داستان يك موفقيت؛ انسان چگونه بر آبله غلبه كرد؟
ويروس كرونا جهان را به ويراني كشيده است و در سراسر جهان چيزي حدود ۲/۳ ميليون نفر را به كام مرگ فرستاده است. اين بيماري بيش از ۱۰۰ ميليون نفر ديگر را آلوده كرده است و گونههاي جديد آن حتي با اينكه واكسيناسيون آغاز شده است، تهديدي براي افزايش مجدد موارد به شمار ميروند. اما با وجود تمام ويرانيهايي كه كوويد ۱۹ به بار آورده است، فرار از اين احساس كه ميتوانست بسيار بدتر از اين باشد، دشوار است.
به گزارش وبسايت واكس، همهگيرشناسان تخمين زدهاند كه ويروس كرونا داراي عدد سرايت پايهي بين ۲ تا ۳ است، يعني وقتي مردم اقدامات احتياطي را انجام نميدهند و فاصلهگيري اجتماعي رعايت نميشود، هر عفونت موجب عفوني شدن حدود ۲ تا ۳ فرد ديگر ميشود (عدد سرايت پايه با R نشان داده ميشود). گونههاي جديد مقدار R را به حدود ۴ ميرسانند. حال تصور كنيد كه اگر واگيرداري آن بيشتر بود چه ميشد، مثلا اگر تعداد افرادي كه هر عفونت ايجاد ميكرد، حدود ۵ تا ۷ بود. نرخ مرگومير نيز وجود دارد. درحالحاضر، ويروس كرونا حدود ۰/۵ درصد از افراد مبتلا را از بين ميبرد. حال، تصور كنيد نرخ مرگومير آن ۳۰ درصد باشد و ساخت واكسني براي آن بهجاي چند ماه، چند قرن طول بكشد.
اين آبله است.
وحشت سال گذشته، تصويري كلي از زندگي در دنيايي را به ما نشان ميدهد كه بهوسيلهي بيماري عفوني ويران شده است. ناديده گرفتن و بياهميت دانستن اينكه اكنون كودكان بسيار كمي در كشورهاي ثروتمند در دوران نوزادي براثر بيماري ميميرند، اينكه بيشتر بيماريهاي عفوني قابل درمان هستند و اينكه در زمان نياز، واكسنها دردسترس هستند، ساده است. اما بشريت مدت زمان زيادي نيست كه وارد اين دنياي جديد شده است. ريشهكن كردن آبله يكي از كارهاي مهمي بود كه اخيرا انجام شد. اين بيماري فقط در قرن بيستم، جان صدها ميليون نفر را گرفت. ريشهكني تدريجي آن بهمعناي پايان دادن به دردورنج و مرگ بيهودهي ميليونها انسان در هر سال بود.
البته علت اينكه قدمي به عقب برميداريم و ميبينيم كه بيماري ميتواند بسيار واگيردارتر و كشندهتر از مورد كنوني باشد، كاهش دردورنج ناشي از دنياگيري ويروس كرونا (يا چشمپوشي از سهلانگاري كه موجب شد تلفات كوويد ۱۹ بسيار بيشتر از حد لازم باشد) نيست. در اين موضوع، اين واقعيت تسليبخش وجود دارد كه حداقل درمورد آبله، بشر سرانجام توانست بر آن غلبه كند. خوشبختانه، با واكسيناسيون گسترده و همكاري بينالمللي توانستيم تلفات آن بيماري عفوني را به كمتر از هر زماني در تاريخ برسانيم و اگرچه آسان نيست، ميتوانيم دوباره اين كار را انجام دهيم. درك اينكه چه چيزهايي از مبارزات بزرگ دربرابر بيماريهاي عفوني در گذشته آموختهايم، ارزشمند است.
آبله
آبله براي مدت زمان بسيار طولاني وجود داشت. اعتقاد بر اين است كه فراعنه مصر براثر آن از دنيا رفتند. اين بيماري در اوايل دههي ۱۵۰۰ پس از اينكه ازطريق اروپا وارد آمريكا شد، اين قاره را ويران كرد و حتي روند جنگ انقلاب آمريكا را تغيير داد.
