سالها پيش، خودروهاي عضلاني آمريكايي در فهرست پرطرفدارترينها قرار ميگرفتند. مدلهايي كه با پيشرانهي بزرگ ۸ سيلندر و ارزش مناسب در دههي ۱۹۶۰، تمام فكر و رؤياهاي يك نسل از عاشقان دنياي خودرو را تصاحب كرده بودند. البته دوران سلطنت خودروهاي عضلاني آمريكا خيلي زود بهپايان رسيد؛ در دههي ۱۹۷۰، بحران سوخت و قوانين جديد آلايندگي باعث شد تا اين خودروها با شكوه اوليهي فاصله بگيرند. البته با اينكه تنوع اين خودروها پس از دههي ۱۹۷۰ كمتر شد، اما تا امروز هنوز هم زنده ماندهاند.
داستان خودروهاي عضلاني آمريكا، با روايت پرمباحثه ديترويت گره خورده است؛ درحقيقت درست مانند ديترويت، خودروهاي عضلاني هم پس از چند مدت غيبت، دوران رنسانس خود را پيدا كردند. در اين مقاله، دوران پيدايش تا مرگ و احياي نصفونيمه خودروهاي عضلاني آمريكا را مطالعه و جزوه رايگان تاريخ مهمترين و برجستهترين مدلهاي گذشته تا امروز را هم ورق ميزنيم.
خودروي عضلاني چه ويژگيهايي دارد؟
در نگاه عموم، خودروي عضلاني (ماسل كار، Muscle car) بايد پيشرانهي ۸ سيلندر V شكل با قدرت و حجم بالا و سيستم انتقال قدرت محور عقب داشته باشد. چنين توصيفي تاحدودي صحيح است اما يك خودروي عضلاني ويژگيهاي ديگري هم دارد. بسياري از افراد، تنها مدلهاي آمريكايي دهههاي ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ را در اين كلاس طبقهبندي ميكنند؛ وزن خودرو بايد سبك و بدنه هم دو در باشد اما بسياري از مدلهاي بزرگ، كامپكت و حتي پوني هم وجود دارند كه در كلاس خودروي عضلاني قرار گرفتهاند. ارزش مناسب و سرعت بالا در مسير مستقيم براي مسابقات خياباني درگ، تعريف ديگر خودروهاي عضلاني است. در طول تاريخ خودروسازي، مباحثههاي طولاني و بدون نتيجهاي بين طرفداران و متخصص كارشناسان وجود داشته و تعريف دقيق خودروي عضلاني هم يكي از اين موارد است.
جالب اين است كه در اوايل و اواسط دههي ۱۹۶۰ كه خودروهاي عضلاني مهمي توليد ميشدند، اصلاً چنين اصطلاحي وجود نداشت؛ در آن دوران مدلهاي قدرتمند V8 در كلاس «خودروهاي سوپر» يا Supercars قرار ميگرفتند. وقتي كه فورد در سال ۱۹۶۴ موستانگ (ماستنگ، تلفظ صحيح انگليسي؛ Ford Mustang) را عرضه كرد، كلاس خودروهاي پوني (Pony car) هم بنيان نهاده و پيچيدگي اشكال در تفكيك مدلها هم بيشتر شد. براي مثال AMC AMX در كلاس خودروهاي پوني قرار ميگيرد، اما به دليل اينكه تنها براساس مدل جولين (Javelin) توليد شده، عضلاني هم هست. بيوك ريويرا در ظاهر يك خودروي عضلاني بهانديشه متخصصين ميرسد، اما چون ارزش بالايي دارد، در كلاس خودروهاي لوكس آمريكايي قرار ميگيرد. شورولت كامارو هميشه يك خودروي پوني و رقيب فورد موستانگ بوده است، اما نسخههاي SS و Z28 عضلاني هستند. حتي نسخههاي GT، مك وان و باس (Boss) فورد موستانگ هم در كلاس خودروهاي عضلاني جايگاهي ويژه دارند.
طرفداران سرسخت، خودروهاي عضلاني را اينگونه تعريف ميكنند:
خودروهاي عضلاني ابعاد بدنهي متوسط دارند، از پيشرانهي V8 قدرتمند استفاده ميكنند و از لحاظ ارزش هم مناسب هستند. خودروهاي عضلاني معمولا نسخهي قدرتمندتر از يك مدل استاندارد هستند؛ براي مثال مدلهاي بيوك جي اس، شورولت شول اس اس، دوج چارجر R/T، فورد تورينو كبرا و پونتياك GTO در فهرست خودروهاي عضلاني شناختهشده قرار ميگيرند.
برخي خودروهاي پوني با اينكه ابعاد كوچكتري دارند، اما در نسخههاي قدرتمندتر از مدل استاندارد مثل SS و Z28 در كامارو، عضلاني هستند. خودروهاي لوكس و مدلهاي اسپرت دوسرنشين معمولا در اين كلاس قرار نميگيرند. بنابراين، خودروهاي عضلاني همان مدلهايي هستند كه پيشرانهي بزرگ V8 و سرعت بالا در مسير مستقيم تنها هدف توليدشان است؛ در اين خودروها تمركزي بر فرمانپذيري نيست. با اين تفاسير، بسياري از متخصص كارشناسها معتقد هستند كه تنها خودروي عضلاني واقعي اين روزها، دوج چلنجر (داج، تلفظ صحيح انگليسي؛ Dodge) است و هرچه قطعات براي فرمانپذيري بهتر تنظيم شوند، با اصل عضلاني بودن فاصله ميگيريم. از طرفي خودروهاي مدرن آمريكايي هم توليد شدهاند كه عنصر «اسپرت» بيشتري از «عضلاني» دارند؛ بهتر است كه به تحسين و مطالعه اين مدلهاي جذاب بپردازيم تا مباحثه بيپايان بر سر تغيير تعريف خودروهاي عضلاني از گذشته تا امروز.
