درصورت انقراض نسل بشر، آيا اثري از انسان براي آيندگان به‌جا خواهد ماند؟

پنج‌شنبه ۲ آبان ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۰
مطالعه 16 دقيقه
مرجع متخصصين ايران
باگذشت ميليون‌ها سال از دوره‌هاي كرتاسه يا ژوراسيك، آثار زيادي از آن دوران باقي مانده است. آيا ميليون‌ها سال آينده نيز ردي از بشر بر زمين باقي خواهد ماند؟
تبليغات

عمر تمدن انسان به كمتر از ده هزار سال مي‌رسد با توجه به اين مسئله و تاريخ چندميلياردساله‌ي زمين، آيا انسان مي‌تواند مدعي زندگي در عصري شود كه به دست خود ساخته است؟

به اعتقاد برخي، انسان امروزي در عصري جديد به نام آنتروپوسن زندگي مي‌كند كه به دست خود ساخته است. درحالي‌كه عمر برخي دوره‌هاي زمين‌شناسي به بيش از ۴۰ ميليون سال مي‌رسد، عمر عصر جديد تنها به ۴۰۰ سال مي‌رسد و آغاز آن به انتشار كربن‌دي اكسيد در جو به مقدار چند بخش در ميليون بازمي‌گردد. يا شايد طبق توافق بخشي از دانشمندان در سال جاري، آغاز عصر جديد را مي‌توان برابر با ۷۵ سال پيش يعني زمان انتشار راديوايزوتوپ‌ها به واسطه‌ي سلاح‌هاي اتمي در انديشه متخصصين گرفت.

علم زمين‌شناسي با سنگ‌هايي سروكار دارد كه طي ده‌هاي ميليون سال روي يكديگر انباشته شده‌اند و از دل آن‌ها سلسله كوه‌هايي متولد شده‌اند كه در بازه‌هاي زماني مختلف دستخوش تغييراتي شده‌اند، قدمت سنگ‌ها در چنين كوهستان‌هايي براساس نوارهاي خطاي ۵۰ هزارساله تعيين مي‌شود (تصاويري تك فريمي از دوران كهن) كه تقريبا ده برابر طولاني‌تر از كل تاريخ انسان روي زمين است. بر همين اساس دوران آنتروپوسن ممكن است حتي از يك نوار خطاي روي سنگ‌ها هم كوتاه‌تر باشد.

بنابراين هدف از تعريف عصر جديد زمين‌شناسي چيست؟ آيا انسان سزاوار تعريف يك عصر مخصوص به خود است؟ قطعا انسان سالانه، سنگ‌هاي زيادي را به اطراف جابه‌جا مي‌كند و شكل و ظاهر سياره‌ي زمين را تغيير مي‌دهد. انسان امروزي، ويژگي‌هاي شيميايي اقيانوس‌ها و جو را به‌شدت مختل كرده است. بسياري از فعاليت‌ها و تغييرات انسان را مي‌توان به فصل‌هاي ترسناكي در تاريخچه‌ي كهن زمين تشبيه كرد.

مقدار كربن‌دي‌اكسيدي كه انسان به‌صورت سالانه وارد جو مي‌كند، صد برابر كربن دي‌اكسيد حاصل از فوران‌هاي آتشفشاني است و در حال حاضر، انسان عامل بزرگ‌ترين اختلال در چرخه‌ي نيتروژني زمين در كل تاريخ ۲.۵ ميليارد ساله‌ي حيات است. با وجود تمام دخالت‌ها بعيد است بتوان دوران خاصي را به انسان نسبت داد. بسياري از آثار ساخت دست انسان، قرن‌ها دوام مي‌آورند؛ اما اگر گذر زمان ۱۰۰ ميليون سال منجر به مسطح شدن كوه‌هاي هيماليا شود، سرنوشت سان‌فرانسيسكو يا نيويورك چه خواهد شد؟

مرجع متخصصين ايران نيويورك

آنتروپوسن براي افرادي كه روي رازهاي موجود در بازه‌‌اي بي‌نهايت كوچك سرمايه‌گذاري كرده‌اند مانند كاتالوگ مفيدي پر از داده‌هاي كوچك و بزرگ عمل مي‌كند. از طرفي مي‌تواند بر ميراث بشر روي سياره‌اي تأكيد كند كه با وجود اختراعات منحصربه‌فرد انسان به‌سرعت در حال نابود يا حتي محو شدن است.

