درآمد پايه همگاني: طرحي آرماني يا لاخبار تخصصي دنياي جديد

شنبه ۲۱ دي ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۰
مطالعه 14 دقيقه
مرجع متخصصين ايران
چه اتفاقي مي‌افتد اگر دولت به تمام مردم يك كشور ماهيانه مبلغي را به‌عنوان درآمد ثابت پرداخت كند؟ آيا افراد تنبل مي‌شوند؟ آيا قدر اين پول بادآورده را نمي‌دانند و آن را هدر مي‌دهند؟
تبليغات

مباحثه رفاه و استانداردهاي زندگي يكي از جديد‌ترين مباحث روز در زمينه‌ي سياستگذاري اقتصادي در دنيا است. اقتصاددانان هرروزه درحال ارائه‌ي مدل‌هاي پيشرفته و تازه‌تري براي توزيع ثروت در جامعه هستند تا بتوانند قدري از نابرابري اجتماعي و تبعات آن مانند فقر گسترده، شكاف طبقاتي، بزهكاري‌هاي اجتماعي و... بكاهند. يكي از مناقشه‌برانگيزترين برنامه‌ها در زمينه‌ي توزيع ثروت، برنامه‌ي درآمد پايه‌ي همگاني است. در اين مقاله قصد داريم شما را با اين مفهوم آشنا كنيم؛ با اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران همراه باشيد.

ايده‌ي اوليه‌ي درآمد پايه‌ي همگاني به قرن شانزدهم بازمي‌گردد؛ جايي كه تامس مور، سياست‌مدار و فيلسوف انگليسي در جزوه رايگان اتوپياي خود، آرمان‌شهري را تصوير كرده بود كه در آن تمام مردم از حكومت مبلغي را به‌عنوان درآمد تضميني دريافت مي‌كردند. پس از آن در اواخر قرن هجدهم، توماس اسپنس، ريفورميست انگليسي و توماس پين، انقلابي آمريكايي از ايده‌اي كه سطحي از درآمد را براي تمام جامعه تضمين مي‌كند، حمايت كردند. در قرن نوزدهم، ايده‌ي درآمد پايه به‌علت قدرت‌گرفتن كاپيتاليسم در اروپا و آمريكا به حاشيه رانده شد اما در قرن بيستم با ظهور ايدئولوژي‌هاي افراطي مانند فاشيسم و كمونيسم و همچنين انقلاب‌هاي نيروي سادهي، كشورهاي قطب سرمايه‌داري از ترس شيوع انقلاب در اين كشورها به‌سمت برنامه‌هاي توزيع ثروت گرايش پيدا كردند. پس از جنگ جهاني دوم دولت‌هاي رفاه در اروپا بر سر كار آمدند. مشخصه‌ي دولت‌هاي رفاه آن بود كه در عين توجه به بازار آزاد از برنامه‌هاي توزيع ثروت نيز غافل نمي‌شدند. در همين دوران برنامه‌هاي متنوع كمك‌هاي دولتي به افراد كم‌بضاعت به اجرا درآمد. يكي از اين برنامه‌ها، برنامه‌ي ماليات منفي بر درآمد بود. اين برنامه كه توسط ميلتون فريدمن، اقتصاددان نئوليبرال و برنده‌ي جايزه‌ي نوبل اقتصاد طراحي شده بود، به اين صورت اجرا مي‌شد كه اگر درآمد فرد از حد مشخصي پايين‌تر باشد دولت مابقي آن را پرداخت مي‌كرد.

پس از دهه‌ي هفتاد ميلادي و با روي كار آمدن سياست‌هاي نئوليبرال در آمريكا و غرب اروپا سياست‌هاي توزيع ثروت نيز كمرنگ شد، اما پس از بحران‌هاي اقتصادي متعدد در ابتداي قرن ۲۱، دوباره مباحثه برنامه‌هاي توزيع ثروت جديد شده و حتي بعضي كشورها برنامه‌هاي مدوني در سطح كلان در پيش گرفته‌اند. يكي از اين برنامه‌ها، بولسا فميليا در برزيل است كه از سال ۲۰۰۸ در اين كشور درحال اجرا است.

