۱۰ اكتشاف عجيب و مرموز دنياي باستانشناسي
نيازي به گفتن نيست كه براي علاقهمندان به دنياي باستان و باستانشناسي، خصوصيت واقعا مجذوبكنندهاي در اين علم وجود دارد. هنگام خواندن اخبار و گزارشهاي باستانشناسي همواره درست مانند اين ميماند كه درحال تماشاي شرلوك هولمز در حين حل يك معماي جنايي هستيم. هميشه سرنخهايي در توضيحات و كشفيات باستانشناسان و كاوشگران وجود دارند، گاهي روي زمين در كنار آثار و مصنوعات باستاني و گاهي زير زمين در كنار دفينهها و مردگان كهن، فقط لازم است كه برويم و پيدايشان كنيم و خودمان را در دنياي باستان ببينيم.
شايد به همين دليل است كه دنياي اكتشافات باستانشناسي اغلب توجهات را به خود جلب ميكند، روزگاري بود كه روزنامهنگاران با تيترهايي مانند: «كشف آرامگاه فرعون مصر، توتعنخآمون»، فروش روزنامه خود را به اعداد نجومي ميرساندند. علاوه بر اين كيفيتِ دلفريب، يك يافته باستانشناسي مانند «كشف جسد ريچارد سوم» در لستر انگلستان كه در سال ۲۰۱۴ انجام گرفت، پتانسيل اين را دارد كه در كسري از ثانيه همه متون و كتب دانشگاهي يك نسل را بهكلي از درجهي اعتبار ساقط كند. و برخي از اين يافتهها به قدري عجيب و غريب هستند كه هر آنچه از تاريخ ميدانيم را دگرگون ميكنند. فهرستي كه در ادامه تقديم شما ميشود، هر دو كيفيت دنياي باستانشناسي را دارد.
۱۰. مدفوع فسيل شده بانك لويدز
«مدفوع فسيلشدهي بانك لويدز»، يكي از عجيبترين كشفهاي عصر وايكينگ است كه با تمام يافتههاي آن دوره تفاوت دارد. چون مباحثه بر سر مدفوع يك وايكينگ مجهولالهويه بود. با توجه به آنچه در مدفوع اين زن يا مرد وايكينگ كشف شده، سخت است براي او اظهار تأسف نكرد. اين مدفوع كه ۱۹٫۵ سانتيمتر طول دارد، يكي از بزرگترين مدفوعهاي انساني است كه تاكنون كشف شده است. اين مدفوع بهشدت به هم فشرده شده؛ به طوري كه بهجاي تجزيه شدن مانند مدفوعهاي معمولي، فسيل شده است. همين باعث شده كه باستانشناسان به منبع باورنكردني از رژيم غذايي وايكينگها دست پيدا كنند.
يافتههايي مانند اين فسيل بسيار نادر هستند. اما رطوبت شهر يورك در انگلستان موجب تجزيه نشدن اين فسيل ارزشمند شده است. اين مدفوع فسيل شده در سال ۱۹۷۲ زير محل احداث شعبه يورك بانك لويدز كشف شد. تجزيه و تحليل مدفوع نشان ميداد كه صاحب آن عمدتا از گوشت و نان تغذيه ميكرده است. اما نكته مهم در مورد اين مدفوع، وجود صدها و هزاران تخم انگل در آن بود. به همين جهت، توجه بسياري از باستانشناسان و زيست-باستانشناسان را به خود جلب كرد. دكتر اندرو جونز، ديرينهشناس مشهور كانادايي در سال ۱۹۹۱ در اظهارانديشه متخصصيني جالب گفت: «اين هيجانانگيزترين تكه مدفوعي است كه تاكنون ديدهام. در نوع خود، همچون جواهرات تاج، غيرقابل جايگزين است!»