دههي ۱۹۵۰؛ آمادهسازي بازار براي خودروهاي عضلاني
پيش از بهوجود آمدن كلاس خودروهاي عضلاني، مفهوم اين اصطلاح در بين خودروسازان آمريكايي كموبيش مطرح شد. اولين مدلي كه با ويژگي يك خودروي عضلاني توليد شد، الدزموبيل راكت ۸۸ محصول سال ۱۹۴۹ بود (Oldsmobile Rocket 88). راكت ۸۸ از پيشرانهي ۵ ليتري V8 با قدرت ۱۳۵ اسببخار استفاده ميكرد و اولين خودروي برجسته در تاريخ مسابقات نسكار (NASCAR) است. كرايسلر دومين خودروسازي بود كه به شكلگيري مفهوم يك مدل عضلاني كمك كرد؛ كرايسلر C300 محصول سال ۱۹۵۵ با اينكه خوشارزش نبود، اما پيشرانهي ۸ سيلندر هِمي (HEMI) با حجم ۵/۴ ليتر و قدرت ۳۰۰ اسببخار را دراختيار داشت و بانهايت سرعت بيش از ۲۰۰ كيلومتربرساعت، در زماني حدود ۱۰ ثانيه به سرعت ۱۰۰ كيلومتربرساعت ميرسيد. با شعار قدرتمندترين خودروي آمريكا، كرايسلر C300 كه در واقع نسخهاي استاندارد و خياباني از يك مدل مسابقهاي بود، به نسكار وارد شد.
طولي نكشيد كه خودروسازان آمريكايي، چاشني اصلي فروش بيشتر را پيدا كردند؛ قدرت بيشتر و پيشرانهي بزرگتر. با رسيدن به اوايل دههي ۱۹۶۰، توليد خودروهاي قدرتمند V8 در دستور كار شركتهاي آمريكايي قرار گرفت. در آن دوران و پيش از تولد رسمي خودروهاي عضلاني، استودبيكر (Studebaker) مدلهاي لارك و اوانتي (Lark, Avanti) را با پيشرانههاي سوپرشارژ عرضه كرد. شورولت با مدل توربوشارژ كوروير (Corvair) كه پيشرانه در محور عقب نصب شده بود از راه رسيد و دوج هم مدل ۴۱۳ از دارت (Dart) با قدرت ۴۲۰ اسببخار و توانايي ثبت زمان كمتر از ۱۳ ثانيه در درگ ۴۰۰ متري را توليد كرد. دوران رقابت دوج، پليموث، كرايسلر و فورد براي توليد خودروهاي قدرتمند درگ خياباني چهار سال طول كشيد تا اولين خودروهاي عضلاني اصيل تاريخ از راه برسند.
پونتياك GTO؛ اولين خودروي عضلاني تاريخ آمريكا
محصول سال ۱۹۶۴
باوجود مخالفت بر سر تعريف كلي، تقريبا تمام متخصص كارشناسها و طرفداران اتفاق انديشه متخصصين دارند كه اولين خودروي عضلاني واقعي و رسمي تاريخ آمريكا، پونتياك GTO محصول سال ۱۹۶۴ است. داستان GTO از جايي آغاز شد كه توليد نسخهاي قدرتمند از مدل تمپست (Tempest) مطرح شد؛ البته جنرال موتورز براي خودروهاي پلتفرم A، محدوديت حجم پيشرانه تا نهايتِ ۵/۴ ليتر قرار داده بود. مقامات پونتياك به اين نكته پي بردند كه فروش يك خودروي پلتفرم A جنرال موتورز با پيشرانهاي بزرگتر از ۵/۴ ليتر، شامل مدلهاي سفارشي نميشود؛ از طرفي پيشرانهي ۸ سيلندر V شكل ۶/۴ ليتري خودروهاي بزرگتر جنرال موتورز هم بدون نياز به تغيير اساسي در پونتياك تمپست نصب ميشود.
با اينكه دور زدن قانون محدوديت حجم پيشرانه امكانپذير شد، اما مديرفروش پونتياك معتقد نبود كه GTO با پيشرانهي بزرگ مشتري پيدا كند. بنابراين ظرفيت توليد اوليهي خودرو، به ۵ هزار دستگاه محدود شد. سرانجام GTO بهعنوان يك تيپ و مدل سفارشي از پونتياك تمپست لمان (Tempest Le Mans) درسال ۱۹۶۴ عرضه شد. پونتياك GTO در مدلهاي كوپه و كروك و دو نسخه با پيشرانهي ۶/۴ ليتري V8 فروخته ميشد؛ مدل ۳۲۹ اسب بخاري با يك متخصصاتور چهاردهانه و نمونهي ۳۴۸ اسب بخاري با سه متخصصاتور دودهانه. تنها در سال ۱۹۶۴، بيش از ۳۲ هزار دستگاه از GTO فروخته شد و تمام پيشبينيهاي مديران ارشد پونتياك غلط از آب درآمد. GTO از سال ۱۹۶۶ بهعنوان يك مدل مستقل از تمپست در سبد محصولات پونتياك ارائه شد؛ اين مدل كلاسيك دوستداشتني تا سال ۱۹۷۴ در چهار نسل مختلف توليد شد و پس از بحران سوخت و كاهش محبوبيت خودروهاي عضلاني، از خط توليد كنار رفت.
فورد فِيرلِين تاندربولت؛ پيشرانهي بزرگ مخصوص درگ
محصول سال ۱۹۶۴
فورد با استفاده از فرمول «خودروي كوچك بهاضافهي پيشرانهي بزرگ» مدلي ويژه از فيرلين (Fairlane) با نام تاندربولت (Thunderbolt) را براي كسب مجوز ورود به مسابقات درگ توليد كرد. فورد كه پيش از اين با مدل گلكسي در مسابقات درگ شركت ميكرد، از پيشرانهي بزرگ ۷ ليتري V8 در تاندربولت استفاده كرد. البته براي پيروي از قوانين بيمه و مثل تمام خودروسازان آمريكايي در آن دوران، تيم مهندسي فورد نهايت قدرت فيرلين تاندربولت را ۴۲۵ اسببخار اعلام كرد؛ اما قدرت واقعي اين مدل، چيزي حدود ۶۰۰ اسببخار تخمين زده ميشد.