تعيين تلفات ناشي از آبله در كل تاريخ دشوار است، اما تخمين زده ميشود كه فقط در قرن بيستم بين ۳۰۰ تا ۵۰۰ ميليون نفر را كشته باشد. دونالد اينسلي هندرسون، مدير سابق نظارت بر بيماريها در مركز كنترل و پيشگيري از بيماري در جزوه رايگان سال ۲۰۰۹ خود با عنوان «آبله: مرگ يك بيماري»، با اشاره به اينكه حتي تلفات مرگبارترين جنگهاي قرن بيستم (جنگ جهاني اول و جنگ جهاني دوم) كمتر از تلفات آبله بود، نوشت: «در نبرد ميان آبله و جنگ، جنگ مغلوب شد».
آبله بهوسيلهي نوعي ويروس منتشر شد (ازانديشه متخصصين متخصص، دو ويروس: واريولا ماژور و نوع كميابتر واريولا مينور). اين بيماري موجب تب و سپس بثورات جلدي ميشد كه طي چند روز به تودههايي روي پوست تبديل ميشدند كه مشخصهي بيماري است. سويهي خطرناكتر ويروس يعني واريولا ماژور حدود ۳۰ درصد از افرادي را كه به آن آلوده ميشدند، ميكشت و نرخ مرگومير آن در نوزادان از اين هم بيشتر هم بود. مرگ معمولا طي ۸ تا ۱۶ روز اتفاق ميافتاد. واريولا مينور علائم مشابهي داشت، اما كشندگي آن بسيار كمتر بود و نرخ مرگومير آن به حدود ۱ درصد ميرسيد. تا زمان ريشه كن شدن بيماري، هيچ درمان موثري براي آن كشف نشد.
يك سال پيش، بيشتر مردم از آمارههاي همهگيرشناسي مانند R0 (تعداد افرادي كه يك فرد عفوني در جمعيتي بدون ايمني، آلوده ميكند) و نرخ مرگومير بيماري (درصد افراد بيمار كه فوت ميكنند) بياطلاع بودند. اما دنياگيري كوويد ۱۹ موجب افزايش دانش بسياري از ما درزمينهي همهگيرشناسي شد كه بايد به ما چشمانداز جديدي از وحشتناكي آبله بدهد.
آبله نيز مانند كوويد ۱۹ عمدتا ازطريق تماس نزديك خصوصا در فضاهاي بسته منتقل ميشد. اگرچه، انتقال آن خيلي راحتتر از كوويد ۱۹ بود و طبق تخمينهاي موجود، R0 بين ۵ تا ۷ داشته است كه حتي از گونههاي جديد ويروس كرونا با R0 تخميني ۴ هم بالاتر است.
با داشتن R0 بالا و نرخ مرگومير ويرانگر، غيرعادي نبود كه شيوع آبله در منطقهي بدون مصونيت قبلي موجب مرگ ۳۰ درصد از افراد جامعه شود. اعتقاد بر اين است كه در برخي شرايط، مانند وقتي كه توسط اروپاييها در قاره آمريكا منتشر شد، نرخ مرگومير حتي بيشتر بوده است.
چگونه آبله را ريشهكن كرديم
قبل از ساخت واكسن مدرن، انسانها در كاهش انتشار بيماريهاي عفوني خلاق بودند. مردم متوجه شده بودند افرادي كه از آبله جان سالم به در ميبرند، دوباره بيمار نميشوند. در چين، در قرن ۱۵ افراد سالم بهطور عمدي دلمههاي آبله را بو ميكشيدند و به نسخهي خفيفتري از بيماري مبتلا ميشدند. بين ۰/۵ تا ۲ درصد از مردم با اين كار جان خود را از دست ميدادند اما اين پيشرفت قابلتوجهي در نرخ مرگومير ۳۰ درصدي خود بيماري بود.
در انگليس، در سال ۱۷۹۶، دكتر ادوارد جنر نشان داد ابتلا به آبله گاوي (ويروس مرتبط اما بسيار خفيفتر) دربرابر آبله مصونيت ايجاد ميكند و مدت كوتاهي پس از آن، تلاش براي ايمنسازي بهطور جدي درسراسر اروپا آغاز شد. تا سال ۱۸۱۳، كنگره آمريكا قوانيني را براي اطمينان از دسترسي به واكسن آبله تصويب كرد كه موجب كاهش شيوع آبله در اين كشور در دههي ۱۸۰۰ شد.
