حادثه گذرگاه ديتلوف؛ معماي حلنشده مرگ نُه كوهنورد در شوروي
طرفداران ژانر وحشت احتمالا دربارهي فيلم «گذرگاه شيطان» (Devil's Pass)، محصول روسيانگليسي سال ۲۰۱۳، چيزهايي شنيدهاند يا شايد آن را تماشا كردهاند. اين فيلم ماجراجوييِ پنج دانشجوي آمريكايي را به تصوير ميكشد كه براي پرده برداشتن از راز قتل نُه كوهنوردي كه در سال ۱۹۵۹ در حادثهي گذرگاه ديتلوف كشته شدند، راهي منطقهاي دورافتاده در روسيه ميشوند. اينكه در جريان اين فيلم چه بلايي سر تكتك اعضاي اين گروه ميآيد، موضوع اين مقاله نيست و تماشاي آن براي آگاه شدن از سرنوشت آنها توصيه ميشود، اما ارتباطي كه اين فيلم با موضوع اين مقاله دارد، ماجرايي است كه براي آن نُه كوهنورد اتفاق افتاده بود؛ يك ماجراي واقعي.
۶۲ سال پيش، حادثهاي در منطقهاي ظاهرا متروك و دورافتاده در رشتهكوههاي اورال در غرب شوروي به كشته شدن نُه دانشجوي كوهنورد انجاميد. اين رخداد كه به «حادثهي گذرگاه ديتلوف» مشهور است و نام خود را از اسم رهبر گروه، ايگور ديتلوف، گرفته است، به بزرگترين معماي حل نشدهي روسيه و منبعي بيپايان از تئوريهاي توطئه تبديل شده است. آدمفضاييها، ماموران حكومتي، پاگنده و ريزش بهمن تنها بخشي از اين مجموعهي بزرگ تئوري را تشكيل ميدهند.
در حادثهي گذرگاه ديتلوف، نُه كوهنورد جوان بهطور مشكوكي جان خود را از دست دادند
اگرچه اين حادثه در جايي بسيار دورافتاده، آن هم بيش از ۶۰ سال پيش به وقوع پيوست، بااينحال مدارك و جزئيات زيادي از آن به لطف دوربينهاي عكاسي و دفترچهي خاطراتي كه همراه گروه بود، در دسترس است. اطلاعات بهجامانده از حادثهي گذرگاه ديتلوف سالها است افراد بسياري را براي رسيدن به توضيحي منطقي براي علت وقوع آن به خود مشغول كرده است، اما تاكنون هيچ توضيحي نتوانسته دنيا را بهطور كامل متقاعد كند اول فوريهي ۱۹۵۹ دقيقا چه اتفاقي براي اين گروه كوهنورد ماجراجو افتاد كه به مرگ تكتك آنها انجاميد. در اين مقاله جزئيات اين حادثه و چند مورد از محبوبترين انديشه متخصصينيات مربوط به آن را خواهيد خواند.
بخش اول: شروع ماجرا
۲۳ ژانويه ۱۹۵۹، ده كوهنورد جوان و باتجربه براي سفري اكتشافي به سمت رشتهكوههاي اورال در غرب شوروي سوار قطار شدند. اين اولينبار نبود اين گروه كوهنورد در هواي سرد و يخبندان به چنين سفرهايي ميرفتند، اما اين بار قرار بود آخرين سفرشان باشد.
اين گروه شامل هشت دانشجوي مرد و دو زن بود و هدايت آنها را ايگور ديتلوف، دانشجوي سال پنجمي مهندسي فركانس راديويي، برعهده داشت. تمام اعضاي گروه گواهي درجهي دو كوهنوردي داشتند و با كامل كردن اين سفر به درجهي سه كه در آن زمان بالاترين درجهي گواهي كوهنوردي در شوروي بود، ارتقا مييافتند.
درحاليكه قطار در اعماق جنگلهاي تايگاي سيبري پيش ميرفت، آخرين نوشتهي دفترچهي خاطرات گروه پيش از رسيدن به مقصد اين جملات بود: «يعني چه چيزي در اين سفر انتظار ما را ميكشد؟ آيا اتفاق جديدي پيش خواهد آمد؟»
نقشهي مسير كوهنوردان به گذرگاه ديتلوف
اين گروه ماجراجو پس از پياده شدن از قطار، مسير را با اتوبوس، سپس با كاميون، بعد اسب و سورتمه و در آخر هم پياده و با اسكي ادامه دادند. در بين آنها، يوري يودين ۲۱ ساله به خاطر درد شديد مفاصل كه سالها با آن دستهوپنجه نرم ميكرد، روز ۲۸ ژانويه تصميم گرفت از گروه جدا شده و به خانه برگردد؛ بيخبر از حادثهي تراژيكي كه قرار بود بهزودي براي ساير دوستانش اتفاق بيفتد.
يوري يودين ۲۱ ساله تنها عضو خوشاقبال گروه بود كه به خاطر اشكالات جسمي تصميم به بازگشت به خانه گرفت
حالا گروه نُه نفره بدون يودين به سفر خود ادامه داد و تمام اتفاقات مهم مسير را يادداشت و از آنها عكسبرداري كرد. عكسها و نوشتههاي به جا مانده از گروه نشان ميدهد مسير بدون هيچ اشكال خاصي پيش رفته بود.
گروه كوهنوردان پايين «كوه مرگ» چادر خود را برپا كردند
يكم فوريه گروه سرانجام به پايين كوه اُتورتِن رسيد كه جمعيت بومي آنجا موسوم به مانسي، به آن «كوه مرگ» ميگفتند. آنها بيشتر روز را به صعود از شيب كوه گذراندند و در نهايت تصميم گرفتند سيصد متر مانده به قله چادر بزنند.