علاوه بر پيشرانهي بزرگ و دو متخصصاتور چهاردهانهي مدل گلكسي، فورد فيرلين تاندربولت از درها، كاپوت، گلگيرها و سپر جلوي فايبرگلس استفاده ميكرد تا همچنان سبكوزن باقي بماند. فورد با اين مدل خاص، به مقام اول مسابقات درگ سوپراستاك NHRA در سال ۱۹۶۴ رسيد؛ تاندربولت در فينال مسابقات درگ ۴۰۰ متر، زمان ۱۱/۷۸ ثانيه و نهايت سرعت ۱۹۸ كيلومتربرساعت را ثبت كرد. جالب اين است كه خط توليد فيرلين تاندربولت از ديگر محصولات فورد جدا بود؛ ۱۰۰ دستگاه از اين مدل توليد شد.
فورد موستانگ شلبي GT500؛ ورود ناگهاني پوني به كلاس عضلانيها
محصول سال ۱۹۶۷
فورد موستانگ (Ford Mustang) هميشه در نگاه عموم بهعنوان يكي از بهترين خودروهاي عضلاني تاريخ شناخته ميشود، اما همانطور كه طرفداران دنياي خودرو ميدانند، اين مدل بنيانگذار كلاس پوني است. فورد موستانگ كلاس خودروهاي پوني را ايجاد كرد و دليل اصلي توليد مدلهاي جاودانهاي مثل شورولت كامارو، پونتياك فايِربرد و AMC جَولين بود؛ تمام خودروهاي پوني از مدلهاي عضلاني كوچكتر و ارزانارزشتر بودند و در بيشتر موارد هم قدرت كمتري داشتند.
بهلطف مهارت و تخصص كرول شلبي فقيد، موستانگ جسارت لازم براي ورود به كلاس خودروهاي عضلاني را پيدا كرد؛ نسخههاي شلبي موستانگ GT350 و GT500 پونيهاي عضلاني مانگار تاريخ هستند. مدل GT350 سال ۱۹۶۵ با پيشرانهي ۴/۷ ليتري V8 و قدرت ۳۰۶ اسببخار عرضه شد؛ سال ۱۹۶۷ مدل GT500 عرضه شد كه پيشرانهي بزرگ ۷ ليتري سري كبرا فورد را بههمراه دو متخصصاتور چهاردهانهاي و قدرت ۳۵۵ اسببخار در ۵۴۰۰ دوربردقيقه را دراختيار گرفته بود. پيشرانهي موستانگ شلبي GT500 براساس قواي محركهي فورد GT40 كه در مسابقات ۲۴ ساعته لمان فراري را ناكام گذاشت، طرحي و توليد شده بود.
AMC AMX؛ خودروي عضلاني متفاوت
محصول سال ۱۹۶۸
AMC AMX را ميتوان در كلاس خودروهاي اسپرت، گرندتورر، پوني و عضلاني طبقهبندي كرد. امريكن موتورز (American Motors Corporation) يا AMC، سال ۱۹۶۸ مدل AMX را با دو هدف رونمايي كرد؛ ورود به كلاس جديد و در حال رشد خودروهاي عضلاني و نمايش كامل طراحي و مهندسي بهروز شركت. AMC پيش از مدل AMX، چند مدل مفهومي با همين كد رونمايي كرده بود و نويد خودروهايي بهتر و زيباتر را ميداد. يكي از ويژگيهاي جالب AMX كه در خودروهاي آمريكايي آن دوران منحصربهفرد شمرده ميشود، فاصلهي محوري كوتاه بود.
البته بدنهي كوچكتر بهمعني پيشرانهي ضعيف نبود؛ برعكس، AMX در گرانترين مدل از پيشرانهي ۸ سيلندر ۶/۴ ليتري با قدرت ۳۱۵ اسببخار دركنار نمونههاي ۴/۸، ۵/۶ و ۵/۹ ليتري استفاده ميكرد و بانهايت سرعت ۱۹۶ كيلومتربرساعت و سرعتگيري صفر تا ۱۰۰ كيلومتربرساعت در كمتر از ۷ ثانيه، از بهترين خودروهاي بازار بود. با ارزش پايه فوقالعاده رقابتي ۳،۲۴۵ دلار (با نرخ امروز حدود ۲۳ هزار دلار)، AMC AMX گزينهاي مناسب براي افرادي بود كه حدود ۱۰۰۰ دلار براي خريد شورولت كوروت كمبود بودجه داشتند. AMX علاوه بر انتخاب بهترين خودروي سالهاي ۱۹۶۹ و ۱۹۷۰ در انجمن مهندسان آمريكا، اولين مدل با داشبورد يك تكه و شيشه جلوي نازك و ايمن بود.
دوج چارجر؛ بازتعريف عضلاني بودن خودرو
محصول سال ۱۹۶۸
با الهام گرفتن از طراحي مدل كرونت (Coronet) و هدف رقابت با ديگر مدلهاي آمريكايي همچون رامبلر مارلين (Rambler Marlin) و فورد موستانگ و پليموث باراكودا (Plymouth Baracuda)، اولين نسل از دوج چارجر در سال ۱۹۶۶ رونمايي شد. چارجر ۱۹۶۶ از شاسي مدل كرونت استفاده ميكرد؛ اما طراحي آن با تمام محصولات دوج تفاوت داشت. درواقع، چارجر بيشتر به رامبلر مارلين شباهت داشت؛ اما زيباتر و گرانتر بود. هدف اوليه، توليد خودرويي عضلاني و قدرتمند نبود؛ ولي چارجر ۱۹۶۶ با پيشرانهي ۷ ليتري (۴۲۶ اينچبرمكعب) جديد هِمي (HEMI) عرضه شد تا نمايندهي جديد كرايسلر در كلاس خودروهاي آمريكايي پرقدرت باشد. در سال ۱۹۶۸ نسل دوم اين مدل با طراحي جديد و تفاوت ظاهري بيشتر با كرونت عرضه شد.
