مهاجرت از دوربينهاي DSLR به بدون آينه
دنيل لي (Daniel Lee) يكي از علاقهمندان عكاسي است كه در شهر پرث استراليا زندگي ميكند. او قبل از اينكه در سالهاي اخير به عكاسي ديجيتال روي آورد، عكاسي را در دورهي دبيرستان با دوربينهاي فيلمي شروع كرده است. دنيل بهتازگي در وبسايت خود مقالهاي دربارهي تجربهي شخصياش در گذار از دوربينهاي DSLR به بدونآينه منتشر كرده است. در ادامه اين مقاله را از زبان خودش بخوانيد.
در ماه مي سال گذشته بالاخره عزم خودم را جزم كرده و دوربين a7 III را خريدم. مدت زمان زيادي بود كه يك بدنهي بدونآينهي سوني ميخواستم ولي در مورد تغيير سيستم مردد بودم. قبل از هر چيز قصد دارم توضيح دهم كه چطور به تغيير سيستم از DSLR به بدونآينه قانع شدم.
وقتي دوربين عكاسي كانن 6D خودم را فروختم براي مدت بيشتر از يك ماه مجبور شدم از مدل M5 استفاده كنم. در طي اين مدت، به تدريج به مانديشه متخصصينهياب الكترونيكي (EVF) علاقهمند شدم. عاشق اين قابليت كه هميشه ميتوانستم تركيببندي و نوردهي را قبل از ثبت عكس ببينم شدم. البته با استفاده از live view در DSLRها هم ميتوان اين كار را انجام داد ولي متوجه شدم گرفتن دوربين در اين وضعيت ثباتام را كاهش ميدهد.
در Canon M5، گزينهي عكاسي حالت سروو با فوكوس پيوسته وجود دارد كه معادل AF-C در دوربينهاي سوني است. متوجه شدم كه تقريبا تمامي عكسها با فوكوس مناسب ثبت ميشوند. فوكوس خودكار دو-پيكسلي (DPAF) واقعا به قدري سريع و دقيق عمل ميكند كه بهراستي برخي اوقات از خودم ميپرسيدم آيا واقعا نيازي بود كه 6D Mark II بخرم؟
بهدليل ضعف عملكرد در نور كم نسبت به يك حسگر فول فريم، دوربين 6D Mark II خريدم. ويژگيهاي زيادي بودند كه نسبت به مدل 6D پيشرفت عالي داشتند، ولي باز هم آن بدنهاي كه ميخواستم نبود. به واقع دلم براي ويژگيهاي بدونآينه تنگ ميشد ولي از طرفي يك حسگر فول فريم هم ميخواستم. اينجا بود كه سوني وارد معركه شد.
در ابتدا اميدوار بودم كه Sony a7R III را به مجموعه دوربينهايم اضافه كنم اما بهدليل ارزش بالايش مدت زمان زيادي طول ميكشيد تا پول لازم را ذخيره كنم. به انديشه متخصصينم سري a7R هميشه از سري a7 جذابتر بودند. بدنههاي قديميتر مثل a7II در مقايسه حتي بيرمقتر هم به انديشه متخصصين ميرسيدند. به انديشه متخصصينم بدنههاي سري III حس متفاوتي دارند. گويا مدل Sony a7 III قصد داشت كيفيت و قابليتهاي سري a7R را با ارزش خيلي پايينتري ارائه كند.
وسوسهي a7 III درنهايت آنقدر برايم زياد شد كه تصميم گرفتم دوربين 6D Mark II را بفروشم. اكنون در حدود ۶ماه است كه دوربين سوني را در اختيار دارم و همانند يك سفر جذاب برايم بوده است. وقتي اين تغيير را انجام دادم در ابتدا انتظاراتي داشتم كه در طي چند ماه تغيير كردند. در ادامه تجربهي خود با سيستم سوني را با شما به اشتراك ميگذارم.
كيفيت ساخت
اين موضوعي است كه معمولا به آن توجهي نداشتهام؛ اما از آنجا كه اين بدنهاي است كاملا متفاوت از آنچه كه به آن عادت داشتهام، فكر ميكنم لازم است دربارهي آن بيشتر صحبت كنم. بسياري از متخصصان دوربينهاي سوني را با بدنههايي ضعيفتر از DSLRهاي تنومند توصيف ميكنند. با تماشاي ويديوي تستهاي انجامشده در فضاي اينترنت واضح است كه اين دوربينها به اندازه DSLRها در مقابل شرايط مختلف آب و هوايي مقاوم نيستند، اما همچنان تا حدي در مقابل شرايط بد جوي تاب ميآورند. بهعنوان شخصي كه بسيار مراقب دوربينهاي خودم هستم، نميتوانم قضاوت كنم كه دوربينهاي سوني تا چه ميزان دربرابر بدرفتاري عكاس استقامت دارند؛ بااينحال بهطور قطع ميتوانم بگويم كه در دست قابل اطمينان به انديشه متخصصين ميرسند.