حكاكي باعنوان «اولين واكسيناسيون» كه دكتر ادوارد جنر را نشان ميدهد كه جيمز فيليپس را در سال ۱۷۹۶ را بهعنوان اولين نفر، دربرابر آبله واكسينه ميكند
در مناطق ديگر جهان نيز تلاشهاي مشابهي با سطوح متفاوتي از تعهد و موفقيت درحال انجام بود. در سال ۱۸۰۷، باواريا واكسيناسيون آبله را اجباري اعلام كرد. در سال ۱۸۱۰، دانمارك نيز چنين كرد. موارد بيماري در سراسر اروپا كاهش يافت. تلاشهاي امپراتوري انگليس براي انجام برنامه واكسيناسيون در هند پيشرفت كمتري داشت كه تا حد زيادي به خاطر عدم اعتماد مردم محلي به دولت استعمارگر بود.
تا سال ۱۹۰۰، آبله ديگر بلاي كشورهاي ثروتمند دنيا نبود. در دههي ۱۸۰۰، از هر ۱۳ مورد مرگ در لندن، ۳ مورد ناشي از آبله بود اما در سال ۱۹۰۰ آبله فقط علت حدود يك درصد از موارد مرگ بود. چندين كشور اروپاي شمالي نيز ريشهكن شدن بيماري را اعلام كردند. طي دهههاي بعد، بيشتر اروپا و سپس كشورهاي آمريكا و كانادا به آنها پيوستند.
اما تا زمانيكه آبله مناطق ديگر جهان را مورد هجوم قرار ميداد، واكسيناسيون مداوم براي اطمينان از عدم ورود مجدد آن ضروري بود و ميليونها نفر همچنان به خاطر آن ميمردند. دادههاي موجود دراينباره پراكنده است. اين دوران خيلي قبلتر از ايجاد هرگونه مرجع بينالمللي درمورد آمار بيماريهاي عفوني در جهان بود، اما تخمين زده ميشود كه در جريان نيمه اول قرن بيستم، هر سال ۱۰ تا ۱۵ ميليون نفر دچار آبله ميشدند و ۵ ميليون نفر براثر آن جان ميباختند.
اما در دههي ۱۹۵۰ تلاش واقعي براي ريشهكني جهاني به خاطر نهادهاي بينالمللي جديد پس از جنگ ممكن شد. سازمان جهاني بهداشت كه در سال ۱۹۴۸ تأسيس شد، اين مسئوليت را برعهده گرفت و چارچوبي را براي كشورهايي كه هميشه در شرايط دوستانه نبودند، براي همكاري درزمينهي تلاشهاي بهداشت جهاني فراهم كرد. حتي در آن زمان نيز افراد بدبيني وجود داشتند. هندرسون مينويسد: «يكي از موانع پيشروي تلاش براي ريشهكني آبله، ترديدي بود كه در جامعهي علمي درمورد امكانپذير بودن ريشهكن كردن يك بيماري عفوني وجود داشت». به هر حال، قبل از آن هيچ بيماري ريشهكن نشده بود. ميلياردها انسان در سراسر جهان تحت حاكميت دولتهاي بيشمار زندگي ميكردند و بسياري از آنها در مناطقي حضور داشتند كه دائما درحال جنگ بودند.
براي ريشه كن كردن آبله به هماهنگي جهاني بيسابقهاي نياز بود. علاوهبراين، قبلا تلاش ناموفقي براي ريشهكني مالاريا انجام شده بود. به اين ترتيب، دستيابي به هدف حذف تمام موارد آبله در جهان بهجاي سركوب ويروس، غيرممكن بهانديشه متخصصين ميرسيد. ويليام فاژ، مدير سابق مركز كنترل و پيشگيري از بيماري در جزوه رايگان سال ۲۰۱۱ خود با عنوان «خانه در آتش» درمورد ريشهكني آبله نوشت: «كم نبودند افرادي (از كساني كه در تلاش ريشهكني مشاركت داشتند) كه ميگفتند تلاش آنها بيهوده است و درحال آسيب زدن به فرصتهاي شغلي خود هستند».
