مقايسه AMOLED ،OLED ،LED ،LCD و پلاسما؛ تشريح عميق پنلهاي صفحه نمايش
نمايشگرِ تلويزيون، مانيتور يا گجتهاي هوشمند به فناوريها مختلف مجهز شدهاند. گستردگي فناوريها بكار رفته در اين نمايشگرها باعث شده است تا متخصصان سردرگم شده و نتوانند انتخاب صحيحي داشته باشند.
يكي از مهمترين جنبههاي نمايشگر، درك درست از پنل و فناوريهاي بكار رفته در آن است. مشخصات متخصص به تنهايي نميتوانند كيفيت تصوير نمايشگر و همچنين بازدهي آن را تضمين كنند. توليدكنندگان نيز براي بازاريابي بهتر محصولات خود مدام در حال افزايش اعداد و ارقام مرتبط با محصولات خود هستند. اعداد و ارقامي كه در بسياري از شرايط، تاثيري در بهبود كيفيت تصوير ندارند و تنها جنبهي بازاريابي به خود گرفتهاند. طي سالهاي اخير تغييرات بسياري در فناوري بكار رفته در صفحههاي نمايش ايجاد شده است.
پيش از آنكه يك نمايشگر جديد خريداري كنيد بهتر است دربارهي فناوري بكار رفته در آن اطلاعات كافي داشته باشيد. در ابتدا و پيش از تشريح عميق فناوريهاي صفحه نمايش، شما را به تماشاي ويديوي معرفي مختصر برترين فناوريهاي نمايشگر دعوت ميكنيم.
پلاسما
تلويزيونهاي پلاسما براي نمايش پيكسلها از سلولهايي حاوي «گازهاي يونيزه شده» يا همان پلاسما استفاده ميكنند. اين تلويزيونها روشنايي بالايي دارند و در عين حال رنگ سياه را بسيار بهتر از LCD-ها به نمايش ميگذارند. در حقيقت، تنها رقيب پلاسما در كنتراست، تلويزيونهاي OLED هستند.
همچنين به دليل ويژگيهاي متخصص، بهراحتي ميتوان تلويزيونهاي پلاسما را در ابعاد غولآسا توليد كرد. (تصوير بالا مربوط به تلويزيون پلاسماي ۱۵۲ اينچي TH-152UX1 پاناسونيك است.) مزاياي تلويزيونهاي پلاسما به همينجا ختم نميشود. شايد برايتان عجيب باشد كه بدانيد بعضي خورههاي فيلم و مسابقات ورزشي هنوز هم تلويزيون پلاسماي قديمي خود را به تلويزيونهاي LCD جديد ترجيح ميدهند؛ اما دليل اين كار چيست؟
پاسخ در نرخ بهروزرساني (Refresh Rate) بسيار بالاي تلويزيونهاي پلاسما است كه موجب به حداقل رسيدن «اثر تاري ناشي از حركت» (Motion Blur) ميشود. اما اين اصطلاحات به چه معنا هستند؟
نرخ بهروزرساني يا ريفرش ريت كه با واحد «بر ثانيه» يا همان هرتز (Hz) بيان ميشود، نشان ميدهد كه تصوير موجود روي صفحه، ظرف يك ثانيه چند بار عوض ميشود. براي مثال، تلويزيوني كه همين حالا در منزل از آن استفاده ميكنيد، بهاحتمال بسيار زياد ريفرش ريتي حدود ۶۰ هرتز دارد. اين يعني در هر ثانيه، تصوير موجود روي صفحهي تلويزيون شما ۶۰ بار عوض ميشود.
هرچه نرخ بهروزرساني بيشتر باشد، اثر «Blur» يا تاري كمتري مشاهده خواهيد كرد. اين تاري ناشي از حركت، خود را در فيلمهاي اكشن يا مسابقات ورزشي بيشتر نشان ميدهد. نرخ بهروزرساني تلويزيونهاي ميانردهي LCD موجود در بازار حدود ۱۲۰ هرتز و تلويزيونهاي بالارده ۲۰۰ هرتز است. اما نرخ بهروزرساني تلويزيونهاي پلاسما چقدر است؟ تلويزيونهاي پلاسماي پاناسونيك نرخ بهروزرساني برابر با ۶۰۰ هرتز دارند. بسيار بعيد است كه بالاردهترين تلويزيونهاي LCD و OLED حتي ظرف چند سال آينده بتوانند به نزديكي اين عدد برسند.
اما با توجه به اين همه مزيت (روشنايي خوب، كنتراست بالا، نرخ بهروزرساني باورنكردني و توانايي توليد در ابعاد غولآسا)، چرا ديگر خبري از تلويزيونهاي پلاسما در بازار نيست؟ حقيقت اين است كه تكنولوژي پلاسما معايب خود را نيز دارد. بزرگترين اين معايب عبارتند از ضخامت زياد، وزن بالا، مصرف زياد انرژي، عدم همراهي از رزولوشنهاي بالاتر از 1080p و «اثر سوختگي».
تلويزيونهاي پلاسما ضخيم، سنگين، پرمصرف و محدود به رزولوشن Full HD هستند
به انديشه متخصصين نميرسد چهار مورد اول از معايب تكنولوژي پلاسما، نيازي به توضيح داشته باشند، اما اثر سوختگي چيست؟
اثر سوختگي يا Burn-in به باقي ماندن شبحي از تصوير روي نمايشگر، پس از نمايش آن براي مدتزمان طولاني ميگويند. اگر براي مدت زيادي يك تصوير ثابت روي صفحهي تلويزيونهاي پلاسما باقي بماند، هالهاي از آن روي تلويزيون باقي خواهد ماند. مدلهاي ابتدايي تلويزيونهاي پلاسما بيشتر اين اشكال را داشتند و در مدلهاي جديدتر، شدت اثر Burn-In تا حدود زيادي كاهش يافت، اما همچنان در مقايسه با تلويزيونهاي LCD و OLED، اثر سوختگي در تلويزيونهاي پلاسما بيشتر ديده ميشود.
مجموعهي معايب تلويزيونهاي پلاسما كه در بالا به آنها اشاره شد، باعث شدند عرضهي اين تلويزيونها از سال ۲۰۱۴ در جهان متوقف شود.
چكيده
نقاط قوت
نقاط ضعف
LCD
LCD مخفف Liquid Cristal Display يا «نمايشگر كريستال مايع» است. در تلويزيونهاي LCD، كريستالهاي مايع توسط الكتريسيته فعال ميشوند و طوري ميچرخند تا با عبور نور از زاويهاي خاص، رنگهاي متفاوتي براي هر پيكسل توليد كنند. براي نمايش رنگ سياه نيز اين كريستالها با چرخش در زاويهاي خاص، آرايشي به خود ميگيرند تا عبور نور از خود را به حداقل برسانند.
تكنيك چرخش كريستالهاي مايع مزاياي بسيار زيادي با خود به همراه ميآورد (از جمله ارزش پايين، ضخامت كم و استفاده از مواد سبك)، اما صفحات LCD نقاط ضعفي هم دارند كه بزرگترين آنها عدم توانايي نمايش رنگ سياه است. حتي وقتي كه تمامي كريستالها براي جلوگيري از عبور نور ميچرخند، باز هم مقداري از نور پسزمينه از آنها عبور ميكند. جالب اينجا است كه حتي پروژكتورها و تلويزيونهاي قديمي CRT هم چنين اشكالي - كه به نشت نور (light bleed) معروف است - ندارند و اين عيب تنها مختص تلويزيونهاي LCD است.
صفحهي السيدي از خود نوري ساطع نميكند، بلكه تنها به عنوان فيلتري پيچيده براي مسدود كردن نور تابانده شده به پيكسلها عمل ميكند. نوري كه به صفحهي كريستال مايع ميتابد دو نوع است؛ يا از نوع فلورسنت موسوم به CCFL است كه تلويزيونهاي LCD از اين فناوري بهره ميبرند.
اما نوع ديگري از تابش نور سفيد پسزمينه وجود دارد كه توسط تعدادي LED (با محل قرارگيري در لبهي پنل يا به صورت گسترده در تمام نقاط پنل) تامين ميشود و اين نور با عبور از فيلترهاي رنگي، رنگ مورد انديشه متخصصين براي نمايش تصاوير را به خود ميگيرد. تلويزيونهاي مجهز به اين فناوري نمايش را به اختصار LED مينامند كه به جز نور پسزمينه تفاوت ديگري با LCDها ندارند. در السيديهاي امروزي عموما از نور پسزمينهي LED استفاده ميشود؛ زيرا اين پنلها مقرونبهصرفهتر بوده، هزينهي ساخت پايينتري به دنبال دارد و كيفيت نهايي تصوير را تا حد خوبي افزايش ميدهد.
اما LCDها با توجه به ساختار قرارگيري كريستالهاي مايع، الكترودها و نحوهي چيدمان دامين و سابدامينها، به انواع مختلفي تقسيم ميشوند:
پنل TN Film يا Twisted Nematic + Film
پنلهاي TN Film يا Twisted Nematic Film از سالها قبل به صورت گسترده در مانيتورِ رايانههاي شخصي مورد استفاده قرار ميگيرند و هنوز هم بيشترين سهم بازار را در اختيار دارند. مانيتورهاي مجهز به اين پنل در سايزهاي مختلف از ۱۵ تا ۲۰ يا ۲۸ اينچ در بازار يافت ميشوند. اكثر توليد كنندگان نمايشگر، حداقل چند مدل مانيتور با پنل TN دارند. بزرگترين توليدكنندگان پنلهاي TN در دنيا نيز سامسونگ، الجي ديسپلي و AU Optronics هستند. البته كارخانههاي بزرگي همچون Innolux و Chunghwa Picture Tubes نيز در تامين پنلهاي TN به شركتهاي نامبرده، كمك ميكنند.