مرجع متخصصين ايران poverty/فقر

درآمد پايه چيست؟

تعريف درآمد پايه در هر كجاي دنيا متفاوت است اما تقريبا در تمام اين تعاريف چند مورد ثابت بوده كه عبارت‌اند از:

بي‌قيدوشرط بودن: درآمد پايه‌اي كه توسط دولت پرداخت مي‌شود نبايد مشروط به هيچ‌چيز باشد. البته درآمد پايه مي‌تواند باتوجه به سن متغير باشد اما افراد در يك سن مشخص همگي بايد از مقدار مشخصي درآمد پايه برخوردار باشند. جنسيت، تحصيلات، وضعيت شغلي، وضعيت درآمدي و هيچ‌چيز ديگري نبايد در پرداخت درآمد پايه‌ي همگاني تأثير داشته باشد.

به‌صورت خودكار بودن: درآمد پايه بايد فارغ از هرنوع بروكراسي اداري و به‌صورت خودكار هر هفته، هر ماه يا ابتداي هر سال پرداخت شود.

غيرقابل تغيير بودن: با تغيير وضعيت مسكن، معيشت، شغل و درآمد هر فرد وضعيت پرداخت درآمد ثابت به فرد نبايد تغيير كند.

فردي بودن: درآمد پايه بايد مستقيما به حساب فرد واريز شود نه به حساب خانواده يا همسر.

به‌عنوان حق فرد پرداخت شود: درآمد پايه بايد به‌عنوان حقوق فرد در انديشه متخصصين گرفته شود؛ حقي كه تمام شهروندان يك كشور از آن برخوردار هستند. از اين رو هر كس كه به‌عنوان تبعه يا ساكن يك كشور محسوب مي‌شود داراي اين حق خواهد بود.

كافي باشد: قرار نيست با ارائه‌ي اين درآمد جابجايي‌هاي عظيم اجتماعي رخ دهد اما اين درآمد بايد به اندازه‌اي باشد كه فرد بتواند حداقل نيازهاي خود را تأمين كند. اين حداقل‌ها نيز باتوجه به ساختار اقتصادي هر كشور مي‌تواند متفاوت باشد؛ چيزي كه اهميت دارد اين است كه كافي باشد.

مرجع متخصصين ايران تاثير منفي فقر روي آناتومي مغز

چرا امروزه درآمد پايه اهميت بيشتري دارد؟

همان‌طور كه گفته شد، مباحثه اعطاي درآمد پايه به افراد جامعه قدمتي ۵۰۰ ساله دارد اما امروزه ارائه‌ي درآمد پايه اهميت بيشتري پيدا كرده است. اين اهميت دو دليلي عمده دارد:

۱. فقر، شكاف اجتماعي و بيكاري:

اكثر برنامه‌هاي رفاهي در ازبين‌بردن فقر و كاهش شكاف طبقاتي ناتوان بوده‌اند

امروزه تقريبا تمام برنامه‌هاي فقرزدايي از جمله بيمه‌هاي خدمات درماني، كوپن‌هاي غذا، بورسيه‌هاي يادگيريي، وام‌هاي بلندمدت براي افراد متوسط و رو به ضعيف جامعه و... ضعف خود را در كاهش فقر نشان داده‌اند. از طرفي معضل اتوماسيون و ماشيني شدن كار نيز در دهه‌هاي اخير شدت گرفته كه باعث بيكاري بسيار زيادي شده است. به‌عنوان مثال فقط در چند سال اخير در آمريكا ۴ ميليون شغل به‌علت اتوماسيون از بين رفته‌است. اگرچه اتوماسيون علاوه بر ازبين‌بردن مشاغل، شغل‌هاي زيادي نيز ايجاد مي‌كند اما از طرفي باعث شكاف طبقاتي نيز مي‌شود. نيروي سادهاني كه طي ساليان دراز در يك كار متخصص شده‌اند به‌راحتي نمي‌توانند به‌سراغ تخصص ديگري بروند؛ درنتيجه مجبور به قبول كاري با تخصص پايين‌تر و درنتيجه حقوق پايين‌تر هستند. اين اتفاق در بلندمدت باعث ايجاد شكاف بيشتر طبقاتي در اجتماع مي‌شود.