اما پيشرفتهاي ديگر موجب نزديك شدن به هدف ريشهكني آبله شد. فناوري سوزن بهبود پيدا كرد و سوزنهاي دوشاخه استفاده از واكسن كمتر را ممكن كرد. سفرهاي برونمرزي بهتر شد و به اين ترتيب، حملونقل واكسنها و رساندن كاركنان بهداشت عمومي به جايي كه بيش از همه به آنها نياز بود، سادهتر شد و انگيزهاي براي ريشهكني جهاني آبله نيز فراهم شد، چرا كه در اين شرايط احتمال اينكه شيوع آبله در هر جايي از جهان بتواند در مناطق ديگر گسترش پيدا كند، افزايش مييافت.
شيوعي در سال ۱۹۴۷ در شهر نيويورك كه مربوط به مسافري از مكزيك بود، منجر به تلاش گستردهاي براي واكسيناسيون ۶ ميليون نفر طي چهار هفته شد. اروپا نيز بهطور مكرر شاهد ورود مجدد ويروس ازطريق مسافراني از آسيا بود.
اما درمورد كوويد ۱۹ نيز سرانجام با دسترسي به واكسنهاي مؤثر، با همان چالشي روبهرو هستيم كه جهان در دههي ۱۹۵۰ درمورد آبله با آن مواجه شد: تا زمانيكه ميلياردها نفر از مردم همچنان واكسن را دريافت نكردهاند، هيچ روش نفوذناپذيري وجود ندارد كه بتوان جايي در جهان را عاري از بيماري حفظ كرد. ست بركلي، مديرعامل اتحاد جهاني واكسن و مصونسازي هفته گذشته گفت: «وقتي دنياگيري وجود دارد، فقط زماني ايمن هستيم كه همه ايمن باشند».
همانطور كه هندرسون و فاژ در جزوه رايگان خود بهطور مفصل توضيح دادهاند، چالشهاي قابلتوجهي وجود داشت كه اغلب در تلاش براي ريشهكن كردن آبله بهانديشه متخصصين ميرسيد رفع نميشوند.
در حاشيههاي فقيرنشين جهان هيچ جاده يا بيمارستان و زيرساختي براي اطلاعرساني يك شيوع آبله به سازمان جهاني بهداشت وجود نداشت. جنگهاي داخلي، قحطي و بحرانهاي پناهندگان نظارت بر بيماريها و واكسيناسيون را بسيار دشوار كرده بود.
ويژگيهاي ديگر آبله موجب شد ريشهكن كردن آن نسبتبه بسياري از بيماريهاي ديگر آسانتر شود. يكي از اين خصوصيات، آن بود كه آبله مخزن جانوري نداشت، يعني برخلاف بيماري مانند ابولا، آبله در جمعيتهاي حيواني در گردش نيست كه بتوانند بيماري را دوباره به جمعيت انسانها وارد كنند. بنابراين، وقتي ويروس در انسانها نابود شود، براي هميشه از بين خواهد رفت و وقتي فردي از آن جان سالم به در ببرد، براي هميشه دربرابر آن ايمن خواهد بود. تقريبا در تمامي موارد، براي ايمني فقط به يك واكسن نياز است. علاوهبراين، اين عفونت تا حد زيادي انتقال بدون علامت ندارد و داراي دورهي نهفتگي نسبتا طولاني و حدود يك هفته است.
به اين ترتيب، مقامات بهداشت عمومي توانستند با استراتژي واكسيناسيون حلقهاي بيماري را كاملا كنترل كنند يعني هر زمان كه موردي گزارش ميشد، تمام افرادي كه ممكن بود با او در تماس قرار گرفته باشند و بهطور ايدهآل، همهي افراد جامعه واكسينه ميشدند و اين امر توانست بيماري را مهار كند.
هندرسون روي آوردن به واكسيناسيون حلقهاي را يك تغيير استراتژيك اساسي براي مبارزه دربرابر آبله ميداند. بهجاي تلاش براي واكسيناسيون ۱۰۰ درصدي كه در كشورهاي كمدرآمد امكانپذير نبود، اين استراتژي به گروههاي بهداشت عمومي كمك كرد تا منابع خود را در جايي كه بيش از همه به آن نياز است، صرف كنند.