لايههاي مختلف تشكيل دهندهي پنلهاي TN
دليل استفادهي گسترده از پنلهاي TN در سهولت توليد و ارزش ارزان پنل آنها است. به اين ترتيب ارزش نمايشگرهاي مجهز به اين پنل به مراتب ارزانتر از انواع ديگر محصولات است.
دليل ديگري كه باعث ميشود از پنل TN بيشتر استفاده شود، زمان پاسخدهي بسيار سريع پيكسلها در اين فناوري است كه آن را به گزينهاي مناسب براي گيمرها و اجراي بازيهاي كامپيوتري تبديل ميكند. هنوز هم پس از سالها توسعهي پنلهاي LCD، هيچ فناوري به سرعت پاسخدهي TN نرسيده است. زمان پاسخدهي پيكسلها در اين فناوري، ۵ ميليثانيه براي تبديل هر پيكسل از مشكي به سفيد و مجددا به مشكي است. اين زمان پاسخدهي براي تغيير يك پيكسل از خاكستري به خاكستري نيز به حدود يك ميلي ثانيه ميرسد كه زمان بسيار خوبي محسوب ميشود.
از طرف ديگر امكان ساخت پنلهاي مجهز به فناوري TN با رفرشريت ۱۲۰ هرتز يا بيشتر وجود دارد كه آن هم كمك ميكند تا تصوير روانتري در پخش ويديوهاي سريع مانند حركات ورزشي، فيلمهاي اكشن و بازيهاي كامپيوتري پخش شود. همچنين اين پنلها گزينهي بسيار خوبي براي پخش تصاوير سه بعدي محسوب ميشوند كه البته با وجود عرضهي محصولاتي همچون 3D Vision انويديا چندان مورد توجه بازيسازها و همچنين گيمرها قرار نگرفت. اين پنلها همچنين از فناوري LightBoost نيز همراهي ميكنند كه براي گيمرها به معني تجربهي بهتر در بازيها است. از اين فناوري در بازيهاي دو بعدي هم ميتوان استفاده كرد تا اشكال تيره و تار شدن تصاوير در حركات سريع رخ ندهد.
اما پنل TN از ابتدا تا به امروز اشكالاتي داشته كه هرگز رفع نشدهاند. زاويهي ديد اين نمايشگرها محدود است و تنها زماني كه از روبرو به نمايشگر نگاه ميكنيد تصاوير را صحيح ميبينيد. اگر كمي با زاويه به نمايشگر نگاه كنيد با بهمريختگي در رنگها و كاهش شديد كنتراست تصوير روبرو خواهيد شد. زاويهي ديد عمودي اين پنلها محدودتر از زاويهي افقي آنها است و از اين بابت هنگام استفاده بايد سعي كنيد عمود بر ديد شما قرار گيرند تا بهترين تجربه را در آنها داشته باشيد. توليدكنندگان طي سالهاي اخير موفق به بهبود پنلهاي TN شدهاند، اما همچنان اشكالات آنها باقي است.
چيدمان ساب پيكسل هاي آبي، قرمز سبز در پنل TN
دقت نمايش رنگها در پنلهاي TN نيز چندان مناسب نيست و عموما اين پنلها از پخش صحيح و دقيق رنگها عاجز هستند. در پخش فيلم عموما شاهد نويز و رنگهاي مصنوعي هستيم و عمق رنگ سياه نيز در اين پنلها بسيار كم است. البته اين نكته را نيز بايد در انديشه متخصصين گرفت كه پنلهاي TN جديد از انديشه متخصصين عمق رنگ مشكي بهبودهاي چشمگير داشتهاند و حالا ميتوان برخي از مانيتورهاي مجهز به اين پنل را با رنگ مشكي قابل قبول تجربه كرد.
پنلهاي TN در حالت معمول از فناوري رنگهاي ۶ بيت همراهي ميكنند، اما با اضافه شدن فناوري FRC اين پنلها امكان نمايش ۱۶.۷ ميليون رنگ را ميسر كردهاند. سال ۲۰۱۴ مانيتورهاي جديدي با پنل ۸ بيت TN نيز وارد بازار شدند.
پنلهاي TN در رزولوشنهاي ۱۹۲۰ در ۱۰۸۰ پيكسل بصورت گسترده در بازار يافت ميشوند. در سال هاي اخير اين پنلهاي در سايز ۲۷ و ۲۸ اينچ و با رزولوشنهاي بالاتر ۲۵۶۰ در ۱۴۴۰ پيكسل و همچنين ۳۸۴۰ در ۲۱۶۰ پيكسل نيز يافت ميشوند.
چكيده
نقاط قوت
نقاط ضعف
پنلهاي VA يا Vertical Alignment
فناوري VA اولين بار در سال ۱۹۹۶ توسط فوجيتسو توسعه داده شد. هرچند زاويهي ديد محدود جزو نكات منفي اين پنلها به شمار ميرود اما توليدكنندگان سرمايهگذاري زيادي براي رفع اين اشكال كردند و تا حدي موفق به رفع آن و بهبود زاويهي ديد آنها شدند. رفع اين اشكال از طريق خرد كردن هر ساپ پيكسل به بخشهاي كوچكتر با نام دامين مسير شد كه از آن با نام MVA يا Multi-Domain Vertical Alignment انجام شد.
فناوري MVA در سال ۱۹۹۸ توسط خود فوجيتسو معرفي شد. اين فناوري در واقع تركيبي از پنلهاي TN Film و IPS است. پنلهاي MVA زمان پاسخدهي ۲۵ ميليثانيه را ارائه ميكند كه بين پنلهاي TN و IPS به شمار ميرود و زاويهي ديد آن نيز بين ۱۶۰ تا ۱۷۰ درجه است كه باز هم بين پنلهاي TN و IPS محسوب ميشود. اخيرا با پيشرفت تكنولوژي، زاويهي ديد پنلهاي MVA حتي قابل رقابت با پنلهاي IPS شده و حتي زاويهي ديد عمودي نيز در پنلهاي MVA به مراتب بهتر از پنلهاي TN است. پنلهاي MVA قادر به ارائهي كنتراست تصوير بسيار خوب و نمايش مشكي عميق هستند. كنتراست اين پنلها حتي بهتر از پنلهاي IPS و TN است.
در پنلهاي MVA، كريستال دامنهها همانطور كه در تصوير بالا مشاهده ميكنيد در جهتهاي مختلف قرار گرفتهاند تا اگر يك دامنه اجازهي عبور نور را دادند، دامنههاي اطراف آن، مانع نور شوند. اشكالي كه سالها طراحان اين پنلها را درگير خود كرد، زمان پاسخدهي پايينتر اين پنلها در مقايسه با پنلهاي TN بود. اين موضوع مخصوصا در بازيهايي كه تصاوير پويا بيشتري داشتند بيشتر به چشم ميآمد. به همين دليل فناوريهاي جديد به پنلهاي MVA اضافه شد.
P-MVA و S-MVA
پنلهاي P-MVA يا Premium MVA توسط كمپاني AU Optronics و همچنين پنلهاي S-MVA يا Super MVA توسط شركت Innolux (پيشتر با نام Chi Mei Optoelectronics شناخته ميشد) توليد شدند. مهمترين تغيير ايجاد شده در پنلهاي S-MVA و P-MVA در مقايسه با MVAها در بهبود زمان پاسخدهي آنها است. اين زمان پاسخدهي مخصوصا در حالت خاكستري به خاكستري بهبود چشمگيري را داشته است. هر چند سرعت پاسخدهي پيكسلها در اين پنلها بسيار بهبود يافته است، اما هنوز هم از پنلهاي TN با همراهي از RTC پايينتر است. با اين حال با وجود زاويهي وسيعتر و نمايش بهتر تصاوير، گيمرها پنلهاي P-MVA يا S-MVA را به TN ترجيح ميدهند.
پنلهاي MVA
با وجود اينكه از فناوري استانداردي در ساخت نسل جديد پنلهاي MVA استفاده ميشود اما پنلهاي شركتهاي مختلف، دقت متفاوتي در نمايش رنگها دارند و برخي بسيار خوب و برخي در سطح متوسط رنگها را توليد و به نمايش در ميآورند. به عنوان مثال برخي از پنلهاي P-MVA رنگها را زنده و جذاب نمايش ميدهند اما در نمايش رنگ تيره با اشكال روبرو هستند.
پنلهاي سنتي MVA عمق رنگ ۸ بيتي (۱۶.۷ ميليون رنگ) را ارائه ميكردند. امروزه نيز بسياري از پنلهاي MVA، هشت بيتي هستند اما مدلهايي نيز وارد بازار شدهاند كه از عمق رنگ ۱۰ بيت همراهي ميكنند. حتي برخي از پنلهاي ۸ بيتي از فناوري كنترل نرخ فريم همراهي مي كنند و به عبارتي تركيبي از پنل ۸ بيت بعلاوه فناوري FRC هستند. عمق رنگ مشكي در پنلهاي P-MVA و S-MVA به مراتب بهتر از MVAها شده است و به همين دليل نسبت كنتراست واقعي اين پنلها به ۱۰۰۰:۱ يا ۱۲۰۰:۱ رسيده است. اين عدد از پنلهاي TN و اكثر IPSها بيشتر است. جالب است بدانيد كه در نسل جديدتر پنلهاي MVA كه با نام AMVA نسبت كنتراست بسيار خوب ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰:۱ را ارائه ميكنند.