اينها چند نمونه از آخرين عكسهاي بهجامانده از دوربينهاي اعضاي گروه است كه پيش از حادثهي گذرگاه ديتلوف گرفته شده بود:
و آخرين جملهي آخرين مدخل دفتر خاطرات هم اين بود: «دشوار است تصور چنين آرامشي روي ستيغ كوه و وزش باد سهمگين، صدها كيلومتر دور از سكونتگاههاي انساني.»
بخش دوم: جستوجو
چادر گروه از داخل با چاقو پاره شده بود
چند هفته گذشت، اما خبري از هيچكدام از اعضاي گروه نشد و دوستان و آشنايان نگران شدند. بعد از كلي مباحثه، سرانجام تيمي از دانشجويان داوطلب تصميم گرفتند براي پيداكردن آنها با هليكوپتر راهي رشتهكوههاي اورال شوند.
۲۶ فوريه گروه تجسس بالاخره چادر كوهنوردان را روي سراشيبي كوه پيدا كرد. از همان نگاه اول معلوم بود اتفاق وحشتناكي افتاده است. چادر پارهپاره و لايهي نازكي از برف آن را پوشانده بود. متعلقات و تجهيزات كوهنوردان بهطور مرتب و منظم داخل چادر قرار داشت، اما خود چادر از داخل با چاقو پاره شده بود.
روز بعد، نُه جفت ردپاي به جا مانده در برف، گروه تجسس را به پايين شيب كوه و تا نزديكيهاي جنگل هدايت كرد. ازآنجاكه ردپاها تورفتگي نسبتا كمي در برف ايجاد كرده بودند، ميشد نتيجه گرفت گروه با آرامش و بهطور منظم از كوه پايين رفته بودند و آنطور كه از وضعيت چادر به انديشه متخصصين ميرسيد، دچار سراسيمگي نشده بودند.
ازآنجاكه اين گروه كوهنوردي بسيار باتجربه بودند، پاره كردن چادر كه تنها پناه آنها دربرابر يخبندان بود، مطمئنا دليلي داشت و شايد اتفاقي داخل چادر آنقدر آنها را وحشتزده كرده بود كه براي فرار مجبور به پاره كردن چادر شده بودند.
علاوهبراين، كوهنوردان با چنان سرعتي مجبور به ترك چادر بودند كه حتي وقت نداشتند كفش به پا كنند و بسياري از آنها براي هواي منفي ۳۰ درجهي بيرون از چادر، لباس كافي به تن نداشتند. آن اتفاق وحشتناك هرچه بوده، انگار بعد از خروج كوهنوردان از چادر برطرف شده بود، چون ردپاهاي روي برف بسيار منظم و كمعمق بودند و از پراكندگي ناشي از ترس و سراسيمگي خبري نبود.
ردپاهاي روي برف بسيار منظم و كمعمق بودند
ردپاها تا حدود نيم كيلومتر دورتر از چادر قابل ردگيري بودند و بعد بهطور كامل زير برف پوشيده شدند. گروه تجسس مسير را مستقيم ادامه داد تا زير درخت سرو بزرگي در لبهي جنگل رسيد. كنار بقاياي آتشي كه مدتها پيش خاموش شده بود، اجساد يخزدهي يوري دوروشنكو و يوري كريونيشنكو قرار داشت. بيش از دو ماه طول كشيد تا گروه تجسس اجساد هر نُه كوهنورد را پيدا كند.
بخش سوم: كشف اجساد
درخت سروي كه گروه تجسس با دنبال كردن ردپاها به آن رسيدند، آسيب ديده و شاخههاي آن تا ارتفاع پنج متري شكسته شده بود، انگار كسي از آن بالا رفته بود. شايد گروه كوهنوردان سعي داشتند در تاريكي مطلق، چادر خود را پيدا كنند؛ يا شايد داشتند از كسي يا چيزي فرار ميكردند.
با كشف اجساد دو عضو گروه، اميد به زنده پيداكردن ساير كوهنوردان صفر شد
كنار بقاياي آتش كوچك زير درخت بود كه اولين اجساد گروه كوهنوردان پيدا شد. حالا اميد به زنده پيداكردن ساير اعضاي گروه تقريبا صفر بود.
هشدار: خواندن اطلاعات مربوط به اجساد به افراد زير ۱۸ سال و گروههاي حساس توصيه نميشود.
جسد اول
اولين جسد متعلق به يوري دوروشنكو بود كه صورتش در برف فرو رفته و تنها تيشرت آستينكوتاه، شلوارك و جوراب بدون كفش به تن داشت. سمت راست صورت و روي پاي او جاي سوختگي بزرگي بود. از دهانش مايع خاكستري رنگي بيرون آمده بود و بدنش پوشيده از خراش و كبودي بود. گوشها، بيني و لبهايش هم خوني بود.
در مورد دوروشنكو اينطور فرض شد كه اين جراحات را درحاليكه بدنش در حال انجماد بوده، از سر درد و استيصال به خودش وارد كرده است. مايع خاكستري هم معمولا نشانهي وارد شدن ضربهي محكم به حفرهي قفسهي سينه است و نشان ميدهد دوروشنكو احتمالا از درخت سرو پايين افتاده يا كسي محكم به سينهاش فشار آورده است. با وجود اين علائم، علت مرگ دوروشنكو هيپوترمي عنوان شد و در گزارش اوليه، اشارهاي به جزئيات مربوط به مايع خاكستري نشد.