طي مطالعاتي كه در سال ۲۰۱۰ در آمريكا انجام شده، يك فرد با درآمد ساعتي ۲۰ دلار به احتمال ۸۳ درصد شغل خود را از دست خواهد داد، حتي افرادي با درآمد ساعتي ۴۰ دلار نيز به احتمال ۳۱ درصد شغل خود را به يك ماشين واگذار خواهند كرد و اين آمار مدام در حال افزايش است.

طرفداران درآمد پايه استدلال مي‌كنند كه اگر فردي درآمد پايه داشته باشد مي‌تواند تخصص خود را عمق ببخشد و بدون استرس به‌دنبال چند مهارته كردن خود باشد. چنين فردي به‌راحتي قابل جايگزيني با ماشين نيست. از طرفي تحقيقات نشان داده‌است كه هيچ برنامه‌ي فقرزدايي و توزيع ثروتي كه تا امروز امتحان شده‌ به‌ميزان پرداخت نقدي پول به افراد مؤثر نيست. در اين ميان عده‌اي نيز استدلال مي‌كنند كه پرداخت پول نقد به افراد بسيار پرهزينه‌تر از ساير برنامه‌هاي توزيع ثروت است. مطالعات نشان مي‌دهد در آمريكا مبلغ ۵۰۰ ميليارد دلار براي انواع برنامه‌هاي خدمات دولتي و فقرزدايي هزينه مي‌شود درحالي‌كه با كمتر از ۲۰۰ ميليارد دلار تمام آمريكايي‌ها مي‌توانند زندگي در بالاي خط فقر را تجربه كنند.

۲. تغيير كلي مفهوم شغل:

در آينده چيزي به‌نام متخصص و نيروي ساده وجود نخواهد داشت

تحليلگران پيش‌بيني مي‌كنند در سال‌هاي آينده چيزي به‌نام شغل، آن‌گونه كه امروز تصور مي‌كنيم، وجود نخواهد داشت. استخدام شدن و استخدام كردن معناي خود را از دست خواهند داد و تغييري اساسي در مفهوم شغل شاهد خواهيم بود. اين تحليلگران عقيده دارند كه انواع مختلفي از خوداشتغالي، كارآفريني و آزادكاري جايگزين مشاغل نيروي سادهي و متخصصي خواهد شد. در چنين دنيايي افراد نياز بيشتري به حمايت دارند تا بتوانند آزادانه و بدون دغدغه به كار بپردازند چرا كه ريسك‌پذيري در اين مشاغل جديد بسيار بالا و پرهزينه خواهد بود. به‌عنوان مثال يك راننده‌ي تاكسي اينترنتي كه توسط شركتي استخدام مي‌شود هيچ‌كدام از حقوق مربوط به يك متخصص اعم از حقوق ثابت، بيمه، پاداش و... را ندارد؛ يا يك برنامه‌نويس كه به‌صورت آزادكاري مشغول فعاليت است پس از اتمام پروژه، ارتباطش با كارفرما قطع مي‌شود. چنين وضعيتي افراد را در حالتي بسيار متزلزل و خطرناك قرار مي‌دهد. اگر آن راننده براي چند ماه توانايي كاركردن را از دست بدهد يا آن برنامه‌نويس پروژه‌اي براي انجام نداشته باشد هيچ‌گونه حقوقي دريافت نخواهند كرد. در چنين وضعيتي داشتن پشتوانه‌ي مالي مطمئن و هميشگي مي‌تواند به افراد در مسير شغلي‌شان كمك به‌سزايي كند؛ همچنين داشتن پشتوانه‌ي مالي مي‌تواند به افراد جسارت بيشتري براي شروع پروژه‌هاي كارآفريني خود بدهد.