انگلهايي كه در بدن اين فرد بيچاره زندگي ميكردند، متعلق به كرم انگلي به نام «كرم شلاقي (Whipworm)» بودند كه در روده بزرگ انسان زندگي ميكنند. اين كشف فوقالعاده مهم توانست بينش دقيقي در مورد رژيم غذايي وايكينگها در اختيار دانشمندان قرار دهد؛ موضوعي كه تقريبا غيرممكن بود بدون چنين فسيل تقريبا دستنخوردهاي، شواهد واقعي از آن را پيدا كرد. باستانشناسان از مطالعه اين فسيل در يافتند كه رژيم غذايي وايكينگها غني از حبوبات و غلات بوده كه احتمالا در قالب نان و شوربا ميخوردند. اين كشف جالب در حال حاضر در نمايشگاه مركز وايكينگ در شهر يورك، انگلستان نگهداري ميشود.
۹. سپر چوبي لسترشر
باستانشناساني كه در سال ۲۰۱۵ مشغول حفاري در شهر لسترشر، انگلستان بودند، موفق به انجام كشف منحصر به فردي در تاريخ اروپا شدند. آنها سپري كشف كردند كه از پوست درخت ساخته شده بود. اين سپر باستاني بين سالهاي ۳۹۵ تا ۲۵۵ ق.م ساخته شده بود و دنياي باستانشناسي را شوكه كرد. پيش از اين كشف، عمدتا تصور ميشد كه سپرهاي چوبي به اندازه كافي مستحكم نيستند تا در نبردهاي واقعي مورد استفاده قرار گيرند. اين سپر در گودالي كشف شد كه براي آب دادن به احشام مورد استفاده قرار ميگرفت، به همين دليل بهشدت آسيب ديده بود.
از زمان كشف اين سپر، باستانشناسان تلاش كردند آن را بازسازي كنند. آنها كشف كردند كه چنين سپرهايي ميتوانستند در كمال شگفتي مستحكم باشند و حتي فرد را از حملات شمشير و پيكان مصون نگه دارند؛ در همين حين، مزيت سبكي را نسبت به سپرهاي فلزي سنگين نيز دارا باشند. به انديشه متخصصين ميرسد اين سپر بهصورت شطرنجي و با رنگهاي قرمز و سفيد رنگآميزي شده بود.
قبل از اين كشف، باستانشناسان معتقد بودند كه احتمالا اين نوع سپرها بيشتر توسط جنگجويان فقيرتر مورد استفاده قرار ميگرفتند. در حالي كه به دليل تجزيه چوب، اين سپر تنها سپر از نوع خود است كه تاكنون كشف شده، اما توانست كاملا فرضيات مربوط به سلاحهاي مورد استفاده در عصر آهن را دگرگون كند. اين سپر در سال ۲۰۱۵ توسط باستانشناسان دانشگاه لستر در محلي در نزديكي رودخانه سور كشف شد. مواد آلي به ندرت براي دورهاي بسيار طولاني باقي ميمانند، اما اين سپر خوشبختانه به دليل مدفون بودن در نهشتهاي خاكي توانسته بود سالم باقي بماند.
۸. بوداي سوئدي
اكنون عمدتا به خوبي ميدانيم كه وايكينگها بازرگانان پركاري بودند و حوزهي دادوستد آنها قلمروي گستردهاي از ايرلند و روسيه تا بازارهاي بغداد و مصر را شامل ميشد. با اين حال، هيچ چيز ديگري گسترهي دادوستد وايكينگها را بهتر از مجموعه يافتههاي جزيره هِلگو در سوئد نشان نميدهد. هلگو براي بيشتر قرون وسطي يك مركز تجاري پر رونق وايكينگها بوده و كالاهايي از سراسر جهان در آن دادوستد ميشده است. در بين يافتههاي باستانشناسان يك مجسمه بودا، عصاي اسقف ايرلند و يك ملاقه از آفريقاي شمالي وجود داشت. فرض بر اين است كه عصا و ملاقه به غارت رفته باشند، زيرا وايكينگها اغلب براي غارت به ايرلند و مصر ميرفتند. اما به انديشه متخصصين مجسمه بودا، بايد طي يك سري معاملات پاياپاي به دست وايكينگها افتاده باشد.
