اولين گونهاي كه انسان آن را به نابودي كشيد، كدام بود؟
زماني در اواخر دههي ۱۶۰۰ در جنگلهاي سرسبز موريس، آخرين دودو نفسهاي آخر خود را كشيد. اين گونه پس از قرنها جستوخيز بيدردسر زير گياهان گرمسيري، درنهايت به دست انسانهايي كه كمتر از ۱۰۰ سال پيش به اين جزيره رسيدند، از بين رفت. انسانها با ميل شديد خود به شكار، تخريب زيستگاه و انتشار گونههاي مهاجم، ميليونها سال تكامل را از بين بردند و اين پرنده را بهسرعت از صحنهي زمين محو كردند.
از آن زمان، دودو بهعنوان اولين نمونهي بازر انقراض ناشي از انسان در وجدان ما جاي گرفته است. ما براي كم كردن از بار گناه خود ويژگيهايي را براي دودو عنوان ميكنيم: اين موجود چاق، تنبل و كمهوش بود و به اين خاطر، انقراض او گريزناپذير بود.
نمونهاي از نقاشيهاي غار آلتاميراي اسپانيا كه بين ۱۸۵۰۰ تا ۱۴۰۰۰ سال پيش در دوران پارينهسنگي پسين بهوسيلهي ساكنان انساني باستاني كشيده شده است. قديميترين نقاشيها در اين غار حدود ۳۵۶۰۰ سال پيش كشيده شدهاند
جوليان هيوم، ديرينهشناس و همكار پژوهشي موزه تاريخ ملي بريتانيا فسيلهاي گونههاي منقرضشده را مورد مطالعه قرار ميدهد و بخشي از كار خود را به اصلاح شهرت ناخوشايند دودو اختصاص داده است. او با مدلسازي ديجيتال بقاياي اسكلت يك دودو، بازسازي ديجيتال سهبعدي تهيه كرده است كه تصوير كاملا متفاوتي از اين پرنده ترسيم ميكند و نشان ميدهد اين پرنده نسبت به آنچه در ذهن ما است، سريعتر، چابكتر و باهوشتر بوده است. هيوم ميگويد: «دودو موجود بزرگ و چاقي نبود كه اردكوار در اطراف در حال حركت باشد. اين پرنده بهشدت با محيط موريس سازگار بود.» درعوض، بهرهبرداري بيرحمانهي انسان علت اصلي مرگ نابهنگام دودو بود.
اما با وجود باور رايج، دودو اولين موجودي نبود كه انسان آن را به نابودي كشيد. درحقيقت، انسان هزاران سال پيش از آن، درحال از بين بردن جانوران روي زمين بود. بنابراين اگر دودو اولين گونهاي نبود كه ما آن را به انقراض كشانديم، اين عنوان دلسردكننده از آن كدام جانور است؟
مهاجرت انسانها
ما عادت كردهايم كه درمورد انقراض گونهها كه علت آن انسان بوده است، بهعنوان روند نسبتا جديدي در تاريخ خود فكر كنيم. بااينحال، پژوهشگران شواهد ديرينهشناسي متقاعدكنندهاي پيدا كردهاند كه اين ايده را رد ميكند. هيوم گفت: «اشكال واقعي از زماني شروع شد كه انسان شروع به مهاجرت كرد.»
درمورد نقطهي آغاز هنوز مباحثههايي وجود دارد؛ اما جديدترين برآوردها نشان ميدهند كه مهاجرتهايي كه منجر به پراكنش گستردهي جمعيت انسانها در سرتاسر جهان شد، با حركت انسانيان (نئاندرتالها و ديگر خويشاوندان انسان باستاني و انسان خردمند) به خارج از آفريقا و جنوب شرقي آسيا حدود ۱۲۵ هزار سال پيش آغاز شد.
اينجا است كه شواهد جالب ميشوند. ركوردهاي فسيلي حاكي از آن است كه همزمان با وقتي كه انسانها خانههاي اجدادي خود را ترك كردند و طي دهها هزار سال بعد به سكونت در اوراسيا، اقيانوسيه و آمريكاي شمالي و جنوبي پرداختند، افزايشي موازي در ميزان انقراض جانوران عظيمالجثه (بزرگزياگان) در سراسر آن قارهها رخ داد.
فليسا اسميت، استاد اكولوژي و زيستشناسي تكاملي در دانشگاه نيومكزيكو كه به مطالعهي نحوهي تغيير اندازه بدن جانوران در طول تاريخ ميپردازد، ميگويد: «همزمان با مهاجرت انسانها به خارج از آفريقا، شاهد الگوي بسيار منظمي از انقراض هستيد.»