مرجع متخصصين ايران پول

درآمد پايه همگاني و رفتار مردم

جان اشتاين بك، نويسنده‌ي شهير آمريكايي، در جزوه رايگان «زمستان» حال و روز مردي را تصوير مي‌كند كه در خانواده‌اي ثروتمند به دنيا آمده‌است، اما در طي زمان به يك دائم‌الخمرِ بي‌خانمان تبديل مي‌شود. كاراكتر اصلي داستان كه دوست اين مرد است مبلغ هنگفتي به او مي‌دهد درحالي‌كه مي‌داند وي تمام اين مبلغ را صرف خريد مشروبات الكلي كرده و از اين طريق خود را هلاك مي‌كند و درنهايت چنين نيز مي‌شود. اين تصويري است كه همه‌ي ما در پس ذهن خود داريم؛ تصور غالب از يك انسان فقير اين است كه وضعيت كنوني او حاصل انتخاب‌هاي او است. اما آيا در دنياي واقعي نيز همين‌گونه است؟ آيا در دنياي واقعي نيز اگر به فقرا كمك مالي كنيم تمام آن را صرف خريد مشروبات الكلي، مواد مخدر و... مي‌كنند؟

تحقيقات جامعه شناسي نشان مي‌دهد كه اين انديشه متخصصينيه كاملا بي‌اساس است. در اكثر آزمايش‌هاي جامعه‌شناسي افرادي كه پول نقد دريافت كردند به‌سمت جايگزين‌هاي مناسب‌تري براي سيگار، مواد مخدر و مشروبات الكلي گرايش پيدا كرده‌اند؛ همچنين در مطالعاتي كه سال ۲۰۱۳ توسط بانك جهاني انجام گرفت مشخص شد كه اگر به افراد فقير به‌ميزان مناسب پول داده شود مصرف الكل و مواد مخدر آن‌ها نه‌تنها افزايش نمي‌يابد بلكه در اكثر موارد كاهش نيز مي‌يابد.

يكي ديگر از كليشه‌هاي عمومي كه در مورد پرداخت پول به مردم وجود دارد، اين عقيده است كه اگر به مردم پول تضمين‌شده داده شود، مردم ديگر انگيزه‌اي براي كار كردن ندارند. اين عقيده نيز اشتباه است. در دهه‌ي ۱۹۷۰ طرحي در منيتوباي كانادا اجرا شد تا تأثير درآمد پايه بر زندگي مردم را آزمايش كند. اگرچه اين طرح پس از تغيير دولت به‌طور كامل ملغي شد و دولت هزينه‌ي كافي براي انجام مطالعات روي تأثيرات آن را تأمين نكرد اما در سال‌هاي اخير پژوهشگران زيادي روي نتايج اين طرح مطالعه كرده‌اند. اين نتايج نشان مي‌دهد كه در اثر اجراي اين طرح تنها يك درصد از مردم از كار خود استعفا دادند كه عمدتا زنان خانه‌دار و نوجوان‌هايي بودند كه از اين زمان اضافي براي حضور در مدرسه استفاده مي‌كردند. همچنين مطالعاتي ديگر نشان مي‌دهد در مدت اجراي اين طرح، مشاغل پاره‌وقت ۱۷ درصد افزايش داشته‌اند.