انسان آثار مختلفي از خود به‌جاي مي‌گذارد بخشي از اين آثار در بخش‌هاي دورافتاده‌اي از قاره‌ها و نقاطي كه رسوب‌ها به‌سرعت انباشته مي‌شوند، از فرسايش در امان مي‌مانند اما درنهايت بعيد است كه آثار بجاي مانده از انسان پس از گذشت ده‌ها يا صدها ميليون سال، در هر زمان يا هر مكان مشخصي، دسترس‌پذير باشند.

شايد روزي نشانه‌اي از انسان در سنگ‌ها پيدا شود اما اين اتفاق فقط در صورتي رخ مي‌دهد كه چينه‌شناسان تيز‌بين به وجود اين نشانه‌ها پي ببرند؛ چينه‌شناساني كه خدا مي‌داند از كجا آمده‌اند و از طرفي خود آن‌ها هم با حضور روي زمين تغييراتي را در آن به وجود مي‌آورند؛ اما بعيد است به خاطر تلاش خود پاداشي بگيرند.

پژوهشگران آينده در انتهاي سفر خود، پس از دسته‌بندي كل سنگ‌بسترهاي سياره‌ي زمين ممكن است به لايه‌اي نازك برسند كه بين لايه‌هاي ديگر در يك دره‌ي دورافتاده‌ي بياباني مخفي شده است. درصورتي‌كه پژوهشگران موفق به يافتن نشانه‌اي از انسان‌هاي گذشته شوند كه بر لايه‌ي عجيب عصر انسان دلالت داشته باشد (لايه‌اي كه در ميان صخره‌ها و سنگ‌هاي آهكي عظيم قرار گرفته است) مي‌توان لايه‌ي ياد شده را مدركي براي گونه‌ي شگفت‌انگيز‌ آنتروپوسن در انديشه متخصصين گرفت. از طرفي درصورتي‌كه انسان نتواند با سرعت بالايي بيش از روند كنوني، براي بقاي خود در كره‌ي زمين تلاش كند، تمدن انسان با سرعت بالايي توسط زمان عميق بلعيده خواهد شد. (زمان عميق مفهومي است كه توسط زمين‌شناسان از اوايل قرن نوزدهم رواج يافت براساس زمان عميق برخلاف تصور خلقت‌گراها كه عمر زمين را چند هزار سال مي‌دانند، سن زمين به ميليون‌ها يا حتي ميلياردها سال مي‌رسد).

دوران زمين‌شناسي فراتر از درك و تصور انسان است. اگر كل تاريخچه‌ي زمين به يك ماراتن ۴۲ كيلومتري تشبيه شود، يك يا دو متر اول آن برابر با عصر يخبندان خواهد بود كه ۱۵۰ هزار سال قبل از تاريخ كل تمدن بشر رخ داده است. به‌بيان‌ديگر، براساس تخمين‌هاي زمين‌شناسي كل تاريخ بشر دوراني ۵۰۰۰ ساله است كه براساس تشبيه‌ياد شده، فقط با برداشتن يك گام به پايان مي‌رسد و به‌اين‌ترتيب عصر يخبندان ديگر پليستوسين آغاز مي‌شود (دوره‌ي گرماي موقتي پليستوسين، هولوسن ناميده مي‌شود كه سرچشمه‌ي اصلي آن برخلاف دوره‌هاي گذشته‌ي بين يخبنداني، زمين‌شناسي آنتروپوسني يا زمين‌شناسي وابسته به انسان است).

مرجع متخصصين ايران برخورد سياركي

حالا اگر ماراتن را كمي جلو بزنيد، پس از يك گام بلند به احياي اقيانوس‌ها و جو از محيط شيميايي و خشن زمين مي‌رسد در چنين شرايطي هيچ‌گونه سابقه‌اي از تمدن انساني وجود ندارد. با يك گام ديگر به عصر يخبندان ديگري به سبك پليستوسين مي‌رسيد كه در آن عمق درياها بيش از ۱۰۰ متر كاهش پيدا كرده است؛ در اين دوره، آب ازدست‌رفته به شكل صفحات يخي درآمده است كه روي قاره‌ها را پوشانده است و باعث به وجود آمدن يخرفت‌هايي شده است كه همه چيز را از سر راه خود برمي‌دارند و بر سر راه خود يخچال‌هاي طبيعي را به وجود مي‌آورند (يخرفت به توده‌اي انباشته از خزه و سنگ گفته مي‌شود كه در مناطق يخچالي زمين به وجود مي‌آيد) اين داستانِ خشكي‌هايي است كه درزماني فراموش‌شده نيويورك يا ايلينويز ناميده مي‌شدند.

