تعطيلي مدارس در بلندمدت چه تأثيري بر كودكان ميگذارد؟
طوفان كاترينا در سال ۲۰۰۵ ساحل خليج را از هم پاشيد و به مرگ بيش از ۱،۸۰۰ نفر منجر شد. پس از طوفان، تقريبا ۳۷۲ هزار كودك از مدارس خود آواره و بيش از ۱۰۰ مدرسهي دولتي تخريب شدند. مدارسي هم كه سالم باقي مانده بودند، چند هفته تعطيل شدند. پس از نشست سيلاب، دانشآموزان به مدارس جديد فرستاده شدند؛ اما آثار فاجعه ادامه داشت. تا مدتها پس از فاجعه، در برخي كودكان علائمي مثل اضطراب و افسردگي و استرس پس از شوك ديده ميشد. پنج سال بعد، پژوهشگران به اين نتيجه رسيدند كه بيش از يكسوم كودكان انتقالي از انديشه متخصصين يادگيريي حداقل يك سال از همكلاسيهاي خود عقب افتادهاند.
طبق پژوهشها، فجايعي مثل طوفان و زلزله و شيوع بيماريها ميتوانند اثرهاي شديدي بر دستاوردهاي تحصيلي و سلامت روحي كودكان بگذارند. ليزا گيبز، رئيس پروژهي سلامت و بهداشت كودكان جك بروخوف در دانشگاه مل بورن، دربارهي اين موضوع ميگويد: «طبق يافتههاي ما، با اينكه ويژگيهاي مشخصي از فاجعه با يكديگر مرتبط هستند، آثار رواني فاجعه بر انسان در تمام موارد وجود دارد.»
گيبز با مطالعه بازماندگان آتشسوزي استراليا در سال ۲۰۰۹ معروف به «شنبهي سياه»، متوجه كاهش عملكرد تحصيلي كودكان در مناطق فاجعه شد. گيبز ميگويد:
وقتي حادثهاي با شوكها يا تخريب پيوسته رخ ميدهد، در بازهي طولانيمدت يادگيري هم تحتتأثير قرار خواهد گرفت. با اينكه ممكن است ظرفيت يادگيري كودكان دوباره به حالت عادي بازگردد، احتمال دارد درزمينهي تحصيلي به موفقيت درخورتوجهي نرسند و اين حوادث اثرهاي طولانيمدتي بر مسير تحصيلي آنها بگذارد.
يكي از اشكالات پژوهشگران در اين زمينه، شناسايي ميزان اتلاف يادگيري مرتبط با تعطيلي مدارس و معيارهاي ديگري مثل شوك يا جابهجايي مكاني است. طبق مستندات، دانشآموزاني كه مرتب از فرصت حضور در مدرسه محروم ميشوند، در امتحانها ضعيفتر عمل ميكنند. مدتها است سياستگذاران دربارهي «لغزش تابستاني» صحبت كردهاند. لغزش تابستاني به ميزان اتلاف در يادگيري گفته ميشود كه در تعطيلات طولانيمدت رخ ميدهد؛ گرچه طبق يافتههاي جديد، تأثير تعطيلات بر يادگيري اندك است.
يكي از اشكالات نبود دادههاي كافي دربارهي اختلالهاي طولانيمدت در مدارس است؛ اختلالهايي كه معمولا پس از فاجعه رخ ميدهند و در آن، اغلب كودكان معمولا چند هفته از يادگيري محروم ميشوند. يكي از مثالهاي بارز در اين زمينه، همهگيري ابولا در سال ۲۰۱۴ است كه به تعطيلي هشتماههي تقريبا پنجميليون مدرسه در آفريقايغربي منجر شد؛ اما دادههاي اندكي دربارهي تأثير اين همهگيري بر كودكان وجود دارد. طبق پژوهشي در سال ۲۰۱۹، دانشآموزان آرژانتيني در دههي ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بهدليل اعتصاب معلمان، ۹۰ روز از تحصيل محروم شدند و نمرات آنها بهطور ميانگين ۲ تا ۳ درصد افت كرد. سم سيمز، پزوهشگر مؤسسهي UCL ميگويد:
متأسفانه شواهد بهدستآمده در پژوهشهاي تجربي، اشكالات دانشآموزان را تأييد ميكنند. وقتي بچهها به مدرسه نروند، حجم يادگيريشان هم كاهش پيدا ميكند و هرچه اين مدت طولاني شود، ميزان آموختههايشان هم كمتر خواهد شد.