تله‌ي رفاه زماني رخ مي‌دهد كه كار نكردن براي افراد، به‌صرفه‌تر از كار كردن باشد

تيم وورستال، نويسنده و همكار ارشد انستيتو آدام اسميت معتقد است چيزي كه باعث كاهش انگيزه‌ي مردم به كار مي‌شود نه درآمد پايه، بلكه برنامه‌هاي رفاهي كنوني است. او معتقد است برنامه‌هاي رفاهي كه امروزه در اكثر كشورها پياده مي‌شود با ايجاد «تله‌ي رفاه» باعث كاهش انگيزه‌ي افراد به كار كردن مي‌شود. برنامه‌هاي رفاهي در كشورهاي غربي به‌گونه‌اي طراحي شده‌اند كه افراد را وابسته به اين برنامه‌ها نگه مي‌دارد؛ از طرفي گاهي باعث مي‌شود كه كار كردن براي آن‌ها كمتر از كار نكردن درآمد داشته باشد. به‌عنوان مثال تصور كنيد شما از يك برنامه‌ي رفاهي ماهيانه مبلغ ۱۰۰۰ دلار شامل هزينه‌ي غذا و پوشاك، اجاره مسكن، هزينه‌ي يادگيري و... دريافت مي‌كنيد. در اين صورت اگر كاري پيدا كنيد كه درآمد ماهيانه ۱٫۲۰۰ دلار به‌همراه دارد نه‌تنها برنامه‌ي رفاهي شما قطع مي‌شود بلكه احتمالا پس از كسر ماليات، پولي كه در نهايت خواهيد داشت كمتر از ۱۰۰۰ دلار خواهد بود. پس براي شما به‌صرفه‌تر است كه كار نكنيد. تله‌ي رفاه يكي از مهم‌ترين اشكالاتي است كه برنامه‌هاي فعلي رفاهي در دنيا به‌همراه دارد درحالي‌كه موافقان طرح درآمد پايه‌ي همگاني معتقدند اين طرح چنين معضلاتي ايجاد نمي‌كند و كار كردن همواره براي افراد درآمد اضافي به‌همراه خواهد داشت.

يكي ديگر از مزاياي پرداخت درآمد پايه، كاهش وابستگي فرد به كار و ازخودبيگانگي نيروي ساده است. متفكر شهير قرن نوزدهم، كارل ماركس استدلال مي‌كند كه هرنوع كارِ كارمزدي باعث ازخودبيگانگي فرد مي‌شود. وي معتقد بود كار بايد تابعي از نيازهاي دروني فرد باشد نه نيازهاي بيروني او. از انديشه متخصصين ماركس انسان از اين رو نياز به كار دارد كه كار كردن يك ارزش است اما در جهان امروز افراد براي تأمين نيازهاي خود مجبور به كار كردن هستند. از اين رو ماركس كارِ كارمزدي را يك نوع بردگي مي‌داند.

موافقان پرداخت درآمد پايه اين‌گونه استدلال مي‌كنند كه اگر افراد درآمد تضمين‌شده داشته باشند نيازي ندارند به اولين شغلي كه پيدا مي‌كنند جواب بدهند و مي‌توانند مدت زمان بيشتري را براي كشف توانمندي‌ها و استعدادهاي خود صرف كنند. در اين‌صورت ديگر افراد وابسته به دستمزدي كه از كارفرما مي‌گيرند نيستند و مي‌توانند به كاري مشغول شوند كه واقعا به آن علاقه دارند.

خانم هارپر لي زني تنها بود كه به‌عنوان شغلي پاره‌وقت در يك آژانس هواپيمايي كار مي‌كرد و در اوقات فراغتش به نوشتن داستان مي‌پرداخت، اما نتوانسته بود هيچ نمونه‌ي موفقي از داستان‌هاي بلندش را آماده‌ي نشر كند. تا اينكه دوستي سخاوتمند دستمزد يك سال او را به او هديه داد. سال بعد هارپر لي توانست نسخه‌ي اوليه جزوه رايگان «كشتن مرغ مقلد» را تمام كند، رماني كه بعدها برنده‌ي جايزه‌ي پوليتزر شد. از سرگذشت خانم هارپر لي مي‌توان متوجه شد كه داشتن پشتوانه‌ي مالي مناسب تا چه اندازه مي‌تواند به بروز توانمندي‌ها و استعدادهاي ذاتي انسان كمك كند.

