ARM چگونه به رايانههاي ويندوزي و قلب اينترنت نفوذ ميكند؟ (بخش اول)
رنه هاس يكي از مقامات اجرايي ARM است كه سمت معاونت اجرايي گروه محصولات IP را در اين شركت بر عهده دارد. محصولات IPا(Intellectual Property Products) يا «محصولات مالكيت معنوي» آن دسته از محصولاتي هستند كه در قالب يك «طرح» يا «ايده» و پتنتهاي مربوطه ارائه ميشوند و بعدها حق استفاده از اين طرحها و ايدهها به شركتهاي مختلفي واگذار ميشود؛ در چنين حالتي اين طرحها و ايدهها نقش يك محصول را بازي ميكنند. هاس با مشترياني كه حق استفاده از طرحها و ايدههاي ARM به آنها واگذار ميشود و از طرحها و ايدهها براي ساخت پردازنده در حجم بالا استفاده ميكنند سر و كار دارد.
به لطف سلطهي ARM بر بازار موبايل هوشمند، اين شركت و مشتريانش تاكنون ۱۲۰ ميليارد پردازنده عرضه كردهاند. اما با گسترش بازار اينترنت اشياء و هوشمند شدن ابزارهاي روزمره (همچون وسائل خانگي) و متصل شدن آنها به اينترنت؛ فرصتهاي جديدي پيش روي ARM و همكارانش قرار دارد. با افزايش توانايي ابزارهاي مختلف براي تعامل با يكديگر و امكان كنترل صوتي آنها، نياز به قدرت پردازشي رو به افزايش است؛ در اين مسير ARM تلاش ميكند تا قدرت پردازندههاي خود را به حد مورد نياز برساند.
هدف مالك جديد ARM يعني شركت سافتبانك و مديرعامل آن، ماسايوشي سان، توليد نوعي هوش مصنوعي است كه براي دست يابي به «تكينگي» مورد نياز خواهد بود؛ يعني زمانيكه مجموع هوش ماشينها از مجموع هوش انسانها بيشتر است. وظيفهي ARM آوردن هوش مصنوعي به قلب شبكهها است؛ همانجايي كه پردازندههاي كوچك و كممصرف اين شركت بهعنوان يك انتخاب طبيعي قلمداد ميشوند. اما اكنون كه آسيبپذيريهايي در پردازندههاي اينتل مشاهده شده و رايانههاي ويندوزي نيز از امكان استفاده از پردازندههاي ARM برخوردار شدهاند، ARM در تلاش است تا به دنياي سرورها نيز وارد شد.
آنچه در ادامه ميخوانيد، مصاحبهاي است كه در جريان نمايشگاه CES سال جاري توسط وبسايت ونچربيت با رنه هاس انجام شده. شايان ذكر است كه آنچه در اين متن آورده شده شايد دقيقا جملات هاس نباشد و بخشهاي از آن توسط وبسايت ونچربيت ويرايش شده است. همچنين در جريان برگردان اين مصاحبه به فارسي، برخي از جملات از حالت محاورهاي خارج شدهاند تا درك مفهوم اين جملات براي خوانندگان سادهتر باشد.
آيا مشغول تبديل «تكينگي» به يك واقعيت هستيد؟
هدف سافتبانك توليد نوعي هوش مصنوعي است كه براي دست يابي به «تكينگي» مورد نياز خواهد بود
بخشي كه من مديريت ميكنم همان ساختار كلاسيك ARM است كه به پيش از دوران تملك ARM توسط سافتبانك برميگردد. از جمله تمام كسبوكار مالكيت معنوي، توسعهي محصولات، اعطاي حق استفاده از محصولات (لايسنسها) و فروش و بازاريابي همهي آنها. مقر ما در كمبريج است. سال گذشته به لندن آمدم و بيشتر وقت خود را در لندن ميگذرانم.