بسياري از مدارس در طول دنياگيري كرونا، اقدام به تطبيق يادگيري از راه دور كردند. در اين روش، معلمها مفاد يادگيريي را ازطريق پرتالهاي الكترونيكي مثل Google Classroom يا برگزاري كلاسهاي در يوتيوب و اپليكيشن Zoom به دانشآموزان منتقل ميكنند؛ اما نميتوان يادگيري الكترونيك را جايگزيني قطعي براي مدرسه در انديشه متخصصين گرفت. يادگيري از راه دور ميتواند آثار رواني بلاهاي طبيعي را تشديد كند و افرادي كه از انديشه متخصصين اقتصادي در طبقهي محروم قرار دارند، بيشتر تحتتأثير قرار ميگيرند.
در يادگيري از راه دور، نميتوان به ميزان يادگيري هر دانشآموز پي برد؛ اما براساس دادههاي Sutton Trust و Teacher Tapp، يكي از اپليكيشنهاي رأيگيري معلمان، دانشآموزان مدارس خصوصي بريتانيا دوبرابر دانشآموزان مدارس دولتي بهصورت روزانه به درسهاي الكترونيك دسترسي دارند. درمقابل، دانشآموزان طبقهي نيروي ساده در دوران قرنطينه زمان كمتري به مطالعه اختصاص دادهاند و كيفيت درس آنها با افت چشمگيري روبهرو بوده است. لاورا مكاينري، همبنيانگذار Teacher Tapp، معتقد است:
طبق دادههاي بهدستآمده و بهگفتهي ۵۵ درصد از معلمان، در اغلب مناطق محروم دانشآموزان بهصورت روزانه كمتر از يك ساعت درس ميگيرند.
قبل از شيوع كوويد ۱۹، استفاده از ابزار يادگيري الكترونيك در مدارس خصوصي متداولتر بوده است و دانشآموزان مرفهتر امكاناتي مثل تلفن هوشمند شخصي و اينترنت مناسب و فضايي مجزا براي مطالعه در خانه دارند. مكاينري ميگويد:
نيمي از كودكان مدارس خصوصي روزانه ۹ تا ۳ درس الكترونيك ميگيرند؛ درحاليكه كمتر از ۱۰ درصد از دانشآموزان مدارس دولتي از اين امكانات برخوردار ميشوند.
در زمان نگارش اين مقاله، مدارس كشورهايي مثل چين و فرانسه و آلمان در حال بازگشايي هستند. دولت هم اميدوار است بتواند بهتدريج از اول ژوئن درصورت رعايت پروتكلهاي بهداشتي، مدارس را براي برخي مقاطع بازگشايي كند. بسياري از كشورهاي ديگر مثل اسكاتلند و ولز برنامهي شفافي براي بازگشت به مدارس ندارند. مدارس در ايتاليا، پرتغال، نيويورك و كاليفرنيا هم تا سپتامبر تعطيل خواهند ماند.