پنلهاي MVA عملكرد بسيار خوبي در پخش ويديو دارند و در اين حالت نويز و بهمريختگي رنگ بسيار پايينتر از فناوريهاي ديگر است.
چكيده
نقاط قوت
نقاط ضعف
PVA و S-PVA
در اواخر دهه ۹۰ ميلادي سامسونگ پنلهاي PVA را براي جايگزيني با انواع MVA، توسعه داد. اين دو فناوري با وجود قرارگيري تحت دستهي نمايشگرها VA، تفاوتهاي زيادي با يكديگر دارند. كريستال مايع در ماتريسهاي PVA ساختار يكساني با MVA داشته و دامينها همچنان در زاويههاي مختلفي قرار گرفتهاند تا بهبود زاويهي ديد را با توجه به محل قرارگيري متخصص به ارمغان بياورند. با اين حال اين فناوري نيز زواياي ديد عالي را ارايه نميدهد و در صورت تغيير زاويهي ديد متخصص شاهد كاهش سايههاي در تصوير هستيم. اين تغيير كنتراست يكي از دلايلي است كه متخصصان حرفهاي پنلهاي IPSرا ترجيح ميدهند.
پنل PVA
يكي ديگر از اشكالات پنلهاي PVA كه در انواع MVA نيز مشاهده ميشد، زمان پاسخگويي اندك آنها بود. در شرايطي كه شرايط اوليهي و نهايي پيكسلهاي تفاوت زيادي با يكديگر داشته باشند، اين دسته از پنلها نيز زمان پاسخگويي به مراتب اندكتري نسبت به انواع TN به همراه خواهند داشت. البته بعدها سامسونگ با معرفي فناوري Magicspeed سرعت پاسخگويي اين پنلها را تا حد زيادي بهبود بخشيد. با اين حال هنوز انواع TN در اين زمينه برترين نمونههاي موجود (گزينهي محبوب متخصصيهايي اعم از گيمينگ) به شمار ميرفتند. هيچ پنل PVA با نرخ بازسازي ۱۲۰ هرتز توليد نشد و سامسونگ نيز براي توسعهي پنلهاي PLS، اين صفحات نمايش را كنار گذاشت.
البته بايد به اين موضوع نيز اشاره كرد كه كنتراست پنلهاي PVA همانند انواع MVA در سطح بالايي قرار داشتند و به نسبت ۱۰۰۰:۱ تا ۱۲۰۰:۱ ميرسيد. با اين حال تلاشهاي سامسونگ براي بهبود اين پنلها حتي در بخش كيفيت تصاوير نيز به بنبست رسيد و اشكالاتي اعم از نويز و جلوههاي مصنوعي در تصاوير به خصوص هنگام پخش فيلمهاي سينمايي ديده ميشد. سامسونگ همچنين موفق به توليد پنلهاي ۱۰ بيتي PVA نشد و تنها نمونههاي ۸ بيتي به بازار عرضه شدند.
در سال ۲۰۰۴ و براي بهبود پنلهاي PVA، آخرين تلاش با معرفي فناوري S-PVA شكل گرفت. پنلهاي Super Patterned Vertical Alignment به لطف تجهيز به فناوري Magicspeed و طراحي سلولهاي كريستال مايع به دو بخش با زاويههاي متفاوت و طراحي بومرنگ شكل آنها، اين پنلها به گزينهي بهترين براي مصارف گيمينگ تبديل شدند. زاويهي ديد اين پنلها نيز به لطف ساختار جديد سلولهاي كرايستال مايع آنها بهبود محسوسي يافت. با اين حال همچنان در اين زمينه، پنلهاي IPS بهترين گزينهي موجود بودند و اشكال كاهش كنتراست تصاوير با تغيير زاويهي ديد نيز موجود بود. بيشتر اين پنلهاي نيز ۸ بيت بودند و توانايي نمايش ۱۶ ميليون رنگ را داشتند.
ساختار پيكسلهاي S-PVA در روشنايي كم (سمت راست) و روشنايي ۱۰۰ درصد (سمت چپ)
همانطور كه در تصوير بالا مشاهده ميكنيد، هر سلول از دو بخش A و B تشكيل ميشود كه يكي از اين بخشها تنها در شرايطي با روشنايي بالا فعال ميشوند. هر يك از اين بخشها از چهار دامنه تشكيل ميشوند كه بدين ترتيب هر سابپيكسل شامل هشت دامنه ميشود. اين سبك از طراحي به تغيير گاما و كنتراست در تماشاي محتوا از زاويههاي متفاوت كمك شاياني ميكند. در برخي از انواع گرانتر اين پنلها، هر يك از اين دو بخش به صورت مستقل كنترل ميشوند. اين سبك از طراحي سابپيكسلها در پنلهاي S-PVA باعث شده است تا زواياي ديد اين پنلها نامتقارن باشند و در صورت قرارگيري در زوايهي مشخصي از سطح عمود نمايشگر، بسته به زاويهي مثبت يا منفي، بينندهها تصاويري يا گاما متفاوت دريافت خواهند كرد.
چكيده
نقاط قوت
نقاط ضعف
IPS
در سال ۱۹۹۶ شركت هيتاچي اولين پنلهاي IPS (كه با نام Super TFT نيز شناخته ميشدند) را معرفي كرد. اين پنلها براي حل دو اشكال طراحي شده بودند؛ حذف محدوديتهاي TN در زاويهي ديد و توانايي اندك توليد رنگها. نام In-Plane Switching از كريستالهاي درون سلولها پنل نمايشگر گرفته شده است كه همواره موازي با صفحهي پنل هستند. زماني كه ولتاژ لازمه به سلولها وارد شود، كريستالهاي تغيير ۹۰ درجهي زاويه ميدهند؛ پنلهاي IPS در شرايط فعال خود، اجازهي عبور نور پسزمينه را خواهند داد و در شرايط غيرفعال (عدم اعمال ولتاژ لازم به سلولهاي كريستال مايع) نيز از عبور اين نور جلوگيري ميكنند.
ماتريسهاي IPS با فيلمهاي پنل TN تفاوت زيادي در ساختار خود اعم از ساختار كريستالها، محل قرارگيري آنها و الكترودهاي پنل (هر دو الكترود روي يك ويفر قرار گرفتهاند و مكاني بيش از يك الكترود در پنلهاي TN را اشغال ميكنند)، دارند. اين تغييرات در ساختار منجر به زاويهي ديد گسترده، توليد رنگهاي جذاب و كيفيت پايدار تصاوير ميشود. اگرچه سرعت نرخ بازسازي تصاوير در نمونههاي اوليهي اين پنلها بسيار كم بود و آنها را به گزينهي ناكارآمدي براي نمايش محتواي تصويري سريع تبديل كرده بود.
(S-IPS (Super IPS و (AS-IPS (Advanced S-IPS
پنلهاي IPS طي سالهاي گذشته بهبودهاي گستردهاي به خود ديدند و در انواع مختلفي از نمايشگرها به كار گرفته شدند. Super IPS يكي از فناوريهاي نمايش است كه در سال ۱۹۹۸ اين دسته از پنلها توسط شركت الجي-فيليپس (در حال حاضر تحت نام الجي ديسپلي) به تولي رسيدند. اين دسته از پنلها در حال حاضر نيز در بسياري از صفحات نمايش به كار گرفته ميشوند و طي سالهاي گذشته چندين بهبود را تجربه كردهاند. تفاوت اصلي S-IPSها با انواع عادي IPS، استفاده از چينش چند دامين كريستالهاي مايع است.
از سال ۱۹۹۸ پس از عرضهي اوليهي S-IPSها، اين دسته از پنلهاي به لطف تلاشهاي گستردهي الجي به خوبي در دنياي فناوري جاي خود را باز كردند و توليدكنندههاي بسياري از اين دسته از پنلها در محصولات خود بهره بردند. البته اين پنلهاي نيز بينقص نبوده و اشكالاتي از جمله زمان پاسخگويي (۶۰ ميليثانيه براي نمايش رنگ مشكي-سفيد-مشكي و زمان بيشتر براي نمايش طوسي-طوسي!) گريبانگير آنها بود. البته خوشبختانه مهندسان در ادامه موفق به كاهش زمان پاسخگويي به ۲۵ و حتي ۱۶ ميليثانيه شدند.