مجسمه بودا در قرن ششم در كشمير، هند ساخته شده و احتمالا جايي در امتداد مسير تجاري بين خاورميانه يا روسيه خريداري شده است؛ جايي كه وايكينگهاي ماجراجو اغلب براي تجارت، غارت يا حتي پيوستن به سپاهيان وارنگيانها به قسطنطنيه ميرفتند. وارنگيانها دستهاي از وايكينگها بودند كه ميان قرون نهم تا يازدهم م. در جايي بين سرزمينهاي امروزي اوكراين، بلاروس و روسيه زندگي ميكردند.
اين مجسمه غيرمعمول احتمالا به هلگو آورده شده و در آنجا به يك فرد محلي فروخته شده است. اين يافته به گمانهزنيهاي برخي از مورخان قوت بخشيد كه بيان ميكند، مسيرهاي تجارتي وايكينگها بسيار دورتر از آنچه پيشتر تصور ميشد گسترش مييافت. در همين حال، نبايد تصور كنيم كه وايكنيگها براي تهيه چنين اجناسي تا خود هندوستان رفته باشند، اما آنها اغلب با اعراب معامله ميكردند كه به خوبي ميدانيم با هنديها مراودات تجاري بسيار زيادي داشتند.
۷. تنباكوي باستاني مصر
يكي از عجيبترين اكتشافات باستانشناسي چند دهه اخير در سال ۱۹۹۲ در مونيخ، آلمان اتفاق افتاد. دكتر سولتا بالابانووا در حال آزمايش تركيبات شيميايي مومياييهاي متعلق به پادشاه باواريا بود. او در كمال تعجب، علائمي از نيكوتين و كوكائين را روي مومياييها كشف كرد. در زمانهاي قديم، هر دوي اين مخدرها تنها در قارهي آمريكا يافت ميشدند.
به همين جهت، فرضيههاي مختلفي از آن زمان به بعد مطرح شدند تا حضور اين علائم در مومياييهاي مصر باستان را توضيح دهند. يكي از پذيرفتهترين فرضيهها اين بود كه اجداد اين مخدرها در آن زمان در اوراسيا وجود داشتهاند، اما منقرض شدند؛ دقيقا مانند گياه «سيلفيون (Silphium)» در روم باستان كه زماني بهعنوان چاشني، عطر، دارو و حتي بهعنوان يك داروي تقويت قواي جنسي استفاده ميشد. با اين حال، پژوهشهاي اخير نشان ميدهد كه ممكن است مصريان باستان توانايي سفرهاي دريايي طولاني را داشتهاند و حداقل روي كاغذ (چون هيچ شواهد قطعي از چنين سفري در دست نيست) توانستهاند به قارهي آمريكا نيز بروند.
يافتههاي باستانشناسي و تصاوير باستاني از سفر «حَتشپسوت (Hatshepsut)»، يكي از فراعنه مشهور دنياي مصر باستان كه بين سالهاي ۱۴۷۹ تا ۱۴۵۸ ق.م بر مصر فرمانروايي ميكرد به سرزمين پونت وجود دارد، شهري كه داراي زيرساختهاي پيشرفته دريايي از جمله بندرگاهها و بقاياي قديميترين كشتيهاي دريايي است كه تاكنون كشف شدند. تصور عمده در مورد كشتيهاي مصري، كشتيهايي را نشان ميدهد كه ۲۱ متر طول داشتند و ظرفيت حمل بيش از ۲۰۰ ملوان به همراه كالا را در سواحل آفريقا داشتند. اين نوع كشتيها، ظرفيت مصر باستان براي تجارت با نواحي دور دست را نشان ميدهد.
ظاهرا يك سرنخ جالب ديگر براي اين ادعا وجود داشته كه يا به دست فراموشي سپرده شده يا اينكه تنها ادعاي بياساسي بوده است. روزنامه «آريزونا ريپابليك» در سال ۱۹۰۹، گزارش داد كه دو كاوشگر با بودجه مؤسسه اسميتسونين، غارهايي را با آثار باستاني از مصر در آمريكا كشف كردند. با اين حال، هيچ شواهدي در حال حاضر وجود ندارد و مؤسسه اسميتسونين هم هيچ سند يا مدركي از چنين كشفي در دست ندارد كه نشان دهد، كاشفانش گزارش آن را دادهاند. به همين جهت، اين كشف باستاني تا همين حالا بهصورت يك معماي لاينحل باقي مانده است.