آينده هميشه قبل از انسان شكل مي‌گيرد. پس از طي مسافت تقريبا ۲.۵ كيلومتر در تاريخ، قاره‌ها براساس يكي از چرخه‌اي تكرار ابرقاره‌اي مجددا به يكديگر مي‌پيوندند، سواحل و دره‌هاي كوهستاني ميزبان موجوداتي غيرقابل‌تصور خواهند بود. در اين دوره، نه‌تنها انسان بخشي از اين چشم‌انداز نيست بلكه هيچ سابقه‌ي زمين‌شناسي هم از آن باقي نخواهد ماند. در چنين آينده‌اي تمام آثار انسان نابود يا براي هميشه ناپديد شده‌اند.

براي درك اين موضوع بايد ميراث زمين‌شناختي انسان را با ميراث دايناسورها مقايسه كرد كه تقريبا ۱۸۰ ميليون سال بر زمين حكمراني كردند. دوره‌ي حكمراني دايناسورها بر زمين ۳۶ هزار برابر تاريخچه‌ي ثبت شده‌ي انسان است؛ اما هرگز نمي‌توان صرفا براساس سوابق سنگي بخش شرقي آمريكاي شمالي تاريخچه‌ي اين خزندگان غول‌آسا را به‌صورت كامل مطالعه كرد. در اين منطقه، به‌ندرت مي‌توان آثاري از دايناسورها را پيدا كرد.

البته عدم وجود شواهد به اين معني نيست كه دايناسوري در اين مناطق نمي‌زيسته است بلكه ميليون‌ها نوع از دايناسورهاي ناشناخته در دسته‌هاي بزرگ يا گروه‌هاي كوچك به زندگي و شكار پرداخته‌اند، مهاجرت كرده‌اند، سالخورده شده و مرده‌اند و به‌مرورزمان به تكامل رسيده‌اند؛ اما تعداد مناطق حفاظت‌شده (مناطقي كه براثر فرسايش از بين نرفته‌اند يا به سطح زمين دسترسي نداشته‌اند) در كل هزاران كيلومترمربع حكومت دايناسورها بسيار اندك هستند.

در طي اين دوره ميلياردها دايناسور مرده‌اند و جسد آن‌ها داخل زمين دفن شده است و تريليون‌ها ردپاي دايناسور داخل زمين فشرده شده‌اند اما امروزه بقاياي آن‌ها به‌سختي قابل رديابي است. آثار مرموز به‌جاي‌مانده از ردپاهاي كنار درياچه، گونه‌هاي دوره‌ي ترياسه را نشان مي‌دهند. تعداد كمي استخوان و ردپا هم به شكل مجزه‌آسايي در نيوانگلند و نوا اسكوتيا به‌جاي مانده‌اند كه تمام آن‌ها به دوره‌ي ۲۷ ميليون ساله‌ي ژوراسيك پيشين بازمي‌گردد. از طرفي هيچ ردي از دايناسورهاي دوره‌ي ۱۸ ميليون ساله‌ي ژوراسيك پسين به‌جاي نمانده است.

مرجع متخصصين ايران دايناسور

مجموعه استخوان‌ها در يك‌لايه از مريلند نشان‌دهنده‌ي كل دوره‌ي ۴۵ ميليون ساله‌ي كرتاسه‌ي پيشين است؛ شواهد براي كرتاسه‌ي پسين محدود به استخوان‌هاي هادروساروس در نيوجرسي و قطعاتي از تيرانازاروس در آلاباما مي‌شود اما بيشترين بخش شواهد شامل قطعات استخوان و دنداني هستند كه ۳۴ ميليون سال باقي‌مانده‌ي حكمراني دايناسورها تا زمان نابودي آن‌ها را تشكيل مي‌دهند؛ بنابراين اميد به مطالعه و يافتن شواهد مربوط به دوره‌هاي ۱۰، ۱۰۰ يا ۱۰۰۰ ساله‌اي كه در طيف گسترده‌اي از زمان مخفي شده‌اند بسيار اندك است.

اين حقيقت شگفت‌انگيز را مي‌توان اين‌گونه توصيف كرد: تعداد كمي از سنگ‌ها از شرايط سخت جان سالم به دربرده‌اند؛ و از ميان سنگ‌هاي باقي‌مانده كه در معرض آب‌وهوا قرار داشته‌اند شرايط مناسب براي حفظ فسيل بسيار نادر بوده است. هر فسيل خود يك معجزه است كه به‌صورت تصادفي درست مانند صفحات به‌جاي مانده از يك جزوه رايگانخانه، در طي ۲۰۰ ميليون سال نمونه‌برداري شده است.