پنل S-IPS
پنلهاي IPS در زمينههاي دقت توليد رنگ و زاويهي ديد، تمامي رقباي خود از جمله VA و TN را شكست ميدادند. بدين ترتيب نمايشگرهاي S-IPS به گزينهي محبوبي براي متخصصان حرفهاي تبديل شدند. البته نبايد از نسبت كنتراست پايينتر اين پنلها (به خصوص در برابر VAها) گذشت؛ عمق كم رنگ مشكي باعث شده بود تا نمونههاي اوليهي S-IPS نسبت كنتراست ۵۰۰:۱ و ۶۰۰:۱ را به ارمغان بياورند كه چندان مطلوب متخصصان نبود. البته در ادامه مهندسان موفق به افزايش قابل توجه نسبت كنتراست اين دسته از پنلها نيز شدند. حضور نويز در فيلمهاي سينمايي نيز باعث شده بود تا اين دسته از محصولات گزينهي محبوبي براي نمايش دقيق محتواي تصويري سينمايي نباشند. پوششهاي ضدبازتاب نور در برخي از انواع S-IPSها با كاهش كنتراست تصاوير و نمايش حالت كثيف يا طوسي شكل محتوا، منجر به نارضايتي برخي از متخصصان نيز شده بود.
به لطف تلاش مهندسان، طي سالهاي گذشته بسياري از اين دسته از اشكالات پنلهاي S-IPS به طور كامل مرتفع يا در حد بسيار خوبي بهبود يافتهاند تا به گزينهي بسيار مناسبي براي استفاده در تلويزيون و مانيتورها تبديل شوند.
در سال ۲۰۰۲ با معرفي فناوري Advanced Super IPS، نور پسزمينهي ۳۰ درصد روشنتر اين پنلها نسبت به S-IPS، بهبود كنتراست و تصاوير جذابتر را به همراه داشت. اين پنلها كه توسط سازندگان متعددي توليد شدند (الجي ديسپلي، NEC و هيتاچي) نامهاي مختلفي را به همراه داشت؛ با اين حال عموما با نام AS-IPS شناخته ميشدند. در اين روش چيدمان دامينهاي كريستال مايع درون سلولها تفاوتي با S-IPS نداشته و تنها با استفاده از الكترود شفاف، موفق به عبور نور بيشتري از پسزمينه شدند. بدين ترتيب نسبت كنتراست در اين پنلها تا نزديك به دو برابر انواع S-IPS بهبود يافت تا يكي از بزرگترين اشكالات نمايشگرهاي IPS بهبود قابل توجهي را تجربه كند. با اين حال هنوز IPSها در بخش كنتراست و غلظت رنگها پشت انواع VA قرار ميگرفتند.
پنل H-IPS
الجي طي سالهاي گذشته تلاش زيادي براي بهبود پنلهاي IPS كرده است كه ميتوان توليد Horizental-IPS را يكي از جديدترين دستاوردهاي آنها (در سال ۲۰۰۷) دانست. در اين پنلها الجي با كاهش ضخامت الكترودها و تغيير در ساختار پيكسلها، محصول كاملا جديدي را به بازار عرضه كرد. سابدامينهاي كريستالهاي مايع زاويهي بيشتري نسبت به يكديگر در اين پنلها نسبت به انواع IPS و ابعاد كوچكتري دارند. اين سبك از طراحي منجر به توليد سابپيكسلهاي عمودي و بدون زاويه (مشابه با VAها) شده است كه در نهايت بهبود كنتراست را در كنار زاويهي ديد خوب، به ارمغان داشت. الجي با بهبودهاي جزيي و استفاده از مواد جديد، پنلهاي (AH-IPS (Advanced H-IPS را معرفي كرد كه در حال حاضر در تمام محصولات مجهز به نمايشگر LCD الجي به كار گرفته ميشوند.
(PLS (Plane to Line Switching و (S-PLS (Super-PLS
سال ۲۰۱۰ سامسونگ براي مقابله با پيشرفت فناوري IPS و شركت الجي ديسپلي و همچنين كسب سهم بيشتري از اين بازار، پنلهاي PLS را معرفي كرد. اين پنلها در ساختار خود شباهت بسيار زيادي به S-IPS و AS-IPSها دارد. با اين حال سامسونگ روند ساخت خاص خود براي توليد اين پنلها را به كار گرفت كه منجر به كاهش ۱۵ درصدي هزينهي توليد آنها شد. اين پنلها در ابتدا با نام S-PLS شناخته ميشدند تا متخصصان به خوبي جايگاه آنها (مقابله با S-IPS) را درك كنند، اما در نهايت اين نام كنار گذاشته شد و پنلهاي پيشرفتهي السيدي سامسونگ با همان نام PLS عرضه و شناخته شدند.
سامسونگ صفحات نمايش PLS را در محصولات مختلفي اعم از مانيتور و تبلتهاي خود به كار گرفت. اين پنلها زمان پاسخگويي خوبي در مقايسه با IPSها (۵ ميليثانيه براي نمايش طوسي-طوسي) دارند. در حال حاضر سامسونگ پنلهاي PLS با فركانس بيش از ۶۰ هرتز را در سبد محصولات خود ندارد. زاويهي ديد گسترده و نسبت كنتراست ۹۰۰:۱ و ۱۰۰۰:۱ نيز باعث شده است تا PLSها به رقيب توانمندي براي S-IPSها تبديل شوند.
شباهت بسيار پنلهاي PLS و IPS باعث شده است تا بسياري از سازندگان نمايشگرها با وجود استفاده از نام تجاري IPS، اما درون خود از ماتريس و ساختار PLS سامسونگ بهره ميبرند. با اين حال شناخته بودن IPS و پيشرفتهاي بيشتر آن (فناوري H-IPS) باعث شده است تا توليدكنندگان از اين نام براي بازاريابي محصولات خود استفاده كنند. در حال حاضر سامسونگ از پنلهاي VA براي استفاده در تلويزيون و PLS براي مانيتورهاي خود بهره ميبرد.
چكيده پنلهاي IPS
نقاط قوت
نقاط ضعف
پنلهاي TN, IPS و VA چطور كار ميكنند
در تصوير بالا ميتوانيد تفاوت عملكرد پنلهاي VA با IPS و TN را مشاهده كنيد.
در پنلهاي TN وقتي ولتاژ صفر است، مولكولهاي كريستال مايع هم راستا هستند و لايههاي پشت و جلو در يك جهت قرار دارند. البته يك تغيير ۹۰ درجي افقي در مولكولها در فاصلهي بين لايهها وجود دارد. نور از بين لايههاي پلاريزه تابشي وارد پنل ميشود و وارد لايهي مولكولهاي كريستال مايع ميشود تا تغيير زاويهي ۹۰ درجه در آن اعمال شود. سپس نور به لايهي پلاريزهي بعدي هدايت ميشود. اين نور تشكيل دهندهي سفيد در نمايشگر است. وقتي ولتاژ كامل به پنلهاي TN اعمال ميشود ساختار پيچخوردهي آن مختل شده و بر روي لايهها عمود شوند. نور پلاريزه شدهاي كه وارد سلول شده حالا از لايهي كريستال مايع عبور ميكند بدون آنكه چرخشي داشته باشد. از آنجايي كه چرخي در نور اتفاق نيافته است، لايهي پلاريزيهي دوم نور را مسدود ميكند و به اين ترتيب سياه بر روي نمايشگر شكل ميگيرد. دليل اينكه مشكي در پنلهاي TN به خوبي نمايش داده نميشود اين است كه وقتي ولتاژ كامل بر روي پنل اعمال ميشود، مولكولهاي كريستال مايع بصورت كاملا عمود در نميآيند و به همين دليل بخشي از نور به بيرون درز كرده و از عمق مشكي كاسته ميشود.
پس تا اينجاي كار وقتي ولتاژ صفر اعمال ميشود رنگ سفيد، وقتي ولتاژ كامل اعمال ميشود رنگ مشكي و به همين ترتيب در ولتاژهاي مياني زاويهي مولكولهاي كريستال مايع تغيير ميكند به همين دليل است كه نمايشگر از زواياي مختلف تصوير متفاوتي را به نمايش در ميآورد و متخصص مخصوصا در زاواياي عمودي به افت شديد كنتراست مواجه ميشود.
در پنلهاي IPS مولكولهاي كريستال مايع در يك راستا قرار دارند و با اعمال ولتاژ نيز همه لايهها به يك سمت ميچرخند. به همين دليل است كه تصوير از زواياي مختلف يكسان به انديشه متخصصين ميرسد و زاويهي ديد وسيع را در اختيار متخصص قرار ميدهد. اين سيستم زمان پاسخدهي كندي دارد چرا كه مولكولهاي كريستال مايع در سطح لايههاي چرخيدهاند كه تحت ميدان ضعيفِ ايجاد شده توسط الكترودهايي است كه خود بصورت بسيار دقيقي الگوي يكساني دارند.
اما در پنلهاي VA شاهد سيستم كامل متفاوتي در مقايسه با پنلهاي TN و IPS هستيم. در پنلهاي VA، وقتي ولتاژي به پنل اعمال نشده، مولكولهاي كريستال مايع بصورت عمود بر روي لايهها چيده ميشوند. در اين حالت رنگ مشكي توليد ميشود. وقتي ولتاژ اعمال ميشود، موقعيت مولكولها در حالت افقي قرار ميگيرد تا رنگ سفيد شكل گيرد.
كوانتوم دات
كوانتوم دات به نوعي ساختار مولكولي گفته ميشود كه در ابعاد نانو و از سيليكون و نيمههاديها توليد ميشود. اين مواد هنگام دريافت نور، اقدام به بازتابيش در طول موج خاصي ميكنند. به همين دليل ميتوان با تابش نور به اين ذرات، نورها رنگي خالص با طول موج بسيار دقيقي را توليد كرد.