تأثير مالكيت ARM توسط سافتبانك بر كار روزمرهي شما چه بوده است؟
نميخواهم عنوان شغليام را از آنچه هست بزرگتر جلوه دهم؛ اما اساسا من مديرعامل گروه مالكيت معنوي هستم كه در واقع پيش از تصاحب ARM توسط سافتبانك، تمام شركت ARM را تشكيل ميداد. پس از تصاحب ARM توسط سافتبانك، ما تلاشهاي خود را در زمينهي برخي ديگر از كسب و كارها، دستگاههاي متصل به اينترنت و بهويژه نرمافزارهايي كه بهعنوان سرويس ارائه ميشوند افزايش داديم. حتما نام Mbed Cloud را شنيدهايد. Mbed Cloud يك استراتژي است براي مديريت دستگاههاي مرتبط با اينترنت و ايجاد يك كسبوكار حول محور بهروزرسانيهاي نرمافزاري، امنيت و ...
ما گروهي تجاري حول اين استراتژي بنا كردهايم كه ISG نام دارد كه بهمعناي «گروه خدمات اينترنت اشياء» (IoT Services Group) است. اين مجموعه بهتازگي كار خود را شروع كرده و ما تصميم گرفتيم آن را به دو گروه كاري مستقل تبديل كنيم تا روي بازارها و مشتريان متفاوتي تمركز كنند. در سطح اجرايي، كنترل امور در دست سايمون سگارس است كه سمت مديريت كل ARM را در اختيار دارد و اموري نظير بازاريابي و مسائل قانوني و مالي و ديگر مواردي كه مربوط به گروههاي مختلف است تحت كنترل وي قرار دارد. اما گروهي كه من مديريت آن را در اختيار دارم در زمينهي سود و زيان و كسب درآمد، كمابيش مستقل است.
برنامهي شما براي سال ۲۰۱۸ چيست؟
اكنون كه بخشي از سافتبانك هستيم، بعضي چيزها تغيير كردهاند؛ اما بعضي چيزها سر جاي خودشان هستند. گزارشهاي مالي ما هنوز هم بهصورت عمومي منتشر ميشوند؛ چرا كه بخشي از گزارشهاي مالي سافتبانك خواهند بود. اما نيازي نخواهد بود گزارشهاي خود را بهصورت سهماهه و با همان جزئيات گذشته ارائه كنيم. به همين دليل، آزاد هستيم تا در زمينهي سرمايهگذاري در برخي بازارها اندكي تندروتر باشيم. اين (آزادي) يك ويژگي بزرگ براي ما است و ما ميتوانيم سرمايهگذاري خود در زمينههايي همچون يادگيري ماشين و هوش مصنوعي را بيشتر كنيم و تعهد خود را نسبت به مسئلهي امنيت افزايش دهيم. حوزهي خودرو نيز جايگاهي براي پيشرفتي عظيم است. ما در زمينههاي متعددي فعال بودهايم و تفاوت ۲۰۱۸ (با سال گذشته) اين است كه امسال سرمايهگذاري در اين زمينهها را سرعت ميبخشيم.
در جريان كنفرانس مطبوعاتي سامسونگ، اين شركت روي فناوري SmartThings (اتصال تمام ابزارهاي هوشمند به يك اپليكيشن واحد) بهعنوان استانداردي براي اينترنت اشياء تمركز داشت. اين مسئله در سطحي بالاتر براي يك شركت بزرگ منطقي بهانديشه متخصصين ميرسد تا راهي داشته باشد كه همهي ابزارهاي متصل به اينترنت را به يكديگر متصل كند. سؤال اين است كه انجام چنين كاري چقدر آسان خواهد بود؟ آيا هر شركت بزرگي قرار است نسخهي اختصاصي از همين ايده را داشته باشد؟ آيا آنها با هم سازگار خواهند بود؟ آيا اين ابزارها واقعا قرار است به هم متصل شوند و با هم كار كنند؟
امسال هر محصولي كه معرفي ميشود از الكسا (دستيار صوتي آمازون) يا دستيار صوتي گوگل همراهي ميكند؛ يكسال پيش هيچكس به چنين چيزي حتي فكر نميكرد. فكر ميكنم آنچه اتفاق خواهد افتاد اين است كه استانداردهايي خواهيم داشت در مورد روش ورود اطلاعات؛ چه صدا باشد و چه هر روش ديگري. هركس سعي ميكند محصول خود را در اين بين جا بيندازد؛ اينكه فقط رابط متخصصي اختصاصي سامسونگ يا الجي براي همهي محصولات مورد استفاده قرار بگيرد امري اشكال است. فكر ميكنم به استانداردهايي با مجموعهاي از رابطهاي برنامهنويسي متخصصدي (API) نياز خواهيم داشت؛ چيزي كه در بخشهاي مختلف يك پلتفرم بهطور واحد قرار داشته باشد.