حتي اگر فرض كنيم، دايناسورها در ۷۰۰۰ سال آخر حكمراني خود به موجوداتي فراهوشمند تبديل شدند، شروع به ساخت تمدن و استخراج از سيارك‌ها مي‌كردند و قرن‌ها قبل از برخورد شهاب‌سنگ عظيم اين كارها را انجام مي‌دادند بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت شهاب‌سنگ ۹.۶ كيلومتري را به شكل احمقانه‌اي به سمت زمين هدايت كرده‌اند اما چنين احتمالي تقريبا غيرممكن است. براساس اطلاعات موجود سياركي به زمين برخورد كرده است و فسيل‌هاي مربوط به ميليون‌ها سال پس از آن بسيار متفاوت با فسيل‌هاي پيش از برخورد هستند.

آثار به‌جاي مانده از انسان پس از ۱۰۰ ميليون سال معنادار نخواهند بود

بنابراين براساس سوابق فسيلي از ۱۸۰ ميليون سال حكمراني دايناسورها چه نتيجه‌اي مي‌توان گرفت؟ در مقابل دستاورد چند دهه تمدن صنعتي انسان چيست؟ اين سؤال اصلي آنتروپوسن است، دوره‌اي كه بنا به فرضيه‌ها ده‌ها ميليون سال پيش آغاز نشده است بلكه به دوران رياست جمهوري ترومن (سي‌وسومين رئيس‌جمهور ايالات‌متحده از ۱۹۴۵ تا ۱۸۵۳) بازمي‌گردد. صرف‌انديشه متخصصين از اينكه پژوهشگرهاي آينده چه افرادي هستند و آيا نسبت به تعريف قرن‌ها و سده‌هاي گذشته حسن نيت دارند، بايد در انديشه متخصصين گرفت كه آيا آثار باقي‌مانده از انسان امروزي روي سنگ‌ها براي انسانِ ۱۰۰ ميليون‌ سال آينده قابل‌كشف و معنادار خواهد بود؟

نكته‌ي مهم ديرينه‌شناسي اين است كه اغلب سنگ‌هاي حاوي فسيل، سنگ‌هاي دريايي بستر درياها هستند. درنتيجه، شفافيت تاريخ حيات در اقيانوس‌ها بيشتر از تاريخ حيات روي زمين است. دليل اين مسئله هم اين است كه رسوب‌ها در دريا انباشته مي‌شوند اما همه چيز روي زمين براثر فرسايش و آب‌وهوا متلاشي مي‌شود و به‌صورت دانه‌هاي شن وارد دريا مي‌شوند يا در آب آن حل مي‌شوند. اگر كوه‌ها روي زمين به وجود نمي‌آمدند، سطح زمين به سطحي صاف و مسطح تبديل مي‌شد.

مرجع متخصصين ايران گرمايش زمين

بعضي شهرها مانند نيواورلئان، داكا و پكن در حوزه‌هاي رسوبي قرار دارند و در نگاه اول كانديدهاي خوبي براي حفظ فسيل‌ها هستند اما مطالعه دايناسورها نشان مي‌دهد تقريبا احتمال رسوب‌هاي شهري آن هم در بازه‌ي زماني چند سده بسيار كم يا حتي هيچ است زيرا رسوب‌ها بايد به‌اندازه‌ي كافي خوش‌شانس باشند كه مدفون شوند و براثر رانش زمين يا نشست تا نزديكي گوشته يا بر برخوردهاي قاره‌اي و تشكيل كوهستان‌ها نابود نشوند و پس از گذراندن تمام اين خطرات در آينده‌اي نامعلوم و در زمان و مكان مناسب به طرز معجزه‌آسايي به سطح بيايند (تا اندازه‌اي كه بر اثر فرسايش نابود نشوند). در گرند كنيون و در بيشترين بخش‌هاي جنوب غرب ايالات‌متحده (و حتي كل دنيا) شكافي يك‌ميلياردساله بين تشكيل سنگ‌ها وجود دارد. چنين تاريخ شگفت‌انگيزي هرگز احيا نخواهد شد.