طراحي فَستبك حذف شد تا طرح سقف مشابه پونتياك GTO سال ۱۹۶۶ شود. طرح جلوپنجرهي يكدست با چراغهاي مخفي همچنان نماي روبرويي چارجر باقي ماند؛ اما اينبار از مكانيزم برقي استفاده نميكرد. هماهنگتركردن طراحي در فضاي داخلي هم انجام شد و پيشرانهي ۶ سيلندر خطي ۳/۷ ليتري به خانوادهي چارجر راه پيدا كرد. تمام اين تغييرات كوچكوبزرگ باعث شد مدل ۱۹۶۸ دوج چارجر تا امروز يكي از خودروهاي برجستهي عضلاني تاريخ باقي بماند. مدل پايه از دوج چارجر با ارزش ۳،۰۱۴ دلار (با نرخ امروز حدود ۲۱ هزار دلار) عرضه ميشد؛ اما با پرداخت ۴۶۶ دلار بيشتر (با نرخ امروز حدود ۳،۳۰۰ دلار)، نسخهي R/T چارجر مجهز به پيشرانهي ۷ ليتري V8، قدرت ۳۷۵ اسببخار، جعبهدندهي ۳ سرعته خودكار و سيستم ترمز و تعليق ارتقا داده شده دراختيار خريدار قرار ميگرفت. طراحي زيبا و قدرت بالا دركنار افزايش محبوبيت خودروهاي عضلاني در اواخر دههي ۱۹۶۰ باعث شد تا بيش از ۹۶ هزار دستگاه از دوج چارجر در سال ۱۹۶۸ فروخته شود.
پليموث رود رانر؛ بازگشت به ريشهها
محصول سال ۱۹۶۸
با نزديك شدن به دههي ۱۹۷۰، بسياري از خودروهاي عضلاني با مفهوم ارزش مناسب فاصله گرفتند؛ پيشرانههاي قدرتمند و تقاضاي بالا اين فرصت را به توليدكننده داده بود كه ارزش نهايي را بالاتر از گذشته تعيين كند. پليموث (Plymouth) از اين فرصت استفاده كرد و مدل رودرانر (Road Runner) را بهعنوان يك خودروي عضلاني با ارزش مناسب بهنمايش گذاشت. البته در سبد محصولات پليموث، خودروهاي عضلاني گرانتر هم وجود داشت؛ براي مثال مدل GTX دقيقا در سطحي بالاتر از رودرانر قرار ميگرفت. رودرانر با سه پيشرانهي مختلف عرضه ميشد كه هر سه نمونه قدرتمند بودند؛ مدل پايه V8 با حجم ۶/۳ ليتر و قدرت ۳۳۵ اسببخار در ۵۲۰۰ دوربردقيقه بود. پيشرانهي سفارشي پليموث براي رودرانر، مدل ۷ ليتري هِمي با قدرت ۴۲۵ اسببخار بود كه ۷۱۴ دلار (با نرخ امروز حدود ۵۰۰۰ دلار) ارزش داشت؛ اين مدل از رودرانر با ارزش نهايي ۴،۱۱۴ دلار يا حدود ۲۹ هزار دلار با نرخ امروز فروخته ميشد.
پيشبيني مديران ارشد پليموث، فروش حدود ۲۰ هزار دستگاه از رودرانر در سال ۱۹۶۸ بود؛ اما ارزشگذاري مناسب باعث شد تا اين مدل قدرتمند و كلاسيك، حدود ۴۵ هزار مشتري پيدا كند و سومين خودروي عضلاني پرفروش سال ۱۹۶۸، پس از پونتياك GTO و شورولت شول SS-936 باشد. از نكات جالب در مورد اين خودرو، پرداخت ۵۰ هزار دلار حق استفاده از نام رودرانر، به استوديوي سرگرمي برادران وارنر و هنرهاي هفتم (Warner Bros.-Seven Arts) سازندهي كارتون معروف كايوت و رودرانر يا همان ميگميگ (Wile E. Coyote and Road Runner) است. علاوه بر اين تمام مدلهاي رودرانر به بوق مخصوص ميگميگ، دقيقا مشابه صدايي كه در كارتون شنيدهايم، مجهز بودند.
دوج چارجر ديتونا؛ تركيب قدرت و طراحي آيروديناميك
محصول سال ۱۹۶۹
دوج يك شعار معروف داشت؛ پيروزي در يكشنبه و فروش خودرو در دوشنبه. مفهوم كلي اين شعار، به پيروزي در موتوراسپرت، بهخصوص رقابتهاي نسكار اشاره دارد. دوج مدتي بود كه در نسكار نتايج خوب كسب نميكرد، بنابراين خودرويي مخصوص تنها براي پيروزي در اين مسابقات توليد كرد. بزرگترين اشكال چارجر در نسكار، آيروديناميك ضعيف بود؛ بنابراين، تيم مهندسي دوج اين بخش را در توليد مدل ديتونا (Daytona) اولويت قرار داد. دماغهي بلند ۴۶۰ ميليمتري و بالهي بزرگ ۵۸۰ ميليتري عقب، علاوهبر تضمين آيروديناميك، چارجر ديتونا را از ديگر خودروهاي آمريكايي آن دوران متمايز ميكرد. بهلطف طراحي آيروديناميك، چارجر ديتونا كه در جلو تا ۵۴۵ كيلوگرم و در عقب تا ۲۷۲ كيلوگرم نيروي روبهپايين يا داونفورس (Downforce) داشت، در آزمايشهاي پيشتوليد به نهايت سرعت ۳۳۰ كيلومتربرساعت رسيد.