از انديشه متخصصينات ما اين يك موقعيت بزرگ است، چرا كه ما هم اين مسئله را بهعنوان برنامهاي بزرگ در سال ۲۰۱۸ قلمداد ميكنيم. عجله براي آوردن قدرت پردازشي به قلب ابزارها نيازمند انجام بيشتر پردازشها بهصورت محلي و وابستگي كمتر به رايانش ابري جهت انجام تمام پردازشها است. اين روند در حال شروع و سرعتگيري است؛ بهويژه با پيشرفت قدرت يادگيري ابزارها و توانايي يادگيري ماشيني. دورنماي الگوريتمهاي اختصاصيِ دستگاهها و مزاياي افزايش كارايي و شخصيسازي كه از پردازشهاي محلي حاصل ميشود، بسيار بزرگ است. ما در اين زمينه شاهد پيشرفت هستيم.
به انديشه متخصصين شما شركتها در فرايندي استانداردسازي به چه موقعيتي رسيدهاند؟ آيا احساس ميكنيد بهزودي شاهد هماهنگسازي ابزارها با يكديگر خواهيم بود؟
ترجيح من اين است كه منتظر باشم و ببينم برندهي نهايي چه كسي خواهد بود. اما فكر ميكنم دستگاههايي كه به دستيار صوتي گوگل يا الكسا مجهزند، به يك استاندارد قراردادي نزديكتر هستند و نه آن دسته از شركتهايي كه سعي ميكنند دور هم جمع شوند و تصميم بگيرند كه «فلان چيز يك استاندارد واقعي است»؛ چرا كه اين كار (دستيابي به چنين تصميمي) سخت است. اين مسئله شبيه به اولين تلويزيونهاي هوشمند است كه مرورگرها و رابط اختصاصي خود را داشتند و از انديشه متخصصين هماهنگ بودن با ديگر ابزارها چندان به بلوغ نرسيده بودند. كاري كه گوگل و آمازون در حال انجام آن هستند به اين فرايند سرعت ميبخشد. ما هم در جايگاه خوبي قرار داريم زيرا كار ما برپايهي (همين) فناوري بنا شده است.
بخشي از تحولات فعلي در حوزهي فناوري به بلاكچين مربوط ميشود. آيا اين فناوري مورد توجه شما قرار گرفته است؛ بهويژه در زمينهي تراشهها؟
تنها از انديشه متخصصينات پردازشهاي مورد نياز براي آن و نيازهاي امنيتي. اما از انديشه متخصصين ارتباطات و آنچه درون (تراشهها) قرار ميگيرد، خيلي نه.
مدتها پيش با فيل روزدل، سازندهي Second Life صحبت ميكردم و او اكنون صاحب شركتي به نام High Fidelity است. آنها ميتوانند چيزهايي درست كنند كه آواتار شما ميتواند آن را بپوشد يا بفروشد و تراكنشهاي انجامشده را در بلاكچين قرار ميدهند. پس از آن، اين تراكنشها در ديگر دنياهاي مجازي نيز قابل استفاده ميشوند؛ براي مثال شايد بتوانيد چيزي را كه در High Fidelity خريدهايد، در Second Life نيز مورد استفاده قرار دهيد. بهعبارتي آواتار شما و هرچيزي كه خريدهايد با شما سفر ميكند. به انديشه متخصصين ميرسد تراكنشهاي انجامشده در دنياي اينترنت اشياء نيز ميتوانند به همين شكل باشند.