حتي بدتر از آن، مدتي طولاني پس از تب گلخانه‌اي كه به دست‌هاي انسان به وجود آمده است، ممكن است زمين طي نيم ميليون سال، وارد عصر يخبندان شود. بر اثر گرمايش زمين در هزاره‌ي سوم، سطح درياها بالا مي‌رود و مناطق ساحلي زير رسوب‌ها مخفي مي‌شوند (يكي از مزاياي تشكيل فسيل) اما با شروع عصر يخبندان سطح درياها مجددا به صدها متر كمتر از وضعيت كنوني كاهش مي‌يابد و لايه‌هاي قاره‌اي همراه‌با شهرهاي دفن‌شده و مقدار قابل‌توجهي از ضايعات در معرض بادهاي سرد فرسايشي قرار مي‌گيرند (يكي از مضرات تشكيل فسيل) و به اين صورت تقريبا تمام آثار به‌جاي مانده از انسان‌ها نابود مي‌شوند. از طرفي بخش خشكي قاره‌ها هم توسط صفحات يخي دچار فرسايش خواهد شد.

اما انسان چه آثاري بر بستر درياها به‌جاي خواهد گذاشت؟ جايي كه بيشترين سنگ‌هاي رسوبي تشكيل مي‌شوند، بيشترين فسيل‌ها قرار دارند و شانس انسان براي ثبت عصر چند ده‌ساله‌ي خود در سنگ‌ها افزايش پيدا خواهد كرد بسياري از رسوب‌هاي دريايي موجود در سوابق فسيلي در طي دوره‌هاي بي‌شماري انباشته شده‌اند و حتي از برف‌هاي پلانكتوني تشكيل‌شده‌اند كه سرعت انباشتگي آن‌ها به يك سانتي‌متر در هزار سال مي‌رسد. براساس چنين معيار كندي (و بلوغ فعلي انسان به‌عنوان يك ‌گونه) تشكيل لايه‌اي چندسانتي‌متري براي تمدن انسان به انديشه متخصصين هدف خوشبينانه‌اي مي‌رسد.

يك لايه‌ي چند سانتي‌متري بر عصري تأثيرگذاري دلالت‌ دارد اما صرف‌انديشه متخصصين از اين موضوع، لايه‌اي جذاب خواهد بود. فكر كردن به بقاياي تست سلاح اتمي هم وسوسه‌انگيز است. پروژه‌ي منهتن اختراعي بود كه دنيا را تغيير داد و گردوغبار اتمي آن به‌عنوان شاخصي زمين‌شناسي براي دوران آنتروپوسن در انديشه متخصصين گرفته شده است؛ اما حتي عمر بادوام‌ترين راديوايزوتوپ‌هاي راديواكتيو مثل يدين ۱۲۹ كمتر از ۱۶ ميليون سال است. براي مثال اگر در دوره‌ي ترياسه و در جنگ ميان ساروپادهاي پيشرفته (دايناسورهاي گياهخوار) هولوكاستي هسته‌اي رخ داده باشد امروز اثري از آن باقي نمانده است يا دست كم انسان از وجود آن بي‌خبر است.

مرجع متخصصين ايران تغييرات اقليمي

اما چه اطلاعات ديگري را مي‌توان از سنگ‌هاي اعماق دريا و لايه‌هاي آنتروپوسني به دست آورد؟ با قرار دادن سنگ‌ها در يك طيف‌سنج و رمزنگاري عناصر آن مي‌توان به داستان كل سياره در اين بازه‌ي عجيب يعني بي‌نظمي عظيمي سيستم زمين توسط انسان پي برد. ايزوتوپ‌هاي كربني موجود در اين سنگ نشان‌دهنده‌ي ورود صدها گيگاتن كربن سبك به داخل جو در دوران حكومت انسان هستند به‌طوري‌كه با فجايع كربني گذشته در تاريخچه‌ي زمين قابل‌مقايسه نيست. از طرفي ايزوتوپ‌هاي اكسيژن نشان‌دهنده‌ي گرمايش سريع جهاني هستند كه بر اثر فاجعه‌ي كربني رخ داده است.

ايزوتوپ‌هاي سولفور، نيتروژن، تاليم و اورانيوم موجود در اين سنگ‌ها در گوش شما زمزمه مي‌كنند كه اقيانوس سراسري بيشترين اكسيژن خود را در بازه‌اي كوتاه اما اسرارآميز از دست داده است. ايزوتوپ‌هاي استرونتيوم به شما مي‌‌گويند فرسايش سنگ‌ها به شكل چشمگيري جهان را در طول چندين هزار سال تغيير داده‌اند، طوفان‌هاي سهمگيني به سنگ‌ها حمله كرده‌اند و قاره‌ها را در دوره‌اي كوتاه موسوم به تب CO2 از يكديگر جدا كرده‌اند.