اولين نسخههاي توليدي چارجر ديتونا با پيشرانهي مگنوم ۴۴۰ با قدرت ۳۷۵ اسببخار و جعبهدندهي خودكار و ديفرانسيل كرايسلر عرضه شدند؛ پيشرانهي ۴۲۶ هِمي با قدرت ۴۲۵ اسببخار و گشتاور ۶۶۰ نيوتنمتر بهصورت سفارشي در دسترس بود. درمجموع، ۵۰۵ دستگاه چارجر ديتونا شامل ۴۳۰ نسخه با پيشرانهي مگنوم و ۷۵ نسخه با پيشرانهي هِمي توليد شد. بهعقيدهي بسياري از متخصص كارشناسها، تغيير آيروديناميك فرايند پيچيدهاي نداشت؛ اگر به بدنهي ديتونا نگاه كنيم، واقعا هم پيچيدگي خاصي نميبينيم و يك بالهي بزرگ با دماغهي بلند، رسيدن به هدف نهايي را ممكن كرده است. درهر صورت، دوج با اين مدل در مسابقات نسكاربيرقيب بود و براي اولينبار در تاريخ نسكار، ركورد نهايت سرعت بيش از ۳۲۲ كيلومتربرساعت شكسته شد. جايگزين دوج چارجر آيروديناميك، پليموث سوپربرد (Superbird) بود كه از طرح آيروديناميك مشابه ديتونا استفاده كرد. سوپربرد در سال ۱۹۸۰ هشت مسابقهي نسكار را پيروز شد، اما اين روند خيلي زود متوقف شد؛ قوانين نسكار كاملاً تغيير كرد و استفاده از طراحي آيروديناميك براي خودروها با پيشرانهي بزرگتر از حجم ۴/۹ ليتر، ممنوع شد. دوج چارجر ديتونا و پليموث سوپربرد، با نام «مبارزهاي بالدار» معروف هستند (Winged Warriors).
فورد موستانگ Boss 429؛ عضلاني بودن بهبهانهي نسكار
محصول سال ۱۹۶۹
در دوران اوج شهرت و فروش خودروهاي عضلاني آمريكا، فورد نسخهاي ويژه و ماندگار موستانگ عرضه كرد؛ مدل قدرتمند Boss 429. ويژگي اصلي كه Boss 429 يا Boss 9 را به كلاس خودروهاي عضلاني وارد كرد، پيشرانهي ۸ سيلندر V شكل ۷ ليتري با قدرت ۳۷۵ اسببخار بود؛ البته تيم تبليغاتي فورد، براي جلوگيري از بالا رفتن هزينههاي بيمه، قدرت اين مدل را كمتر از رقم واقعي اعلام كرده بود. فورد تنها براي كسب مجوز استفاده از پيشرانهي جديدش در مسابقات نسكار، موستانگ Boss 429 را توليد كرد. در قوانين آمده بود كه بايد حداقل ۵۰۰ دستگاه خودروي جادهاي با پيشرانهي بزرگ فورد فروخته شود؛ مديران ارشد شركت تصميم گرفتند كه پيشرانهي جديدشان را در بدنهي موستانگ با كدي مخصوص عرضه كنند.
همه چيز به خوبي پيش رفت و ۵۰۰ دستگاه توليد شد؛ اما تقاضا براي توليد بيشتر موستانگ Boss 429 وجود داشت، بنابراين در طول دو سال، ۱۳۵۸ دستگاه از اين خودروي عضلاني ارزشمند به دست مشتريان آمريكايي رسيد. نكتهي جالب در فرايند توسعهي Boss 429 اين است كه كاپوت موستانگ بهاندازهي كافي براي پيشرانهي ۷ ليتري فورد بزرگ نبود؛ تغييرات لازم براي نصب پيشرانه با تلاشهاي تيم مهندسي كار كرفت (Kar Kraft) انجام شد كه توليد نسلهاي دوم و چهارم فورد GT40، خودروي پيروز مسابقات ۲۴ ساعتهي لمان در سالهاي ۱۹۶۶ و ۱۹۶۷ را در كارنامه داشت. Boss 429 يكي از كميابترين و ارزشمندترين نسخههاي توليد شده از فورد موستانگ كلاسيك است.
شورولت شوِل SS؛ خودروي عضلاني با كد سوپراسپرت
محصول سال ۱۹۷۰
شول (Chevelle) از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۷ در سه نسل مختلف عرضه شد اما مدل ۱۹۷۰ با كد سوپراسپرت يا SS، اوج عضلاني بودن خودروي مشهور پلتفرم A شورولت بود. دليل اصلي تولد شول SS و جاودانهشدنش، تصميم مديران چنرال موتورز بود؛ سال ۱۹۷۰، محدوديت حجم پيشرانه با دستور مقامات برند مادر شورولت برداشته شد و شول فرصت رقابت با قدرتمندترين خودروهاي عضلاني را پيدا كرد. نسل دوم شول سال ۱۹۶۸ با تغييرات محسوس در طراحي بدنه و كابين عرضه شد؛ سال ۱۹۶۹، شورولت شول با شعار «پرطرفدارترين خودروي كلاس متوسط آمريكا» در مدلهاي سدان، كوپه، كروك و استيشن توليد شد و خيلي زود هم مدل SS از راه رسيد. شورولت شول كد SS 454 كه در آن دوران پادشاه خودروهاي عضلاني بود و بهعقيده بسياري از متخصص كارشناسان هنوز هم اين عنوان را حفظ كرده است، از پيشرانهي ۸ سيلندر V شكل ۷/۴ ليتري با قدرت ۳۶۰ اسببخار استفاده ميكرد.
اين مدل بزرگترين تلاش شورولت براي توليد بهترين خودروي عضلاني بود؛ درواقع از سال ۱۹۶۴ و شكلگيري رقابت در اين كلاس، شورولت منتظر حذف شدن محدوديت حجم پيشرانه از سوي جنرال موتورز بود. به محض اينكه مجوز توليد خودروي عضلاني با پيشرانههاي بزرگتر از حجم ۶/۶ ليتر صادر شد، بيوك، پونتياك و الدزموبيل بزرگترين پيشرانه، نمونهي ۴۵۵ اينچ مكعب (۷/۵ ليتر) را انتخاب كردند و شورولت با مدل LS5 و حجم ۴۵۴ اينچ مكعب (۷/۴ ليتر) تنها ماند. مدل LS6 از شورولت شول SS حدود ۴۵۰ اسببخار قدرت داشت و ارزش نهايياش با انتخاب انواع تجهيزات سفارشي، به ۴،۰۰۰ هزار دلار ميرسيد.