پيش از اين نيز گفته شد كه تلويزيونهاي LCD به نور پسزمينهي سفيد خالصي براي ايجاد تصوير باكيفيت نهايي نياز دارند. روشهاي متعددي براي بهبود نور پسزمينه توسعه يافته است كه يكي از بهترينهاي آن، كوانتوم داتها است. اين ذرات نانو پس از دريافت نور، رنگهايي با طول موج خاصي ايجاد ميكنند. شركتهاي توليدكننده تلويزيون نيز از همين فناوري براي توليد نور سفيد خالص پيش از ورود به فيلترهاي رنگي بهره ميبرند تا شاهد افزايش دقت رنگها و كنتراست بهتر باشيم.
استفاده از كوانتوم داتها به جاي فيلترهاي رنگي نيز يكي از متخصصدهاي اين نانوذرات است كه برخي شركتهاي توليدكننده اعم از نانوسيس (Nanosys) از بهبود ۳ برابري مصرف انرژي و همچنين بهبود عملكرد نمايشگر در نمايش تصاوير از زواياي ديد گسترده خبر دادهاند. در حال حاضر برخي از شركتهاي توليدكنندهي پنلهاي كوانتوم دات از نور پسزمينهي آبي و ذرات كوانتومي قرمز و سبز براي نمايش ساير رنگها و در نتيجه تصاوير بهره ميبرند.
قدم بعدي براي كوانتومداتها، حذف كريستال مايع است. طي دهههاي گذشته، مهندسان زمان و انرژي زيادي را صرف حذف محدوديتهاي نمايشگرهاي كريستال مايع كردهاند. با وجود بهبودهاي قابل توجه، اين نمايشگرها هنوز قابل مقايسه با انواع OLEDها نيستند. حذف كريستال مايع و استفاده از خود كوانتومداتها براي نمايش رنگها است. مهندسان مشغول توسعهي نوع خاصي از اين ذرات هستند كه با دريافت جريان الكتريسيته، از خود نور ساطع كنند؛ درست مانند OLEDها. بدين ترتيب ميتوان كنتراست بهتر، كنترل بسيار بيشتر روي بخشهاي مختلف نمايشگر و روشنايي بالاتر را از اين نمايشگرها انتظار داشت.
اما شركتهاي توليدكنندهي تلويزيون، عموما از نامهاي تجاري خاص خود براي ردهي خاصي از تلويزيونها بهره ميبرند كه با وجود تفاوت در نامها، اما از فناوري يكساني بهره ميبرند. اين موضوع در كوانتومداتها نيز وجود دارد و به عنوان مثال ميتوان به تلويزيونهاي QLED سامسونگ يا نانوسل الجي اشاره كرد كه از اين ذرات نانو براي بهبود تصاوير بهره ميبرند.
شباهت نام QLED و OLED باعث شد تا متخصص كارشناسان مقالات و ويديوهاي يادگيريي متعددي براي تمايز اين دو فناوري كاملا متفاوت درست كنند. طبق ادعاي سامسونگ، اين كيولدها (QLED) از سطح درخشندگي بسيار بالايي نسبت به ساير انواع تلويزيونهاي LED برخوردار بوده و رنگ سياه عميقي را به نمايش ميگذارند. دقت داشته باشيد كه سازوكار QLED مانند OLED نيست. در اولدها كه معمولا ساخت الجي هستند، صفحه از خود نور ساطع ميكند و در واقع با يك نمايشگر الايدي واقعي مواجه هستيم؛ اما در QLED نور به فيلتر ميتابد و ما نور فيلتر شده را ميبينيم و سازوكار مشابه تلويزيونهاي LCD با نور پسزمينهي LED است.
QLED
تلويزيونهاي QLED (بخوانيد كيولِد) درواقع LCD-هايي هستند كه براي افزايش كيفيت تصوير خود از تكنولوژي نقاط كوانتومي استفاده ميكنند. سامسونگ ادعا ميكند QLED از تمامي ديگر تكنولوژيهاي ساخت نمايشگر روشنايي بيشتري توليد ميكند و عمق رنگ سياه آن از تلويزيونهاي LCD متداول بيشتر است.
اينكه تكنولوژي نقاط كوانتومي چيست و چگونه كار ميكند، خود نيازمند مقالهاي جداگانه است؛ اما بهصورت خلاصه ميتوان گفت نقاط كوانتومي مانند فيلتري عمل ميكنند كه باعث ميشود پنلهاي LCD مجهز به آن، رنگهاي خالص و روشنتري نسبت به پنلهاي متداول LCD توليد كنند.
جالب است بدانيد استفاده از تكنولوژي نقاط كوانتومي در تلويزيون موضوع جديدي نيست و خود سامسونگ چندين سال است از آن در تلويزيونهاي SUHD خود استفاده ميكند. حقيقت اين است كه تنها تفاوت عمدهي تلويزيونهاي جديد سامسونگ با LCD-هاي مجهز به نقاط كوانتومي، استفاده از نانوكريستالهاي زينك سلنيوم سولفيد (ZnSeS) در QLED است.
نقاط كوانتومي هنگامي كه در معرض تابش نور قرمز قرار ميگيرند، رنگهايي روشن و با طول موجي خاص توليد ميكنند كه براي استفاده در تلويزيونهاي LCD ايدهآل است.
تلويزيونهاي LCD براي اينكه بتوانند به استانداردهاي مورد نياز براي دريافت گواهي Ultra HD Premium (مخصوصا استانداردهاي مرتبط با طيف رنگي) از اتحاديهي اولترا اچدي دست پيدا كنند، مجبورند بهنوعي از تكنولوژي نقاط كوانتومي استفاده كنند. ازآنجاييكه تكنولوژي نقاط كوانتومي تنها در تلويزيونهاي LCD پريميوم استفاده ميشود و ميتوان از آن بهعنوان سنگ محك و معيار تفاوت بين تلويزيونهاي پايينرده و بالارده استفاده كرد، سامسونگ عقيده دارد سازندگان تلويزيون بهتر است براي پيشگيري از ايجاد سوء تفاهم، مستقيما از نام QLED براي اشاره به تلويزيونهاي LCD مجهز به نقاط كوانتومي استفاده كنند.
البته اين انديشه متخصصين سامسونگ است و بسياري از متخصص كارشناسان عقيده دارند استفاده از نام QLED تنها يك تكنيك بازاريابي براي رقابت با تلويزيونهاي OLED است.
QLED چه نيست؟
QLED يك تكنولوژي تابشي نيست. تابشي يا ساطعكننده (Emissive)، به تكنولوژيهايي گفته ميشود كه در آنها نور از ابتدا بهصورت رنگي تابيده ميشود و نيازي به عبور از فيلتري خاص براي به دست آوردن رنگ ندارد. تلويزيونهاي OLED، پلاسما و حتي تلويزيونهاي CRT قديمي، همگي از نوع تابشي هستند.
در تلويزيونهاي LCD، نورِ بيرنگِ زمينه با عبور كردن از فيلتري از جنس كريستال مايع، به خود رنگ ميگيرد. تلويزيونهاي QLED نيز ساختاري مانند LCD دارند؛ با اين تفاوت كه با استفاده از غشائي از نقاط كوانتومي، دقت رنگ و روشنايي آنها بسيار بهبود پيدا ميكند. بنابراين تكنولوژي تلويزيونهاي QLED برخلاف OLED از نوع انتقالي (Transmissive) است.
چكيده
نقاط قوت
نقاط ضعف
اولد (OLED)
OLED مخفف عبارت organic light-emitting diode و به معني «ديود ارگانيك گسيل دهندهي نور» است. از لحاظ متخصص، نمايشگرهاي اولد از لايهاي از مواد ارگانيك كه بين دو الكترود قرار گرفته است، تشكيل ميشوند. اما آنچه يك مصرف كنندهي معمولي كافي است بداند، اين است كه در نمايشگرهاي OLED بر خلاف LCD هر پيكسل خودش نور خود را تأمين ميكند.
همانطور كه در قسمت قبل اشاره كرديم، در نمايشگرهاي LCD نور صفحه در پسزمينه توليد ميشود و با عبور از كريستالهاي مايع و سپس فيلتر رنگي، رنگهاي متفاوت به خود ميگيرد. حال اگر منبع اين نور پسزمينه لامپهاي LED باشند، توليدكنندگان روي آن نمايشگر يا تلويزيونِ LCD، نام گمراه كنندهي LED را ميگذارند.
ساخت نمايشگر OLED در ابعاد تلويزيون كار بسيار سختي است. تا همين چند سال پيش نمايشگرهاي OLED تنها محدود به صفحات ۴ اينچي تلفنهاي هوشمند ميشدند؛ تا اينكه در سال ۲۰۱۲ سامسونگ از اولين تلويزيون OLED رونمايي و الجي در سال ۲۰۱۳ نسل اول تلويزيونهاي OLED خود را در ابعاد ۵۵ اينچ روانهي بازار كرد. از آن زمان تا به امروز تلويزيونهاي اولد راه درازي پيمودهاند و ارزش آنها چندين برابر كاهش يافته است. در اين سالها الجي تقريبا تنها بازيگر عرصهي اولد بود تا اينكه در نمايشگاه CES 2017 سوني و پاناسونيك با معرفي تلويزيونهاي OLED خود نشان دادند كه قصد دارند به صورت جدي وارد بازار اين تلويزيونها شوند و بر انحصار چند سالهي الجي بر آن پايان دهند.