ردپاهاي ايزوتوپي را شايد بتوان بادوام‌ترين نشانه‌هاي بشر دانست كه داستان قرن‌ها زندگي عجيب انسان را تنها در چند سانتي‌متر از سنگ‌هاي اقيانوسي روايت مي‌كنند. اين ردپاها با افرادي سخن مي‌گويند كه خوب مي‌شوند و نشان مي‌دهند كه چگونه تشكيل سنگ‌هاي ضخيم را مختل كرده‌اند. انسان‌هاي آينده مي‌توانند پلاستيك، فراگيرترين آلاينده‌ي اقيانوسي را با تجزيه‌وتحليل نمونه‌هاي كوچك رسوب‌ها كشف كنند كه طبق يك انديشه متخصصينيه ممكن است مانند بسياري از شاخص‌هاي زيستي به شكل هيدروكربن‌هاي سنگين ظاهر شوند. نقاط اوج روي كروماتوگراف (كروماتوگرافي، به تكنيكي براي جداسازي تركيب از طريق وارد كردن آن به داخل محلول يا معلق‌سازي آن از طريق واسطه‌اي گفته مي‌شود كه اجزاي تركيب با سرعت‌هاي مختلفي در آن حركت مي‌كنند) مي‌توانند نشان‌دهنده‌ي مدرنيته باشند. اگر پژوهشگرهاي آينده در مطالعه اين لايه‌ي عجيب خوش‌شانس باشند، مي‌توانند در ميان كيلومترها ديواره‌‌هاي دره‌اي بياباني به قطعه‌اي غيرقابل تشخيص از تجهيزات ماهيگيري برسند كه در ميان خط سياهي از صخره‌ها مخفي شده است.

حتي آثار راديواكتيو هم پس از ۱۶ ميليون سال از بين مي‌روند

ماندگارترين ميراث زمين‌شناسي انسان، انقراض‌هايي است كه از خود به‌جاي مي‌گذارد. اولين موج انقراض‌هاي انسان‌محور و بزرگ‌ترين جهش در مگافائون‌هاي روي زمين از زمان انقراض دايناسورها، ده‌ها هزار سال پيش و با گسترش و توزيع انسان در قاره‌ها و جزاير جديد آغاز شد و منجر به محو شدن جانداراني مثل ماموت‌ها، ماستودون‌ها (از رسته‌ي فيل‌سانان)، ومبات‌ها، مگاتريوم‌هاي (غول‌هاي تنبل زميني)، آرماديلو‌هاي غول‌پيكر، كرگدن‌هاي پشم‌دار، سگ‌هاي آبي غول‌آسا و بسياري از گونه‌هاي ديگر شد. اولين رويداد انقراضِ انسان‌محور را مي‌توان آغازي منطقي براي آنتروپوسن در انديشه متخصصين گرفت كه قبلا هم پيشنهاد شده است. بااين‌حال، پس از صد ميليون سال شايد نتوان دوره‌هاي چندهزارساله يا حتي ده‌‌ها هزار سال را در سنگ‌ها تشخيص داد.

 بنابراين زمين‌شناس‌هاي آينده‌ي دور نمي‌توانند انقراض‌هاي ماقبل تاريخي را كه انسان‌ها رقم زدند از خسارت‌هاي انسان مدرن بر زمين تفكيك كنند. درنتيجه آن‌ها تصور مي‌كنند كارهايي مثل قطع آشكار درختان جنگل‌هاي باراني براي جاده‌سازي و كشت روغن پالم، از بين رفتن بستر درياها در مقياس قاره‌اي، تغييرات سريع در وضعيت شيميايي جو و اقيانوس‌ها و اشكالات ديگر هم‌زمان با دوران انقراض ماموت‌هاي پشم‌دار است. براي زمين‌شناس‌هاي آينده، تشخيص اين مسئله كه آنتروپوسن از ده دقيقه پيش يا ده هزار سال پيش شروع شده است درست مانند اين است كه در پنجاهمين سالگرد ازدواج خود بخواهيد لحظه‌ي ازدواج را براساس نانوثانيه محاسبه كنيد.