مرجع متخصصين ايران ركود اقتصادي

درآمد پايه و رشد اقتصادي

در مورد تأثير درآمد پايه بر رشد اقتصادي هم انديشي ها مختلفي وجود دارد؛ موافقين طرح درآمد پايه معتقدند با اجراي اين طرح، تحصيلات و تخصص افراد افزايش يافته و درنتيجه باعث افزايش بهره‌وري افراد در مشاغل خود و درنهايت افزايش رشد اقتصادي مي‌شود. از طرف ديگر مخالفان ادعا مي‌كنند كه اين طرح با كاهش ميل افراد به كارهاي دسته‌پايين اما الزامي (مانند نيروي ساده معدن، نيروي ساده ساختماني، كشاورزي و...) همچنين افزايش دستمزد و درنتيجه افزايش بهاي تمام‌شده‌ي كالاها باعث كاهش رشد اقتصادي مي‌شود. در مجموع رابطه‌ي بين درآمد پايه و رشد اقتصادي چندان مشخص نيست و نيازمند آزمايشاتي متعدد در سطح كلان جامعه است تا تأثيرات آن به‌طور كامل مشخص شود.

درآمد پايه و حقوق زنان

سهم زنان خانه‌دار از اقتصاد جهان ۱۲ تريليون دلار است اما درآمدي از اين كار كسب نمي‌كنند

زنان ۵۰ درصد جامعه‌ي جهاني را تشكيل مي‌دهند و اغلب خدمات آن‌ها به اين جامعه بدون دستمزد است. مطالعات مؤسسه‌ي جهاني مك كينزي نشان مي‌دهد كه ارزش فعاليت زنان در جهان مبلغي بالغ بر ۱۲ تريليون دلار است. اين رقم نزديك به كل توليد داخلي چين و بيش از ده درصد كل توليد جهاني است. زنان عموما اين خدمات را با علاقه و ميل خود انجام مي‌دهند و هرگز يك مادر براي مراقبت از فرزندش طلب پول نمي‌كند اما جامعه موظف است براي حمايت از مادران به آن‌ها كمك كند. بعضي مادران براي تأمين مخارج خود مجبور به كار كردن هستند و نمي‌توانند به‌خوبي از فرزندان خود مراقبت كنند. پرداخت درآمد پايه مي‌تواند از اين مادران درمقابل اشكالات اقتصادي محافظت كند.

در اين ميان بعضي حاميان حقوق زنان نيز استدلال مي‌كنند درآمد پايه براي زنان ممكن است آن‌ها را از مشاركت در فعاليت‌هاي اجتماعي و مشاغل باز بدارد و سهم آن‌ها را از اين فعاليت‌ها كاهش دهد.

درآمد پايه و فقر

همان‌گونه كه گفته شد، اكثر برنامه‌هاي رفاهي تا امروز از ريشه‌كن كردن فقر ناتوان بوده‌اند. طرفداران درآمد پايه‌ي همگاني استدلال مي‌كنند كه اين برنامه مي‌تواند يك ‌بار و براي هميشه فقر را از بين ببرد. نكته‌ي جالب‌توجه اين است كه طرفداران اين انديشه متخصصين شامل هر دو جناح اقتصادي نيز مي‌شوند. از ميلتون فريدمنِ نئوليبرال تا مارتين لوتر كينگِ سوسياليست، همه اعتقاد دارند برنامه‌هاي درآمد پايه يا ماليات منفي بر درآمد مي‌تواند جايگزين مناسبي براي برنامه‌هاي رفاهي ناكارآمد امروزي باشد.