مواردي كوچكي در A7 III هستند كه در مقايسه با بدنهي دوربين كانن دوست دارم. اولين مورد كاور كفشك فلش دوربين است. اگرچه كانن M5 اين كاور را داشت، اما متاسفانه مدل 6D II فاقد اين قطعه بود. اين قطعهي خيلي كوچكي است كه شايد چند سنت ارزش داشته باشد اما به همراه دوربينهاي DSLR ارائه نميشوند. وقتي اولينبار Sony A7III را از جعبه خارج كردم از ديدناش خوشحال شدم. ويژگي ديگري كه به تدريج در بدنههاي سوني علاقهام را به خود جذب كرد وجود دكمههاي قابل تنظيم بود. در ابتدا به انديشه متخصصينم غيرضروري بودند اما متوجه شدم كه تغيير تنظيمات دوربين را بسيار آسان و سريع ميكنند.
وقت آن رسيده كه به اصليترين و تنها نااميدي واقعيام دربارهي A7III اشاره كنم. صفحهنمايش LCD پشت دوربين. كانن M5 صفحهنمايش متحرك دارد كه كاملا سودمند است اما نه به اندازهي صفحهنمايش عالي كاملا چرخشي در 6D Mark II. اگرچه سوني A7 III صفحهنمايش متحرك دارد ولي نميتواند تمام بازهي زاويهاي كه Canon M5 پوشش ميدهد را در بر بگيرد. متاسفانه كيفيت اين صفحهنمايش هم به اندازهي M5 نيست. بهطور حتم اين يك نكتهي منفي است اما منصرفكننده نيست. به هر حال، من اين دوربين را براي استفاده از مانديشه متخصصينهياب الكترونيكياش (EVF) خريدهام.
صفحهنمايش كاملا چرخشي مزاياي خودش را دارد. در بسياري از عكسهايم، آيتمهايي مثل لامپهاي كوچك تزييني را در زمينهي عكس براي ايجاد بوكه قرار ميدهم. با صفحهنمايش چرخشي بهراحتي ميتوانم آن را به طرف مقابل بچرخانم و نتيجهي كاري كه در حال انجاماش هستم را ببينم؛ درحاليكه با A7III بايد حدس بزنم.
Sony A7III + Sony FE 85mm f/1.8 @ f/2.8 – ISO 100 – 1/3rd sec
مزيت ديگر صفحهنمايش چرخشي امكان نگهداشتن دوربين در زواياي بالا و پايين بدون زانوزدن است. راهحل اين مورد در دوربين سوني ميتواند استفاده از اپليكيشن Play Memories باشد كه در اندرويد و iOS موجود است. قبلا از اين برنامه استفاده كردهام. بااينحال، باز هم صفحهنمايش كاملا چرخشي را در دوربين ترجيح ميدهم.
فوكوس خودكار
اين بخش موضوعي است كه تا قبل از چند ماه پيش نميتوانستم خيلي وارد جزئياتاش شوم چون لنزهاي دوربين سوني را در اختيار نداشتم. در بسياري از موارد كه با A7III مشغول به كار بودم از همان لنزهاي كاننام به همراه مبدل Sigma MC-II استفاده ميكردم. چند مدت پيش تصميم گرفتم برخي fاز لنزهاي كانن را فروخته و آنها را با لنزهاي اصلي سوني جايگزين كنم. در ادامه، اين بخش را در دو قسمت شرح ميدهم. لنزهاي اصلي و لنزهاي سازگارشده.
Sony A7III + Canon EF 16-35mm f/4L IS @ f/5.6 – 1/60th – ISO 200
لنزهاي سازگارشده
همانطور كه قبلا اشاره كردم، مبدل Sigma MC-II را به دو دليل انتخاب كردم. اولي ارزش آن در مقايسه با مبدل محبوبتر Metabones بود. من چهار لنز براي مانت EF كانن داشتم؛ Sigma 85mm f/1.4 EX DG، Canon EF 35mm f/2 IS، Canon EF 100mm f/2.8L IS، Canon EF 16-35mm f/4L IS. در همان ماه اول تصميم گرفتم دو لنز پرايم ۳۵ و ۸۵ميليمتري را با لنزهاي اصلي تعويض كنم. از دو لنز باقيمانده بيشتر بهصورت فوكوس دستي استفاده ميكردم و به فوكوس خودكار آنها نياز نداشتم. به همين دليل چندان به دقت فوكوس خودكار (AF) توجهي نداشتم. اين فاكتورها باعث شد به سمت مبدل MC-II سوق پيدا كنم كه به واقع فراتر از انتظارم عمل ميكرد. تجربيات من با هر يك از اين لنزها در ادامه ميخوانيد.
