تعيين كند بيمار چه گناهي مرتكب شده تا اميدوار باشد راهي براي جلب رضايت خدايان پيدا كند. بدين‌ترتيب، بيماري‌هاي كشنده وحشت ديگري به وحشت‌هاي بي‌شمار زندگي در بين‌النهرين باستان افزوده بود. سل در‌حدود هزاره دوم قبل از ميلاد اين منطقه را ويران كرده بود. در اين دوران، مردم اغلب به طاعون، ذات‌الريه، تيفوس و آبله مبتلا بودند. نواحي پرجمعيت جنوبي بيشترين آسيب‌پذيري را داشتند. براي اينكه وضعيت وخيم آن دوران را درك كنيد، بايد بدانيد كه واژه زبان اكدي براي «همه‌گيري» همان «مرگ حتمي» بوده است.

سومريان از خدايان براي توجيه برده‌داري استفاده مي‌كردند

تاريخ مملو از نمونه‌هاي بي‌شماري از افرادي است كه از خرافات و دين براي تسلط بر ديگران استفاده كرده‌اند. براي مثال، برده‌داران آمريكايي با استناد به انجيل يا عهد جديد كار خود را توجيه‌ مي‌كردند. جيمز اول، پادشاه انگلستان، نيز خود را داراي درجه الوهيت مي‌دانست و مخالفت با فرامين خود را كينه و عداوت با خدا تلقي مي‌كرد. هر چقدر كه بيشتر به عقب برگرديم، خواهيم ديد اين حربه قدمتي به‌اندازه خود تمدن بشري دارد.

اسناد مختلف مؤسسه خاورشناسي دانشگاه شيكاگو نشان مي‌دهد كه بين‌النهريني‌هاي باستان در ميان اولين تمدن‌‌هايي قرار مي‌گيرند كه در آن پادشاهان حكم خدايان را داشتند. اولين فرمانرواي بين‌النهرين كه خود را پادشاه‌خدا ناميد، نارام سين بود كه حدود ۲۳۰۰ سال ق.م بر امپراتوري اكد حكمراني مي‌كرد. با‌‌‌توجه‌‌‌به اينكه بين‌النهريني‌ها عقيده داشتند «آدميان نيروي سادهان خدايان هستند كه براي حفظ نظم و جلوگيري از هرج و مرج خلق‌ شده‌اند»، واضح است كه برده‌داري براي سومريان توجيه داشته است.

پادشاهان گروهي از لشكريان خود را به‌سمت سرزمين‌هاي مجاور مي‌فرستادند تا برده‌ جمع كنند و نيروي كار عمده امپراتوري نيز از اين راه تأمين مي‌شد. فرمانروايان همواره بر اين دليل پافشاري مي‌كردند كه خدايان عملا با فتح سرزمين‌هاي جديد به آن‌ها قدرت تسلط بر فرودست‌ها را داده‌اند. همان‌طوركه مي‌دانيد، باقي ماجرا نيز كاملا واضح و مبرهن است و شوربختانه تاريخ بارها خود را تكرار كرده است.

تبليغات
جديد‌ترين مطالب روز

هم انديشي ها

تبليغات

با چشم باز خريد كنيد
اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران شما را براي انتخاب بهتر و خريد ارزان‌تر راهنمايي مي‌كند
ورود به بخش محصولات