در ادامه به مقايسهي عميق OLEDها با نمايشگرهاي LCD در زمينههاي مختلف ميپردازيم.
ضخامت و وزن
از آنجايي كه OLED-ها (LED-هاي ارگانيك) نور رنگي را مستقيما تابش ميدهند و نيازي به نور زمينه و قطعات نوري اضافه ندارند، ميتوان آنها را در ضخامتهاي بسيار كم (ضخامت ۵ ميلي متري در مدلهاي ۶۵ اينچي) توليد كرد. با پيشرفت و تكامل روزافزون فناوري ساخت پنلهاي اولد، به انديشه متخصصين ميرسد كاهش ضخامت تلويزيونهاي OLED پاياني نداشته باشد.
تلويزيونهاي OLED همچنين وزن بسيار كمتري نسبت به رقباي LCD خود دارند. براي مثال در مدلهاي مشابه، تلويزيونهاي OLED الجي ۵۲ درصد از رقيب بالاردهي سامسونگي خود سبكتر هستند.
مصرف انرژي
مصرف انرژي تلويزيونهاي LCD و OLED تقريبا با هم برابر است؛ اما تفاوت ماهيتي مهمي در نحوهي مصرف انرژي اين دو تكنولوژي وجود دارد. مصرف انرژي تلويزيونهاي LCD ثابت است و ربطي به تاريكي يا روشني محتواي پخششده توسط آنها ندارد. دليل اين موضوع هم اين است كه نور پسزمينه در تلويزيونهاي LCD همواره با بالاترين شدت ممكن در حال تابش است، حتي اگر تمامي صفحه سياه باشد. تنها راه كاهش دادن مصرف انرژي در تلويزيونهاي LCD پايين آوردن ميزان روشنايي كلي تلويزيون يا Brightness آن است.
تلويزيونهاي OLED بر خلاف LCD مصرف انرژي ثابتي ندارند
در طرف ديگر اما، از آنجايي كه تلويزيون OLED هنگام نمايش رنگ سياه، پيكسل مورد انديشه متخصصين را كاملا خاموش ميكند، هنگام پخش محتوايي كه نصف آن رنگ سياه دارد، عملا نيمي از تلويزيون خاموش است. با توجه به همين نكته، مصرف انرژي در تلويزيونهاي OLED مقدار ثابتي ندارد و با توجه به محتواي پخششده تغيير ميكند.
اشاره به اين نكته نيز ضروري است كه در تلويزيونهاي LCD بالاردهي بازار از تكنيكي با نام Local Dimming (تاريكي موضعي) استفاده ميشود كه به بهينه شدن مصرف انرژي و افزايش نسبت كنتراست كمك ميكند. در LCD-هايي كه از Local Dimming استفاده ميكنند، به جاي استفاده از يك لامپ LED يكپارچه براي تامين نور پسزمينه، از چندين منبع نور LED مجزا استفاده ميشود كه ميتوانند به صورت مستقل روشن و خاموش شوند.
روشنايي و كنتراست
روشنايي نمايشگرها با واحد شمع بر متر مربع - كه به نيت (nit) مشهور است - اندازهگيري ميشود. نسبت كنتراست (Contrast Ratio) نيز برابر است با نسبت كمترين و بيشترين روشنايي كه يك نمايشگر قادر است توليد كند. تلويزيونهاي OLED در تاريكترين حالتِ ممكن، روشنايي ۰ نيت توليد ميكنند كه منجر به نسبت كنتراست بينهايت ميشود. براي مقايسه، بهترين تلويزيونهاي LCD بازار همچنان هنگام نمايش رنگ سياه ۰.۱ نيت روشنايي دارند كه باعث ميشود كنتراستي در حدود ۱:۴۰۰۰ (بخوانيد ۱ به ۴ هزار) داشته باشند.
عدم توانايي نمايش رنگ سياه توسط تلويزيونهاي LCD در صحنههاي تاريك كاملا مشخص است
نتيجهي ملموس اين اعداد و ارقام اين است كه تلويزيون OLED شما رنگ سياهِ تيرهتري را به نمايش ميگذارد، بهطوريكه وقتي تصوير سياهي در صفحه به نمايش دربيايد، نمايشگر از قاب سياه پيرامون تلويزيون قابل تشخيص نيست و تمام بدنه يكپارچه به انديشه متخصصين ميرسد. در LCD-ها اما همواره نور زمينه وجود دارد و نمايشگر هيچگاه نميتواند كاملا جلوي آن را بگيرد و سياه واقعي را نمايش دهد. اين موضوع هنگامي كه تلويزيون تصاوير و ويدئوهاي روشن را نشان ميدهد، قابل توجه نيست؛ اما هنگام نمايش تصاوير تيره، زمينهي خاكستري به جاي سياه كاملا قابل تشخيص است.
در تصوير زير، تفاوت نمايش رنگ سياه در تاريكي را بهخوبي ميتوان مشاهده كرد. نكتهي جالب اينجا است كه تلويزيون LCD تصوير زير، يك تلويزيون بالارده است كه از قابليت تاريكي موضعي بهره ميبرد. در صورت استفاده از يك LCD معمولي، تفاوت از اين هم بيشتر به چشم ميآمد.
تصوير سمت راست مربوط به يك تلويزيون LCD با قابليت Local Dimming و تصوير سمت چپ مربوط به يك تلويزيون OLED است.
اما در طرف ديگر طيف روشنايي، يعني در روشنترين حالت ممكن، تلويزيونهاي OLED رقابت را به تلويزيونهاي LCD واگذار ميكنند. تلويزيونهاي OLED الجي در روشنترين حالت ممكن ۷۰۰ تا ۸۰۰ نيت روشن ميشوند. اين در حالي است كه روشنايي تلويزيونهاي LCD در بازهي ۱۴۰۰ تا ۱۵۰۰ نيت هم قرار ميگيرد. اگر قصد داريد از تلويزيون OLED خود در مكاني استفاده كنيد كه در اكثر مواقع در معرض تابش مستقيم نور قوي قرار دارد، شايد تلويزيون OLED با تمام مزايايي كه دارد انتخاب مناسبي براي شما نباشد. در شرايط نور محيطي كم و متوسط اما، روشنايي تلويزيونهاي OLED كافي است و اشكالي براي شما ايجاد نخواهد كرد.
رزولوشن 4K (اولترا اچدي)
4K و HDR قابليتهاي مختص تلويزيونهاي OLED نيستند و آنها را در تلويزيونهاي LCD بالاردهي بازار نيز ميتوان يافت؛ اما از آنجايي كه تمامي تلويزيونهاي OLED معرفيشده طي يك سال گذشته 4K و HDR هستند، اين دو ويژگي را جزو مزاياي تلويزيونهاي OLED بر خواهيم شمرد.
4K اصطلاحي مربوط به رزولوشن يا تعداد پيكسلهاي نمايشگر است. نمايشگرهاي اچدي (HD) رزولوشني برابر با ۱۲۸۰ در ۷۲۰ پيكسل دارند كه برابر با يك ميليون پيكسل يا يك مگاپيكسل است. رزولوشن تلويزيونهاي فول اچدي (Full HD) برابر با ۱۹۲۰ در ۱۰۸۰ است و در نتيجه دو ميليون پيكسل يا ۲ مگاپيكسل را در خود جاي ميدهند. 4K اما يك جهش خيرهكننده نسبت به دو استاندارد پيشين است.
رزولوشن 4K يا اولترا اچدي (Ultra HD) برابر با ۳۸۴۰ در ۲۱۶۰ پيكسل است. اين يعني نمايشگرهاي 4K با داشتن ۸ ميليون پيكسل، رزولوشني ۴ برابر بيشتر از نمايشگرهاي فول اچدي ارائه ميدهند. در تصوير زير تفاوت رزولوشنهاي اچدي، فول اچدي و 4K را بهخوبي ميتوان مشاهده كرد.
با كاهش ارزش تلويزيونهاي 4K و متداول شدن روزافزون محتواي مناسب براي آنها، خريد اين تلويزيونها ديگر صرفا آيندهنگري محض محسوب نميشود؛ چرا كه همين حالا هم ميتوانيد از مزاياي رزولوشن اولترا اچدي لذت ببريد. براي مثال، كنسولهاي جديد سوني و مايكروسافت هر دو از اين رزولوشن همراهي ميكنند. با پلي استيشن ۴ پرو ميتوانيد از انجام بازي در رزولوشن 4K لذت ببريد و ايكس باكس وان اس نيز تنها كنسولي است كه فيلمهاي بلوري 4K اولترا اچدي را ميتوان از طريق آن تماشا كرد. (در حقيقت، در حال حاضر ايكس باكس وان اس ارزانترين پخشكنندهي بلوري 4K نيز محسوب ميشود.)
پيش از اين در مطلبي در اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران به توضيح اين موضوع پرداختيم كه چرا خريد تلويزيونهاي 4K ديگر كار احمقانهاي نيست. مطالعهي مطلب مذكور ميتواند براي درك بهتر مزاياي تلويزيونهاي 4K مفيد باشد.
HDR
HDR يا «طيف ديناميك بالا»، با در اختيار گذاشتن نسبت كنتراست بيشتر و طيف رنگهاي گستردهتر نسبت به استاندارد قديمي (SDR)، سطح جديدي از واقعيت و جزئيات را به تلويزيونها ميآورد. استفاده از تكنولوژي HDR در تلويزيونهاي LCD به افزايش نسبت كنتراست آنها كمك بسزايي ميكند، اما از آنجايي كه تلويزيونهاي OLED از قبل نسبت كنتراست بينهايت دارند، تأثير افزايش تعداد رنگها در آنها بسيار قابل توجهتر است.