۶. سنگهاي گوان
«سنگهاي گوان (The Govan Stones)» نمونههايي از عجيبترين آثار باستاني بهجاي مانده از بريتانياي اوايل قرون وسطا هستند. سنگهاي گوان كه بهعنوان تابوتدان اشخاص مهمي مانند اشراف يا اعضاي خاندانهاي سلطنتي مورد استفاده قرار ميگرفتند، تنها در جاهايي پيدا شدند كه تلاقي فرهنگهاي نورس (اسكانديناوي) و انگلستان بوده است. اين سنگها در كامبريا، مركز اسكاتلند و بخشهايي از يوركشاير، انگلستان كشف شدند. در اين سنگها حكاكيهاي هنري و تزئيناتي تركيبي از سلتها و نورسها به چشم ميخورد.
سنگهاي گوان، ممكن است توسط سلسلههاي تازهوارد نورس بهعنوان تكيهگاهي بر قدرتشان مورد بهرهبرداري قرار گرفته باشد. به اين ترتيب، اين حكمرانان تازهوارد اقتدار خود را به پادشاهان سلتي پيش از خود پيوند ميدادند تا بتوانند به نوعي با مردمان سرزمينهاي فتح شده آشتي كنند. سنگهاي گوان كه ۳۱ تابوتدان هستند در حدود سال ۸۷۰ م. در استرثكلايد، گلاسگو ساخته شدند. اين سنگها در دورهاي كه رهبران سلت و نروژي هر دوي براي به دست گرفتن قدرت با هم سر ستيز داشتند، براي احترام به فرمانروايان استرثكلايد ساخته شده بودند. سنگهاي گوان در اصل ۴۶ سنگ بودند، اما وقتي سرانجام در قرن نوزدهم به اهميت باستانشناسي اين سنگهاي باستاني پي برده شد كه تنها ۳۱ سنگ باقي مانده بود. سنگهاي گوان بعدا به كليساي گوان منتقل شدند، جايي كه برخي به ديوارهي كليسا تكيه داده شدند.
باستانشناسان علائم نيكوتين و كوكائين را روي مومياييها كشف كردند
اما در سال ۱۹۷۳ تأسيسات كشتيسازي «هارلند و وولف» به همراه بخشي از املاك كليسا كه در نزديكي آنجا بود تخريب شد. در جريان اين تخريب احتمالا ۱۵ سنگ كه به اشتباه بهعنوان آوار در انديشه متخصصين گرفته شده بودند گم شدند. هرچند كه در سال ۲۰۱۹، سه سنگ گوان توسط يك داوطلب ۱۴ ساله كه طي برنامهاي يادگيريي در اولين حفاريهاي خود شركت ميكرد كشف شدند. اكنون اميدواريهاي زيادي به وجود آمده تا با گسترش حفاريها سنگهاي گوان بيشتري كشف شوند.
۵. سنگنوشتههاي گِلت
در اوايل سده ي دوم م. برخي از سربازان رومي در معادن كومبريا مشغول به كار بودند و براي ساخت «ديوار هادريان» سنگ جمع ميكردند. اين سربازان به همراه فرماندهانشان در حالي كه آنجا بودند، تصميم گرفتند روي برخي سنگها پيامهايي را حكاكي كنند. اين حكاكيها رسما در قرن شانزدهم توسط ويليام كامدن، يكي از اولين مورخان مدرن و دوستش جوليوس كتون كشف شدند. پس از آن، اين محل به «سنگنوشتههاي گلت (The Written Rock Of Gelt)» شهرت يافت و چندين بار در قرنهاي هجدهم و نوزدهم از روي اين سنگنوشتهها نسخهبرداري شد. اما متأسفانه هيچوقت نقاشيهاي روي سنگها يا ديوارنگاريها به درستي ثبت و ضبط نشدند. از آن زمان، فرسايش برخي از پيامها را از بين برده است، و تشخيص برخي از اين پيامها را ناممكن كرده است. اين محل باستاني تا زمانيكه مسير اصلي منتهي به آن در دههي ۱۹۸۰ تخريب نشده بودند براي عموم مردم قابل دسترس بود، اما در حال حاضر دسترسي به اين ناحيه ناممكن است.