جسد دوم
جسد يوري كريوانيشنكو بيست و سه ساله كنار دوروشنكو و زير درخت سرو پيدا شد. او پيراهني آستينبلند و تنها يك جوراب به تن داشت. بدنش بهشدت كبود شده بود و روي پاها و دستهايش پر از زخم و جاي سوختگي بود. در مطالعههاي بعدي مشخص شد هر دو جسد بعد از مرگ جابهجا شده بودند. اين احتمال هم مطرح شد ساير اعضاي گروه لباسهاي اين دو را از تن بيرون آورده تا خودشان بپوشند و گرمتر شوند، و بعد اجساد آنها را به نشانهي احترام كنار يكديگر قرار داده بودند.
جسد سوم
جسد بعدي متعلق به ايگور ديتلوف، رهبر گروه، بود. ديتلوف درحاليكه به پشت روي برف افتاده، با مشتهاي گره كرده و سايش و كبودي روي هر دو مچ پا و زخم و كبودي روي صورت پيدا شد. يكي از دندانهاي پيش او افتاده بود كه طبق گفتهي پزشكي قانوني، علت آن مي توانست دعوا و ضربهي مشت بهصورت باشد. علت مرگ او در گزارش رسمي هيپوترمي عنوان شده بود.
جسد چهارم
زينيدا كولموگوروا اولين زن گروه بود كه جسدش پيدا شد. لباسهاي او بيشتر از سه نفر ديگر بود، اما آستين ژاكتش كنده شده بود. روي هر دو دست او خراشيدگي و روي صورتش كبودي ديده ميشد. كبودي بزرگي هم در پهلوي او بود كه انگار از ضربهي باتوم ايجاد شده بود. اين جراحات خبر از درگيري ميداد اما علت مرگ او نيز تنها هيپوترمي اعلام شد. احتمالا كولموگوروا و ديتلوف سعي داشتند به چادر برگردند، اما در نيمهي راه جان باختند.
جسد پنجم
پيداكردن جسد بعدي يك هفته طول كشيد. روستم اسلوبودين۲۳ ساله، ۵ مارس پوشيده در برف پيدا شد. هر دو شقيقهي او دچار خونريزي داخلي شده بود و شكستگي بزرگي در جمجهاش مشاهده شد. علت خونريزي داخلي و شكستگي جمجمه معلوم نيست، اما متخصص كارشناسان پزشكي به اين نتيجه رسيدند اسلوبودين به احتمال زياد تا يك ساعت بعد از مصدوميت زنده مانده بود. جسد او نيز بعد از مرگ جابهجا شده بود. علت مرگ او نيز در گزارش كالبد شكافي، هيپوترمي عنوان شده بود. ساعت مچي او در ساعت ۸:۴۵ از كار افتاده بود.
جسد ششم
ماهها طول كشيد تا فردي از قبليهي مانسي پناهگاه ساير كوهنوردها را پيدا كند. اين پناهگاه در واقع آخرين تلاش اين چهار عضو باقيمانده براي مقابله با يخبندان بود كه در نهايت بينتيجه ماند.
لودميلا دوبينينا، دومين زن گروه، درحالي پيدا شد كه جسدش از لبهي پرتگاهي آويزان بود و جريان آب مستقيم از كنار بدنش رد ميشد. بافت اطراف دهان و روي گونهاش از بين رفته بود و ده تا از دندههاي او شكسته بود. خونريزي شديدي در قبلش رخ داده بود و كاسهي هر دو چشمش خالي بود. عجيبتر آنكه زبان دوبينينا نيز كنده شده بود و گروه تجسس موفق به پيداكردن آن نشد. خوني كه در معدهاش يافت شد اين فرضيه را تأييد كرد كه او در حين اين اتفاقات زنده بوده است. علت مرگ او خونريزي در دهليز راست قلب عنوان شد و بدين ترتيب اولين عضو گروه بود كه علت مرگ او در گزارش كالبدشناسي، هيپوترمي ذكر نشد.
جسد هفتم
سميون زولوتاريوف ۳۸ ساله، مسنترين عضو گروه، بيشتر از سايرين لباس به تن داشت. سه شلوار، كت بلند روي ژاكت با دو كلاه و شالگردن و چكمه. زولوتاريوف اگرچه براي مقابله با سرما لباس مناسب به تن داشت، اما او نيز در نهايت همراه سايرين جان خود را از دست داد.
او نيز مانند دوبينينا بهطور مشكوكي دچار جراحت شده بود. پنج دندهي شكسته، بافت از دست رفته كنار ابروي سمت راست كه استخوان جمجمهي او را نمايان كرده بود و زخم عميقي در پشت سرش مشاهده ميشد. زولوتاريوف نيز مانند دوبينينا هر دو چشمش را از دست داده بود. با وجود جراحات عجيبي كه به او وارد شده بود، گزارش كالبد شكافي، علت مرگ او را هيپوترمي عنوان كرده بود. آسيبي كه به قفسهي سينهي زولوتاريوف و دوبينينا وارد شده بود، زماني بود كه هنوز زنده بودند.
تيم پزشكي به اين نتيجه رسيد اين صدمات در اثر ضربهي شديدي ايجاد شده بود كه نمي توانست عامل انساني داشته باشد. خونريزي داخلي اين دو كوهنورد شبيه چيزي بود كه در تصادف رانندگي پيش ميآيد. با وجود اين هيچ يك در اطراف محلي كه ضربه وارد شده بود، دچار كبودي نشده بودند. اين امر هنوز محققان را سردرگم كرده است و هيچ دليل قانعكنندهاي براي آن پيدا نشده است.