مرجع متخصصين ايران اينده

حتي اگر انسان ميليون‌ها يا ده‌ها ميليون سال روي زمين دوام بياورد، وارد گذار خواهد شد. در زمين‌شناسي كلمه‌اي بهتر از «دوران» براي توصيف تاريخ زمين وجود دارد: رويداد. درواقع، در تاريخ زمين تعداد زيادي قسمت‌هاي عجيب، درهم گسيخته و سريع وجود دارد: دوره‌هايي مثل نوسان‌هاي حيات‌وحش، افزايش چشمگير سطح درياها، فجايع شيميايي اقيانوس سراسري و فجايع گوناگوني زيستي. تمام اين رويدادها خطوط عجيبي را در سنگ‌ها تشكيل مي‌دهند اما نمي‌توان نام «دوران» را به آن‌ها داد. برخي از اين خطوط منجر به انقراض‌هاي انبوه شده‌اند اما بسياري از آن‌ها هيچ اسمي ندارند. صرف‌انديشه متخصصين از اينكه اين بازه‌ها ده سال، هزار سال يا حتي صدها هزار سال باشند همه در گروه رويداد قرار مي‌گيرند. اگر ماراتن تاريخچه‌ي زمين به يك جاده تشبيه شود، دوران‌هاي آن مانند خانه‌هايي هستند كه در كنار جاده قرار دارند درحالي‌كه رويدادها مانند سنگ‌ريزه‌هايي فاني هستند كه زير پا له مي‌شوند.

شصت‌وپنج ميليون سال پيش، ۵۰۰۰ گيگاتن كربن (برابر با سوخت كل منابع سوخت فسيلي سراسر دنيا) در بازه‌اي ۵۰۰۰ ساله وارد اقيانوس‌ها و جو شد و دماي زمين به‌اندازه‌ي ۵ تا ۸ درجه‌ي سانتي‌گراد افزايش يافت. گرمايش زمين منجر به سيل‌ها و طوفان‌هاي مهيب شد و صخره‌هاي مرجاني سراسر دنيا را از بين برد. بيش از ۱۵۰ هزار سال طول كشيد كه زمين مجددا سرد شود؛ اما گرماي حداكثري دوران پالئوسن، ايوسين را مي‌توان به‌عنوان يك رويداد در انديشه متخصصين گرفت.

سي‌وهشت ميليون سال قبل از اين رويداد، كربن‌دي‌اكسيد دفن شده در پساب‌هاي كرتاسه‌ي پسين به ۲۴۰۰ بخش در ميليون رسيد و دماي زمين به‌اندازه‌ي ۸ درجه‌ي سانتي‌گراد افزايش يافت، اقيانوس‌ها نيمي از اكسيژن خود را از دست دادند (در دوره‌ي فعلي، اقيانوس‌ها دو درصد اكسيژن خود را از دست داده‌اند كه هنوز هم نگران كننده است) و دماي آب‌ درياها در اكثر نقاط به ۳۶ درجه‌ي سانتي‌گراد رسيد. انقراضي در درياها آغاز شد و بيش از نيم ميليون سال طول كشيد به اين دوره رويداد دوم بحران اكسيژني گفته مي‌شود.

فاجعه‌ي مشابهي ۲۸ ميليون سال قبل از اين رويداد در اوايل كرتاسه و درست ۶۰ ميليون سال پيش‌تر در ژوراسيك و مجددا ۲۰۱ ميليون سال قبل رخ داد و در نيمه‌هاي ترياسه يعني در بازه‌هاي ۲۳۴ ميليون، ۲۵۰ ميليون، ۲۵۲ ميليون و ۲۶۲ ميليون سال قبل هم رخ داده است. اولين انقراض انبوه، درست در ۴۴۵ ميليون سال پيش و در يك بازه‌ي يك‌ميليون‌ساله اتفاق افتاد. دومين انقراض انبوه، ۷۰ ميليون سال بعد از اولين انقراض و در يك دوره‌ي ۶۰۰ هزارساله رخ داد (۴۰۰ هزار سال طولاني‌تر از تاريخ تكامل انسان خردمند). تمام اين رويدادها طغيان‌هاي انقلابي هستند كه صدها هزار سال دوام آوردند، مسير حيات را تغيير دادند و فقط خطوط سياه عجيبي را در سنگ‌ها به‌جاي گذاشتند كه در پشته‌هاي غول‌آسايي از سنگ‌ها انباشته‌شده‌اند و خود زيرمجموعه‌ي دوران‌هاي وسيع‌تري شدند؛ اما هيچ‌كدام از آن‌ها به‌خودي‌خود دوران به شمار نمي‌روند. همه رويداد هستند و بازه‌هاي ده‌هزار سال و حتي صدهزارساله، بازه‌هاي كوتاهي در كل تاريخ به شمار مي‌روند.