همانطور كه اسميت و همكارانش در مقالهاي كه در سال ۲۰۱۸ در مجلهي Science منتشر شد، توضيح دادند، ركوردهاي فسيلي نشان ميدهد هر زمان كه اجداد ما روي سرزمين جديدي قدم ميگذاشتند، در بيشتر موارد گونههاي جانوران عظيمالجثه (خويشاوندان غولپيكر فيلها، خرسها، شاخدرازان و موجودات ديگر) طي چند صد تا يك هزار سال شروع به انقراض ميكردند. چنين مقياسهاي زماني انقراضي در هيچ زمان ديگري در چند ميليون سال گذشته اتفاق نيفتاده است (از زمانيكه دايناسورهاي غير پرنده حدود ۶۵ ميليون سال پيش توسط يك سيارك نابود شدند.)
يك تنبل زميني غولپيكر (Megatherium americanum) در موزهاي در آرژانتين. اين جانور در پايان آخرين عصر يخبندان منقرض شد
اگر امروزه برخي از اين گونههاي از دسترفته روي زمين پرسه ميزدند، همچون جانوران خيالي بهانديشه متخصصين ميرسيدند. براي مثال، بهگفتهي اسميت، جانور آرماديلومانندي بهنام شياردندان وجود داشت كه به اندارهي يك ون فولكس واگن بود. شياردندانها در پايان عصر يخبندان و درحدود ۱۲ هزار سال پيش از قارهي آمريكا محو شدند كه احتمالا با ورود انسانها به آن منطقه ارتباط داشته باشد.
تعداد خرسهاي غارنشين غولپيكر اوراسيا كه چند صد پوند سنگينتر از خرسهاي گريزلي امروزي بودهاند، حدود ۴۰ هزار سال پيش يعني تقريبا در همان زمانيكه انسان شروع به پراكنده شدن در زيستگاه آنها كرد، بهشدت كاهش يافت. آمريكاي جنوبي زماني سكونتگاه تنبلهاي زميني غولپيكر بود و انسانها محتملترين علت مرگ آنها در حدود ۱۱ هزار سال پيش هستند.
فسيلهاي شياردندانها در موزهاي در آرژانتين
چه چيزي موجب شد كه خصوصا جانوران بزرگ در برابر گسترش انسانها تا اين حد آسيبپذير باشند؟ اين جانوران احتمالا براي انسانهايي كه وارد منطقه ميشدند، تهديد به شمار ميرفتند يا بهعنوان غذا شكار ميشدند. علاوهبراين جانوراني كه هرگز قبلا با انسان مواجه نشده بودند، احتمالا درمورد اين تازهواردان عجيب كه به سرزمينهاي دستنخوردهي آنها ميآمدند، بياحتياط بودند كه اين امر ممكن است موجب افزايش آسيبپذيري آنها دربرابر حمله شده باشد.
برخلاف جانوران كوچكتر كه سريعتر توليد مثل ميكنند، جانوران عظيمالجثه با سرعت بسيار كمتري توليد مثل ميكنند و بنابراين در مقايسه با گونههاي ديگر جمعيتهاي كوچكتري دارند. هيوم توضيح ميدهد: «بنابراين اگر بخش بزرگي از يك جمعيت را از بين ببريد، آنها نميتوانند با سرعت كافي توليد مثل كنند تا جمعيتشان دوباره زياد شود.»
البته فقط شكار نبود كه جانوران بزرگ را تهديد ميكرد؛ بلكه گسترش آتشسوزيهاي ناشي از انسان كه موجب تخريب زيستگاههاي آنها ميشد و افزايش رقابت انسانها براي غذا در نابودي آنها دخيل بود. بهعنوان مثال تصور ميشود كه انسانها با شكار شديد برخي گياهخواران موجب انقراض خرس كوتاهچهره شدند كه يك گونهي غولپيكر آمريكاي جنوبي بود و وقتي ميايستاد، ارتفاعش به بيش از ۳ متر ميرسيد و حدود ۱۱ هزار سال پيش نابود شد.
تغييرات اقليمي همراه با تأثيرات انساني نظير شكار نيز تركيب مرگباري براي برخي از جانوران عظيمالجثه بوده است كه مشهورترين آنها ماموتها هستند كه حدود ۱۰۵۰۰ سال پيش منقرض شدند (بهجز ماموت كوتوله پشمالو كه تا حدود ۴ هزار سال پيش در جزيرهاي در شمال روسيه زندگي ميكرد.)
نمايشي از خرس چهره كوتاه كه در آخرين عصر يخبندان از قلمرو خود دربرابر ببر دندان خنجري دفاع ميكند
پاسخ؟
تمامي اين شواهد حاكي از آن است كه انسانها تقريبا از زمان پيدايش، بهطور سيستماتيك گونههاي اطراف خود را نابود ميكردند. هيوم ميگويد: «مهاجرت ما فاجعهاي در سراسر جهان به راه انداخت.» متأسفانه، ما نيز ميراث نياكان خود را ادامه داديم و هزاران گونهي ديگر را منقرض كرديم؛ از جمله اسبهاي آبي ماداگارسكار كه حدود هزار سال پيش از بين رفتند و پرندگان موآ در نيوزلند كه حدود ۶۰۰ سال پيش منقرض شدند و كبوترهاي وحشي آمريكا شمالي كه ۱۰۶ سال پيش نابود شدند. ما همچنين مسئول انقراضهايي هستيم كه امروزه در حال اتفاق افتادن است.