جسد هشتم
الكساندر كولِواتوف نزديك پناهگاه پيدا شد. اگرچه پوشش او نسبت به اكثر اعضاي گروه مناسبتر بود، اما ژاكت و شلوارش پاره شده بود و جاي سوختگي روي ژاكت و جورابش به چشم ميخورد. هر دو ابروي كولِواتوف از دست رفته بود و استخوان زير آن نمايان شده بود. بينياش شكسته و گردن او كج شده بود. پشت گوش راستش هم زخم بود. با وجود نشانههاي واضحي از درگيري شديد، گزارش كالبدشناسي مبهم بود و اينطور نتيجه گرفت كه كولِواتوف از هيپوترمي مرده بود. هيچكدام از اين گزارشها دليلي براي جراحات مشاهده شده روي اجساد ارائه نكردند و گمراهكننده بودند.
جسد نهم
نيكولاي برينولي هم مانند زولوتاريوف لباس كافي پوشيده بود. مدتها است بسياري معتقدند برينولي و زولوتاريوف زمان حادثه بيرون از چادر بودند، براي همين مناسب با سرماي بيرون لباس پوشيده بودند. لبها و سمت چپ پايين صورت برينولي كبود شده بود و بازوي راستش دچار خونريزي داخلي شده بود. سمت چپ جمجمهاش هم دچار شكستگي بسياري شده بود كه در اثر ضربهاي بهشدت محكم ايجاد شده بود؛ بااينحال، بافت نرم بالاي محل شكستگي آسيبي نديده بود، درنتيجه اين ضربه نميتوانسته توسط انسان وارد شده باشد. برينولي در كمتر از سه ساعت بعد از اين جراحات جان داده بود و علت مرگ او هم ضربهي شديدي بود كه نميتوانست عامل انساني داشته باشد.
بخش چهارم: انديشه متخصصينيهها
يكي ديگر از جنبههاي تكاندهندهي رخداد گذرگاه ديتلوف، وجود تشعشعات راديواكتيو در لباسهاي چهار تن از كوهنوردان و طبق برخي گزارشها، در كل منطقهي گذرگاه ديتلوف بود. باور بر اين است كه چهار كوهنوردي كه ديرتر از سايرين پيدا شدند، براي زنده ماندن لباسهاي ديگر اعضاي گروه را پس از مرگشان به تن كرده بودند. تحقيقات نشان داد كه اين لباسها آغشته به تشعشعات راديواكتيو بوده است، اما هيچ دليلي براي آن ارائه نشده است.
لباس برخي از كوهنوردان آغشته به پرتوهاي راديواكتيو بود
ممكن است اين پديده دلايل كاملا طبيعي داشته باشد، يا براساس برخي انديشه متخصصينيات، دو عضو گروه يعني كولِواتوف و كريوانيشنكو قبلا در تاسيسات هستهاي كار ميكردند و به همين خاطر لباسهايشان راديواكتيو بوده است.
الكسي راكيتين، نويسندهي جزوه رايگان «گذرگاه ديتلوف» فرضيهي ديگري را دربارهي تششعات راديواكتيو مطرح ميكند. به اعتقاد او، زولوتاريوف، كولواتوف و كريونيشنكو ماموران مخفي كاگب بودند و در اين سفر مأموريت داشتند براي گمراهي آمريكا، نمونههاي راديواكتويته را در منطقه رها كرده، تيمي از ماموران سيا را شناسايي و از آنها عكسبرداري كنند؛ اما مأموريت آنها لو ميرود و ماموران سيا آنها را به قتل ميرسانند.
لباسهاي متعلق به دو كوهنورد آغشته به تشعشعات راديواكتيو بود
حادثهي گذرگاه ديتلوف به خاطر پارگي چادر از داخل، حركت منظم و آرام كوهنوردان از سراشيبي كوه، جراحات شديد و غيرقابل توضيح وارد شده به آنها و در آخر تششعات راديواكتيو، به يكي از محبوبترين و رمزآلودترين معماهاي قرن تبديل شده است و محبوبيت قابلتوجه اين ماجرا باعث شده انديشه متخصصينيات و فرضيات بسياري دربارهي چگونگي آن از آن زمان تاكنون ارائه شود.
ازآنجاكه اجساد اين دانشجويان جراحات عجيب و شديدي برداشته بود، هيچكس آن زمان نپذيرفت آنها به خاطر هيپوترمي مرده بودند و بلافاصله شروع به پرسيدن اينكه چه كسي يا چه چيزي مقصر مرگ آنها است، كردند. از آن روز تاكنون، بازار تئوريپردازان توطئه درمورد حادثهي گذرگاه ديتلوف گرم بوده و انديشه متخصصينياتي كه براي علت مرگ اين نُه كوهنورد مطرح ميكنند، گاهي منطقي و گاهي عجيب و ماورايي است، اما هيچكدام از آنها صددرصد بهعنوان انديشه متخصصينيهي درست پذيرفته نشده است.
سايت dyatlovpass كه به پوشش وقايع رخداد گذرگاه ديتلوف اختصاص دارد، ۲۳ انديشه متخصصينيهي مختلف را براي مرگ اين كوهنوردان مطرح كرده كه در اينجا به هفت مورد از محبوبترين آنها ميپردازيم:
۱. قبيلهي مانسي
طرح روي درخت نشان ميدهد گروه كوهنوردان وارد منطقهي مانسيها شده بود
يكي از اولين انديشه متخصصينيههايي كه درمورد علت حادثهي گذرگاه ديتلوف مطرح شد، اين بود كه قبيلهي بومي مانسي، كوهنوردها را به قتل رسانده بود. طوفاني كه باعث تغيير مسير گروه شده بود، آنها را به پاي كوه مرگ كشانده بود كه محل زندگي قبيلهي مانسي بود. برخي اين انديشه متخصصينيه را مطرح كردند كه مانسيها وقتي ديدند گروه كوهنوردان وارد سرزمينشان شدند، به آنها حمله كردند.