اخيرا باستانشناسان دانشگاه نيوكاسل از سنگنوشتههاي گلت بازديد كردند و حتي مجبور شدند براي دستيابي به نتايج بهتر تا ۹ متري زير زمين بروند. اين باستانشناسان واهمه دارند كه سنگنوشتهها با فرسايش كاملا ناخوانا شوند و براي هميشه از بين بروند. به همين دليل مدلهاي سهبعدي از آنها ساختند كه بهصورت الكترونيك در اختيار عموم قرار گرفتهاند. باستانشناسان اميدوار هستند مورخان آينده بتوانند اين آثار باستاني گرانبها را بهتر مطالعه كنند. در ميان اين سنگنوشتهها برخي سربازان اسامي خود و افسران خود را نوشتند. در يك مورد جالب، شخصي حتي كاريكاتور كوچكي از يكي از فرماندهان خود را روي اين سنگها حكاكي كرده است.
۴. معبد اوركني
از دوران سنگنگارههاي پيكتي به بعد، جزاير اوركني به ندرت جمعيت زيادي داشتند و در مقياس ملي بياهميت بودند. اما اوركني در عصر آهن، يكي از پيشرفتهترين سكونتگاههاي انگلستان بود. هدف از ساخت اين سكونتگاه عجيب هنوز مورد مباحثه است و بسياري از اسرار آن همچنان خواب از سر باستانشناسان ميربايد. با توجه به استانداردهاي عصر آهن، ساختمان مركزي اين سكونتگاه، ساختمان شماره ۱۰، عظيم و حدود ۲۵ متر طول و ۲۰ متر عرض داشته است. اين ديوارها بيش از ۵ متر ضخامت داشتند و حتي ويرانههاي اين ديوارها امروز هم بيش از ۱ متر ارتفاع دارند. اما با وجود اندازهي ساختمان، اتاقك داخلي فقط ۶ متر عرض داشته است. دليل اين امر اين است كه احتمالا يك ديوار ضخيم ديگر وجود داشته كه فضاي داخلي را احاطه ميكرده است.
در محوطه اصلي يك آتشدان بزرگ در مركز قرار ميگرفته و قطعات بزرگي شبيه به كمد نيز در اين محل وجود داشتند كه هنوز متخصصد آنها نامشخص است. مسلما سقف برجستهترين قسمت اين ساختمان بوده است. سقف اين ساختمان از كاشيهاي سنگي ساخته شده بود. فضاي بين ديوارهاي دروني و بيروني به دقت سنگفرش شده بودند و ممكن است مسقف نيز بوده باشند.
اين ساختمان غيرمعمول باعث شده كه بسياري گمان كنند كه اين مكان نوعي معبد بوده است، اما هدف واقعي از ساخت آن همچنان نامعلوم باقي مانده است. وجود سنگهاي نقاشي شده كه تصادفا در طبقات دو ساختمان پراكنده شدند، هيچ كمكي به حل معماي اين ساختمان عجيب نكرده؛ بلكه فقط به اسرار آن افزوده است. پذيرفتهترين فرضيه اين است كه اين محل باستاني نوعي اهميت مذهبي داشته است. روي يكي از صخرهها تصويري از خورشيد حكاكي شده است.
گمانهزني در مورد اين ساختمان از يك سكونتگاه خصوصي براي شخصي عاليرتبه گرفته تا نوعي محل ملاقات براي سران قبايل محلي متغيير است. اما همهي باستانشناسان در يك نكته با هم توافق انديشه متخصصين دارند، با وجود اينكه اين بناي مرموز در جزيرهاي دورافتاده در گوشهي شمال شرقي جزاير بريتانيا واقع شده، روزگاري يكي از چشمگيرترين و پيشرفتهترين مكانهاي عصر آهن در بريتانيا بوده است.