الدزموبيل 2-4-4؛ نهايت عملكرد با پيشرانهي ۷/۵ ليتري
محصول سال ۱۹۷۰
كد 2-4-4 يا 442 در محصولات الدزموبيل (Oldsmobile) سال ۱۹۶۸ از مدل كاتلس (Cutlass) مستقل و در چند نسل مختلف بهعنوان خودرويي محبوب توليد شد. مدل ۱۹۷۰ از نسل دوم الدزموبيل 422، دقيقا پس از حذف محدوديت حجم پيشرانه از طرف جنرال موتورز و همزمان با شورولت شول توليد شد. 442 مدل ۱۹۷۰، بهترين خودروي پرفرمنس و عضلاني بود كه الدزموبيل در طول سابقهي بيش از ۱۰۰ سالش توليد كرد. پيشرانهي ۷/۵ ليتري ۸ سيلندر با قدرت ۳۶۵ اسببخار براي سرعتگيري صفر تا ۱۰۰ كيلومتربرساعت در كمتر از ۶ ثانيه كافي بود؛ البته مانند بسياري از خودروهاي عضلاني سال ۱۹۷۰ كه همه به پيشرانههاي بزرگ مجهز شده بودند، ارزش نهايي الدزموبيل هم كمي بالاتر رفت و به ۳،۳۷۶ دلار (حدود ۲۱،۵۰۰ دلار به نرخ امروز) رسيد.
الدزموبيل 422 خودروي ايمني مسابقات ايندياپوليس ۵۰۰ در سال ۱۹۷۰ بود و سيلوستر استالونه هم در فيلم مرد خرابكار (Demolition Man) محصول سال ۱۹۹۳، از اين خودروي عضلاني زيبا استفاده كرد. الدزموبيل اولين شركتي بود كه در سال ۱۹۰۱ خودرويي مجهز به سرعتسنج و سپس در سال ۱۹۳۹، با جعبهدندهي خودكار عرضه كرد. اين شركت اولين خودرو با ساسات خودكار را در سال ۱۹۴۱ توليد كرد. همچنين، اولين خودروِ جادهاي با پيشرانهي توربوشارژ هم الدزموبيل مدل F-85 Turbo Jetfire محصول سال ۱۹۶۲ بود.
فورد تورينو كبرا 429؛ خودروي عضلاني ديترويت با نام ايتاليايي
محصول سال ۱۹۷۰
با اينكه فورد تورينو (Torino) براساس شهر تورين ايتاليا نامگذاري شده است، اما هيچ ويژگي اروپايي در اين مدل وجود ندارد و يك ديترويتي اصيل شناخته ميشود. تورينو ابتدا در قالب يك نسخه در مدلهاي مختلف فورد فيرلين عرضه ميشد اما سال ۱۹۷۰، خط توليد خودش را با دو تيپ جيتي و كبرا بهدست آورد؛ درواقع با تصميم جديد، جايگاه تورينو و فيرلين تعويض شد. پيشرانههاي فورد تورينو شامل نمونهي ۶ سيلندر خطي ۴/۱ ليتري و ۸ سيلندر V شكل ۷ ليتري ميشد؛ تورينو كبرا از پيشرانهي ۷ ليتري يا ۴۲۹ اينچ مكعب سري ۳۸۵ فورد استفاده ميكرد كه ۳۷۰ اسببخار قدرت داشت.
فورد تورينو تا سال ۱۹۷۶ در چند مدل مختلف با طراحي بدنه متفاوت توليد شد؛ مدل گرند تورينو اسپرت سال ۱۹۷۲ در فيلمهاي سينمايي مثل گرند تورينو (Grand Torino) محصول سال ۲۰۰۸ با هنرپيشگي كلينت ايستوود، سريع و خشن (Fast & Furious) سال ۲۰۰۹ و سريال و فيلم استارسكي و هاچ (Starsky & Hatch) محصول سالهاي ۱۹۷۵ و ۲۰۰۴ بهنمايش گذشته شد. فروش فورد تورينو در سال ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ بهترتيب برابر ۷۶۷۵ و ۳۰۵۴ دستگاه بود.
دوج چارجر سوپر بي
محصول سال ۱۹۷۱
طرفداران خودروهاي آمريكايي مدرن با كد سوپر بي (Super Bee) در دوج چارجر محصول سالهاي ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ آشنا هستند؛ اما طرح زرد رنگ و زنبورعسل دوج، سالها پيش ايجاد شده بود. اولينبار در سال ۱۹۶۸ و مدل كرونت بود كه دوج از كد سوپر بي استفاده كرد؛ كرونت سوپر بي مدل ۱۹۶۸ براي رقابت با پليموث رودرانر معروف توليد شده بود. مالك هر دو برند دوج و پليموث، شركت كرايسلر بود؛ بهبياني ديگر رقابت بر سر توليد خودروي عضلاني بهتر، با حمايت كامل كرايسلر انجام ميشد. سال ۱۹۷۱، كد سوپر بي براي اولينبار در مدل چارجر استفاده شد تا كرونت كه حالا در نسخههاي سدان و استيشن دردسترس بود، با طرح زرد رنگ زنبورعسل خداحافظي كند.
هدف اوليه براي توليد يك خودرو با كد سوپر بي، تركيب قدرت بالاي پيشرانه و ارزش نهايي مناسب براي خريدار بود؛ بنابراين دوج سوپر بي با پيشرانهي ۶/۳ ليتري V8، سيستم تعليق بادوام، ترمزهاي قدرتمند، جعبهدندهي ۳ سرعتهي دستي و ۳۰۰ اسببخار قدرت، حدود ۳،۲۰۰ دلار ارزشگذاري شد. سوپر بي ۱۹۷۱ نزديك به ۵۰۰۰ مشتري داشت؛ اين كد و طرح زردرنگ معروف سالها بعد در مدل ۲۰۰۷ چارجر احيا شد. البته سوپر بي در واحد مكزيك كرايسلر با مدلي متفاوت هم توليد شد كه هيچ شباهتي به چارجر كلاسيك نداشت.
پليموث هميكودا؛ پاياندهندهي نسل كلاسيك عضلانيها
محصول سال ۱۹۷۰
پليموث مدل ماندگار باراكودا را از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۴ در خط توليدش داشت؛ اما براي اين فهرست، پرچمدار مدلهاي متنوع اين خودرو را بايد انتخاب كرد. بهعنوان يكي از بهترين خودروهاي عضلاني كلاسيك و اصيل، باراكودا ابتدا در مدل فستبك و براساس پلتفرم A كرايسلر (مشترك با دوج دارت و پليموث وليِنت) توليد شد؛ اما مدلهاي ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۴ برپايهي پلتفرم E كرايسلر مشابه دوج چلنجر، و در نسخههاي كوپه و كروك طراحي شدند. هميكودا، قدرتمندترين مدل از باراكودا با پيشرانهي V8 بود؛ همانطور كه از نام اين مدل مشخص است، پيشرانهي همي در اين مدل استفاده شده بود.