در نزديكي چادر، سازهي نمادين قربانيكردن مانسيها قرار داشت
يكي از شواهدي كه صحت اين انديشه متخصصينيه را تقويت ميكرد، وجود سازهي نماديني ۲۰۰ متر دورتر از محل چادر گروه بود. اين سازه كه «چوم» نام دارد، مخصوص قبيلهي مانسي است و با هدف قربانيكردن ساخته ميشود.
آيا قبليهي مانسي اين كوهنوردان را به خاطر ورود بياجازه به سرزمينشان قرباني كرده بودند؟ عكسي كه از دوربين يكي از اعضاي گروه به دست آمد، به وضوح نشان ميدهد آنها وارد حريم محافظت شدهاي اين قبليه شده بودند و شايد حضور ناخواندهي آنها باعث ايجاد درگيري با افراد قبليه شده بود كه به مرگ آنها انجاميد.
سازهي نمادين قبيلهي مانسي موسوم به «چوم» كه در آيين قرباني به كار ميرود، در نزديكي چادر كوهنوردان پيدا شد
نكتهي ديگري كه در تأييد اين فرضيه مطرح شده است، آشنايي كامل مانسيها به محل وقوع حادثه است. اگر عاملان حادثهي گذرگاه ديتلوف مانسيها بوده باشند، ميتوانستند ردپاي خود را بپوشانند و قتلها را طوري برنامهريزي كنند تا هيچكس نتواند راز آن را كشف كند. از طرفي، اين فرضيه خروج سراسيمهي كوهنوردان از چادر را اينطور توضيح ميدهد كه شايد آنها متوجه حمله شدند، براي همين با پاره كردن چادر سعي داشتند به سرعت فرار كنند. حركت منظم و آرام آنها از شيب كوه هم شايد به اين خاطر بود كه مانسيها آنها را تهديد كرده بودند.
اين فرضيه اگرچه تاحدي ممكن به انديشه متخصصين ميرسد، اما چندان منطقي نيست. براي مثال، در گزارش پزشكي قانوني ذكر شده بود برخي از صدماتي كه به كوهنوردان وارد شده، عامل غيرانساني داشته است. علاوهبراين، فكر اينكه مانسيها تكتك ردپاي خود را از صحنهي جنايت پاك كرده باشند، بسيار بعيد به انديشه متخصصين ميرسد. آن سازهي نماديني هم كه در اطراف چادر كوهنوردان پيدا شده بود، به احتمال زياد مربوط به قربانيكردن موس بوده است، چرا كه بالاي اين سازه، شاخهاي موس قرار داده شده بود.
والري از قبيله مانسي در اين رابطه گفت: «بازپرسان شوروي مطمئن بودند ما مانسيها آنها را كشته بوديم. خيلي از ما دستگير شدند...و هفتهها مورد بازجويي قرار گرفتند. سرانجام، مقامات شوروي نتوانستند هيچ مدرك مجرمانهاي عليه ما پيدا كنند و كمي بعد با هليكوپترهاي خود به روستاهاي مانسي آمدند تا براي كشف باقي اجساد درخواست كمك كنند. به خاطر كمك ما بود كه چهار اسكيباز باقي مانده در ماه مه پيدا شدند.»
فرضيهي قتل كوهنوردان گذرگاه ديتلوف توسط مانسيها سالها است كه مردود اعلام شده است. بهگفتهي والري، اگر رخداد گذرگاه ديتلوف گردن قبيلهي مانسي بود، مقامات شوروي همهي آنها را به زندان انداخته بودند؛ «آن روزها افراد بدون بازجويي يا محاكمه اعدام ميشدند.»
۲. ريزش بهمن
فرضيهي دوم درمورد علت حادثهي گذرگاه ديتلوف، به خروج سراسيمهي كوهنوردان از چادر مربوط است. اينكه آنها تصميم گرفتند تنها سرپناه خود دربرابر يخبندان را با چاقو پاره كنند و از آنجا فرار كنند، حتما به اين خاطر بوده كه احساس كردند جانشان داخل چادر در خطر است و اين خطر با چنان سرعتي در حال نزديك شدن به آنها بوده كه مجبور شدند بدون آذوقه يا لباس مناسب چادر را ترك كنند. بسياري معتقدند ريزش بهمن باعث فراري دادن كوهنوردان از چادر شده است. اگرچه ريزش بهمن در آن منطقه متداول نيست، اما گروه درست در مسير بهمن احتمالي چادر زده بودند و حتي كوچكترين ريزش هم ميتوانسته آنها را به وحشت بياندازد.
شايد خروج سراسيمهي كوهنوردان از چادر به خاطر خطر ريزش بهمن بوده باشد
اين فرضيه، علت پاره كردن چادر از داخل و خروج سراسيمهي گروه را توضيح ميدهد، اما اشكالاتي نيز دارد. براي مثال، علت جراحات شديد وارد شده به برخي از اعضاي گروه چه بود؟
اگر ريزش بهمن باعث شده بود سنگي به آنها برخورد كند يا به تنهي درخت كوبيده شوند، آنوقت بافتهاي اطراف شكستگي استخوانها بايد آسيب جدي ميديد و بدن كوهنوردان بايد سرتاپا پوشيده از خراش و زخم بود. در ضمن، هيچ گزارشي از ريزش بهمن در آن منطقه اعلام نشده بود و محققان به اين نتيجه رسيدند بهمن نميتوانسته عامل مرگ آنها باشد.