۳. مقبره فيليپ عرب
داستان مقبرهاي از دوران روم باستان كه در سال ۲۰۱۸ كشف شد را هر چقدر بيشتر بخوانيد، عجيبتر ميشود. محوطهي بلغارستان مدرن را با تپههاي قبرستاني باستاني مجسم كنيد كه تا چشم كار ميكند پشتهي قبور ديده ميشود، برخي به بلندي تپهها و از مسافتهاي دور قابل ديدن هستند. در زمانهاي اخير، اين بناهاي تاريخي به كرات مورد دستبرد و غارت شكارچيان گنج قرار گرفتهاند كه به حفاري در اين محلهاي باستاني ميپردازند، دفينهها را برميدارند و در بازار سياه ميفروشند. تجارتي كه تخمين زده ميشود، سالانه تا ۱ ميليارد دلار ارزش داشته باشد.
در نتيجه، باستانشناسان قانوني در بلغارستان وارد عمل شدند و تلاشهاي خود را براي حفاري و محافظت از اماكن قديمي و برداشتن آثار باستاني و بردن آنها به موزهها جايي كه ميتوانند در امنيت حفظ شوند شروع كردند. پس از آنكه تيمي شروع حفاري «تپه مالتپه (Maltepe Mound)»، بزرگترين تپه قبرستان بلغارستان كردند، موفق به كشف آثار باستاني بسيار گرانبهايي شدند.
باستانشناسان يك آرامگاه بسيار بزرگ از دوران روم باستان كشف كردند. اين تيم هماكنون نزديك به تكميل حفاريهاي خود در ضلع جنوبي اين قربستان باستاني است. باستانشناسان اكنون معتقدند كه آنها مقبره فيليپ عرب، يكي از امپراطوران روم را كشف كردند و انتظار دارند كه اين محل باستاني بهزودي به مكاني با اهميت جهاني تبديل شود.
آنها قصد دارند كل اين منطقه باستانشناسي را حفاري كنند، فرايندي كه به بودجه دولت نياز دارد. با توجه به قدمت قبرستان، تقريبا نيازهاي به ساخت سازههايي براي حفظ قبرستان و ادامه حفاريها وجود دارد. در همين حال، همانطور كه باستانشناسان به حفاريهاي خود ادامه ميدادند و بدون شك برخي اعضاي تيم از فكر كشف گنجي از دوران روم هيجانزده بودند. اما، ناگهان اميدهاي آنها با كشف يك دالان ۴۰ متري به يأس بدل شد. در واقع، باستانشناسان ناگهان خود را در دالاني ديدند كه غارتگران در ضلع جنوب شرقي قبرستان حفر كرده بودند.
سرپرستان اين تيم باستانشناسي بعدا گفتند كه در ابتدا انتظار داشتند درون اين دالان تنگ و تاريك و طويل، چيزهايي مانند ته سيگار و باتري پيدا كنند. اما در كمال تعجب، فضولات حيوانات و سكههايي از در دوران سلطان سليمان (متعلق به قرن شانزدهم) را كشف كردند. شكارچيان گنج اين دالان را در قرن شانزدهم حفر كرده بودند! خوشبختانه به انديشه متخصصين ميرسد كه اين ماجراجويان نتوانستند مقبره را غارت كنند. باستانشناسان سكهها و سفالهايي متعلق به قرن دوم م. را نيز كشف كردند. احتمالا با پايان حفاريهاي اين تيم باستانشناسي اخبار بيشتري از اكتشافاتشان خواهيم شنيد.