آنتروپوسن از خودبرتربيني انسان نسبت به ساير موجودات سرچشمه مي‌گيرد

اين تصور كه انسان در دوره‌اي جديد قرار دارد، ايده‌اي خوش‌بينانه است زيرا براساس اين فرضيه انسان چراكه براساس آن انسان تا آينده به‌عنوان تمدني پيشرفته و صنعتي در مقياسي زمين‌شناختي به حيات خود ادامه خواهد داد. به عقيده‌ي ديويد گرينسپون، اخترزيست‌شناس، انسان در آغاز دوران ساپيوزوئيك قرار دارد. اين دوره آينده‌اي خلاق و قابل توسعه را دربر مي‌گيرد كه در آن فناوري انسان به‌موازات نوآوري‌هاي بيولوژيكي انفجار كامبرين، آينده‌اي بادوام و نو را رقم خواهد زد. در چنين آينده‌اي انسان ديگر در معرض انقراض انبوه قرار نمي‌گيرد بلكه سرنوشت او با نابودي كامل مكاشفه‌هاي گذشته رقم خواهد خورد.

انسان حداقل تا زماني‌كه شايسته‌ي اختصاص عصري به نام آنتروپوسن به خود باشد، بايد با احتياط و از روي تواضع به آن اشاره كند. حتي مي‌تواند اين دوره را دوره‌ي حداكثر گرمايي پليستوسين مياني بنامد. از طرفي بااينكه ماموت‌ها از بين رفته‌اند اما عصر يخبندان بعدي به دليل تب گلخانه‌اي چند ده هزار سال به تأخير افتاده است؛ بنابراين شايد بتوان گفت انسان در عصر «برون‌رفت ايزوتوپ كربني پليستوسين» زندگي مي‌كند و از اين انديشه متخصصين مانند بحران‌هاي سراسري اسرارآميزي است كه از آغاز حيات جانوري پالئوزوئيك روي زمين جريان يافته‌اند. يا شايد انسان در آغاز «رويداد كمبود اكسيژني كواترنري» باشد يا حتي در صورت ادامه‌ي روند فعلي ممكن است در دوران «انقراض انبوه پايان پليستوسين» باشد؛ اما هرچه باشد در دوران آنتروپوسن نيست؛ زيرا نمي‌توان گونه‌ي انسان را ازانديشه متخصصين قدمت در كنار دايناسور تي‌ركسي قرار داد كه ۶۶ ميليون سال پيش از روي زمين محو شده است و براي مثال ادعا كرد كه در آغاز عصر استرويدوسين قرار دارد (برگرفته از asteroid و سقوط سيارك). انسان قبل از نام‌گذاري عصر خود حداقل بايد منتظر بماند شرايط به حالت عادي بازگردد.

فرضيه‌ي آنتروپوسن، اولويت انسان را با وعده‌ي حيات و دوران زمين‌شناسي ابدي بالا مي‌برد. اين ايده از خودبرتربيني انسان بر جانداران، طبيعت و سيستم‌هايي كه بر آن حكومت مي‌كند (باور به اينكه انسان اشرف مخلوقات است) و حتي خودبرتربيني انسان نسبت به خود سرچشمه مي‌گيرد. اين تصور مي‌تواند در طولاني‌مدت انسان را به سمت نابودي ببرد. انسان هنوز به عصر آنتروپوسن نرسيده است. حتي اگر انسان در آينده‌اي دوردست به آنتروپوسن برسد، دستاورد او آخرين وصيت‌نامه‌ براي گونه‌هاي بعدي است و انسان پس از كودكي پرهرج و مرج و تهديدهايي كه براي زمين به‌دنبال داشته است، بالاخره ياد مي‌گيرد كه از تاريخچه‌ي زمين مجزا نيست بلكه بخشي جدانشدني از سيستمي است كه اين دنياي شگفت‌انگيز را به مدت ميلياردها سال قابل سكونت ساخته است.

تبليغات
جديد‌ترين مطالب روز

هم انديشي ها

تبليغات

با چشم باز خريد كنيد
اخبار تخصصي، علمي، تكنولوژيكي، فناوري مرجع متخصصين ايران شما را براي انتخاب بهتر و خريد ارزان‌تر راهنمايي مي‌كند
ورود به بخش محصولات