در حال حاضر از اين لنز استفاده نميكنم اما در گذشته هنگامي كه به كمك آن عكاسي ميكردم هيچ اشكال عملكردي مشاهده نكردم. بسياري گزارش كردهاند كه هنگام استفاده از لنزهاي بسيار عريض به همراه يك مبدل، گوشههاي انتهايي غيرشفاف ميشوند. من بهطور شخصي با هيچ كاهش كيفيت تصويري مواجه نشدم اما متوجه شدم كه سرعت واكنش فوكوس خودكار در حالتهاي AF-S و AF-C پايينتر است. باتوجهبه اينكه اين لنز بيشتر بهصورت فوكوس دستي روي سهپايه استفاده ميشود، هرگز فوكوس خودكار را مانعي براي عكاسي با اين لنز نديدم. براي شفافسازي خاطرنشان ميكنم كه سرعت فوكوس خودكار تنها كمي از لنزهاي اصلي كمتر بوده و قطعا لنز را غيرقابل استفاده و داراي اشكال نميكند.
اين هم لنز ديگري است كه تقريبا هميشه بهصورت فوكوس خودكار از آن استفاده ميشود. زمانهايي كه سعي ميكردم از AF براي رسيدن به فوكوس مناسب در عكسهاي تجاري دست پيدا كنم، اين لنز بسيار دقيق و سريع بود. از اين لنز فقط در حالت AF-S استفاده ميكردم و هنگامي كه براي چند مرتبه سعي كردم بهصورت AF-C عكاسي كنم، اشكالاتي در رسيدن به فوكوس داشت. بااينحال، در مورد كيفيت تصوير هيچ اشكالي با اين لنز نداشتم.
Sony A7III + Canon EF 100mm f/2.8L IS @ f/4 – ISO 100 – 1/5th
فكر ميكنم بد نباشد بگويم كه تاكنون اين لنز براي من محبوبترين لنز بوده است. به رغم همهي عشق و علاقهاي كه داشتم، آماده بودم تا اين لنز را با Sigma 35mm f/1.4 Art با مانت اصلي E جايگزين كنم. ارائهي لنز سيگما به بازار آنقدر به عقب افتاد كه منجر به استفادهي بيشتر از لنز كانن شد. موضوعي كه براي من به اتفاق خوبي تبديل شد. عملكرد لنز كانن خيلي خوب بود و از اينكه پيشسفارش لنز Art را كنسل كردم بسيار خوشحال بودم و تصميم گرفتم كه با همين لنز كانن ادامه بدهم. در زمينهي كيفيت تصوير، جالب بود كه عملكرد آن حتي از كيفيت تصوير لنز روي DSLR كانن هم بهتر بود چراكه ديگر لازم نبود نگران AFMA يا autofocus micro adjust باشم.
چون قبل از آنكه دوربين سوني به دستم برسد لنز Sigma 85mm f/1.4 را فروخته بودم، امكان استفاده از آن با دوربين بدونآينهي سوني را نداشتم. اين لنز را بهخاطر گشودگي f/1.4 و سيگما بودنش واقعا دوست داشتم اما لنز كوچكتري ميخواستم تا حملونقل راحتتري داشته باشد.
لنزهاي مانت اصلي
براي اين بخش تنها چشمانداز عمومي خودم دربارهي لنزهاي اصلي سوني كه دارم را بيان ميكنم. سه لنزي كه در حال حاضر با آنها كار ميكنم عبارتاند از:
لنز ۸۵ميليمتري را به مدت طولانيتري دارم اما گزينهي ۹۰ميليمتري را بهتازگي تهيه كردهام. هر سه لنز عالي عمل ميكنند. هنگامي كه عكاسي پرتره انجام ميدهم، فوكوس خودكار چشم (Eye AF) بسيار سريع و دقيق است. نكتهي ديگر آنكه اين قابليت با لنزهاي مانت اصلي در فاصلهي بيشتري نسبت به لنزهاي سازگارشده عمل ميكند.
