آيا اكتشاف جهان خارج از زمين، معناي زندگي انسان را تغيير ميدهد؟
رازي اساسيتر از معناي زندگي وجود ندارد. ما ناگهان خود را بدون هيچ نمايشنامهاي روي صحنه يافتهايم و طبيعي است كه بهدنبال هدفي باشيم و از خود بپرسيم كه اين كارها براي چيست؟
ما ميتوانستيم بهسادگي و بدون تعيين معناي دقيقتري براي حيات، به زندگي مشغول شويم؛ دقيقا همانطور كه بدون تشريح كبد خود از آن استفاده ميكنيم. اما گاهي اوقات كارهاي روزمره به كارهاي سيسيفوس شبيه است كه طبق اساطير يونان، به اين مجازات محكوم شده بود كه سنگ سنگيني را از تپهاي بالا برده و وقتي به بالا رسيد، آن را رها كند تا بهجاي اول خود بازگردد. او بايد اين كار را بارها و بارها تكرار ميكرد. در اين چارچوب، منطقي است كه از خود بپرسيم آيا هدفي براي تلاشهاي سيسيفوسگونهي ما وجود دارد؟
نگرش عملي آن است كه زندگي را بهعنوان هديهاي شگفتانگيز بپذيريم و در صحنهي آن بهترين تلاش خود را به نمايش بگذاريم. البته، اين تكرار رابطهي ارگانيك ميان گياه و مواد مغذي موجود در خاك است كه آن را تغذيه ميكند، اما تعريف اين ارتباط نياز به معنايي عميقتر را برآورده نميكند.
در طول تاريخ، انسانها بهدنبال اهدافي بودند كه از زندگي شخصي آنها الهامبخشتر بود. براي مثال، درجريان جنگ جهاني دوم، سربازان ژاپني حاضر بودند جان خود را فداي امپراطور خود، هيروهيتو كنند. اما باتوجه به بينش جديد ما در اين مورد كه چيزي حدود يك زتا سيارهي قابل سكونت در جهان قابل مشاهده وجود دارد، وضعيت امپراطور ديگر نميتواند مهمتر از مورچهاي باشد كه دانهاي ماسه را در مانديشه متخصصينهي ساحلي وسيع در آغوش گرفته است. اگر تأثير امپراطور در مقياس كيهاني تا اين اندازه ناچيز است، پس تأثير هر فرد ديگري كه روي زمين زندگي ميكند نيز به همين صورت است.
رويكرد ديگر آن است كه چشمانداز يك تماشاگر را انتخاب كنيم؛ يعني بهجاي اينكه وانمود كنيم يكي از بازيگران اصلي صحنه هستيم، از نمايش خيرهكننده پيرامون خود لذت ببريم. اگر هم از تماشاي مانديشه متخصصينهي غني از وقايع روي زمين حيرتزده نيستيم، ميتوانيم از تلكسوپهاي خود استفاده كنيم تا جهان حيرتانگيز دورتر را به نظاره بنشينيم. طي دههي آينده، تلسكوپ LSST تصاوير بيشماري از جهان در اختيار ما قرار خواهد داد. اين تجربه شبيه اشتراك جديدي براي سرويس رسانهاي جاري است كه جهان را به نمايش ميگذارد. اكتشافات همراهبا اين جريان بيسابقه از اطلاعات نجومي، ميتواند نوري تازه بر موقعيت ما در كيهان بتاباند. اما فراتر از شناخت آنچه در آنجا وجود دارد، ما ميتوانيم با تعريف چالشهاي جديد و تلاش براي تحقق آنها، اميدوار باشيم تا نقشي در جهان داشته باشيم. اين مأموريت حتي با افزايش سن و دوري از فعاليتهاي هيجانانگيز با راهنمايي دانشجوياني كه بهدنبال اين ماجراجوييها ميروند، تداوم پيدا ميكند.
نخستين آثار از حيات ابتدايي ممكن است بهمحض اينكه سطحنوردهاي ناسا و آژانس فضايي اروپا، سطح مريخ را در سال ۲۰۲۱ مورد اكتشاف قرار دهند، حاصل شود. بهموازات آن، سيگنالهاي مرموز يا زيرساختهاي مصنوعي ايجادشده بهوسيلهي تمدنهاي بيگانه نيز ممكن است از راه دور شناسايي شود. نمونهاي فرضي براي كشفياتي كه معناي جديدي به موجوديت ما خواهد بخشيد، يافتن اين موضوع است كه زندگي روي زمين بهطور مصنوعي و بهدست تمدن ديگري بنا نهاده شده است. جالب اينكه برخي دانشمندان روي زمين درحال ايجاد حيات مصنوعي در آزمايشگاه هستند و پس از انجام اين كار، انتقال آن ازطريق فضاپيما به فضاي خارج از زمين كار سادهاي خواهد بود. اگر ما از چنين فرايند پانسپرمياي هدايتشدهاي نشات گرفته باشيم، پس هدف از حياتمان بايد در طرح پروژهاي كه ما حاصل آن هستيم، آمده باشد.
اگر براي دستيابي به هدفي ساخته شدهايم، آن هدف چه بوده و آيا ما انتظارات را برآورده كردهايم؟ حتي در محتملترين سناريو، يعني اينكه «زندگي حاصل تركيب تصادفي مواد شيميايي و مهيا شدن شرايطي خاص روي زمين است»، ممكن است بهلطف ارتباط با تمدنهاي ديگر معناي جديدي براي زندگي پيدا كنيم. اگر ما گونههاي باهوش ديگري پيدا كرده و با آنها ارتباط برقرار كنيم، چشمانداز جديدي كه ايجاد ميشود، ميتواند موجب تغيير نگاه به زندگي شود. اين احتمال وجود دارد كه انسان باهوشترين موجود جهان نباشد. مهمترين مزيت رويارويي با موجودات برتر ديگر، مهيا شدن مجالي براي طرح سوالي است كه سالها است با آن درگيريم: معناي زندگي چيست؟ در چنين شرايطي درحاليكه ميتوانيم اميدوار باشيم آنقدر عمر كنيم كه پاسخ اين سؤال را دريابيم، اين نگراني نيز وجود دارد كه همچنان سؤال ما بيپاسخ بماند و آنها نيز پاسخي براي اين سؤال پيدا نكرده باشند.
هم انديشي ها