تعطيلي طولانيمدت مدارس در دوران قرنطينه، ميتواند به كاهش نمرات دانشآموزان منجر شود
صرفانديشه متخصصين از دشواري محاسبات براي بازگشايي مدارس، بهانديشه متخصصين ميرسد علائم كوويد ۱۹ در كودكان كاهش يافته است؛ اما هنوز شواهد قطعي دربارهي نقش مدارس در گسترش ويروس بين خانوارها وجود ندارد. هرگونه بازگشايي بايد در جهت كاهش ريسك جامعه در مقياس بزرگ و يادگيري كودكان و اقتصاد باشد؛ زيرا ادامهي تعطيلي مدارس مانع از بازگشت والدين به مشاغل خود ميشود. حداقل قرنطينه انديشه متخصصينات پژوهشگران دربارهي نقش مدارس را تغيير داد. مكاينرني ميگويد:
بزرگترين پرسش محاسبهي تأثير كاهش يادگيري است. دقيقا پاسخ به اين پرسش را نميدانيم و ممكن است فعلا هم به آن پي نبريم؛ درنتيجه پرسش فلسفي ديگري مطرح ميشود: مدارس چقدر ميتوانند در ازاي يادگيري كودكان، بهرهوري اقتصادي بزرگسالان را تضمين كنند؟ اگر كاهش يادگيري تأثير زيادي نگذارد و كودكان بتوانند از برخي جنبههاي قرنطينه سود مثل توجه والدين سود ببرند، چه ميتوان گفت؟ مدارس تأثير كم، اما مهمي بر نتايج كودكان ميگذارند؛ اما اگر تعطيلي مدارس در بازهي سه تا چهار ماهه تأثير چنداني نگذارد، چطور؟
تأثيرات دنياگيري كرونا هرچه باشد، در ميان كل جامعه مشترك هستند؛ اما بدترين آثار بيماري به گروه معدودي محدود خواهند بود. براي مثال، در زمان نوشتهشدن اين مقاله حداقل ۳۴۷ هزار نفر در سراسر جهان جان خود را از دست دادهاند كه تعداد زيادي از آنها افراد مسن و بزرگسال و حتي معلمان بودهاند. جوي اوسوفسكي، روانپزشك و متخصص كودكان در مركز علوم بهداشتي دانشگاه ايالتي لويزييانا، اعتقاد دارد:
ازانديشه متخصصين كاهش عملكرد و افسردگي و ميزان درك، تأثير دنياگيري روي كودكان متفاوت است. پس از طوفان كاترينا، شاهد اشكالات متعددي مثل گزارشهاي افسردگي و علائم اضطراب و علائم استرس پس از شوك بوديم؛ بهويژه در كودكان پيشدبستاني بينظمي در رفتار و عادتها رخ داد و آنها نميخواستند از والدين خود جدا شوند.
پسرفت و ضعف در عملكرد يكي از نشانههاي نبود سلامت روحي در كودكان است. گيبز ميگويد:
ممكن است در كودكان خردسال، رفتارهايي مثل شبادراري يا اشكالات مشابه ديده شود. لكنت يا تأخير در گفتار و خواب نامناسب از علائم ديگري هستند كه مديريتشان دشوار است. اين رفتارها متنوع، اما در واكنش به موقعيتي غيرعادي و ناهنجار چنين رفتارهايي طبيعي است.
بيشترين بار روي دوش كودكان بيسرپرست يا والدين آسيبپذير مثل كاركنان بيمارستان يا خط مقدم مبارزه با ويروس قرار دارد؛ اما فاجعهها ميتوانند آثار مخربتري هم بهدنبال داشته باشند. يكي از اين آثار، بيكاري ميليونها سرپرست خانوار است. گيبز معتقد است: «تغيير درآمد و تغيير اشتغال و ازبينرفتن روابط تمام اينها پس از فاجعه يا حتي در آغاز فاجعه، روي سلامت روحي افراد تأثير ميگذارند». بهنقل از پژوهشگران دانشگاه آكسفورد، دنياگيري كرونا ميتواند اضطراب ميان كودكان را افزايش دهد. يكي از حوزههاي پژوهش گيبز و همكاران او انعطاف كودكان است. او ميگويد:
انعطاف بهمعني ظرفيت تطبيق با اختلالهاي عمده است؛ اما نبايد آن را بهصورت فردي ارزيابي كنيم؛ زيرا معناداري خود را از دست ميدهد. ما همه رفتارهاي مشخصي داريم كه امكان تطبيق را برايمان فراهم ميكند؛ اما اين رفتارها به منابع موثق و همراهي اجتماعي هم وابسته هستند. درنتيجه در مباحثه انعطاف كودكان، بايد تلاش كنيم به اين پرسش پاسخ دهيم: چگونه ميتوانيم محيطي براي رشد كودكان در شرايط سخت ايجاد كنيم؟
گيبز و پژوهشگران ديگر با مطالعه فجايع قبلي شرايط مشخصي را شناسايي كردند كه بهانديشه متخصصين ميرسيد براي كمك به سازگاري كودكان مفيد باشند. گيبز ميگويد: «هدف اصلي ايجاد احساس امنيت، اميد، آرامش و ارتباط است».