۲. چسب نئاندرتالها
براي مدت طولاني، اعتقاد بر اين بود كه نئاندرتالها به اندازهي گونهي ما يعني انسانهاي به اصطلاح خردمند يا هومو ساپينسها باهوش و پيشرفته نبودند، اما كشفيات اخير خط بطلاني بر اين تصورات اشتباه كشيده است. در ژوئن ۲۰۱۹ (تير امسال) بود كه باستانشناسان نوعي چسب اوليه را روي ابزارهاي باستاني پيدا كردند كه شاهدي بر اين مدعا بود كه نئاندرتالها بين ۵۵ هزار تا ۴۰ هزار سال قبل از نوعي چسب استفاده ميكردند. به اين ترتيب، كشف اخير، قديميترين نمونههاي چسب مورد استفاده توسط انسانها محسوب ميشود. نئاندرتالها ابزار سنگي خود را به وسيله نوعي صمغ به دستههايشان ميچسباندند. باستانشناسان مواد شيميايي از صمغ كاج روي ۱۰ ابزار سنگ را از دو محل باستانشناسي «گروتا دل فوسلونه» و «گروتا دي سنتاگوستينو» در سواحل غربي مركز ايتاليا كشف كردند. اين ابداعات مدتها قبل از اينكه پاي اولين انسانهاي مدرن به اروپا برسد، انجام گرفتند.
اين شواهد نشان ميدهد كه نئاندرتالهاي ساكن جنوب اروپا براي ابزارهاي سنگي خود دسته ميساختند و براي اين كار از صمغ استفاده ميكردند. موردي كه باستانشناسان همواره نسبت به آن ظنين بودند، اما شواهد كافي براي اثبات فرضيه خود پيدا نكرده بودند. باستانشناسان در پژوهشهاي قبلي خود مهارتهاي قصابي شكارچيان به وسيلهي ابزارهاي سنگي را شبيهسازي كرده بودند و پيشنهاد داده بودند كه شكارچيان دورهي پارينه سنگي نيازي به ساخت قبضه و دسته براي اين كار نداشتهاند. اما با يافتههاي جديد خلاف اين فرض به اثبات رسيد.
۱. خانههاي بسيار قديمي
در باستانشناسي معماري، مفهومي به نام «آستانهي بومي» وجود دارد كه قديميترين دورهي سكونت مردمان محلي كه هنوز هم در محل حضور دارند گفته ميشود. در حالي كه ساختمانهايي مانند قلعهها و بناهاي تاريخي هزاران سال وجود داشتند، اما معمولا خانههاي افراد عادي از مواد قابل تخريب و پوسيدني ساخته ميشدند و به ندرت تا زمان حاضر باقي ميماندند. براي سالها، آستانهي بومي در انگلستان تا اواخر قرن هفدهم در انديشه متخصصين گرفته ميشد. اعتقاد بر اين بود كه خانههاي ساخته شده قبل از سال ۱۶۶۰، اكثرا نميتوانند تا امروز سالم باقي بمانند. اما يك پژوهش جامع اين فرض را كاملا ابطال كرد. در اين پروژه، پژوهشگران ۸۶ ناحيه و ۳ هزار خانهي دهقاني-روستايي در غرب انگليس و ولز را مطالعه كردند.
آنها دريافتند كه تقريبا همهي اين خانههاي محقر دهقاني در دورهاي معروف به «بازسازي بزرگ» ساخته شدند، سالهاي ۱۲۵۰ تا ۱۵۵۰ تا حداقل بيش از ۱۰۰ سال قديميتر تصورات پيشين قدمت داشته باشند. برخلاف آنچه قبلا تصور ميشد، حتي خانههاي دهقانان عادي طوري ساخته شده بودند تا بادوام باشند. برخي از خانهها با چوب بيش از ۱۰۰ درخت ساخته شده بودند كه سطح تقريبا صنعتي كشاورزي و مزرعهداري اوايل قرن چهاردهم را نشان ميداد، دورهاي كه طاعون اروپا را به خاك سياه نشاند. بسياري از اين خانهها در ميدلندز واقع شدهاند، منطقهاي كه به دليل داشتن چندين جنگل باستاني از جمله كانوك چيس و جنگل شروود (عمده شهرتش به دليل داستان مشهور رابين هوود) معروف است.
هم انديشي ها