اما هنوز به اين پرسش پاسخ داده نشده است كه كدام گونه اول منقرض شد. و پاسخ اين است:
دادههاي مربوط به انقراضهاي ناشي از انسان در سراسر زمين تنها تا حدود ۱۲۵ هزار سال پيش قابل اطمينان است اما بدان معنا نيست كه ما قبل از آن در آفريقا گونهها را منقرض نميكرديم. درواقع، شواهد متقاعدكنندهاي وجود دارد كه نشان ميدهد انسانها قبل از مهاجرت، حيوانات اين منطقه را بهشدت شكار ميكردند.
پژوهشهاي اسميت نشان داده كه ميانگين اندازه بدن جانوران آفريقايي در ۱۲۵ هزار سال پيش فقط حدود نصف اندازه بدن گونههايي بوده است كه در آن زمان در قارههاي ديگر زمين وجود داشتند. اسميت ميگويد: «آفريقا يكي از بزرگترين قارهها است، بنابراين بايد داراي ميانگين اندازه بدن برابر با ميانگين اندازه بدن جانوران قارههاي آمريكا و اوراسيا بوده باشد كه تقريبا ۱۰۰ كيلوگرم بود. اين واقعيت كه چنين نبود، نشان ميدهد قبل از ۱۲۵ هزار سال پيش تأثير ناشي از انسانيان روي جانوران عظيمالجثهي آفريقا وجود داشته است.»
درواقع ازآنجاكه ساير تاريخ به ما ميگويد انسانها از انديشه متخصصين نابود كردن بزرگترين موجودات يك اكوسيستم تبحر دارند، تقريبا ميتوانيم با اطمينان بگوييم در آن زمان انسانيان در آفريقا مسئول انقراضهايي بودند كه در دوران قبل از مهاجرت انسان رخ داد. بااينحال راهي وجود ندارد كه مشخص كنيم اولين گونهاي كه از بين رفته، كدام گونه بوده است اگرچه اسميت حدس ميزند كه گونهاي از خانوادهي فيلها بوده باشد.
سرنخهايي براي آينده
ممكن است پاسخ روشني به سؤال مطرحشده نداشته باشيم؛ اما شايد سؤال مهمتر آن باشد كه بپرسيم انقراضهاي ناشي از انسان چه چيزي درمورد حفاظت به ما ميآموزد. انقراضهاي گذشته نشان داده است كه نابودي جانوران خصوصا جانوران عظيمالجثه، عواقب اكولوژيكي شديدي بههمراه دارد. در نبود اثرات آنها، پوشش گياهي و تنوع گونهها تغيير پيدا ميكند. اسميت حتي پژوهشي منتشر كرده است كه نشان ميدهد كاهش جهاني اين جانوران در هزارهي گذشته منجر به كاهش مقدار متان شده است كه احتمالا پيامدهايي براي اقليم جهاني داشته است.
علاوهبراين وقتي جانوران از بين ميروند، كل گونههاي وابسته به آنها نيز تضعيف ميشوند. دودوي نمادين يكي از اين موارد است؛ احتمالا وقتي اين پرندهها مردند، سوسك سرگينغلتان موريس نيز كه براي بقاي خود متكيبر مدفوع دودوها بود، از بين رفت.
اسميت توضيح داد كه درك انقراضهايي كه در گذشته به خاطر انسان رخ داده است، به ما كمك ميكند عواقب زيستمحيطي آنها را متوجه شويم و در اين مورد دانش كسب كنيم كه چگونه ميتوانيم با حفظ گونههاي باقيمانده، آن پيامدها را محدود كنيم.
حتي انقراض دودو سرنخهايي فراهم ميآورد كه امروز به ما در محافظت در اكوسيستمها كمك ميكند. هيوم درحال كار روي پروژهاي براي فهرستبندي هاگها و گردههاي موجود در رسوبات اطراف فسيلهاي دودو است تا تصوير دقيقي از جنگلهاي آن زمان به دست آورد. اين به متخصص كارشناسان محيط زيست كمك ميكند بتوانند پوشش گياهي آن منطقه را به حالت طبيعي بازگردانند. هيوم ميگويد: «ما در حال بازسازي دقيق گونههاي گياهي و درختاني هستيم كه در محيط زندگي دودوها قبل از ورود انسان وجود داشت.»
وقتي دودو را منقرض كرديم، تكهاي از بهشت از بين رفت؛ بماند كه هزاران گونهي ديگر را پيش از آن نابود كرده بوديم. اما شايد بتوان با انديشه و تمايل به آموختن از اشتباهات خود بخشي از آن را احيا كرد.
هم انديشي ها