علاوه بر پيشرانهي ۳۳۵ اسب بخاري، هميكودا به دريچه هواي بزرگ كاپوت و سيستم تعليق بهتر از نسخههاي ارزانتر مجهز شده بود. هيچ شكي نيست كه باراكودا خودروي عضلاني قدرتمندي بود، اما پليموث نسخهي استريت همي (Street Hemi) را با ارزش ۸۸۴ دلار (حدود ۵،۴۰۰ دلار به نرخ امروز) هم درانديشه متخصصين گرفته بود؛ از هميكودا استريت همي مدل كروك با قدرت ۴۲۵ اسببخار، تنها هفت دستگاه فروخته شد و امروز يكي از ارزشمندترين خودروهاي عضلاني كلاسيك است. در طول سالهاي گذشته اخبار غيررسمي زيادي در مورد احياي مدل باراكودا درمحصولات دوج منتشر شده، اما تا امروز همهچيز در حد شايعه و حدس و گمان باقي مانده است.
بيوك ريگال GNX؛ جذب مشتري در نبود بهترينها
محصول سال ۱۹۸۷
دلايل از بين رفتن بازار خودروهاي عضلاني را در ابتداي مقاله گفتيم. اوايل دههي ۱۹۷۰، دوران خودروهاي عضلاني آمريكا به پايان رسيد و بازار در اختيار مدلهاي كامكپت قرار گرفت. اما بيوك در سال ۱۹۸۷ با توليد مدلي ويژه از ريگال (Regal)، طرفداران قديمي را اميدوار كرد. در حالي كه بيشتر شركتهاي آمريكايي به رقابت با ژاپنيها مشغول بودند، بيوك در آخرين سالهاي توليد نسل دوم ريگال محصولي با ويژگيهاي خودروهاي عضلاني رونمايي كرد. بيوك مدل گرند نشنال (Grand National) از ريگال را با الهام از سري مسابقات نسكار نامگذاري كرد؛ ريگال GN از پيشرانهي ۶ سيلندر V شكل ۴/۱ ليتري تنفس طبيعي با قدرت ۱۲۵ اسببخار استفاده ميكرد و در ظرفيت محدود توليد شد. سال ۱۹۸۴ اين مدل از ريگال به پيشرانهي ۲۰۰ اسب بخاري توربوشارژ مجهز شد؛ اما در سال ۱۹۸۷، نسخهي جذاب GNX با پيشرانهي ۳/۸ ليتري V6، قدرت ۲۷۶ اسببخار (قدرت واقعي ۳۰۰ اسببخار) و ارزش پايه حدود ۳۰،۰۰۰ دلار عرضه شد.
GNX با ظرفيت توليد محدود ۵۰۰ دستگاه و همكاري تيم مهندسي مكلارن در تيونينگ پيشرانه، يكي از جذابترين مدلهاي آمريكايي دههي ۱۹۸۰ و يادآور خودروهاي عضلاني اصيل بود. بيوك ريگال GNX با ارزشي نزديك به شورولت كوروت فروخته ميشد، بنابراين مشتريهاي اصلي ۵۰۰ دستگاه توليدي، كلكسيونرهاي آيندهنگر بودند. سرعتگيري GNX در درگ ۴۰۰ متري شگفتانگيز بود؛ طي كردن مسير ۴۰۰ متري در ۱۲/۷ ثانيه، از سوپراسپرتهاي اروپايي مثل فراري F40 و پورشه 930 و حتي شورولت كامارو سريعتر بود. يكي از حقايق جالب در مورد بيوك ريگال GNX اين است كه رنگ سياه بدنه و طرح جلوپنجره باعث شد تا اين مدل با لقب «خودروي دارث وِيدر» مشهور شود؛ GNX در دوراني عرضه شد كه سري فيلمهاي سينمايي Star Wars طرفداران زيادي داشت.
فورد شلبي موستانگ GT350R؛ عضلاني و اسپرت
محصول سال ۲۰۱۵
اساس و ريشهي موستانگ هميشه خودروي پوني است، اما در نسخههاي مختلف شلبي، اين مدل تغييرات عجيبي پيدا ميكند. به عقيدهي برخي طرفداران سرسخت و قديمي، مدلهاي جديد موستانگ جايگاهي در بين خودروهاي عضلاني اصيل ندارند؛ بهخصوص مدل شلبي GT350R كه با تمركز بر رانندگي تهاجمي در پيست مهندسي شده است. هدف از توليد اين نسخه، رقابت موستانگ با شورولت كامارو Z28 و پورشه 911GT3 است؛ از طرفي دركنار ويژگيهاي اسپرت، GT350R ميتواند عضلاني هم باشد. بهكمك پيشرانهي ۵/۲ ليتري V8 با قدرت ۵۲۶ اسببخار، موستانگ شلبي GT350R هم در مسير مستقيم و هم تا حدودي در پيچها، مدعي است؛ درواقع تركيب متعادل خودروي عضلاني و اسپرت در اين نسخه از فورد موستانگ به كمال نزديك ميشود.