Sony A7III + Tamron 28-75mm f/2.8 @ f/2.8 – ISO 160 – 1/100th – 50mm
براي عكاسي عمومي از AF-C با محدودهي عريض استفاده ميكنم و معمولا در همان نقطهاي كه ميخواهم فوكوس در مواردي هم كه اين اتفاق نميافتد، فقط كافي است باكس فوكوس را لمس كرده و روي نقطهاي كه در انديشه متخصصين دارم بكشم تا فوكوس روي آن نقطه انجام شود. قابليت لمس و كشيدن نقطهي فوكوس خودكار را در Canon EOS M5 سريعتر ديدم اما در سوني هم آنطوري كه نياز دارم عمل ميكند.
اين روزها بيشتر از حالت AF-S استفاده كردهام چون در حقيقت در صحنههايي كه حركتي وجود ندارد به فوكوس پيوسته نيازي نيست. در هنگام آزمايش اين روش، مشخص شد كه AF-C در دستيابي به فوكوس بحراني سريعتر عمل ميكند. همچنين، حركات احتمالي را هم كه بين تثبيت فوكوس و فشردن شاتر اتفاق ميافتد بهطور خودكار جبران ميكند. حالت Flexible Spot M گزينهي ديگري است كه عملكرد مناسبي داشت. جوياستيك خوب كار ميكند و امكان تغيير سريع نقاط فوكوس را فراهم ميكند اما همچنان حالت فوكوس Wide با قابليت touch & drag را ترجيح ميدهم.
هنوز صحنههاي كمنور زيادي را با A7III عكاسي نكردهام اما در همان تعداد كم، دوربين بهخوبي عمل كرده است. در اين بين توجه داشته باشيد كه بايد حواستان به ميزان نوردهي باشد چون اين دوربين از قابليت فوكوس stop down برخوردار نيست. اجازه بدهيد براي كساني كه با اين ويژگي آشنايي ندارند توضيحاتي ارائه كنم. اگر لنز شما گشودگي ديافراگم عريضي داشته باشد، مثلا f1/1.8، اما درحال عكاسي در نور كم با f/4 هستيد، دوربين شما ديافراگم را به ميزان حداكثر باز ميكند تا بيشترين نور ممكن وارد دوربين شود. به محض آنكه بهترين فوكوس بهدست آمد، دوربين گشودگي ديافراگم را درست پيش از گرفتن عكس به حالت f/4 برميگرداند. اين ويژگي در شرايط نوري كم بسيار مفيد است اما اگر مثل من عادت به عكاسي با حداكثر گشودگي داريد چندان متوجه تفاوت نخواهيد شد.
بهطور كلي بايد اشاره كنم كه از عملكرد فوكوس خودكار اين بدنهي سوني راضي هستم. نوع عكاسي كه انجام ميدهم واقعا نيازي به رديابي يا ويژگيهاي خيلي پيچيده ندارد و اين دوربين كاملا فراتر از انتظارات من عمل ميكند.
كيفيت تصوير
ميتوانم بارها و بارها از اينكه اين حسگر چقدر خوب عمل ميكند و چه گسترهي ديناميكي بالايي دارد صحبت كنم؛ اما معتقدم كه صد گفته چو نيم كردار نيست. بهعنوان شاهد، در چند نمونه عكس بعدي ميتوانيد ببينيد كه با اين حسگر فوقالعاده چه كارهايي ميتوانيد انجام دهيد. در عكس اول ميببينيد كه تصوير خروجي از دوربين بسيار يكنواخت است. اين تصوير را فقط براي آزمايش نحوهي عملكرد دوربين هنگام نوردهي از هايلايتها (بهجاي سايهها) گرفتم.
عكس بعدي مثال ديگري است كه بيشتر شگفتزدهام كرد. با وجود غروب خورشيد در افق، نميتوانستم از اين صحنه با نوردهي يكنواخت عكسبرداري كنم. فكر كردم به همين شيوه نوردهي را انجام دهم و بعد ببينم در Lightroom چه چيزهايي را ميتوانم بازيابي كنم. در فرايند پسپردازش توانستم سايهها را با چندين استاپ بيرون بكشم تا زمانيكه نوردهي يكنواخت شد. كاملا متعجب شدم وقتي كه ديدم هيچ نويز يا افت كيفيتي ايجاد نشده است.