وقتي اعلام شد بخشهاي بزرگي از جهان عاري از آبله هستند، منابع بهطور فشردهتري در مناطقي كه شيوع در آنها همچنان اتفاق ميافتاد، متمركز شد. در حاليكه در سال ۱۹۵۰، شيوع آبله در يكي از كشورهاي درحال توسعه ممكن بود كمي توجه بينالمللي را به خود جلب كند، تا سال ۱۹۷۰، اين موضوع موجب جلب بهترين منابع نظارت و پاسخ بيماري در جهان ميشد. رديابهاي تماس سعي ميكردند همهي افرادي را كه درمعرض قرار گرفته بودند، شناسايي كنند و دريابند كه ويروس از كجا آمده است. جوامع به سرعت واكسينه ميشدند. تعداد موارد رو به كاهش بود.
در سال ۱۹۷۵، جهان آخرين مورد واريولا ماژور را در بنگلادش شناسايي كرد. در سال ۱۹۷۷، آخرين مورد واريولا مينور در سومالي شناسايي شد. پزشكان تمام تماسهاي احتمالي اين مورد را واكسينه كردند، هيچيك از آنها دچار بيماري نشدند. هيچ مورد ديگري را در هيچ جاي جهان مشاهده نشد. دو سال بعد، سازمان جهاني بهداشت پيروزي بر آبله را اعلام كرد.
دههاي كه در آن آبله در هر كشور ريشهكن شد. آبله در سال ۱۹۷۷ از سراسر جهان ريشهكن شد
درسهايي براي حال و آينده
پيروزي بشريت بر آبله را بايد بهعنوان يكي از افتخارآميزترين لحظات ما درانديشه متخصصين گرفت. در اين تلاش، دانشمندان و پژوهشگران از سراسر جهان تلاش كردند و حتي كشورهاي رقيب در ميانهي جنگ سرد با هم همكاري كردند.
متاسفانه ما هرگز اين موفقيت را دربرابر ويروس ديگري كه انسانها را تحتتأثير قرار ميدهد، به دست نياورديم. البته درمورد برخي از آنها مانند فلج اطفال درحال نزديك شدن به هدف هستيم. فلج اطفال وحشي در آفريقا ريشهكن شده است و تنها در مناطق متاثر از جنگي مانند پاكستان و افغانستان باقي مانده است.
واكسيناسيون حلقهاي همانطور كه در نبرد درمورد آبله اعمال شد، در تلاشهاي بهداشت عمومي دربرابر بيماريهاي ديگر نيز با موفقيت استفاده شده است. از آخرين نمونههاي آن واكسن جديد ابولا است كه دربرابر شيوعها در جمهوري دموكراتيك كنگو مورد استفاده قرار گرفت. اما در موارد ديگر مانند HIV و كوويد ۱۹ اجازه دادهايم تا بيماريهاي جديد به اندازهي دنياگيري برسد و درحاليكه اين بيماريها اثرات ويرانگري داشتهاند، بايد به خاطر داشت كه ميتوانستند حتي بدتر از اين هم باشند.
برخي از ويروسها با پتانسيل فرار از آزمايشگاهها يا پرش از حيوانات به انسانها به اندازهي آبله كشنده و مسري وجود دارند و كوويد ۱۹ اين موضوع را آشكار كرده است كه براي مهار آنها آماده نيستيم.
چرا تكرار موفقيتي كه دربرابر آبله به دست آورديم، درمورد بيماريهاي ديگر دشوار بوده است؟ يكي از علل اين است كه بسياري از بيماريها علاوهبر تمام چالشهاي آبله، چالشهاي ديگري نيز دارند. برخي مانند مالاريا يا ابولا داراي مخازن حيواني هستند، يعني اطمينان از اين موضوع كه هيچ انساني به آنها مبتلا نيست، براي ريشهكردن كردن بيماري كافي نيست. برخي نيز مانند HIV يا كوويد ۱۹ داراي انتقال بدون علامت هستند كه نظارت بر بيماري را پيچيدهتر ميكند (HIV ميتواند بهوسيلهي افرادي كه احساس بيماري نميكنند، منتقل شود كه «انتقال بدون علامت» ناميده ميشود، اما نميتواند بهوسيلهي افرادي كه به كمك دارو سطوح ويروس در آنها قابل تشخيص نيست، منتقل شود).