همچنين موافقان استدلال مي‌كنند افزايش درآمد به افزايش سلامت جامعه نيز كمك مي‌كند و باعث كاهش بروز بيماري‌هايي مانند فشار خون و ديابت نوع دو مي‌شود كه منشا آن استرس است.

آيا درآمد پايه‌ي همگاني از انديشه متخصصين اقتصادي قابل اجرا است؟

حتي اگر تمام جنبه‌هاي مثبتي كه در مورد درآمد پايه‌ي همگاني در انديشه متخصصين گرفتيم محقق شود، آيا اين طرح از لحاظ اقتصادي قابل اجرا است؟ آيا اجراي اين طرح باعث ايجاد تورم نمي‌شود؟

پاسخ به اين سؤال قدري اشكال است. دليل تورم، ايجاد پول و اعتبار پولي بدون پشتوانه است؛ پس اگر طرح‌ها از اين طرق تأمين اعتبار نشوند، مي‌توان مطمئن بود كه تورمي ايجاد نخواهد شد. اما اين اعتبار از كجا بايد تأمين شود؟

راه‌هاي بسيار زيادي براي تأمين اعتبار طرح‌هاي درآمد پايه وجود دارد اما شايد يكي از آسان‌ترين آن‌ها برچيدن طرح‌هاي رفاهي قديمي به‌منظور تأمين اعتبار طرح درآمد پايه باشد. در اين حالت علاوه بر بودجه‌ي سازمان‌هاي رفاهي، مي‌توانيد با از ميان بردن اين سازمان‌هاي دولتي و سازوكار بروكراتيك آن‌ها، صرفه‌جويي بيشتري در هزينه‌هاي دولت داشته باشيد كه اين به خودي خود باعث افزايش بودجه‌ي دولت براي تأمين اعتبار طرح درآمد پايه مي‌گردد. راهكار ديگر افزايش ماليات ثروتمندان جامعه است، اين ماليات‌ها مي‌تواند ماليات بر سرمايه، بر كربن، بر مسكن و حتي در آينده ماليات بر ربات باشد.

اما درآمد پايه لاخبار تخصصيا هزينه نيست. مطالعاتي در ايالات متحده نشان مي‌دهد كه درآمد پايه‌ي ۱۰۰۰ دلاري در ماه مي‌تواند توليد داخلي اين كشور را طي هشت سال به‌ميزان ۱۲ درصد افزايش دهد. همچنين پرداخت درآمد پايه به نيروي سادهان توانايي چانه‌زني آن‌ها را افزايش مي‌دهد تا تقاضاي شرايط كار عادلانه‌تر و حقوق بالاتري كنند. تحقيقات نشان مي‌دهد، به ازاء هر يك دلار افزايش درآمد يك نيروي ساده، ۱/۲ دلار به اقتصاد ملي اضافه مي‌شود در حالي‌كه اضافه‌كردن يك دلار به افرادي با درآمد بالا در آمريكا تنها ۳۹ سنت به اقتصاد ملي اضافه مي‌كند. درنتيجه به‌انديشه متخصصين مي‌رسد درآمد پايه‌ي همگاني لاخبار تخصصيا به‌معناي هزينه نيست.

مرجع متخصصين ايران سوئيس

درآمد پايه‌ي همگاني و رفراندوم در سوييس

در سال ۲۰۰۸ ويديويي با عنوان «درآمد پايه‌ي همگاني، يك تكانه‌ي فرهنگي» در اينترنت همه‌گير شد. اين ويدئو كه توسط دو فعال حقوق اجتماعي ساخته شده بود، به معرفي و تبيين مفهوم درآمد پايه‌ي همگاني مي‌پرداخت. اين اتفاق باعث جرقه‌اي در ميان جوانان فعال در كشورهاي آلماني و فرانسوي زبان شد. در آوريل ۲۰۱۲ يك كمپين مردمي در سوييس شروع به كار كرد تا با شناساندن بيشتر اين مفهوم به مردم راه را براي اجرايي‌شدن درآمد پايه در سوييس باز كند. اين كمپين تا چهارم اكتبر باموفقيت توانست امضاي كافي (۱۲۶ هزار امضا) براي برگزاري همه‌پرسي جمع كند. بدين ترتيب در سال ۲۰۱۶، اولين همه‌پرسي تاريخ براي اجرا يا عدم اجراي برنامه‌ي درآمد پايه در سوييس انجام شد.