شلبي GT350R به چند دليل هم ميتواند در فهرست خودروهاي عضلاني باشد و هم تنها يك مدل اسپرت درانديشه متخصصين گرفته شود؛ اما در دوراني كه حضور خودروهاي عضلاني در بازار جهاني بسيار كمرنگ است، شايد اضافه كردن يك مدل از موستانگ شلبي با پيشرانهي قدرتمند، فناوري تعليق هوشمند مگنرايد (MagneRide)، ترمزهاي ۶ پيستونيِ برمبو، صندليهاي برمبو و انبوهي از قطعات فيبركربمن بدنه، چندان هم گناه بزرگي نباشد. بهانديشه متخصصين شما موستانگ شلبي GT350R مدل ۲۰۱۵، شايستگي ورود به كلاسي كه شورولت شول SS در آن وجود دارد را خواهد داشت؟
شورولت كامارو ZL1 1LE؛ عضلاني و اسپرت از نگاهي ديگر
محصول سال ۲۰۱۷
پروندهي سنگين موستانگ شلبي GT350R در مورد شورولت كامارو ZL1 1LE هم تكرار ميشود. كامارو كه از همان اولين مدل براي رقابت با موستانگ ساخته شده است، ميتواند در نسخهي ZL1 1LE عضلاني درانديشه متخصصين گرفته شود. درست مانند شلبي موستانگ، كامارو ZL1 1LE هم با هدف رانندگي در پيست توليد شده است؛ مدل استاندارد نسل جديد كامارو در مقايسه با نمونههاي كلاسيك فرمانپذيري بسيار بهتري دارد و تيم مهندسي شورولت در نسخهي ZL1 1LE، قول بهبود بيشتر هم داده است. ميتوان گفت كامارو با اصل عضلاني بودن فاصله گرفته، اما پيشرانهي سوپرشارژ V8 با قدرت ۶۵۰ اسببخار را هم زير كاپوت دارد؛ اين قدرت دركنار زمان ۱۱/۴ ثانيه درگ ۴۰۰ متري و نهايت سرعت ۳۲۰ كيلومتربرساعت، ميتواند گذرنامهاي براي ورود به قلمرو عضلانيها باشد؟ اين نكته را هم بايد درانديشه متخصصين بگيريم كه شورولت در كامارو ZL1 1LE تمام تلاشش را كرده است تا خودروي پوني گذشته هرچه بيشتر به مدل اسپرت با فرمانپذيري بهتر تبديل شود.
دوج چلنجر ديمن؛ تنها خودروي عضلاني واقعي مدرن
محصول سال ۲۰۱۷
نسل دومش را كه كنار بگذاريم، دوج چلنجر هميشه يك خودروي عضلاني پر سروصدا و جذاب بوده است. نسل سوم چلنجر از سال ۲۰۰۸ تا امروز توليد ميشود و براي طرفداران بسيار مهم است؛ درحقيقت چلنجر، تنها خودروي مدرن است كه تمام ويژگيهاي عضلاني بودن را بدون توجيه اضافه، بهنمايش ميگذارد. نسخههاي مختلفي از نسل سوم چلنجر تا امروز توليد شده است اما براي فهرست بهترين عضلانيها، بدون شك بايد اهريمن قرمز و ديوانهوار را انتخاب كرد. پيشرانهي ۸ سيلندر V شكل ۶/۲ ليتري، سوپرشارژر ۲/۷ ليتري، ۸۴۰ اسببخار قدرت، ۱۰۴۴ نيوتنمتر گشتاور و توليد با هدف درهم شكستن ركورد خودروهاي جادهاي در درگ، چلنجر ديمن (Challenger SRT Demon) را تنها يك خودروي عضلاني واقعي معرفي ميكند.
قطعاً طرفداران خودروهاي عضلاني با تمام مشخصات و ويژگيهاي ديمن از تجهيز به قدرتمندترين پيشرانهي V8، مكانيزم قرار دادن دنده يك و عقب براي درگ، زمان ۹/۶ ثانيه در درگ ۴۰۰ متري تا سرعتگيري صفر تا ۱۰۰ در كمتر از ۲/۵ ثانيه و ركورد گينس تكچرخ ۸۹ سانتيمتر آشنا هستند. قطعا نسل اول چلنجر هم در اين فهرست جايگاه ويژه دارد، اما ترجيح داديم مدل جديدش را در دوراني كه تنها خودروي عضلاني واقعي بازار است، انتخاب كنيم.
فورد شلبي موستانگ GT500؛ فاصله گرفتن از اصل خودروهاي عضلاني
محصول سال ۲۰۱۹
بهعنوان جديدترين خودروي عضلاني، مدل پرطرفدار موستانگ شلبي كد GT500 را انتخاب ميكنيم كه پس از سالها انتظار، بهتازگي رونمايي شد. از لحاظ قواي محركه با وجود پيشرانهي V8 بزرگ ۵/۲ ليتري سوپرشارژ و قدرت ۷۰۰ اسببخار، GT500 جانشين مناسبي براي مدل كلاسيكش است؛ اما تيونينگ شلبي به همان اندازه كه بهسوي افزايش كيفيت فرمانپذيري و سواري پيش رفته، از قابليتهاي عضلاني بودن خودرو كم كرده است. موستانگ شلبي GT500 جديد حالا از ميل كاردان فيبركربني، جعبهدندهي ۷ سرعته دوكلاچه و تجربهي تيم توليد سوپراسپرت فورد GT در مهندسي بهتر استفاده ميكند؛ با اين تفاسير، تفاوت زيادي بين GT500 امروز و ديروز وجود دارد. احتمالا بزرگترين مانع براي افزايش طول عمر خودروهاي عضلاني با فرمول قديمي، قوانين آلايندگي و مصرف سوخت باشد؛ موستانگ شلبي GT500 مدل ۲۰۱۹ بههمين دليل در كشورهاي اروپايي فروخته نخواهد شد.
مدلهاي برجستهي ديگر
اگر بخواهيم فهرستي كامل از بهترين خودروهاي عضلاني داشته باشيم، تقريبا تمام مدلهاي كلاسيك را بايد درانديشه متخصصين بگيريم. بههمينخاطر، خودروهايي كه در پايان مقاله معرفي ميكنيم، ميتوانند به فهرست بهترينها اضافه شوند.
- بيوك اسكايلارك (Skylark)
- بيوك گرنداسپرت
- شورولت الكامينو (El Camino)
- شورولت ايمپالا (Impala)
- دوج كرونت
- مركوري سايكلون (Cyclone)
- پليموث فايربرد (Firebird)
- پليموث GTX
فهرست بهترين خودروهاي عضلاني شما به چه صورت خواهد بود؟ بهانديشه متخصصين شما، جاي كدام مدل در اين فهرست خالي است، يا كدام مدل بايد حذف شود؟
هم انديشي ها