همانطور كه در قسمت قبل توضيح داديم، تاثير تفاوتي را كه HDR ايجاد ميكند، از طريق بستر غير HDR نميتوان به نمايش گذاشت. اما براي درك بهتر اين تفاوت ميتوان از مثال طيفهاي رنگي محدودتر استفاده كرد. در ادامه دو تصوير با طيف رنگي متفاوت را مشاهده ميكنيد. تصوير اول عمق رنگي برابر با ۴ بيت دارد و عمق رنگ در تصوير دوم برابر با ۸ بيت است.
همانطور كه مشاهده ميكنيد، افزايش عمق رنگ به تنهايي باعث پديدار شدن سطح جديدي از جزئيات در تصوير شده است. دقت به اين نكته ضروري است كه رزولوشن و ديگر مشخصات هر دو عكس كاملا يكسان است و تنها عاملي كه باعث تفاوت اين دو عكس شده، عمق رنگ آنها است. نمايشگري كه همين حالا در حال استفاده از آن هستيد به احتمال زياد تنها توانايي نمايش ۱۶ ميليون رنگ را دارد و بنابراين شما قادر نخواهيد بود تفاوت تصويري با عمق رنگ ۱۰ يا ۱۲ بيت (كه اطلاعات ۱ تا ۴ ميليارد رنگ را در خود جاي داده است) را از طريق آن متوجه شويد.
اما با مقايسهي همين دو عكس، تصور كنيد اگر تصوير سومي هم وجود داشت و طيف رنگها در آن نسبت به تصوير دوم افزايش مييافت، سطح جزئيات قابل رؤيت تا چه ميزان بهبود پيدا ميكرد. براي همين است كه بسياري عقيده دارند HDR، تأثيري بسيار ملموستر و قابل توجهتر نسبت به 4K در تجربهي نهايي يك مصرفكنندهي معمولي ميگذارد.
در حال حاضر دو استاندارد HDR 10 و Dolby Vision براي HDR وجود دارند. تفاوت عمدهي اين دو استاندارد در اين است كه استاندارد HDR 10 از عمق رنگ ۱۰ بيتي همراهي ميكند و استانداردي باز و رايگان است، اما در سوي ديگر استاندارد دالبي ويژن از عمق رنگ ۱۲ بيتي همراهي ميكند و استانداردي تجاري است. (براي آشنايي بيشتر با ابعاد متخصص HDR و تفاوت استانداردهاي موجود براي آن ميتوانيد به اين مقاله از اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران نگاهي بيندازيد.)
اما آنچه براي متخصص عادي مهم است، نتيجهي نهايي است. خبر خوب اين است كه به عنوان مصرف كننده، مجبور نيستيد از بين اين دو استاندارد يكي را انتخاب كنيد. هر دو استاندارد ميتوانند به صورت همزمان و مسالمت آميز در يك دستگاه به كار گرفته شوند؛ كه در اكثر موارد نيز چنين است. از لحاظ محتواي موجود نيز بار ديگر جديدترين كنسولهاي سوني و مايكروسافت به ياري شما خواهند آمد. هم PS4 Pro و هم Xbox One S از بازيهاي HDR همراهي ميكنند و علاوه بر آن، كنسول مايكروسافت توانايي نمايش بلوريهاي HDR را نيز دارد. براي مثال همين حالا ميتوانيد بازيهايي مثل The Last of Us و 4 Uncharted را روي كنسول سوني، و Gears of War 4 و Forza Horizon 3 را روي كنسول مايكروسافت با همراهي از HDR بازي كنيد و از سطح جديد جزئيات به نمايش درآمده شگفت زده شويد.
از طرف ديگر، همانطور كه چند روز پيش به اطلاعتان رسانديم، انجمن بلوري نيز كه تا پيش از اين تنها از استاندارد HDR10 همراهي ميكرد، قصد دارد همراهي از استاندارد دالبي ويژن را نيز به ديسكهاي خود اضافه كند. كمپانيهاي بزرگ فيلم سازي هاليوودي از جمله لايونز گيت، يونيورسال پيكچرز و وارنر برادرز نيز با حمايت از تصميم انجمن بلوري اعلام كردهاند كه در سال جاري فيلمهاي بيشتري را با همراهي از استاندارد دالبي ويژن و از طريق ديسكهاي بلوري عرضه خواهند كرد.
تاري ناشي از حركت (Motion Blur)
LCD-ها به داشتن اشكال «تاري ناشي از حركت» (Motion Blur) مشهورند. هرچند اين اشكال در مدلهاي اوليهي LCD-ها شدت بيشتري داشت، اما هنوز هم اين اشكال حتي در تلويزيونهاي LCD بالارده نيز به صورت كامل رفع نشده است. جالب اينجا است كه حتي تلويزيونهاي CRT قديمي نيز در اين زمينه عملكرد بهتري نسبت به تلويزيونهاي LCD دارند.اشكال از اينجا ناشي ميشود كه كريستالهاي مايع در LCD-ها نميتوانند با سرعت بالا تغيير جهت بدهند و در نتيجه هنگام تعويض هر فريم در تلويزيون، اثر فريم قبلي براي مدت اندكي (در حد چند ميلي ثانيه) همچنان روي صفحه باقي خواهد ماند.
اگر به خاطر داشته باشيد، در قسمت قبل با مطالعه تكنولوژي بهكاررفته در تلويزيونهاي پلاسما به اين نتيجه رسيديم كه نرخ بروزرساني (Refresh Rate) بالا و زمان پاسخدهي (Response Time) پايين در اين تلويزيونها باعث ميشود اثر تاريِ ناشي از حركت به حداقل برسد. همين دليل بود كه باعث ميشد بسياري از افراد از معايب تلويزيونهاي پلاسما چشم پوشي كنند و آنها را به LCD ترجيح بدهند.
OLED اما آمده است تا بهترين مزاياي تلويزيونهاي پلاسما، LCD و CRT را با هم تركيب كند. الجي ادعا ميكند كه سرعت پاسخدهي تلويزيونهاي OLED ساخت اين شركت حدود ۰.۱ ميلي ثانيه است. براي مقايسه جالب است بدانيد سرعت پاسخدهي تلويزيونهاي LCD بالارده به ۲۰ ميلي ثانيه ميرسد. اين تفاوت هنگام انجام بازيهاي ويدئويي و تماشاي مسابقات ورزشي بيشتر خودش را نشان ميدهد.
براي تست نمايشگري كه همين حالا مشغول خواندن اين متن در آن هستيد، ميتوانيد با مراجعه به سايت testufo.com و مشاهدهي تصاوير متحرك، اثر تاري ناشي از حركت را در نمايشگر خود به چشم ببينيد. براي مثال، هنگام مشاهدهي حركت اين تصوير از برج ايفل در نمايشگرهاي LCD بهخوبي متوجه Blur و تاري ناشي از حركت خواهيد شد. در حالي كه اگر اين صفحه را در يك تلويزيون OLED مشاهده كنيد، به انديشه متخصصين خواهد رسيد كه يك كارت پستال واقعي از برج ايفل به صورت فيزيكي در جلوي تلويزيون در حال جابجا شدن است!
دقت رنگها
يكي از معايب عجيب تلويزيونهاي OLED اين است كه رنگهاي آنها به صورت پيشفرض كاليبره نيستند. حتي اگر دو تلويزيون OLED از يك شركت خاص و با مدل يكسان را مطالعه كنيد، متوجه خواهيد شد كه دقت رنگهاي پيشفرض آنها با يكديگر متفاوت است. به انديشه متخصصين ميرسد كه پنلهاي OLED را به دلايل ماهيتشان نميتوان با دقت رنگ يكسان توليد كرد. به همين دليل است كه در يك خط توليد تلويزيون OLED، دقت رنگ هر پنل با پنل ديگر متفاوت است. از طرفي چون كاليبراسيونتكتك تلويزيونها كاري زمانبر و پرهزينه است، متاسفانه توليدكنندگان تلويزيونهاي OLED زحمت اين كار را به خود نميدهند.
اشكال وقتي پيچيدهتر ميشود كه متوجه شويد براي كاليبره كردن تلويزيون به يك تصوير استاندارد و خاص نياز است تا با استفاده از آن و دستگاه colorimeter بتوان از طريق بخش تنظيمات رنگ تلويزيون، آن را كاليبره كرد. اگر هم به صورت دستي بخواهيد تلويزيون را كاليبره كنيد، متأسفانه دستگاههايي مانند ايكس باكس وان كه بخش كاليبراسيون نسبتا كاملي دارند، تصاوير و پترنهاي خود را براي تلويزيونهاي SDR در انديشه متخصصين گرفتهاند و اين درحالي است كه تلويزيون OLED شما HDR است.