بهطور بالقوه بله؛ اما بلاكچينها ثابت هستند. با توجه به اينكه تراكنشها در لحظه صورت ميپذيرند، شما به روش ديگري نياز پيدا ميكنيد. حوزهي ارزهاي رمزنگاري شده و هرچيزي كه مربوط به امنيت پرداختها باشد براي ما يك مسئلهي كليدي است. آنها به پردازش زيادي نياز دارند و اين چيزي است كه نيازمند سطحي از استانداردسازي است. كشورهاي مختلف داراي قوانين و ممنوعيتهاي مختلف در رابطه با تهديدات مالي و مسائل اينچنيني هستند.
در زمينهي تلفن همراه، تمام اپراتورها در چين دولتي هستند و اين كشور كنترل زيادي روي اين حوزه دارد؛ به همين دليل به دست آوردن سيمكارت غير قانوني در اين كشور بسيار سخت است. برخورد با كلاهبرداري در چين از طريق يافتن هويت افراد توسط شمارهي تلفن همراه آنها انجام ميشود؛ در نتيجه پرداختهاي انجامشده توسط تلفن همراه در چين كاملا يكپارچه هستند. در آمريكاي شمالي ما خيلي از چينيها عقب هستيم و اين مسئله به رويهي انجام پرداختها و رابطهي بين بانكها برميگردد.
حوزهي ارزهاي رمزنگاري شده و هرچيزي كه مربوط به امنيت پرداختها باشد براي ما يك مسئلهي كليدي است
جالب است ببينيم در چين چه اتفاقي ميافتد؛ دولت اين كشور كنترل زيادي روي مسائل مالي دارد. من به مدت دو سال از عمرم را در چين گذراندهام و اين مسئله را شخصا تجربه كردهام؛ خارج كردن پول از اين كشور واقعا سخت است. اما اكنون با وجود شركتهايي مانند تنسنت و عليبابا كه شركتهاي تجاري بزرگي هستند، دولت نميتواند مطلع شود كه پول اين شركتها كجا ميرود (و براي چه چيزي هزينه ميشود)؛ مخصوصا اگر اين پول از كشور خارج ميشود. دولت چنين از هماكنون در تلاش است تا مالكيت بخشي از اين شركتها را در اختيار داشته باشد.
پس چگونگي معماري يك بلاكچين به دولتي كه بر آن نظارت ميكند بستگي دارد؟
دقيقا!
وقتي در ARM در رابطه با بلاكچين صحبت ميكنيد، بايد به چه چيزي فكر كنيد؟
تمركز اصلي ما روي Edge Computing (روشي براي افزايش كارايي رايانش ابري كه طي آن پردازش داده در نزديكي منبع داده صورت ميگيرد) قرار دارد. وقتي كه به بلاكچين و آنچه مربوط به امنيت و پردازش محلي است ميپردازيم؛ همه چيز به حوزه و توان پردازشي مربوط ميشود. يادگيري ماشين يك حوزهي بزرگ براي ما است؛ چرا كه براي كار كردن با دادهها به سطحي از پردازش توسط شبكههاي عصبي نياز خواهيد داشت. سؤال اين است كه آيا استفاده از واحد پردازش گرافيكي (جهت انجام پردازش توسط شبكههاي عصبي) كار درستي است؟ اگر بخواهيم در رايانههايي كه براي Edge Computing استفاده ميشوند از واحد پردازش گرافيكي استفاده كنيم، توان پردازشي مسئلهاي حائز اهميت خواهد بود. براي حل مسائل مربوط به رايانش ابري، استفاده از واحد پردازش گرافيكي يكي از راهكارها خواهد بود؛ اما توجه ما روي Edge Computing است. ما در حال مطالعه تمام روشهاي مختلف ساختاري هستيم؛ اما هنوز در رابطه با هيچ چيز بهطور عمومي صحبت نخواهيم كرد.
هم انديشي ها