البته اگرچه اين فرضيه از انديشه متخصصين بسياري مردود است، اما بهمن همچنان ميتواند تاحدي مقصر باشد. شايد كوهنوردان گمان كردند بهمني در راه است. شايد صداي مهيبي شنيدند و از ترس ريزش بهمن چادر را پاره كرده و به سرعت از آن خارج شدند؛ اما وقتي بيرون آمدند، متوجه شدند از بهمن خبري نيست و چون خطري در كار نبود با آرامش به سمت جنگل به راه افتادند تا در آنجا پناه بگيرند.
اگرچه اين فرضيه منطقي به انديشه متخصصين ميرسد، اما همچنان علت مرگ كوهنوردان را توضيح نميدهد. اگر ترس از بهمن آنها را بيرون از چادر كشانده، چه چيزي بيرون از چادر باعث چنان صدمات شديد و مرگ آنها شده است؟
۳. اتفاقات روانشناختي
حادثهي گذرگاه ديتلوف آنقدر غيرعادي است كه بسياري دليل مرگ كوهنوردان را اتفاقات روانشناختي دانستهاند. يكي از اين رخدادهاي رواني به «paradoxical undressing» معروف است كه طي آن فردي كه دچار هيپوترمي شده، چند لحظه پيش از مرگ بهطور متناقضي حس ميكند حرارت بدنش بهشدت بالا رفته است، براي همين شروع به درآوردن لباسهاي خود ميكند. اين پديده براي توضيح پوشش اندك اعضاي گروه مطرح شد. تأثيرات هيپوترمي هم ممكن است كوهنوردان را دچار هذيان كرده و آنها را از خطري غيرواقعي فراري داده باشد.
نكتهاي كه اين فرضيه را رد ميكند اين است كه چهار كوهنورد باقيمانده لباسهاي ساير اعضاي گروه را بعد از مرگ از تن درآورده و براي گرم كردن خود پوشيده بودند. از طرفي، كنار دو كوهنورد اول، بقاياي آتش به جا مانده بود. شواهد زيادي نشان ميدهد گروه تا لحظههاي آخر دنبال راهي براي گرم نگه داشتن خود و زنده ماندن بود. در ضمن، اين انديشه متخصصينيه دليلي براي جراحات اعضاي گروه ارائه نميكند، در نتيجه نميتواند فرضيهي محكمي براي علت مرگ آنها باشد.
فردي كه دچار هيپوترمي شده، چند لحظه پيش از مرگ احساس ميكند حرارت بدنش افزايش يافته و لباسهايش را درميآورد
انديشه متخصصينيهي روانشناختي ديگري كه درمورد حادثهي گذرگاه ديتلوف مطرح ميشود به پديدهي «مسير تاوهاي فون كارمان» (von Kármán vortex street) مربوط است. گفته ميشود گذرگاه ديتلوف جريان بادي با فركانس پايين توليد ميكند كه باعث حملات عصبي ميشود. شايد كوهنوردان در مواجه با اين فركانس بسيار پايين، دچار پارانويا شده بودند و به خاطر حملهي عصبي، چادر را ترك كرده و به سمت پايين كوه به راه افتادند؛ اما زمانيكه متوجه اشتباه خود شدند، كار از كار گذشته بود و حالا آنقدر از چادر دور شده بودند كه نميتوانستند راه برگشت را پيدا كنند. البته اين فرضيه هيچ توضيحي دربارهي علت جراحات وارد شده به گروه ارائه نميدهد.
از طرفي، تصور اينكه هر نُه نفر پديدهي روانشناختي يكساني را تجربه كرده بودند و همهي آنها واكنشي مشابه داشتهاند، بسيار بعيد است. اينكه حتي يك نفر از آنها متوجه نشد ترك چادر بدون آذوقه و لباس كافي ميتواند باعث مرگشان شود، قبول اين انديشه متخصصينيه را بسيار سخت ميكند.
شايد هم برخي از آنها به خاطر اين پديدههاي رواني، سلامت عقلشان را از دست داده بودند درحاليكه برخي ديگر سلامت رواني خود را حفظ كرده بودند و اختلافي كه بين آنها پيش آمد، باعث برخورد و درگيري شديدي شد تا جايي كه چادر را پاره كردند و ادامهي دعوا را به بيرون از چادر كشاندند؛ بعد از مدتي هم متوجه اشتباه خود شدند و براي پيداكردن سرپناه به سمت جنگل به راه افتادند.
اين فرضيه اگرچه دربارهي دندان افتادهي ايگور ديتلوف و كبوديهاي حاصل از برخورد فيزيكي دليل ميآورد، اما نميتواند دربارهي جراحاتي كه عامل انساني نداشته، توضيحي ارائه دهد.
۴. يتي (پاگنده)
رخداد گذرگاه ديتلوف جوانب چنان عجيب و نامعقولي دارد كه عدهاي از يافتن دليلي منطقي براي آن نااميد شدند و به انديشه متخصصينيات ماورايي روي آوردهاند. يكي از محبوبترين انديشه متخصصينيات ماورايي دربارهي گذرگاه ديتلوف به موجود افسانهاي «يتي» (Yeti) يا «پاگنده» مربوط است.