يكي از بهترين روشها براي كمك به كودكان، تقويت آنها در شرايط پس از فاجعه است. براي مثال، پس از طوفان كاترينا، كودكان به تأسيس باغهاي اجتماعي كمك كردند. گيبز بيان ميكند:
آنها بايد احساس كنند خود و خانوادهشان توانايي سازگاري با شرايط پيشآمده را دارند. نمونههاي جالبي از اين اميد پيامهايي هستند كه با گچ روي مسير پياده نوشته يا رنگينكمانهايي كه روي پنجرههاي كشيده شدهاند.
يكي از پيامدهاي تعطيلي طولانيمدت مدارس، تأثير بر اشتغال والدين است
در دنياي پساقرنطينه، جامعه بايد به كودكان براي تطبيق با هنجارهاي جديد كمك كند. براي مثال، دولت ژاپن پس از فاجعهي هستهاي فوكوشيما، انديشه متخصصينات كودكان به تشعشعات را تغيير داد يا كودكان استراليايي از سنين كم دربارهي آتشسوزيها ياد ميگيرند. يكي از روشهاي مديريت اضطراب كودكان در مدارس، آگاهي به آنها به شيوهي مناسب دربارهي خطر شيوع ويروس و تشويق آنها به شستن دستها و فاصلهگذاري فيزيك است. همچنين طبق شواهد ديگر، ميتوان كاهش يادگيري را با استفاده از روشهاي سفارشي يادگيري تا اندازهاي تعديل كرد. طبق پژوهش جان هاتي، پس از زلزلههاي نيوزلند در سال ۲۰۱۱، نتايج امتحانها با استفاده از روشهاي سفارشي يادگيري تا اندازهاي بهبود يافتند؛ زيرا معلمها بيشتر بر مباحث دشوار براي دانشآموزان متمركز بودند.
گيبز در توصيهي برنامهريزي پس از فاجعه، بر برنامهاي پنجساله تأكيد ميكند؛ اما درصورتيكه جهان بهعلت ويروس كرونا وارد دورهي ركود ديگري شود، براي اين ويروس بازهي احيا طولانيتر خواهد بود. بهگفتهي گيبز، با وجود درسهاي تلخ اين فاجعه، اغلب كودكان پس از فاجعه روحيهي خود را بهدست ميآورند و به زندگي عادي و شاد خود ادامه خواهند داد. گيبز ميافزايد:
چنين حوادثي معمولا همهچيز را تغيير ميدهند. برخي افراد ميتوانند به زندگي عادي خود بازگردند؛ اما برخي ديگر نميتوانند اين كار را انجام دهند و بايد روش تفكر خود را تغيير دهند. فكر ميكنم همه پس از دنياگيري كرونا تفكر خود را تغيير خواهيم داد. برخي چيزها به حالت عادي بازميگردند و برخي ديگر براي هميشه تغيير ميكنند. برخي از تغييرات ناراحتكننده و برخي ديگر مثبت هستند. بدينترتيب، اين سفر مانند كشف راههايي جديد براي انجام كارها است.
هم انديشي ها