از كاليبراسيون هم كه بگذريم، ظاهرا از لحاظ طيف رنگ (Color Gamut) هم صفحات LCD با تكنولوژي نقاط كوانتومي قادر به توليد رنگهاي بيشتر و دقيقتري نسبت به OLED هستند. اگر به ياد داشته باشيد، تيم كوك در سال ۲۰۱۳ با اشاره به اشكال دقت رنگ در صفحات OLED، آنها را به باد انتقاد گرفته بود. اما مزاياي استفاده از تكنولوژي OLED به قدري زياد هستند كه به راحتي ميتوان از اين اشكال جزئي (كه البته رفع شدني هم هست) گذشت. تا جايي كه حتي اپل هم از موضع پيشين خود عقب نشيني كرده و قرار است در آيفونهاي بعدي از پنلهاي OLED ساخت سامسونگ استفاده كند.
زاويهي ديد
زاويهي ديد (Viewing Angle) در تلويزيونها نسبت به ديگر در دستگاههاي داراي نمايشگر از اهميت به مراتب بالاتري برخوردار است؛ چرا كه برخلاف تلفنهاي هوشمند يا تبلت كه دستگاههاي شخصي هستند و معمولا تنها يك نفر از زاويهاي يكسان از آنها استفاده ميكند، تلويزيونها اغلب توسط تعداد افراد بيشتري و از زواياي متفاوت تماشا ميشود.
زاويهي ديد نيز از ديگر زمينههايي است كه تلويزيونهاي OLED در آن با اختلاف زياد نسبت به تلويزيونهاي LCD بهتر عمل ميكنند. معمولا در مطالعه تأثير تغيير زاويهي ديد بر كيفيت تصوير به نمايش درآمده، سه فاكتور «تغيير رنگ»، «كاهش روشنايي» و «كاهش عمق رنگ سياه» مطالعه ميشوند.
تغيير رنگ تلويزيونهاي OLED در زواياي مختلف بسيار ناچيز است؛ بهطوريكه در زاويهي ۶۰ درجه، اين ميزان تغيير تنها به ۹ درصد ميرسد. اين در حالي است كه در بالاردهترين تلويزيونهاي LCD بازار ميزان تغيير رنگ در همان زاويه به ۵۹ درصد ميرسد.
از لحاظ كاهش روشنايي هم اوضاع به نفع تلويزيونهاي OLED است؛ اما بيشترين تفاوت در كاهش عمق رنگ سياه به چشم ميخورد. در حالي كه عمق رنگ سياه تلويزيونهاي اولد با تغيير زاويه تغيير نميكند (۰ درصد افزايش روشنايي رنگ سياه در هر زاويهاي)، اما تلويزيونهاي LCD در زاويهي ۴۵ درجه ۴۱۹ درصد افزايش روشنايي رنگ سياه را تجربه ميكنند كه تأثير بسيار نامطلوبي بر كيفيت تصاوير ميگذارد و رنگ سياه را كاملا خاكستري نشان ميدهد.
ارزش
كاز هيراي در حال معرفي تلويزيون اولد براوياي سوني در جريان نمايشگاه CES 2017
يك باور نادرست در مورد تلويزيونهاي OLED، ارزش بالاي آنها است. درست است كه نميتوانيد تلويزيون OLED ارزان ارزشي در بازار پيدا كنيد، اما دليل آن نبود مدلهاي پايينرده يا ميانردهي اين تلويزيونها است. همانطور كه پيشتر اشاره كرديم، تمامي تلويزيونهاي OLED معرفيشده طي يك سال گذشته 4K و HDR هستند. بديهي است كه تمامي اين تلويزيونها هوشمند (Smart TV) نيز هستند كه اين موضوع به ارزش آنها ميافزايد.
طبيعتا نبايد يك تلويزيون OLED (كه در واقع محصولي لوكس و Premium است) را با يك LCD پايينرده، غير هوشمند، فولاچدي و غير HDR مقايسه كرد. اگر به LCDهاي منحني بالارده (كه اكثرا از قابليتهايي مشابه تلويزيونهاي OLED بهره ميگيرند) نگاهي بيندازيد، حتي مدلهايي را خواهيد يافت كه از همتاي OLED خود نيز گرانتر هستند.
چكيده
نقاط قوت
نقاط ضعف
امولد (AMOLED - Active Matrix OLED)
AMOLED يكي از تكنولوژيهاي معروف در ساخت نمايشگرها ميباشد كه در چند موبايل و تبلت معروف اندرويدي هم به كار رفته است. بنابراين يك تكنولوژي كاملاً معروف به حساب ميآيد. AMOLED مخفف Active-Matrix Organic Light Emitting Diode است كه معناي آن شبكهي فعالي از ديودهاي اُرگانيك تابندهي نور ميباشد. لازم به ذكر است كه OLED واژهي معروفتري به معني ديودهاي ارگانيك تابندهي نور است.
روش كار AMOLED شباهت زيادي به OLED دارد. در يك نمايشگر AMOLED، دستهاي از لايههاي كاتدي، ارگانيك و آندي روي يك لايه يا مادهي ديگر كه شامل مدارات نمايشگر است، قرار ميگيرند. يك پيكسل بخشي از مادهي ارگانيك پيوسته است كه با طرحي نقطه نقطه، به بخشهاي ريزي تقسيم ميگردد. هر يك از پيكسلها را ميتوان به صورت جداگانه فعال كرد. در واقع مدار مربوطه، ولتاژي به كاتد و آند پيكسل ميرساند و مادهي ارگانيك بين دو الكترود، تحريك ميشود و نوري از خود ساتع ميكند.
اما نگاه دقيقتري به اين تكنولوژي داشته باشيم. در گذشته براي روشن كردن يك پيكسل از جريان نسبتاً زيادي استفاده ميشد؛ در واقع ماتريس يا شبكهي منفعلي از پيكسلها مشغول فعاليت ميشدند. حالا به جاي ماتريس منفعل از ماتريس فعال استفاده ميشود. در روش جديد از حداقل 2 لايهي نازك ترانزيستور (به اختصار TFT) استفاده ميشود، كه يكي مسئول شروع شارژ خازن و ديگري مسئول توقف شارژ آن است، دومين لايهي نازك ترانزيستور نيز ولتاژ لازم براي برقراري جريان مطلوب جهت عملكرد يك پيكسل را تأمين ميكند. به خاطر فعال بودن ماتريس پيكسلها، نام تكنولوژي جديد را AMOLED گذاشتهاند. علت كم مصرف بودن آن هم نياز به جريان كمتر جهت كاركرد است.
مصرف انرژي يك نمايشگر OLED به رنگ و روشنايي آن شديداً وابسته است. به عنوان مثل اگر يك نمايشگر با رزولوشن QVGA ، نوشتهاي سفيد را روي پسزمينهي سياه نمايش دهد، توان مصرفي آن حدود 0.3 وات است؛ اما اگر نوشتههاي سياه روي پسزمينهي سفيد نمايش داده شود، توان مصرفي به بيش از 0.7 وات ميرسد. در مورد LCDها، توان مصرفي چندان به رنگها وابسته نيست و همراه حدود 0.35 وات ميباشد.
در نمايشگرهاي AMOLED هنگام نمايش رنگ سياه، پيكسل به كلي خاموش ميشود و لذا نسبت كنتراست به مراتب بيشتر از پنلهاي LCD است. اگر LCD و AMOLED را زير نور خورشيد مقايسه كنيم، نتيجه اين است كه روشنايي كمتر AMOLED، منجر به كاهش ديد آن ميشود. البته سامسونگ با معرفي Super AMOLED و كاهش فاصلهي بين لايهها، اشكال روشنايي را تا حدي برطرف كرده است.
سامسونگ در وسايل همراه اندرويدي خود به وفور از تكنولوژي AMOLED استفاده ميكند و يكي از سازندگان اصلي پنلهاي AMOLED در جهان است. البته به غير از سامسونگ، ساير سازندگان معروف مثل اچتيسي و موتورولا هم سراغ اين تكنولوژي رفتهاند؛ وليكن براي استفاده از آخرين دستاوردهاي سامسونگ، ميبايست در صف انتظار بايستند. راه ديگري كه پيش روي رقباي سامسونگ قرار دارد، استفاده از ديگر تكنولوژيها است.
پيكسلهاي نمايشگر AMOLED با سرعتي معادل 3 برابر سرعت فيلمهاي معمولي خاموش و روشن ميشوند؛ لذا براي نمايش ويدئوهاي پر تحرك و حركات سريع و روان مناسب هستند.
به طور خلاصه ويژگي مهم AMOLED كه بايد به خاطر داشته باشيد، اين است كه براي متخصصدهاي مختلف مثل تماشاي فيلم و عكس و همچنين براي بازيها، بسيار مناسب است. كيفيت تصوير عالي بوده و در برخي موارد نسبت به ديگر انواع نمايشگر برتري محسوسي دارد. گاهاً زير نور مستقيم خورشيد هم كيفيت نمايشگرهاي AMOLED بيشتر از رقبا است. البته اين برتريها هميشگي و مطلق نيست.
نكتهي ديگر اين است كه نمايشگر AMOLED پاسخ سريعتري دارد؛ نرخ نوسازي آن بالاتر است و هر چه پيشرفتهتر ميشود، بازدهي آن افزايش مييابد. مصرف انرژي كمتر در دنياي وسايل همراه، يك مسألهي جدي است و سازندگان موبايل و تبلت هميشه به فكر استفاده از پنلهايي با مصرف انرژي كمتر هستند. مخصوصاً كه امروز نوبت به استفاده از تكنولوژي مخابراتي 4G رسيده كه خود مصرف باتري را افزايش ميدهد و عمر آن را كوتاه ميكند.
هم انديشي ها