از انديشه متخصصين برخي، اين موجود غولپيكر در اين كوهستان زندگي ميكرده و با ورود كوهنوردان به محل زندگياش، عصباني شده و تصميم به كشتن آنها گرفته است. انديشه متخصصينيهي يتي، فرار كوهنوردان و جراحات شديد آنها را توضيح ميدهد، اما براي اثبات وجود يتي هيچ مدرك باورپذيري ارائه نميكند. درواقع، تنها مدرك طرفداران اين انديشه متخصصينيه عكس سياه و سفيدي است كه از دوربين برينولي به دست آمده است و «مستند» شبكهي تلويزيوني ديسكاوري دربارهي حملهي يتي به اين گروه كه در سال ۲۰۱۴ ساخته بود، دليل محبوبيت اين انديشه متخصصينيه بين علاقهمندان به كشف راز حادثهي گذرگاه ديتلوف شده است.
عكسي كه از دوربين برينولي بهدستآمده از انديشه متخصصين برخي، تئوري حملهي يتي (پاگنده) را تأييد ميكند
بااينحال، عكسي كه ادعا ميشود يتي است، هيچ شباهتي به هيولاي غولپيكر ندارد. موجودي كه در عكس بين درختان ايستاده، بازوهاي كوتاه و باريكي دارد و بيشتر شبيه انساني است كه كت به تن دارد. اين عكس چه يتي باشد چه نباشد، حال و هواي عجيب و رمزآلودي دارد و توجه بسياري را به خود جلب كرده است.
از انديشه متخصصينات برخي، عكس دوربين برينولي شبيه موجود افسانهاي «يتي» است
مستند ديسكاوري اگرچه از وجود ردپاهاي غولپيكر در برف صحبت ميكند، اما هيچ منبع ديگري وجود آنها را تأييد نكرده است. از طرفي، قضيهي راديواكتيو بودن لباسهاي برخي كوهنوردان نيز با اين فرضيه توضيح داده نميشود، مگر اينكه يتي از خودش تشعشعات راديواكتيو ساطع ميكند.
۵. آدمفضاييها
يكي ديگر از انديشه متخصصينيات ماورايي محبوب بين علاقهمندان حادثهي گذرگاه ديتلوف، مربوط به آدمفضاييها است. شكارچيان محلي قبيلهي مانسي ادعا ميكردند شب حادثه در آسمان گويهاي درخشاني ديدهاند كه با توصيف امروزي از بشقاب پرنده مطابقت دارد.
در كنار جسد سميون زولوتاريوف، دوربيني پيدا شد كه اگرچه به خاطر مجاورت با آب به مدت سه ماه آسيب زيادي ديده بود، اما بعد از ظاهر كردن فيلم نگاتيو آن، عكسهايي به دست آمد كه در آنها به انديشه متخصصين مي رسيد نورهاي عجيبي در آسمان باشد. البته ممكن است اين لكههاي نورمانند درواقع از آسيبي كه به دوربين وارد شده، ايجاد شده باشند، اما طرفدران انديشه متخصصينيهي بشقابپرنده، عكسهاي دوربين زولوتاريوف را به حملهي آدمفضاييها به كوهنوردان ربط دادند.
عكسهايي كه از دوربين زولوتاريوف به دست آمده است از انديشه متخصصين برخي، تئوري حملهي آدم فضاييها را تأييد ميكند
يكي از اعتقادات محبوب در اين رابطه اين است كه بشقابپرندهها كنترل ذهن كوهنوردان را به دست گرفتند و آنها را در حالت خلسه به سمت پايين كوه هدايت كردند؛ درضمن، راديواكتيو بودن لباسهاي برخي از اعضاي گروه و جراحات شديدي كه به آنها وارد شده بود، هم به آدمفضاييها و سلاحهاي فوق پيشرفتهي آنها ربط داده شد.
اين فرضيه اگرچه هيجانانگيز به انديشه متخصصين ميرسد، اما براي اثبات آن هيچ مدركي جز عكسهايي كه دقيقا معلوم نيست چه چيزي را نشان ميدهند، وجود ندارد.
۶. آتشسوزي در داخل چادر
يكي ديگر از انديشه متخصصينياتي كه سعي دارد براي حادثهي گذرگاه ديتلوف دليلي منطقي ارائه دهد، انديشه متخصصينيهي آتش سوزي در داخل چادر است. عكسي كه از چادر گروه به دست آمده است، دودكشي را نشان ميدهد كه از ورودي چادر بيرون زده و احتمالا دودكش اجاق گازي است كه داخل چادر قرار داشته است.
تكههاي باقي ماندهي غذا نشان ميدهد گروه، شب قبل از حادثه از اجاق گاز استفاده كرده بود. اين احتمال وجود دارد بعد از استفاده از اجاق و جدا كردن دودكش، اخگرهاي درون اجاق بهطور تصادفي شعلهور شده باشد و چون دودكش برداشته شده بود، داخل چادر به سرعت پر از دود شده است. درحاليكه گروه سعي در كنترل آتش داشته، يكي از آنها چادر را پاره كرده تا دود از آن خارج شود؛ اما وقتي اشكال برطرف نشد و نفس كشيدن داخل چادر دشوار شد، گروه سراسيمه از چادر خارج و به سمت پايين كوه به راه افتادند تا از محل آتشسوزي دور شوند.
از طرفي برخي از اجساد دچار سوختگي شده بودند و خونريزي اطراف دهان ممكن است به خاطر سرفههاي خوني به خاطر استنشاق دود بوده باشد. عكسي هم كه از يكي از اعضاي گروه روز پيش از حادثهي گذرگاه ديتلوف به دست آمده است، نشان ميدهد كاپشني كه بر تن دارد بهشدت دچار سوختگي شده است.