البته اين انديشه متخصصين بسيار شخصي است و عكسهاي زيادي بودند كه با تغيير سايهها حتي با يك استاپ، پر از نويزهاي رنگي شدند. هيچ سنسوري كامل نيست و حسگر اين دوربين هم مستثني نخواهد بود. شخصا موقعيتهايي را تجربه كردهام كه نياز داشتم شيوهي عكاسي و ويرايش خودم را با سنسورهاي مختلف عوض كنم.
در ابتدا سعي كردم با نوردهي هايلايتها مشابه اغلب مردم عكاسي كنم. بيشتر تصاويري كه به اين شيوه گرفته شدند خوب بودند، اگرچه متوجه شدم كه ويرايش آنها به اين شيوه سختتر از روشي است كه به آن عادت دارم.
Sony A7III + Canon EF 16-35mm f/4L IS @ f/8 – 64 sec – ISO 100
اگر در موقعيتي باشم كه محدودهي ديناميكي بيش از حدي براي نوردهي يكنواخت دارد، نوردهي را تقريبا در وسط تصوير انجام ميدهم. بهعنوان مثال، هايلايتها يك تا دو استاپ بيشنوري (overexposed) خواهند داشت كه منجر به كمنوري سايهها به اندازهي يك استاپ بهجاي دو استاپ ميشود. احساس ميكنم اين پروسه تصوير بهتر و تميزتري توليد ميكند. البته در برخي موارد تصميم ميگيرم كه ازطريق براكت عكاسي كنم. مثلا، در مناظر شهري يكبار با نوردهي آسمان، بار ديگر براي ساختمانها و ديگري را براي پيشزمينهي صحنه كه معمولا آب است عكسبرداري ميكنم.
مواقعي هم بودند كه ميديدم نوردهي منفرد، محدودهي ديناميكي كافي داشته و نتايج بهتري از براكت كردن توليد ميكند. البته مطمئن هستم اشخاصي هستند كه با مهارتهاي ويرايش بهتر از من ميتوانند عكسهاي بهتري از تصاوير براكتشده استخراج كنند.
در حالت استفاده از ايزوهاي بالا، از عملكرد دوربين راضي بودم. براي مدتي همواره با ايزوهاي ۸۰۰ يا بالاتر كار ميكردم، اما در حال حاضر چندان شبها عكاسي نميكنم و دوربينام بيشتر در ايزوهاي پايين تنظيم شده است. تصوير زير مثالي از عكسي است كه در ايزو ۶۴۰۰ گرفته شده است كه از انديشه متخصصين ميزان نويز بالاتر از حد انتظار است.
Sony A7III + Sony FE 85mm f/1.8 @ f/1.8 – ISO 6400 – 1/400 sec
براي جمعبندي، حسگر Sony A7III در بسياري از موقعيتها كاملا عالي است. آيا اين بهترين حسگر بين همهي برندها است؟ قطعا نه. اگر قصد داشتم به كانن 6D Mark II برگردم بدون شك دلم براي بسياري از ويژگيهايي اين دوربين بدونآينه تنگ خواهد شد اما اطمينان دارم كه همچنان ميتوانم عكسهاي باكيفيتي ثبت كنم.
وقتي عكسهاي اين حسگر را در مقابل عكسهاي ساير توليدكنندهها مقايسه كنيد، در بسياري از موارد هيچ تفاوت اساسي نميبينيد. اين نكته براي بيشتر بدنهها صدق ميكند و هيچگاه مشخصات دوربين نبايد فاكتور تصميمگيري شما براي انتخاب دوربين باشد، بلكه متخصصدهاي واقعي معيار تعيينكننده است.
اكوسيستم سوني
در ماه مي هنگامي كه اين دوربين را خريدم مطمئن بودم كه تمامي لنزهاي كانن خودم را نگه خواهم داشت. تصميم داشتم همزمان با كيتهاي دو برند كار كنم و EOS R را بهمحض ورود به بازار تهيه كنم. از آن موقع واقعا از سيستم سوني لذت بردهام. در يك انديشه متخصصينات كلي سوني نقاط قوت و ضعف خودش را دارد، اما هيچ برندي كامل نيست. اگرچه كه هنوز لنزهاي كانن را ترجيح ميدهم، اما سوني هم گزينههاي جذابي مانند Sony 85mm f/1.8، Zeiss 55mm f/1.8 و Tamron 28-75mm f/2.8 دارد. به انديشه متخصصين ميرسد سالهاي زيادي را در آينده با سوني سپري خواهم كرد. در آخر برخي از عكسهايي را كه با Sony A7III ثبت كردهام مشاهده ميكنيد.
انديشه متخصصين شما در مورد دوربينهاي بدون آينه چيست؟
هم انديشي ها