در زمينهي مواردي كه ميتوانيم هنگام شيوع يك بيماري آنها را كنترل كنيم، نكات مهمي وجود دارد. اولين مورد اين است كه برنامه ريشهكني آبله هم به تلاش قهرمانانه و هم به سيستم بهداشت عمومي با بودجه خوب و حمايت خوب متكي بود.
افرادي كه سعي ميكنند نظارت بيماري و واكسيناسيون را در مناطق دورافتاده، خطرناك و جنگزدهي جهان انجام دهند، در اين نبرد جان خود را به خطر مياندازند. آنها فقط در صورتي موفق ميشوند كه تلاشهاي آنها با تعهدات دولتهاي كشورهاي ثروتمند درمورد رها نكردن كشورهاي فقير مطابقت داشته باشد، بودجههاي موردنياز پروژههاي ريشهكني تأمين شود و سازمانهاي جاسوسي در قالب كارزارهاي واكسن وارد عمل نشوند.
ريچارد هورتون، سردبير مجلهي لنست در ماه دسامبر گفت: «ويروس كرونايي كه امروز با آن درگير هستيم، آبله نيست. اما آنهايي كه به اندازهي كافي مسن هستند كه داستان ريشهكني آبله را به خاطر ميآورند، با بسياري از درسهايي را كه اكنون بهسرعت درحال آموختن آنها هستيم، از اهميت توزيع واكسن و زيرساختها گرفته تا نقش حياتي هماهنگي بينالمللي و رهبري در سازمان جهاني بهداشت، آشنا هستند».
تلاش جهاني براي سركوب كوويد ۱۹ و پاسخ بهتر دربرابر دنياگيريهاي آينده، به وجود سازمانهاي بهداشت جهاني و مركز كنترل و پيشگيري از بيماري نياز دارد كه بودجه خوبي داشته باشند، استعدادهاي علمي برتر را جذب كنند و مورد دستكاريهاي سياسي قرار نگيرند كه مانع از نظارت دقيق بر بيماري ميشود.
مسئول تشييع جنازه در ۲۹ آوريل در كويينز نيويورك در ميان جعبههاي حاوي اجساد بيماران مشكوك به كوويد ۱۹ ايستاده است
موضوع مهم ديگر اين است كه وقتي كار موفقيتآميز بود، بايد اطمينان حاصل كنيم كه هرگز آن را دست كم نميگيريم و فرصتي براي تكرار آن ايجاد نميكنيم. هندرسون پس از گفتن داستان ريشهكني آبله به موضوع ديگري ميپردازد: ويالهاي (شيشههاي حاوي عامل بيماريزا) باقيمانده در دست دولتها. او ميگويد آنها بايد نابود شوند تا حادثه يا عمل بدخواهانهاي موجب رها شدن مجدد آبله در جهان نشود.
يك سال پس از اعلام ريشهكن شدن آبله، رويههاي نامناسب ايمني آزمايشگاه موجب آغاز شيوع ديگري در بيرمنگام بريتانيا شد. همين چند سال پيش، ويالهاي حاوي آبله كه بهطور نامناسبي نگهداري ميشدند، در آزمايشگاهي در آمريكا پيدا شد. بايد امنيت زيستي و پژوهشهاي مرتبط با پاتوژن را بسيار جديتر بگيريم.
از انديشه متخصصينات كلي مبارزه بشريت دربرابر بيماريهاي عفوني، منصفانه است كه درمورد ويروس كرونا بهعنوان خطري كه از بيخ گوش ما گذشت، فكر كنيم. هرچقدر هم اين بيماري بد بوده باشد، ميتوانست خيلي بدتر باشد. ميتوانست واگيردارتر و مرگبارتر باشد. بيماريهاي بسيار بدتر از كوويد ۱۹ در طول تاريخ انسان ظاهر شدهاند و ممكن است روزي دوباره با چنين مواردي روبهرو شويم.
ويرانيهايي كه كوويد ۱۹ به بار آورده است، بايد ما را از كاري كه متخصصان بهداشت عمومي و همهگيرشناسان انجام ميدهند، نقش مهم هماهنگي جهاني و برنامههاي نظارت بر بيماري و ترس و وحشتي كه هنگام عدم توانايي كنترل بيماريها پيش ميآيد، آگاه كند. ما بايد بهتر عمل كنيم و تاريخچه مبارزه دربرابر آبله نشان ميدهد كه توانايي آن را داريم.
هم انديشي ها