عكس سوختگي شديدي را در كاپشن يكي از اعضاي گروه نشان ميدهد
اين فرضيه اگرچه جراحات وارده را گردن سقوط از درهاي به ارتفاع سه متري مياندازد كه شايد مسبب آن وقوع بهمني كوچك در آن ناحيه بوده باشد، اما توضيحي براي وضعيت داخل چادر كه در آن تجهيزات كوهنوردان مرتب و بدون آسيبديدگي قرار داشت، ارايه نميدهد.
ناگفته نماند اگر دود داخل چادر باعث خروج آنها شده بود، نيازي نبود براي دور شدن از دود، چنين مسافتي را تا پايين كوه پايين بروند و چادر خود را با تمام آذوقه و تجهيزات و لباسهايشان رها كنند. درهرصورت، اين نيز مانند ساير انديشه متخصصينيهها در حد فرض و گمان است و مدرك كافي براي اثبات آن وجود ندارد.
۷. پنهانكاري شوروي
خواهر برينولي، نهمين كوهنوردي كه جسدش پيدا شد، ميگويد والدين آنها معتقد بودند مرگ فرزندانشان به طريقي به ارتش و حكومت مربوط بود.
به خانوادهها گفتند شما هيچوقت حقيقت را نخواهيد فهميد، پس دست از سؤال پرسيدن برداريد. چه كاري از ما بر ميآمد؟ فراموش نكنيد آن روزها اگر به شما ميگفتند دهانتان را ببينيد، براي حفظ جانتان هم كه شده، بايد ساكت ميشديد.
درحقيقت، شوروي سه سال ماجراي گذرگاه ديتلوف را مسكوت نگه داشته بود و زمانيكه بالاخره آن را علني كرد، ناهماهنگيهاي بسياري در گزارشها و كالبدشكافيها وجود داشت. بسياري از اطلاعاتي كه دربارهي رخداد گذرگاه ديتلوف موجود است، از گزارشهاي اوليهي دولت شوروي به جا مانده است و اين احتمال وجود دارد مسئولان حكومتي طوري اين اطلاعات را دستكاري كردهاند تا هيچكس نتواند حقيقت حادثه را كشف كند.
اگر اين موضوع حقيقت داشته باشد، سوالي كه مطرح ميشود اين است: دولت شوروي سعي در پنهان كردن چه چيزي را داشته است؟ شايد آنها ميخواستند حملهي يتي يا آدمفضاييها را از چشم عموم پنهان كنند و وقتي گروه كوهنوردان در گذرگاه ديتلوف با آن مواجه شدند و شروع به عكسبرداري و ثبت حادثه كردند، ارتش براي پنهانكاري وارد عمل شده بود.
شوروي سه سال حادثهي گذرگاه ديتلوف را مسكوت نگه داشته بود
يكي از اعضاي گروه تجسس مدعي بود ردپاي يك جفت چكمهي نظامي در مسير حركت نُه كوهنورد به سمت پايين كوه ديده شده بود. اين قضيه ممكن است به اين معني باشد كه گروه كوهنوردان توسط فردي نظامي به سمت پايين كوه هدايت شده و از آنجا به بعد ترتيبشان داده شده است.
از طرفي، حادثهي گذرگاه ديتلوف در زمان جنگ سرد رخ داد و روسيه در آن زمان درحال توليد و آزمايش سلاحهاي قدرتمند در مناطق دورافتاده بوده است. شايد روسيه آن زمان در اين منطقه درحال آزمايش موشك يا بمب بوده و صداي انفجار باعث وحشت اعضاي گروه و فرار آنها شده باشد. شايد هم برخي از اين سلاحها به كوهنوردان برخورد كرده و عامل جراحات شديدي است كه هيچ توضيحي برايشان ارائه نشده است. حتي طبق گزارشي، گروهي نظامي نزديك اين منطقه به سمت گذرگاه ديتلوف موشك شليك كرده بود، اما مقامات شوروي تأكيد كردند موشكها به هيچوجه نميتوانسته نزديك گروه به زمين برخورد كرده باشند.
مقبرهي نه كوهنورد در گورستان ميخائيلوفسكوي در يكاترينبورگ روسيه
بااينحال، عدهاي با به ياد آوردن وقايع مينيسريال چرنوبيل و تلاش مقامات شوروي براي پنهانكاري فاجعهي نيروگاه هستهاي چرنوبيل، معتقدند دخالت شوروي در حادثهي گذرگاه ديتلوف و دستكاري اطلاعات چندان بعيد به انديشه متخصصين نميرسد.
از رخداد گذرگاه ديتلوف ۶۲ سال ميگذرد و اگرچه براي اين حادثه انديشه متخصصينيات بسياري مطرح شده، اما هيچكدام تا به حال نتوانسته تمام جوانب ماجرا را بهطور كامل و منطقي توضيح دهد. شايد شوروي واقعا گزارشهاي مربوط به حادثهي گذرگاه ديتلوف را دستكاري كرده باشد و شايد در آينده شواهدي به دست آيد كه توضيح قانعكنندهاي براي اين پروندهي حل نشده ارائه دهد. تا آن روز اما حادثهي گذرگاه ديتلوف يكي از بزرگترين معماهاي دنيا باقي خواهد ماند.
انديشه متخصصينات شما متخصصان اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران دربارهي دليل حادثهي گذرگاه ديتلوف چيست؟ چه عاملي باعث فرار كوهنوردان از چادر و جراحات شديد آنها شده بود؟ آيا راز اين حادثه روزي برملا خواهد شد؟
هم انديشي ها