اين برنامه پيشنهاد مي‌داد كه ماهانه مبلغ ۲٫۵۰۰ فرانك به هر بزرگسال و مبلغ ۶۲۵ فرانك به هر كودك سوييسي اعطا شود. دولت تخمين زده بود كه هزينه‌ي اين برنامه مبلغ ۲۰۸ ميليارد فرانك خواهد بود كه بخش عمده‌ي آن با برچيدن نظام خدمات رفاهي كنوني تأمين مي‌شد اما مبلغ ۲۵ ميليون فرانك باقي‌مانده بايد از محل افزايش ماليات تأمين مي‌شد. اتحاديه‌ي نيروي سادهي سوييس از اين طرح حمايت كرد اما مجلس نمايندگان و دولت فدرال به‌شدت مخالفت كردند و از مردم خواستند به طرح راي منفي بدهند. درنهايت اين طرح با ۷۷ درصد راي منفي رد شد. عمده مخالفت‌ها با افزايش ماليات و ترس از افزايش مهاجرت به سوييس بود. تجربه‌ي سوييس نشان مي‌دهد علاوه‌بر آمادگي ذهني مردم، لازم است تمام جوانب اين طرح مطالعه شود تا به بهترين شكل و با كمترين هزينه پياده‌سازي شود.

نتيجه‌گيري

با تمام تفاسيري كه به آن‌ها اشاره شد، بازهم نمي‌توان باقطعيت گفت كه آيا طرح درآمد پايه‌ي همگاني مي‌تواند باعث كاهش يا از بين‌ بردن فقر باشد يا خير. براي جواب دادن به اين پرسش نيازمند تحقيقات، مطالعات و آزمايش‌ها متعدد ديگري در سطح كلان و در مدت طولاني هستيم تا تمام جوانب اين طرح را بسنجيم؛ اينكه آيا درآمد پايه باعث افزايش بهره‌وري و خلاقيت مي‌شود يا كاهش تمايل مردم به كار كردن؟ آيا باعث رونق اقتصاد مي‌شود يا باعث كاهش رشد اقتصادي؟

قطعا هيچ برنامه‌اي در دنيا آنقدر كامل نيست كه هيچ عيبي نداشته باشد. درآمد پايه‌ي همگاني نيز از اين قاعده مستثني نيست. اما بايد تلاش كرد اشكالات اين برنامه در بلندمدت به حداقل برسد كه جز با تحقيقات و مطالعه‌هاي متخصص كارشناسانه ميسر نخواهد بود.

همچنين نمي‌توان براي تمام كشورها يك نسخه‌ي واحد از طرح درآمد پايه‌ي همگاني ارائه داد. اين طرح‌ها مي‌تواند باتوجه به جغرافيا، فرهنگ، مذهب، ساختار اجتماعي-اقتصادي و سياسي هر كشور متفاوت باشد. وظيفه‌ي سياست‌گذاران و نخبگان هركشور است كه بهترين شيوه‌ي طرح درآمد پايه‌ي همگاني را براي كشور خود تجويز كنند.

تبليغات
جديد‌ترين مطالب روز

هم انديشي ها

تبليغات

با چشم باز خريد كنيد
اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران شما را براي انتخاب بهتر و خريد ارزان‌تر راهنمايي مي‌كند
ورود به بخش محصولات